iran-emrooz.net | Sat, 01.03.2008, 13:18
گفتگوی فرانکفورتر روندشاو با کورت وسترگارد
هراسهای هنرمند
برگردان: علیمحمد طباطبایی
|
کاریکاتوریست دانمارکی از زمانی که کاریکاتوری از پیامبر اسلام را با بمبی در عمامه آن نقاشی کرد، پیوسته در معرض تهدید مرگ قرار داشته است. اسلام گرایان در صدد قتل او برآمدند، اما پلیس نقشهی آنها را خنثی کرد. این هنرمند ۷۲ ساله اکنون تحت حفاظت سازمان امنیت دانمارک قرار گرفته است. در مصاحبه با فرانکفورتر روندشاو وی در بارهی مسائل روز در زندگی مخفی خود سخن میگوید.
فرانکفورتر روندشاو: آقای وسترگارد ۳ ماه است که شما زندگی پنهانی اختیار کردهاید، حتی مجبور شدید که آخرین محل اقامت خود در یک هتل را ترک گوئید. آیا سازمان امنیت دانمارک یا PET برای شما سرپناه تهیه کرده است؟
وسترگارد: بله، همین طور است. PET مواظب ما است و اسباب کشی هم چیزی است که بالاخره باید به آن عادت کرد. همسرم ضروریترین لوازم را جمع و جور و در چمدانها قرار میدهد و سپس ما به مکان دیگری نقل مکان میکنیم. بسیاری از مردم دانمارک به ما پیشنهاد کردهاند که نزد آنها زندگی کنیم. حداقل این باعث دلگرمی و یک اظهار همدلی بسیار مغتنم است.
ف ر: اما ظاهراً همچنان به کار خود ادامه میدهید و همواره دفتر کار خود در روزنامه «یولیاندس پوستن» را حفظ کردهاید. چگونه هنوز هم از پس چنین قرار و مدارهایی برمیآئید.
و: ترجیح میدهم که در این باره سکوت اختیار کنیم. این وظیفه PET است. PET به شخصیت بزرگی در زندگی من تبدیل شده است و هنگامی که من صبح زود از خانه بیرون میروم همسرم میگوید: «به امید دیدار و در پناه PET!».
ف ر: شما را با سلمان رشدی و آیان هیرسی علی مقایسه کردهاند. آیا خودتان این احساس را دارید که هر سه سرنوشت مشترکی داشتهاید؟
و: این البته کمی مبالغه است. من فقط یک تصویرگر هستم که کارش را انجام داده است. رسیدن به ایدهی اصلی آن طرح معروف من آنقدرها هم دشوار نبود. میخواستم نشان دهم که تروریستها مهمات فکری خود را تا حدی هم از خود اسلام استخراج میکنند. و بعد نوبت به رویدادهای خودسانسوری رسید. علت انتشار آن کاریکاتورها در یولیاندس پوستن این بود که یک شرکت انتشاراتی برای مصور سازی کتابی در بارهی زندگی پیامبر اسلام هیچ هنرمند مصور سازی را [که جرئت چنین طراحیهایی داشته باشد] پیدا نمیکرد و از طرف دیگر بعضی از گالریها آثار هنری خود را مخفی کرده بودند زیرا میترسیدند که باعث خشم مسلمانها شود.
ف ر: هنگامی که از شما خواسته شد محمد را به همان شکلی که خودتان او را میبینید نقاشی کنید آیا با خود گفتید: حالا مسلمانها را حسابی تحریک میکنم!
و: برایم روشن بود که طرح من یک عمل تحریکآمیز است. لیکن موضوع اینجاست که تحریک کردن خودش عمل لازمی است. این در واقع همان چیزی است که طنزپردازان از آن ارتزاق میکنند. هنرمند واقعیتها را نشان میدهد، آنهم در سبک و شیوهی هنری خودش. در این خصوص آن طنز نکتهپردازانه از پیکاسو به ذهنم میرسد که گفته بود: «یک افسر نازی از من پرسید که آیا این شما بودید که گوئرنیکا (۱) را ساختهاید. و من جواب دادم: خیر این خود شما بودید!». این مطلب بسیار پرمفهومی است، حالا چه راست باشد و چه نه.
ف ر: برای شما و کارتان آزادی بیان چه معنایی دارد؟
و: این همان چیزی است که من از آن زندگی میکنم: آزادی بیان و تخیلات من و تعهدم نسبت به دموکراسی. من فقط مسلمانها را تحریک نمیکنم. مسیحیها هم مرا به خاطر کفرگویی مورد انتقاد قرار دادهاند، اما حداکثر به عنوان یک بحث که به شکل اظهارنظر خوانندهها در روزنامه مطرح میشود و به خشونت کشیده نمیشود. اختلاف نظر در واقع پویایی و تحرک دموکراسی است.
ف ر: چه زمانی متوجه شدید که آنچه نقاشی کردهاید به مراتب بیشتر از یک کاریکاتور معمولی بوده است؟
و: من در فلوریدا در کنار استخر خانهی پسرم نشسته بودم و از میان در ایوان به تلویزیون نگاه میکردم. برنامهای پخش میشد که نشان میداد انسانهایی پرچمهای دانمارک را آتش میزنند، تصاویری از کسانی که فریاد میکشیدند و نفرت خود را از دانمارک بیان میکردند. عروس من که اصلیت پرویی دارد و با خشونت سیاسی آشنا است رنگش پریده بود و به من گفت که نباید به دانمارک بازگردم. اما من برگشتم.
ف ر: آن زمان در آن تظاهرات انسانهایی هم کشته شدند و پیامدهای اقتصادی هم به دنبال داشت. آیا شما خود را مسئول آنها میدانید؟
و: خیر. تصور نمیکنم برای این رویدادهای ناگوار مسئولیتی متوجه من یا روزنامه یولیاندس پوستن باشد. من عمیقاً متاسفم از این که بعضیها جان خود را از دست دادند، اما این گناه آن قدرتمندانی است که مردم ساده را تحریک کرده بودند.
ف ر: آیا شما جایی هم برای درک احساسات جریحهدار شدهای که طراحی شما باعث ایجاد آنها شده است، دارید؟
و : البته که دارم. اما در محیط فرهنگی ما چیزی وجود ندارد که مقدس باشد و نتوان آن را به نقد کشید یا چیزی که نتوان دربارهاش طنز نوشت. به باور من بیشتر مهاجرین، دانمارک را به عنوان کشوری اهل مدارا تجربه میکنند، لیکن در باره نوع آزادی بیانی که ما در اینجا داریم نمیتوان دست به سازش و مصالحه زد. من از این اقبال برخوردار بودم که یک خانوداه چند قومی را تجربه کنم و از این رو با دیگر فرقههای مذهبی مسیحیت ارتباط دارم و همینطور با اسلام. از جانب آنها من پیوسته شاهد عکسالعملهای مثبت بودهام. آنها مدافع ارزشهای ما هستند. اما کاتولیکها و مسلمانان در مقایسه با مردم معمولی دانمارک واکنش شدیدتری به کفرگویی نشان میدهند.
ف ر: از زمانی که در صدد قتل شما برآمدهاند پلیس توطئهای برای کشتن شما را کشف و خنثی کرده است. آیا از این بابت ترسی به خود راه نمیدهید ؟
و: من تقریباً ۷۳ سال سن دارم . در این سن و سال انسان ترس و نگرانی زیادی ندارد. آنچه انجام دادهام به عقیده خودم کار درستی بوده و میخواهم همین را بطور علنی نیز بیان کنم. البته که من میترسم، اما انسان میتواند اینگونه احساسات خود را تغییر شکل دهد. ترس من جای خودش را به خشم داده است، آن هم به این خاطر که مرا بخاطر انجام کاری تعقیب میکنند که در مطابقت کامل با تمامی قوانین و سنتهای این کشور به انجام رسیده است. بالاخره خشم هم خودش نوعی روش درمانی است.
ف ر: آیا موضوعاتی هم وجود دارد که اکنون که پیامدهای احتمالی آنها را میتوانید حدس بزنید از کشیدن آنها بپرهیزید؟
و: خیر، من آن موضوعاتی را که علاقمند به کشیدن آنها هستم انجام میدهم و اگر قرار است که چیزی درآنها تغییر داده شود این دیگر وظیفه سردبیر است. آنگاه میتوانیم دراین باره که آیا لازم است این تغییر پیشنهادی را درکارخود بپذیرم با هم صحبت کنیم. ما در یولیاندس پوستن یک دوره بسیار سخت با تهدیدات بسیار را پشت سر گذاشتهایم. البته در آن دوره دیگر مایل نبودیم بیش از این باعث تحریک دیگران شویم. اما اکنون دوباره نوبت تهور و بیباکی فرارسیده است و همبستگی روزنامههای دیگر نیز پس از تهدید به قتل شدنهای جدید به ما قوت قلب داده است.
ف ر: آیا میتوان گفت که شما حداقل با این طراحی [دردسرساز] خود پول زیادی بدست آوردهاید؟
و: خیر. روزنامههایی که طراحی مرا تجدید چاپ میکنند حق مولف را در این خصوص خیلی جدی نمیگیرند. من چه به دست آوردهام؟ در مجموع کمتراز ۱۰۰۰ یورو. این طراحیها به دنبال خود باعث ایجاد مقالهها، کتابها و فیلمهای بسیاری شدند و به خیلیها نان رساندند، اما نه به خود من.
ف ر: آیا گاهی به این فکر نکردهاید که بهتر بود همان معلم زبان آلمانی باقی میماندید؟
و: البته که نه. آن دورهی بسیار خوبی در زندگی من بود و من زبان آلمانی را دوست دارم. اما من همیشه نقاشی میکردم و هرگز از این که شغل خود را در ۲۵ سال قبل تغییر دادم پشیمان نیستم.
-----------
۱: اشاره به تابلوی بسیار بزرگی از پیکاسو است که وی در ۱۹۳۷ آن را در یادبودی از واقعه ناگواری نقاشی کرده بود که طی آن فاشیستها شهر گوئرنیکا را بسیار وحشیانه بمباران کرده و انسانهای بیگناه بسیاری را به قتل رساندند.