iran-emrooz.net | Wed, 06.02.2008, 9:34
رابطه زبان با سیاست و مسالهی زبانهای غیرفارسی
ماشااله رزمی
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۸۶
به تازگی ۲۸۷ نفر از روشنفکران آذربایجانی طی نامه سرگشادهای تحت عنوان « فردا خیلی دیر است » خطاب به نمایندگان مجلس شورای اسلامی از آنان خواستهاند که با توجه به خواست عمومی مردم آذربایجان برای رسمیت یافتن زبان ترکی ، نمایندگان مجلس با تصویب لایحهای نسبت به «اجرائی کردن حقوق زبانی» اقدام نمایند. قبل از این نیز ، صدها نامه و طومار از طرف دانشگاهیان ، بازاریان ، معلمان ، اصناف و کارگران و سابر اقشار وطبقات برای اجرای اصول ۱۵ و ۱۹ قانون اساسی به سران جمهوری اسلامی نوشته شده است ولی این بار نامه سرگشاده به نمایندگان مجلس در آستانه انتخابات دوره هشتم مجلس بمعنی آن است که نمایندگان دوره هشتم باید برای رسمی نمودن و آموزش زبان ترکی متعهد باشند.
در نامه تصریح شده است که زمان حل مساله بدست خودمان فرا رسیده است و گرنه فردا خیلی دیر خواهد شد. این جمله یبانگر انفجاری بودن شرایط و یک اعلان خطر جدی است ولی جمهوری اسلامی همچنان با زبانهای غیر فارسی در ایران برخورد امنیتی دارد و رشد آگاهی ملی و تغییر شرایط منطقهای و جهانی در وضعیت گلوبالیزاسیون را در نظر نمیگیرد و با توسل به زور حل مساله ملی از راههای دموکراتیک را روز بروز مشکلتر میسازد.
بغیر از سران جمهوری اسلامی ، بعضی ازروشنفکران ایرانی نیز اهمیت سیاسی مساله زبانهای غیر فارسی را درست درک نمیکنند و بسیاری از آنان مساله زبان را در ایران حل شده میدانند و بحران زبان فارسی را قبول ندارند و از خود نمیپرسند که چرا در نیم قرن اخیر هیچ اثر ادبی فارسی که ارزش ترجمه شدن بزبانهای دیگر را داشته باشد خلق نشده است؟ و اگر «ترکان پارسیگو» نظیر رضا براهنی ، غلامحسین ساعدی و صمد بهرنگی نبودند ، سرمایه زبان فارسی در دوران معاصر از این هم که هست کمتر میبود.
پیوند زبان و سیاست
زبان و سیاست بصورت جدانشدنی بهم پیوند خوردهاند. نفی یا عدم درک این رابطه ناگسستنی توسط حکومت و بخش بزرگی از روشنفکران ایرانی ، یکی از عوامل تشدید بحران فرهنگی – سیاسی در کشور و فاصله گیری فزاینده غیر فارسها از فارسی زبانهاست. در یک جامعه چند فرهنگی نظیر ایران، تلاش برای جدا نشان دادن زبان از سیاست ، اگر از روی نا آگاهی نباشد، بهمنظور سرپوش گذاشتن بر ستم فرهنگی موجود است.
در ظاهر امر بهغیر از پان ابرانیستهای افراطی، هیچکس نه در اوپوزیسیون و نه در حکومت مخالف آن نیست که اقلیتهای ملی بزبان مادری خود تحصیل بکنند ولی هیچکس هم حاضر نیست در عمل لااقل مواد قانون اساسی فعلی را به اجرا بگذارد.
سیاستگذاران فرهنگی کشور از بهکار بردن اصطلاح «سیاست زبانی» خود داری میکنند زیرا میترسند که ستم فرهنگی عیان گردد و انحصار زبانی از دستشان خارج شود. در حال حاضر سیاست رسمی حکومت مرکزی این است که هویت ایرانی را با «زبان فارسی و مذهب شیعه» تعریف و تثبیت کند (ایرانیت و اسلامیت) و این یعنی نفی زبانها و ادیان دیگر و در نتیجه نفی حقوق اولیه انسانی و حقوق شهروندی اتباع کشور.
دولت و سیاست فرهنگی آن نقش تعیین کننده در بالندگی و یا انحطاط فرهنگی کشور دارد. دستگاه دولت در دوران ما – در دورانی که آموزش و پرورش عمومی شده است – عظیم ترین نهاد فرهنگ ساز در کشور است. یک ارزیابی کارشناسانه از سیاست فرهنگی – زبانی تعدادی از کشورهای جدید التاسیس نشان میدهد که تنها با برنامه ریزی و سرمایه گذاری دولت بوده که زبانهای مجاری، فنلاندی، چک، استونی و هبروی اسرائیلی تجدید حیات یافته و مدرن شدهاند. آخرین نمونه کردستان عراق است که طی ده سال اخیر زبان کردی در آنجا به زبان دانشگاهی تبدیل شده و هم اکنون کردی زبان تحصیل در دانشگاه صلاحالدین است.
سیاست زبانی برای زیر ساختهای دولتی ، ساختار خود دولت و ارگانهای فرا دولتی ضروری است. بدون یک سیاست زبانی روشن ، کل نهادهای یاد شده ناقص و بحران زا خواهند بود. کسانی که میخواهند اهمیت زبان را تا حد یک وسیله مکالمه و ارتباط گیری ساده پائین بیاورند نتایج تحقیقات روانشناسی و نوروبیولوژیک راکه در طول قرن بیستم در سراسر جهان انجام گرفته و هم اکنون نیز ادامه دارد ، نادیده میگیرند. زبان فقط چند هزار کلمه با تلفظ خاص نیست بلکه دنیائی است که موجود پیچیدهای بنام انسان در آن زندگی میکند.
زبان هویت فرد و جامعهای است که فرد در آن کار و زندگی میکند، هویت جریحهدار و تحقیر شده خشونتگراست، وقتی زبانی از بین برده میشود، تاریخ ، فرهنگ و جامعهای که حول آن زبان بوجود آمده بود از بین میرود و بدینسان با از بین رفتن یک زبان، بخشی از میراث فرهنگی تمام بشریت از بین میرود.
زبان کاراترین سلاح تسلط بر یک جامعه نیز میباشد و اگر غیر از این بود ضرورت نداشت که هنگام صحبت کردن از زبان از اصطلاحات نظامی استفاده شود. یکی از سیاستهای مشخص جمهوری اسلامی از روز به قدرت رسیدن آن ، مبارزه با «تهاجم فرهنگی» غرب بوده است ولی خود جمهوری اسلامی در عمل با تبعیض و سرکوب نسبت به فرهنگهای غیرفارس در ایران، آشکارترین نوع تهاجم فرهنگی را درداخل کشور پیش برده است.
واقعیت تنوع زبانی - فرهنگی ایران
تلاش برای ساختن یک زبان ، یک ملت ، یک دولت در ایران کثیرالملله با توسل بزور طی ۸۳ سال گذشته ناموفق بوده است زیرا واقعیت تنوع زبانی - فرهنگی ایران نادیده گرفته شده است و اکنون نامه روشنفکران آذربایجانی بیانگر آنست که نفی و انکار و سرکوب نتوانسته زبانهای غیر فارسی را از بین ببرد و برعکس هرچه زمان میگذرد حقانیت زبان مادری بیشتر میشود و از تاریخی که به پیشنهاد بنگلادش ، سازمان ملل متحد روز بیست یکم فوریه را روز زبان مادری اعلام کرده است، هر سال در چنین روزی مراسم باشکوهی در آذربایجان ، کردستان ، خوزستان و بلوچستان و ترکمن صحرا ترتیب داده میشود و زبانشناسان و مورخین و جامعه شناسان سخنرانی نموده و خواهان رسمیت یافتن زبان مادری شان میشوند.
ملت سازی و دولت سازی با زبان زور حتی اگر در کوتاه مدت عملی بهنظر برسد در دراز مدت امکان ناپذیر است. در دوره استعماری ، اولین کار استعمارگران ، نفی زبان و هویت مردم کشور مستعمره و ترویج زبان استعماری در میان اهالی بومی بوده است. ملل مستعمرات را ، اقوام و فرهنگ آنان را خرده فرهنگ مینامیدند. تعداد میسیونرها ، سربازان و کارمندان مستعمرات نسبت به جمعیت بومی بسیار ناچیز بود ولی پایههای اداری و قضائی و آموزشی آن جوامع را با زبان استعمارگران میگذاشتند و تسلط خود را تضمین میکردند اما بعدا بهمحض بیداری این ملتها ، زبان ملی ، کارا ترین سلاح مبارزه علیه استعمارگران میشد.
بعنوان مثال زمانی که الجزایر مستعمره فرانسه بود کتابهای درسی بهزبان فرانسه بود و در این کتابها مینوشتند که الجزایریها فرانسویان مسلمان هستند و پدرانشان گلواها بودهاند و این وارونه کردن تاریخ بود زیرا زمانی که در قرون اولیه مسیحیت ، جوامع کوچک و پراکنده گلها در جنگلهای فرانسه امروزی به صورت کاملا ابتدائی زندگی میکردند ، شمال آفریقا مرکز تمدن پیشرفتهای بود و دهها دانشمند بزرگ که افتخار بشریت هستند فقط از منطقه قبایلی الجزایر بر خاستهاند که سنت اگوستین بزرگترین فیلسوف مسیحیت یکی از آنهاست در قرون وسطی نیز ابن رشدها و ابن خلدونها از این منطقه بر خاستهاند.
فرانسویها تاریخ شمال آفریقا را خوب میدانستند ولی سیاست استعماری ایجاب میکرد که برای حفظ تسلط خودشان از مردم بومی هویت زدائی کنند. عین همین سیاست را رضا شاه تحت عنوان مبارزه با خان خانی به زور سرنیزه در مورد ایرانیان غیر فارس بکار بست و اکنون جمهوری اسلامی همان سیاست را بویژه در مورد آذربایجان بکار میبندد و از طریق کل سیستم آموزشی کشور میخواهد به مردم بقبولاند که ترک نیستند و آذری آریائی هستند و این در حالی است که صدها هزار نفر در شهرهای آذربایجان به خیابانها میریزند و فریاد میزنند «هارای هارای من تورکم».
به لحاظ منطقی، به رسمیت شناختن و تقویت زبانهای غیرفارسی در ایران تنها راه تقویت و نگهداری خود زبان فارسی در دراز مدت نیز میباشد زیرا هر زبانی برای بقای خود احتیاج به زبانهای همنشین دارد تا با بده و بستان با آن زبانها ، خودرا نوسازی کند و گسترش یدهد. با لغت سازیهای بی مورد نیز زبان تکامل نمییابد چنانکه ترجمه اصطلاحات و ابزار الکترونیکی به فارسی سره به غنای فارسی کمک نکرده و فقط توانسته است فاصله زبان فارسی را با زبانهای همریشهاش در افغانستان و تاجیکستان بیشتر کند.
در حال حاضر در افغانستان به علت عقب ماندگی و در تاجیکستان به خاطر کمی جمعیت ، خلاقیت فرهنگی جدی وجود ندارد تا کمکی به زبان فارسی باشد ولی زبان ترکی در کشورهای ترک زبان و زبان عربی در کشورهای عرب زبان در حال خلاقیت و مدرن شدن هستند و تیراژ کتابها به صدها هزار میرسد و نویسندگان آنان مانند اورهان پاموک در ترکیه و نجیب محفوظ در مصر جایزه ادبی نوبل میگیرند. ترکان و اعراب ساکن ایران از این پیشرفتها الهام میگیرند و اگر زبان مادریشان در ایران رسمیت داشته باشد و تدریس شود میتوانند تاثیرات سازنده بر خود زبان فارسی داشته باشند چنانکه در گذشته داشتهاند. کردی ، بلوچی و ترکمنی نیز تحت تاثیر برادران همزبان خودشان در آنسوی مرزها قرار دارند و زبانشان تنها در فولکلور خلاصه نمیشود بلکه علمی و مدرن میگردد. حکومت هرگز نخواهد توانست با جمع آوری آنتنهای ماهوارهای و فیلتر گذاشتن برارتباطات اینترنتی مانع تبادل فرهنگی غیرفارسها با همزبانان خودشان در کشورهای همسایه گردد. انقلاب انفورماتیک و شاهراههای ارتباطاتی مرز نمیشناسند.
همه زبانهای موجود در ایران ، مهر ونشان خودرا بر زبان فارسی زدهاند. زبان شناسان بیش از هشت هزار کلمه ترکی در زبان فارسی شناسائی کردهاند که بسیاری از آنها کلمات کلیدی زبان هستند و عربی نیز علیرغم داشتن ریشه مستقل، آنقدر با فارسی در آمیخته است که فارسی را جزئی از خود کرده است.
چگونگی شکلگیری زبان رسمی
اما چرا زبان فارسی بعد از مشروطیت زبان رسمی شده و رو در روی سایر زبانهای رایج در ایران قرار میگیرد و بنام زبان مشترک به زبان جانشین تبدیل میشود؟
آشکار است که این امر یک تصمیم سیاسی بوده و مطلقا به قوی و ضعیف بودن زبان ربطی نداشته است کما اینکه در آنزمان زبان ترکی در امپراطوری عثمانی کاملا تکامل یافته و زبان اداری، علمی و فلسفی بود و تمام روشنفکران عصر مشروطیت به زبان ترکی مسلط بودند و شدیدا تحت تاثیر جنبش مدرنیته در عثمانی قرار داشتند ولی زبان فارسی در دوره سعدی و حافظ درجا زده بود.
سرکوبی زبانهای غیر فارسی با به قدرت رسیدن رضاشاه شروع شده است ولی زمینههای آن از دوره مشروطه فراهم شده بود ، قبل از جنگ اول جهانی ، ایران توسط سه امپراطوری محاصره شده بود و یکی از دلایلی که ایران مستعمره کامل نشده و ایرانیان زبان مستعمراتی نیاموختهاند ، رقابت قدرتهای بزرگ با همدیگر بر سر تصاحب کامل ایران بوده است. امپراطوری روس در شمال ، امپراطوری عثمانی در غرب و امپراطوری انگلیس در جنوب و شرق قرار گرفته بودند و دولت ایران برای مصلحت سیاسی زبان فرانسه را به عنوان زبان آموزش عالی انتخاب کرده بود و معلمان فرانسوی در دارالفنون تدریس میکردند. آموزش این زبان در دبیرستانها و مدارس عالی تایعد از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ نبز ادامه داشت چون اگر زبان یکی از قدرتهای همسایه در برنامه آموزشی گذاشته میشد همسایه دیگر سهم خود را طلب میکرد ، چنانکه روسها و انگلیسها با قرارداد وثوق الدوله در سال ۱۳۰۷ ایران را بین خود تقسیم کرده بودند.
زبان فرانسه با اینکه در دوره ناپلئون زبان دربارهای اروپا و روسیه شد ولی شیوه آموزش این زبان هم در خود فرانسه و هم در مستعمرات و هم در کشورهائی مانند ایران که فرانسه زبان دوم آموزشی بود ، فاقد انعطاف بوده است وهر جا نفوذ پیدا کرده ، با شعار روشنگری ، زمینه از بین بردن زبانهای بومی آنجا را فراهم کرده است و همین انحصار طلبی باعث عقب افتادگی تاریخی آن نسبت به زبان انگلیسی شده است. زبان انگلیسی از زمان آدام اسمیت و ریکاردو زبان تجارت و بازار آزاد بوده و تا آنجاکه منافع تجاری ایجاب میکرده نسبت به زبانهای دیگرموضع خنثی داشته است و البته خود این امرهم به سنت پلورالیسم آنگلوساکسونها بر میگردد در عوض ژاکوبنیسم فرانسوی در زبان تبلور یافته و قالبی برای دولت تمرکزگرا شده است و برداشت من این است که همراهی روشنفکران عصر مشروطه با برنامههای دیکتاتوری رضا شاه در رسمی کردن زبان فارسی و ممنوع نمودن زبانهای غیرفارسی به لحاظ تئوریک، تحت تاثیر شیوه آموزشی زبان فرانسه بوده است. با این تفاوت که اگر زبان فرانسه زبان علمی و بینالمللی بود در عوض زبان فارسی ، زبان شعر آنهم در محدوده معینی بوده است و آموزش اجباری آن نمیتوانست برای مردم منافع علمی و اقتصادی داشته باشد. بی جهت نیست که بعضی از جامعه شناسان زبان فارسی را یکی از موانع مدرنیته در ایران میدانند زیرا ساختار این زبان اجازه نمیدهد که به زبان علمی و فلسفی ارتقاء یابد.
مقاومت در برابر سیاست آسیمیلاسیون
بعد از انقلاب ضد سلطنتی سال ۱۳۵۷ با اینکه در قانون اساسی جمهوری اسلامی ، آموزش زبانهای غیر فارسی پیشبینی شده است ولی طی سی سال گذشته سیاست زبان انحصاری دوره پهلویها همچنان تکرار و دنبال شده است. از طرف دیگر در دو دهه گذشته با رشد جنبش ملی آذربایجان و افزایش چشمگیر هویت طلبان و مدافعین فرهنگ ملی آذربایجان ، سیاست آسیمیلاسیون با مقاومت فرهنگی مواجه شده و به مانع جدی بنام زبان ترکی برخورد کرده است و هم اکنون در میان مردم آذربایجان در رابطه با زبان فارسی قضاوتهای متعدد وجود دارد و این قضاوتها در استراتژی گروههای سیاسی آذربایجانی نیز نمود پیدا میکند.
اقشار بالای جامعه آذربایجان و بورژوازی جدید (بازار تبریز به علت مخالفت آن با ولایت فقیه استثناء است) و کسانی که از طرف حکومت مرکزی بخدمت گرفته شدهاند علیرغم وابستگی به زبان مادری خود تسلط زبان فارسی را میپذیرند و بتدریج آسیمیله میشوند. اینان با شنیدن یک آهنگ فولکلوریک ترکی اشک از چشمانشان جاری میشود ولی در خانه خود با بچهها فارسی حرف میزنند تا بچه شان لهجه ترکی نداشته باشد برای اینکه نردبان ترقی در جامعه ایران زبان فارسی است. در تمام کشورهای مستعمره نیز این قشرها متحد اشغالگران و استعمارگران بودهاند. از نظر سیاسی این قشر طرفداردولت متمرکز و حامی سیاست آسیمیلاسیون و ادغام فرهنگی و سیاسی با فارسهاست. پان ایرانیستها از بعضی از خودباختگان این قشر علیه دیگر اقشار جامعه آذربایجان سوء استفاده میکنند. اینان تا چند سال پیش ، از اینکه خود را ترک یا ترکزاده معرفی بکنند عار داشتند اما طی سالهای اخیر با رشد جنبش هویتطلبی و پبدایش خود آگاهی ملی در آذربایجان اقشار مرفه نیز نسبت بزبان ترکی علاقه نشان میدهند.
اقشار متوسط و شهرنشین که اکثرا دو زبانه هستند و اغلب فارسی را بهتر از خود فارسها مینویسند ، چونکه فارسی را از راه نوشتن یاد گرفتهاند و نه از راه شنیدن، خواهان دفاع از زبان و فرهنگ ملی بوده و نیروی اصلی جنبش ملی هویتطلبی را تشکیل میدهند اینان ضمن احترام به زبان فارسی، ترکی را کاملتر از فارسی میدانند و خواهان رسمی شدن زبان ترکی در سراسر ایران میباشند. شکوفائی فرهنگی و هنری آذربایجان بعد از انقلاب مدیون فرهنگ پروری و فرهنگ سازی این قشر اجتماعی میباشد. این قشر یا طبقه متوسط که در سراسر جهان پایگاه اجتماعی دموکراسی نیز محسوب میشود خواهان پایان دادن به ستم فرهنگی است و سهم برابر با فارسها را در فرهنگ و سیاست طلب میکند و از اینکه زبان و فرهنگشان تحقیر میشود رنج میبرند. جمهوری اسلامی با توجه به نقش روشنگر طبقه جوان و تحصیل کرده شهری ، طبقه متوسط را بیشتر از همه تحت فشار گذاشته است و اغلب زندانیان سیاسی و افراد شکنجه شده جنبش ملی از فعالین این بخش از جامعه آذربایجان میباشند.
اقشار سنتی جامعه آذربایجان ، روستائیان ، کارگران و حاشیه نشینهای شهرها و جوانان رادیکال با زبان فارسی کلا مخالفت میکنند و در مقابل سیاست آسیمیلاسیون و ستم فرهنگی عکسالعملهای خشن از خود نشان میدهند. بعضی از روشنفکران جوان که در رابطه مستقیم با طبقات محروم جامعه قرار دارند و ناظر روزمره مشکلات کارگران و روستائیان و افراد کم سواد یا بی سواد در رابطه با نهادهای حکومت مرکزی هستند راه چاره را بایکوت زبان فارسی میدانند و گاهی حتی از بکار بردن لغات مشترک ترکی – فارسی نیز اکراه دارند و ترجیح میدهند به جای آن لغات از لغات ترکی غیرمصطلح استفاده بکنند. رفتار اینان درست نقطه مقابل رفتار بورژوازی نوپاست.
در مجموع از خرداد ماه سال ۱۳۸۵ بدنبال خیزش عمومی در شهرهای آذربایجان ، جنبش ملی آذربایجان وارد فاز سیاسی شده است ولی فعالیت فرهنگی متوقف نگشته و علیرغم اختناق سیاسی و بسته بودن نشریات محلی خلاقیت ادبی از راههای گوناگون بویژه از طریق اینترنت گسترش مییابد و اگر حکومت مرکزی برای طولانی مدت از به رسمیت شناختن زبانهای غیر فارسی خودداری کند، کنترل فرهنگی کشور از دستش خارج خواهد شد.
ده سال پیش ترکینویسی فقط مخصوص شعر و فولکلور بود اما اکنون دهها سایت شناخته شده و تعداد بی شماری وبلاگ به زبان ترکی فعال هستند که بخشی از آنها به خط لاتین و بخشی دیگر با خط عربی تطبیق یافته با تلفظ ترکی روزانه خبر و تفسیر منتشر میکنند که مراجعه کنندگان به بعضی از این سایتها از دیدار گنندگان سایتهای فارسی بیشتر میباشد و نیز نوشتن رمان ، نمایشنامه ، خاطره ، مقالات علمی و فلسفی و تحلبل سیاسی به زبان ترکی روز بروز افزایش مییابد و میدان خلاقیت ادبی را از زبان فارسی میگیرد هرچند که تمام امکانات کشوری و بودجه دولتی در خدمت زبان فارسی است. در گذشته همه انرژی و خلاقیت غیر فارسها در خدمت زبان فارسی بود ، اکنون فاصله گیری آنان از زبان فارسی میتواند یکی از علل افت زبان فارسی باشد.
نظر کاربران:
ضمن تایید بخشهایی از نوشته به خصوص درباره اجرای بندهای قانون اساسی معتقدم بخشهایی از ان هم کاملا بیربط است. برای نمونه میخوانیم:…… زبان فارسی را یکی از موانع مدرنیته در ایران میدانند زیرا ساختار این زبان اجازه نمیدهد که به زبان علمی و فلسفی ارتقاء یابد......
اصولا در این دنیا همه چیز نسبی است و اگر نویسنده معتقد به ضعف فارسی در زمینه علمی و فلسفی است لابد معتقدند ترکی در این زمینه تواناست. دوست داشتم برای نمونه بدانم واژه های علمی action, reaction, interaction, transaction و conductor, nonconductor, semiconductor, superconductor به ترکی چگونه ترجمه میشوند. جهت اطلاع معادل انها به فارسی به ترتیب عبارتند از: کنش ـ واکنش ـ اندرکنش ـ تراکنش و رسانا ـ نارسانا ـ نیمه رسان اـ ابررسانا...
*
آقای رزمی
ایران ما از امراض مختلف اجتماعی فرهنگی و سیاسی رنج میبرد که بزرگترینش استبدادزدگی و عدم وجود نهادهای دمکراتیک و نظام حکومتی مردم سالار است که درآن همهً مردم بتوانند در ساختن سرنوشت خود دخیل باشند. یکی از عوارض جوامع غیر دمکراتیک وجود تبعیضات گوناگون است که هر زمان بسته به منافع قدرت حاکمه متوجه بخشی از مردم مملکت میشود. عدم آموزش و پرورش زبانهای مختلف در ایران نقصانی عظیم است که در شرایط دمکراتیک و با قدرت گرفتن نهادهای مدنی و مردمی نامتمرکز حل خواهد شد. ولی شما و همفکرانتان بدانید که راه رسیدن به مدنیت و گسترش زبان و فرهنگتان از مسیرتحقیر زبان فارسی و کوچک شماری نقش آن درتاریخ و فرهنگ ایران نمیگذرد و دارید بیراهه میروید.
ذلت امروز ایران ابدی نخواهد بود. روزی خواهد آمد که ایرانیان بدروازهً مدنیت و تمدن خواهند رسید و جامعه ای مترقی و پیشرو و با تنوع فرهنگی و زبانی خواهند ساخت. زبان فارسی هم بخشی از فرهنگ این سرزمین باقی خواهد ماند و قدر ومنزلتش افزون خواهد شد.
رامین