iran-emrooz.net | Tue, 29.01.2008, 21:23
كنیا، انتخابات، ایران
حسين باقرزاده
|
سه شنبه ۹ بهمن ۱۳۸۶ – ۲۹ ژانویه ۲۰۰۸
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
نایروبی، نكورو، نیواشا، گریت ریفت ولی (دره نشستی بزرگ)، نامهای آشنایی هستند كه این روزها مرتبا از طریق اخبار به گوشم میخورد. همین نه ماه پیش بود كه در یك سفر خانوادگی از این مناطق دیدن كردم و یك هفتهای را در آنجا گذراندم. غرض از سفر، دیدار از مناظر زیبای طبیعی كنیا بود و پارك ملی ماسای مارای این كشور و حیوانات وحش آنجا. ساعتهای متمادی در طول پنج روز را در درون قفس یك اتومبیل با سقف متحرك آن گذراندیم و از پنجرهها و لبه سقف آن به تماشای انواع حیواناتی مشغول بودیم كه در حول و حوش ما در حركت بودند و گاه به شكار میپرداختند. شیرها برای فرار از آفتاب داغ به سایه اتومبیل پناه میآوردند. یوزپلنگی همراه با دو یوزبچه خود به سوی پیدا كردن صبحانهشان خرامان از كنار اتومبیل میگذشتند و غزالهای دور و بر با احساس خطر به حال آمادهباش در میآمدند. زرافهای جوان برای اثبات برتری خویش زرافه دیگری را گردن میكوفت. جای دیگری شیری به دنبال خوك وحشی خردسالی میگذاشت، به فاصله كوتاهی با كمك دو شیر دیگر او را به چنگ میآورد و در برابر چشم مادرش آن را تكه پاره میكرد. و دریاچه نكورو زیر انبوه هزاران هزار فلامینگو به رنگ صورتی درآمده بود.
ولی زیبایی كنیا تنها به پارك ملی آن و حیواناتی كه آزادانه در آن منطقه زندگی میكردند و از گزند آدمیان در امان هستند محدود نبود. گوشه و كنار كنیا قبایل سنتی كوچكی زندگی میكنند كه كه سنتهای آنان از هزاران سال پیش تا كنون تغییر نكرده است. یكی از معروفترین آنها مردم ماسای هستند كه درست در حاشیه پارك ماسای مارا به سر میبرند و چگونگی همزیستی با وحوش را آموختهاند. اینان كه عموما باریكاندامند و لباسی سرخرنگ همانند لنگ به دور تن خود میپوشند با طبیعت رابطهای بسیار نزدیك دارند و غذای آنان محدود است به شیر و گوشت و خون گاو. در عین حال، همینان برخی از زیباترین كارهای دستی زینتی كنیا را تولید و برای فروش عرضه میكنند و رقصی بسیار پر انرژی و شادمانه را به اجرا در میآورند.
ولی كنیا یك جامعه سنتی نیست و بلكه یكی از پیشرفتهترین كشورهای مناطق مركزی و شرق آفریقا بشمار میرود. نایروبی شهر نسبتا مدرنی است. دره وسیع گریت ریفت ولی یكی از بزرگترین مناطق زرخیز این كشور است و هكتارها زمین آن تنها در سالهای اخیر به تولید گل و سبزیجات برای بازارهای اروپا اختصاص یافته است. كنیا بیشترین تعداد توریست در منطقه شرق آفریقا را به خود اختصاص داده است. در چند دهه اخیر دارای نظام سیاسی نسبتا ثابت و با ظاهری دموكراتیك بوده است و قبایل متعدد آن آموختهاند كه چگونه در كنار هم زندگی كنند و موجودیت یكدیگر را به رسمیت بشناسند. مردمی سختكوش دارند - چیزی كه در همه نقاطی كه ما از آن گذشتیم، از نایروبی گرفته تا نكورو و نیواشا، همه جا به چشم میخورد. این كه قبایل متعدد و غالبا سنتی یك كشور بتوانند علارغم تنوع و اختلافات عمیق خود در كنار یكدیگر زندگی كنند و زندگی دیگران را تحمل كنند شایِد بزرگترین نقطه مثبت این كشور زیبا و دوست داشتنی بود كه در اردیبهشت ماه گذشته دیدم.
اكنون اما گویی كه همه آن تصاویر و تجربهها رؤیایی بیش نبوده است. این كشور زیبا و دوستداشتنی اكنون صحنه یكی از خشنترین درگیریهای داخلی است. مردمی كه تا دیروز در كنار هم و گاه در درون هم زندگی میكردند اینك به جان یك دیگر افتادهاند و به انتقام و انتقامكشی پرداختهاند. سدها نفر تا به حال در درگیریهای قومی كشته شدهاند (جدا از آنان كه قربانی خشونت مأموران حكومتی بودهاند)، هزاران خانه و كاشانه تخریب و سوزانده شدهاند و دهها هزارنفر یا بیشتر آواره و بیخانمان گشتهاند. تلاشهای میانجیگران آفریقایی و بینالمللی برای پایان دادن به موج خشونت و تخریب به جایی نرسیده است و اثری از پایان یافتن مصیبت و بلایی كه بر سر مردم آمده است دیده نمیشود. ثبوت و آرامش و اقتصاد و آینده كشوری در فاصله یكی دو هفته به ناگهان به هم ریخته است و موجودیت و یكپارچگی این كشور در حال رشد به مخاطره افتاده است. و دلیل این همه، البته چیزی جز خودخواهی جمع كوچكی سیاستمدار قدرتطلب نبوده است.
انتخابات ریاست جمهوری كنیا ظاهرا بدون درد سر آغاز شد و میرفت كه فصل جدیدی در دموكراسی متزلزل این كشور بگشاید. در انتخابات هم البته برنده و بازندهای وجود دارد، و اگر طرفین بازی به قواعد آن تن دهند تعیین این كه كدام طرف انتخابات را برده است كار مشكلی نیست. ولی اشكال كار در آن جا است كه در بسیاری از كشورهای جهان سوم، یك طرف (معمولا طرفی كه در قدرت است و زور دارد) به قواعد بازی تن نمیدهد و وقتی كه میبیند دارد بازی را میبازد آن را به هم میزند. زورگویی البته همیشه به سادگی از سوی طرف مقابل تحمل نمیشود و او را وادار به واكنش میگوید. و وقتی این زورگویی بخش بزرگی از جامعه را از حق خود محروم كند زمینه برای شورش و اعتراض فراهم میشود. محرومان به خروش میآیند. درگیریهای سیاسی تشدید میشود و در فاصله نزدیكی این درگیریها رنگ اجتماعی، مذهبی، فرهنگی، زبانی، نژادی و قومی یا قبیلهای میگیرد و جامعهای را به آتش میكشد. كنیا اكنون دستخوش چنین فاجعهای شده است.
ولی این سرنوشت تنها در انتظار كنیا نبوده است. انبار باروت چنین انفجاری در هر جامعه متنوع چند زبانه، چند مذهبی، چند قومی یا چند ملیتی وجود دارد و دیر یا زود ممكن است با یك جرقه به حال اشتعال درآید. و جامعه ایران از چنین خصوصیتی برخوردار است. سیاستمدارانی كه مردم را از حق انتخاب آزاد محروم كردهاند و تا به حال توانستهاند به سلطه نادموكراتیك خود ادامه دهند با ادامه این سیاست كاری جز به فعلیت درآوردن این خطر بزرگ انجام نمیدهند. مردم كنیا هم تا پیش از این دوره، به انتخابات حكومتی آلوده به تقلب تن داده بودند، ولی سر انجام به جایی رسیدند كه دیگر حاضر نبودند آن را بپذیرند. و نتیجه فقط این نبود كه به اعتراض برخیزند و علیه حكومت و عاملان تقلب در انتخابات مبارزه كنند و بلكه دامنه اعتراضات و خشونتها به درگیریهای قومی كشید و شعلههای آن اكنون تمامی كشور را در معرض تهدید قرار داده است.
تراژدی انتخابات در ایران نیز فقط در این نیست كه حاكمان این كشور برای بیش از یك نسل مردم آن را از حق انتخاب محروم كردهاند و به خاطر حفظ سلطه خود روند انتخابات را به نفع خویش دستكاری كردهاند. تراژدی در این است كه سرانجام این سیاست ممكن است به هزینهای بسیار سنگینتر از سلب حقوق دموكراتیك مردم منجر شود. یك نظام نادموكراتیك الزاما نظامی اقلیتگرا است، نظامی كه از منافع یك اقلیت كوچك در برابر منافع دیگران (اكثریت، یا مجموعهای از اقلیتهای دیگر) دفاع میكند. نتیجه چنین سیاستی بیرون راندن تدریجی جمع هرچه بیشتری از جامعه از دایره نیروهای خودی و كاشتن تخم جدایی و بیگانگی بین گروههای مختلف اجتماعی، قومی و مذهبی است. نیروی گریز از مركز در بین بخشهایی از مردم كه در ساخت قدرت سهم ندارند به تدریج قویتر میشود و تمایلات جداییطلبانه در بین آنان تشدید میگردد. روند محدود كردن دایره خودیها نمیتواند برای همیشه ادامه یابد و دیر یا زود به نقطه انفجار میرسد. و در آن هنگام، اگر حاكمیت به خواست دموكراتیك مردم تن ندهد، مخالفت مردم با حاكمیت ممكن است به درگیریهای گروهی و قومی بینجامد، و علاوه بر مصایب و فجایع انسانی كه همراه خواهد داشت موجودیت و یكپارچگی كشور را نیز به خطر اندازد.
حاكمان ایران میتوانند همچنان و غره از موفقیتهای پیشین خود باز هم به كار خود در تدارك رأیگیریهای نمایشی ادامه دهند. ولی آن چه كه در كنیا گذشته و میگذرد باید برای همه و از جمله آنان زنگ خطری باشد. مسئله انتخابات آزاد، سالم و عادلانه فقط مقوله دموكراسی نیست، مقوله استقلال و همبستگی ملی و رفاه و آسایش و همزیستی و رشد و موجودیت و یكپارچگی كشور نیز هست. كسانی كه شركت در انتخابات را فقط از زاویه گرفتن سهم در قدرت میبینند (به شمول اصلاحطلبان حذف شدهای كه برای بازگشت خویش به صحنه رأیگیری، چشم به الطاف ولی فقیه دوختهاند) باید توجه كنند كه با ادامه چنین سیاستی در مسئولیت سرانجام آن سهیم خواهند بود. آهنگ در خود فرو رفتن حاكمیت و جدایی آن از مردم شتاب بیشتری یافته، و رسیدن جامعه به نقطه انفجار از هر زمان دیگر نزدیكتر شده است. این نقطه در كنیا بدون اخطار قبلی فرا رسید و حاكمان آن هیچ تصور نمیكردند كه (ادامه) انحصارطلبی آنان به چه فاجعهای ممكن است منجر شود - و اكنون هم ظاهرا از این بابت ككشان نگزیده است. معالاسف دلیلی در دست نیست كه نشان دهد حاكمان ایران در صورت بروز چنین فاجعهای در این كشور واكنش بهتری از خود نشان دهند.
از این رو، پیش از این كه فاجعهای رخ دهد باید علاج واقعه كرد. سرنوشت رأیگیری اسفندماه آینده از هماكنون قابل پیشبینی است. نیروهای مستقل از حاكمیت از همان آغاز از نامنویسی محروم بودند. بسیاری از آنانی كه نام نوشتند در همان خان اول از سوی هیئتهای اجرایی حذف شدند. اینان البته بیشتر نگران آن بودند كه زیر تیغ نظارت استصوابی شورای نگهبان از صحنه بیرون روند كه به آنجا نكشید. اكنون برخی از آنان به دنبال آن هستند كه از ترس كژدم جراره هیئتهای اجرایی به مار غاشیه شورای نگهبان پناه ببرند تا شاید اجازه شركت در رأیگیری را پیدا كنند. نتیجه هرچه باشد تعیینكننده نیست: حاكمیت بر آن است كه یكی از مطیعترین و حلقه به گوشترین مجلسهای خود را تولید كند و بیگانگی خود با مردم را به سطح جدیدی برساند. چنین مجلسی كمترین رابطهای با مردم نخواهد داشت. حتا بحث تأیید یا تحریم این رأیگیری زاید است و نباید روی آن وقت گذاشت. به جای آن باید به دنبال شكلگیری یك جنبش اجتماعی حول خواست انتخابات آزاد، سالم و عادلانه بود تا پیش از این كه ایران كنیا شود شاید بتوان راهی برای جلوگیری از آن پیدا كرد.