iran-emrooz.net | Sun, 30.12.2007, 9:56
نقدی دوستانه بر “فراخوان جدید صلحخواهی ملت ایران”
علی کشتگر
|
یکشنبه ۹ دی ۱۳۸۶
کشمکش اپوزیسیون با استبداد مذهبی و خودکامگی رهبر آن نمی تواند و نباید در میدان تضادهای جمهوری اسلامی و غرب رخ دهد، چرا که در این صورت اپوزیسیون چه بخواهد و چه نخواهد در مقاطع مختلف به یک نیروی درجه سوم حمایتگر از یکی از دو سوی منازعه تبدیل می شود.
اختلاف جمهوری اسلامی ایران و غرب بر سر مساله هسته ای مساله پیچیده ای است دارای جنبه های گوناگون. نقض فاحش حقوق بشر و آزادی های فردی و سیاسی حکومت ایران و مخالفت با استبداد مذهبی حاکم نباید سبب آن گردد که اپوزیسیون در مساله پیچیده هسته ای دچار ساده نگری شود. می شود از جنبه زیست محیطی با ایجاد راکتور اتمی آنهم نوع روسی آن در کنار خلیج فارس مخالف بود.از جنبه سیاسی می شود تلاشهای جمهوری اسلامی که می کوشد با دامن زدن به احساسات ملی در بحران هسته ای نقض حقوق بشر و آزادی های سیاسی در ایران را تحت الشعاع قراردهد، مورد بررسی و نقد قرار داد.
مشکل اصلی غرب با جمهوری اسلامی نیز نه نقض حقوق بشر و سرکوب آزادی ها که غنی سازی اورانیوم است و اگر جمهوری اسلامی آن را کنار بگذارد، آنگاه چه ایالات متحده و چه اتحادیه اروپا مساله نقض حقوق بشر و سرکوب آزادی ها را به آسانی فراموش خواهند کرد!
از جنبه حقوقی مساله اما، آمریکا و اروپا موضع قابل دفاعی در برابر جمهوری اسلامی ندارند. چرا که آژانس هسته ای حق غنی سازی را برای دولت هایی که به آن پیوسته اند محفوظ نگه میدارد. و مادام که آژانس هسته ای مدارک محکمه پسندی در اثبات نظامی بودن برنامه هسته ای یک عضو خود در دست ندارد نمی شود این حق را از او دریغ کرد و یا خواهان تعلیق غنی سازی اورانیوم شد.
از نظر اخلاقی نیز موضع آمریکا و کشورهای اروپائی که از ایران می خواهند غنی سازی را متوقف کند، اما تولید دهها بمب اتمی توسط اسرائیل و پاکستان را به دیدۀ اغماض مینگرند، قابل دفاع نیست.
نگارنده این سطور بر آن است که اولاً برنامه هسته ای جمهوری اسلامی و نیز راه اندازی راکتور اتمی با تکنولوژی روسی که بطور بالقوه خطر بزرگی برای محیط زیست به شمار می رود در کنار خلیج فارس در جهت منافع و مصالح ملی ایران نیست. و ثانیاً هیئت حاکمه ایران به رهبری آقای خامنه ای برنامه هسته ای را با هدف تحکیم موقعیت استبداد حاکم در ایران و منطقه دنبال می کند.
اما نباید فراموش کرد که مخالفت ما در مقام اپوزیسیون با جمهوری اسلامی و سیاست های هسته ای آن دارای هدف های دموکراتیک و ملی است و با سیاستهای آمریکا، بریتانیا، فرانسه و غیره که چه در قبال ایران و چه در قبال عراق و سایر کشورهای منطقه هدف های استراتژیک دیگری را دنبال می کنند یکی نیست.
کشمکش اپوزیسیون با استبداد مذهبی و خودکامگی رهبرآن نمی تواند و نباید در میدان تضادهای جمهوری اسلامی و غرب رخ دهد، چرا که در این صورت اپوزیسیون چه بخواهد و چه نخواهد در مقاطع مختلف به یک نیروی درجه سوم حمایتگر از یکی از دو سوی منازعه تبدیل می شود. و در نتیجه نخواهد توانست خود را به عنوان یک جریان مستقل به جامعه معرفی کند و از این رهگذر پایگاه مردمی خود را در درون ایران گسترش دهد. مثالها و مصداق های زیادی را در این باره می توان در تاریخ سه دهه گذشته نشان داد که در این مختصر ضرورتی به ورود به آن نمی بینم. فقط دنباله روی امروزه برخی از نیروهای اپوزیسیون از سیاستهای جورج بوش و حمایت یکجانبه حزب توده از مبارزات ضد امپریالیستی جمهوری اسلامی را در گذشته خاطرنشان می کنم.
مقصودم از این مقدمه چینی آن بود که نقدی دوستانه نسبت به "فراخوان جدید صلح خواهی ملت ایران" که به امضای " ۳۳۳ تن از فعالان سیاسی و کنشگران جامعه مدنی" رسیده ودر تاریخ ۲۷ آذر ماه انتشار یافته ارائه دهم.
امضا کنندگان محترم این فراخوان که در میان آن دوستانی دارم و بسیاری از آنان را به رسم می شناسم در این فراخوان از جمهوری اسلامی خواسته اند که برای اجتناب از جنگ و بیرون آوردن بهانه از دست محافل جنگ طلب سیاست "تعلیق در برابر تعلیق" را بپذیرد. به باورمن نیز اگر جمهوری اسلامی موقتا تعلیق غنی سازی را می پذیرفت، کشور از مخاطره حملات هوائی و موشکی احتمالی آمریکا و اسرائیل که در صورت وقوع می تواند به یک بحران بزرگ در ایران و منطقه تبدیل شود مصون می ماند.
اما حقیقت این است که این درخواست با توجه به موضع و موقعیت کنونی جمهوری اسلامی آنهم در زمانی که سازمانهای اطلاعاتی آمریکا همگی پذیرفته اند که جمهوری اسلامی در سه سال گذشته برنامه نظامی هسته ای دنبال نکرده، درخواستی اجابت ناشدنی است.وهمانقدر رئالیستی است که مثلا درخواست کنیم آقای خامنه ای از مقام خود استعفا کند. که نمی کند. پس باید دید انگیزه و هدف از این فراخوان چیست؟
-آیا واقعا امضاکنندگان فراخوان فکر می کنند که این نامه تاثیر مثبتی بر تصمیم حکومت گران جمهوری اسلامی دارد. و مثلا احتمال دارد که درخواست آنان پذیرفته شود؟ اگر چنین فکری در سردارند، اشتباه می کنند.
-آیا فکر می کنند این فراخوان به تنش زدائی میان غرب و جمهوری اسلامی کمک می کند و به سهم خود خطر جنگ را کاهش می دهد؟که بعید است. برعکس ممکن است در حد خود برسخت تر شدن موضع دو طرف کشمکش اثر بگذارد!
-آیا به بازشدن فضای سیاسی و خواسته های حقوق بشری کمک می کند؟ پاسخ من منفی است.
-آیا موجب نزدیکی به هم وانسجام مخالفان استبداد می شود؟ فکر نمی کنم.
-آیا پیوند امضا کنندگان و مردم را تقویت می کند؟ بعید است.
پس به راستی این فراخوان به چه درد می خورد؟ آیا امضاکنندگان می توانند فایده و مورد مصرف آن را به ما توضیح دهند!
به باور من امضا کنندگان فراخوان به جای ایستادن در زمین دفاع از حقوق بشر که فصل مشترک اکثریت قریب به اتفاق مخالفان استبداد است و پافشاری بر آن مایه گسترش پیوند با مردم بویژه نسل جوان نیز می شود، وارد حوزه سیاست خارجی و دفاعی جمهوری اسلامی شده اند و بدون آن که واقعیت داشته باشد، وظیفه آلترناتیو سیاسی حاکمیت را ایفا کرده اند،امری که در ظرفیت و توانائی جمع امضا کننده نیست و لاجرم نتیجه معکوس دارد.
به گمان من تلاشهای فعالان سیاسی، مخالفان استبداد در صورتی موثر خواهد بود که بر خواسته های حقوق بشری و آزادی قلم و بیان متمرکز شود و از ورود به حوزه هایی که این مهمترین خواست اپوزیسیون را تحت الشعاع مسایلی مثل مساله هسته ای قرار می دهد و بهانه ای نیز برای فشار بیشتر علیه مخالفان بوجود می آورد اجتناب کنند! فقط در این صورت است که فعالیت های آنها مورد حمایت وسیع مردم بویژه نسل جوان قرار خواهد گرفت. و مایۀ تحکیم و انسجام مخالفان استبداد خواهد شد.
هشتم دیماه 1386
علی کشتگر
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
نظر کاربران:
آقای کشتگر،
در نقد خود از "بیانیه فراخوان جدید صلح خواهی ملت ایران" که به امضای ۳۳۳ نفر از مبارزان و فعالان سیاسی که اکثریت قریب به اتفاق آنها در داخل کشور اقامت دارند، گفتهاید چون حکومت به "تعلیق در برابر تعلیق" تن درنمیدهد پس صدور چنین فراخوانی اشتباه است.
به باور من این گزاره شما که چون حکومت به خواسته ای تن درنمیدهد پس نباید آن خواسته یا خواسته ها را مطرح کرد، اساسا اشتباه است. حکومت به رعایت حقوق بشر، آزادی بیان، آزادی مخالفان سیاسی، انتخابات آزاد، حقوق زنان و دهها موارد دیگر نیز تن درنمیدهد، اما این باعث این نمی شود که از مخالفان حکومت این خواستها را مطرح نکنند. یا اینکه مبارزان سیاسی اپوزیسیون در مواردی قدرت حاکم را به پذیرش سیاست های تامین کننده منافع ملی فرانخوانند. شما نیز خود بارها پای بیانیه هایی را امضا کردهاید و یا ایراداتی از نظام جمهوری اسلامی گرفته اید با اطلاع کامل از اینکه این نظام به این خواسته های مطرح شده وقعی نمی نهد.
از این گذشته چنان از مبارزه برای حقوق بشر یا آزادی های سیاسی در داخل کشور و در هم نیامیختن آن با مبارزه غرب با ایران بر سر برنامه انرژی هسته ای می گویید، گویا فعالان سیاسی امضا کننده که اغلب افراد کارکشته ای در امر مبارزه سیاسی هستند و بسیاری از آنها ماهها بلکه سال ها در این راه زندان کشیده یا با دیگر فشارهای حکومت روبرو بوده اند، از این مسئله مهم غافلند. آنها در فراخوان خود بر همین نکته تاکید می کنند و می گویند:
"ما بار دیگر اعلام می كنیم كه "اگرچه برخورداری از دانش و فن آوری هستهای را، صرفنظر از کاربرد تسلیحاتی آن، حق مسلم مردم ایران می دانیم، اما بر این نکته تاکید داریم که ملت ایران حقوق اساسی تر و مهمتری چون برخورداری از حق "مردمسالاری و حقوق بشر"، "امنیت و آزادی" و " عدالت و رفاه"- و در این شرایط خاص سیاسی" حق برخورداری از یك انتخابات آزاد، سالم و عادلانه"- را نیز دارد و کسب این حق نباید دیگر حقوق ملت را نفی و یا کمرنگ کند و خدای ناکرده سایه ی شوم جنگ و ویرانی را بر سر آنان بگستراند."[۱]
اینکه گزارش ماه گذشته سازمان های اطلاعاتی امریکا خطر جنگ و حمله نظامی به ایران را فعلا منتفی کرده است به معنای آن نیست که ادامه غنی سازی اورانیم کشور را با مخاطراتی که امضا کنندگان فراخوان برشمرده اند تهدید نمی کند. تحریم های اقتصادی نیز نتایج ویرانگری بر آینده کشور دارند. گذشته از این که فشار این تحریم ها بر مردم ایران است، روند سیاسی تحریم ها می تواند به تقویت نیروهای افراطی و اقتدارگرایان در نظام اسلامی منجر شود. حال با توجه به این خطرات اگر ۳۳۳ نفر از مبارزان سیاسی با سابقه در کشور حق ندارند از حکومت بخواهند در این مورد با پیشگیری راه حلی عاقلانه از خطر تصویب قطعنامه جدید در شورای امنیت علیه ایران جلوگیری کند، پس چه کسی چنین حقی دارد؟ طبیعتا امضا کنندگان آنقدر که شما می پندارید ساده انگار نیستند. آنها نیز می دانند که حکومت به راحتی به صدای خیرخواهانه آنها گوش نمی دهد. اما آنها بنا به اعتقادات سیاسی، ملی و مذهبی خود به این نتیجه رسیده اند که با صدور این بیانیه هم مردم را از وضعیت پرونده هسته ای ایران آگاه کنند، هم آنها را نسبت به نظرات خود در این مورد باخبر سازند و هم سرانجام درخواست خود را مسئولان نظام مطرح یا به اصطلاح اتمام حجت کنند، آن هم در شرایطی که بحث در مورد پرونده هسته ای ایران در رساناهای داخلی ممنوع شده است. حال با در نظر گرفتن نکات بالا اینکه شما صدور این بیانیه را بی فایده حتی مضر می دانید، البته حق شماست چنین نظری داشته باشید.
در پایان نکته ای نیز در ارتباط با ادبیات بکار گرفته از سوی شما نسبت به مبارزان سیاسی با سابق در داخل کشور باید خدمت تان عرض کنم. تیتر نقد شما "نقدی دوستانه..." است.
اما آقای کشتگر زبانی که شما برای نقد این فراخوان برگزیده اید مایه تاسف است. با مخالفان نیز اینگونه سخن نمی گویند، تا چه رسد با دوستان.
با آرزوی صلح و سعادت برای ایران و ایرانیان
م. قمشهای