iran-emrooz.net | Wed, 26.12.2007, 9:36
محمولهی مرگ به ایران رسید
بابک جاودانخرد
سرانجام پس ازمدتها ناز و کرشمهی سیاسی و مالی ، روسیهی همسایه، نخستین محمولهی سوخت نیروگاه اتمی بوشهر را به ایران فرستاد و بدین ترتیب ناقوس تهدید مرگ خودطلبیده در جنوب ایران و ساحل شمالی و جنوبی خلیج فارس به صدا درآمد. گفته میشود که نیروگاه (گوش شیطان بزرگ کر!) در پاییز آینده به بهره برداری خواهد رسید و از آن پس سالانه ۱۰۰۰ مگاوات "برق" تولید خواهد کرد .
مبارک است! ملت نیمه جان ، نیمه سیر ایران از این به بعد میتواند به خود ببالد که اگر سفرهاش خالی است و صدایش در گلو شکسته ، برق چراغ خانهاش "اتمی" است! درحالی که حوزههای نفت وگاز ارزان ایران محتاج رسیدگی و سرمایهگذاری است، و کارگران و تکنسینها و مهندسان صنعت ۱۰۰ سالهی نفت کشور نگران آن هستند که آیا میتوانند همین مقدار تولید و صادرات کنونی و لذا همین سطح زندگی ناپایدار خود و مردم را حفظ کنند ، میرویم تا برق گران و پرخطر اتمی را تجربه کنیم و دراین راه موجودیت و حیات خودرا به داو بگذاریم .
حکایت نیروگاه اتمی بوشهر به سه دهه واندی پیش بازمیگردد ، یعنی به دوران رژیم پهلوی که "اعلیحضرت" در مقام فعال مایشای ایران به ناگهان تصمیم گرفت که در بوشهر فقرزده که در زیر زمین اش منابع بی پایان گاز ذخیره داشت و دارد ، یک یا دو نیروگاه اتمی ۱۳۰۰ مگاواتی به کمک آلمان و فرانسه بسازد. ظاهرا تا وقوع انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ بیشتر کارهای ساختمانی نیروگاه به پایان رسیده بود واگر انقلاب سرنمیگرفت ایران نخستین نیروگاه اتمی خود (و خاورمیانه) را کلید زده و صاحب برق اتمی (اگر نه چیز دیگری) شده بود. پس از انقلاب "شکوهمند" ، جمهوری اسلامی در هیاهوی فضای سیاسی ضد سلطنتی و ضد امپریالیستی جامعه و نفی هرآنچه به رژیم گذشته مربوط میشد ، نیروگاه بوشهر نیمه تعطیل را رها و آن را نشانهای از قراردادهای اساراتبار با بیگانگان اعلام کرد. کارشناسان آلمانی نیز دست از کار کشیده و نیروگاه را نیمه تمام گذاشته و ایران را ترک کردند. با وقوع جنگ ۸ سالهی ایران وعراق، نیروگاه بوشهر چندین بار از سوی بمب افکنهای عراقی بمباران و خسارات زیادی را متحمل شد.
پس از پایان جنگ ، جمهوری اسلامی به دلایل مختلف به تکاپو افتاد تا نیروگاه نیمه تمام بوشهر را به اتمام برساند و با خودداری شرکای آلمانی و فرانسوی از ادامه کار به دلیل فشارهای آمریکا ، روی به روسیهی (نه دیگر) شوروی آورد و در ۱۹۹۵ موفق شد قراردادی را با این کشوربرای به بهره برداری رساندن نیروگاه اتمی بوشهر که تقریبا همه چیزآن آلمانی بود، منعقد کند. همین جا باید خاطرنشان کرد که جمهوری اسلامی درحالی اقدام به بستن این قرارداد با روسیه کرد که کمترازیک دهه ازفاجعهی نیروگاه اتمی چرنوبیل گذشته بود وروسیه به عنوان میراث خوار ناگزبر ِامپراتوری فروپاشیدهی شوروی از کمترین اعتبارفنی، تکنولوژیکی و صنعتی در سطح جهان و منطقه برخوردار بود، و جمهوری اسلامی با این کار ایران، مردم ایران و خلیج فارس را در واقع پیشمرگ این معامله استراتژیک خطرناک با جانشین بی اعتبار و کفایت ابرقدرت سرخ ساخت.
براستی هم جمهوری اسلامی باید روزی که چندان دور نخواهد بود، به مردم ایران و منطقه خلیج فارس پاسخ دهد که با چه تضمین و جسارتی دست به چنین اقدام پرخطری زده است و اگر (زبان احمدینژاد لال!) نشت یا انفجاری از نوع چرنوبیل در این نیروگاه رخ دهد چه برسر مردم محروم بوشهر و دیگر نقاط همجوار آن خواهد آمد. به واقع هم، حتا تصور وقوع چنین فاجعهای موی برتن هرانسان بهنجاری راست میکند و سرنوشت غم بار طبیعت و مردم آسیب دیدهی اوکرایین و روسیه سفید، و فرزندان آنها و فرزندان فرزندان آنها، تصویر تمام قدی ازآینده نه چندان غیرمحتمل بوشهر و خلیج فارس و ساکنان زیست بوم آن به دست میدهد. واصولا هم احتمال وقوع یک سانحهی اتمی از نوع چرنوبیل با توجه به سطح نازل انضباط صنعتی ، مدیریت و کنترل کیفی در موسسات صنعتی ایران حتا در مقایسه با شوروی آن روزگار دور از واقعیت نیست ، بویژه اینکه گفته میشود ضریب ایمنی نیروگاههای اتمی شوروی (و نیز روسیه) پایین و رفمی زیر ۵۰ درصد است. بنابراین ، با توجه به عینیت این دو عامل منفی امکان وقوع فاجعهای از نوع چرنوبیل در بوشهر ما، متاسفانه بالاست، بویژه که قرارداشتن استان بوشهر بر روی خط زلزله امکان وقوع فاجعه به دلیل حوادث طبیعی نیز دور از انتظار نیست و مورد زمین لرزهی اخیر در ژاپن و بروز سانحه در بزرگترین نیروگاه اتمی این کشور برنگرانیها میافزاید.
اما ارسال نخستین محمولهی سوخت نیروگاه اتمی بوشهراز سوی روسیه در پی انتشار گزارش برآورد اطلاعاتی سازمانهای اطلاعاتی آمریکا صورت گرفت که اعلام کرده بودند جمهوری اسلامی در سال ۲۰۰۳ برنامهی تسلیحات هستهای خودرا متوقف ساخته است. گفته میشود که روسها پیش از ارسال سوخت، موافقت ضمنی جمهوری اسلامی را به متوقف ساختن فعالیتهای غنی سازی گرفتهاند و آمریکا نیز به همین انگیزه با ارسال محمولهی سوختی موافقت و حتا از این اقدام حمایت کرده است. ظاهرا سازش پشت پردهای صورت گرفته که سرنخ آن به ماجرای عراق و همکاری ایران اسلامی با آمریکا و دولت شیعی عراق در فرونشاندن ناآرامیهای این کشورجنگ و تروریسم زده میرسد ، و "شاباش"جمهوری اسلامی نیز انتشار گزارش کذایی و دریافت سوخت هستهای نیروگاه بوشهر بوده است. ظاهرا آنچه از آن میترسیدیم برسرمان آمد: نادیده گرفته شدن حقوق بشر در برابر همکاری در عراق (و احتمالا لبنان و فلسطین) وتوقف غنی سازی. و چه حق بشرییی بالاتر از حق حیات که میرود تا از مردم بوشهر سلب شود. آری مردم ایران به بهای نه چندان گران برقراری آرامش نسبی در عراق ، نخستین قربانی این سازش هستند ، که همانا گرفتن چراغ سبز و دریافت نخستین محمولهی سوخت اتمی و به راه افتادن قریبالوفوع نیروگاه اتمی بوشهراست. و دراین میان آنچه البته پیرامون این تحول شوم در فضای غم و یخ زدهی ایران به چشم میخورد، بی خبری است و سکوت.
کجاست بامداد تا زینهار دهد .... مرغ سکوت جوجه مرگی فجیع را در آشیان به بیضه نشسته است!