iran-emrooz.net | Sun, 22.05.2005, 8:29
شاهزاده رضا پهلوی، با شما سخنی دارم!
محمد ارسی - شیکاگو
يكشنبه ١ خرداد ١٣٨٤
چند ماه پیش که فرصت دیداری با شما و با چند تن از مشاورانتان دست داد، خدمتتان عرض کردم که بلای جنگ خانمانسوزی دور سر ایران دارد میچرخد. اگر آمریکا و اسرائیل، به بهانهی جلوگیری از تسلیح جمهوری اسلامی به بمب اتمی، به اقدامی نظامی علیه ایران دست بزنند، ملّت ایران بیشتر از حکومت اسلامی از آن تهاجم نظامی، ضرر و زیان خواهد دید. به احتمال قوی، کشور از هم میپاشد. ایران تجزیه، و به جنگ قومی و داخلی طولانی مبتلا میگردد. این موضوع، مورد تأیید خود شما بود که از خارج به زور نظامی آمریکا نمیتوان به ایران دمکراسی و آزادی صادر کرد. دمکراسی را با برخورداری از وجدان بیدار مردم دنیا، خود ملّت ایران باید به وجود آورد. آسودگی مردم، وحدت ملی و بقای ایران مقدم بر هر امر دیگری است. شما آشکارا میگفتید که تهدیدات نظامی آمریکا و اسرائیل اگر عملی شود، دیگر بعید است ایرانی برجای بماند. درنتیجه، با هر امکان و وسیلهی قانونی و مسالمتآمیزی که در دست است، ایدهی تهاجم نظامی به کشور ایران، مخالفت و مبارزه باید کرد...
امروز که این نامه را خطاب به شما مینویسم، از ملاقات ما پنج ماهی میگذرد. دراین چند ماه سپری شده بر حجم پیکار تبلیغاتی آمریکا و اسرائیل برای آماده کردن افکار عمومی مردم ایالات متحده، در جهت همراهی با تهاجم نظامی و زدن ایران به گونهی شگفت انگیزی افزوده شده. دیک چنی معاون رئیس جمهوری آمریکا، علنا از حق اسرائیل در حملهی پیشگیرانه به تأسیسات اتمی ایران سخن میگوید. رئیس جمهوری آمریکا، با تجدید نظر در قوانین و تعهدات شناخته شده بینالمللی غنی کردن اورانیوم را نیز که حق همه دولتهای عضو NPT و جامعه جهانی است، از ایران میخواهد سلب کند. درهم ریختن اقتصاد ایران، فقیر و بدبختتر کردن مردم آن هم که حدّ و مرزی نمیشناسد. مرکّب قراردادهای اولیّه هند و ایران و پاکستان، خشک نشده بود که رایس، وزیر امور خارجه راهی هند و پاکستان شد تا نگذارد طرح انتقال گاز صورت بگیرد. میگویند، شارون گفته که ایران ِ بدون سلاح اتمی هم خیلی بزرگ و خطرناک است، بهتر است کوچکتر شود...
به هر تقدیر، چرخهای ماشین جنگ و ویرانی دارد روغن میخورد. ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا با تهاجم نظامی و خشونت اسلحه آن مملکت ِ دیکتاتوری زده را که تازه دارد با سازندگی و اندکی اصلاحات جانی میگیرد، دوباره به تجزیه و تباهی بکشند...
امّا به رغم این همه نشانههای آشکاری که از توفانهای آتی خبر میدهند هیچ حرکت جدّی و تأثیرگذاری از طرف شما که در مخالفت با این جوسازیهای نظامی باشد، نمیبینم.
میگوئید که صددرصد مخالف تهاجم نظامی خارجی به ایران هستید، اما یک صدم آن مردم فروشانی که خود را ایرانی مینامند ولی برای تحریک آمریکا و اسرائیل در حمله به ایران از جان و دل مایه میگذارند، کاری درجهت مخالف صورت نمیدهید. مخالف با بمباران ایران بودن امّا با آن مخالفت نکردن چگونه توجیه پذیر است؟ آیا حکمی تناقضآمیز نیست؟ اگر شما در ارتباط با آمریکا و اسرائیل مشکلی دارید و نمیخواهيد وارد دردسری شوید، به هوادارانتان که میتوانید چیزی بگوئید. به رادیو و تلویزیونها و نشریاتی که سلطنتطلب و مشروطهخواه خود را مینامند و روز و شب ایران، ایران میکنند، میتوانید بگوئید که ازین همه فتنه و فساد و دروغ دست بردارند و دست به دامان محافظهکاران آمریکائی و اسرائیلی برای به ذلّت نشاندن آن مملکت فلک زده نشوند...
اگر حقیقتاً براین نظرید که حمله نظامی آمریکا و اسرائیل به ایران، به دمکراسی و آزادی منجر نمیشود، به صلاح و امنیت و آرامش ختم نمیشود، درعوض به جنگ داخلی و ویرانی و تجزیه و ای بسا به اتمام کار ایران منجر میشود (آنگونه که در ملاقات خصوصی میگفتید). پس چرا نشستهاید؟ چرا سکوت کردهاید؟ چرا به این فرد، چلبیها و شاهالّهی که با بیتابی برای حمله نظامی به ایران زمینه سازی میکنند، اعتراض نمیکنید؟ آنها مگر نمیگویند که هوادار و پیرو شما هستند؟ چرا میگذاری قبح از قباحت بردارند و مبارزه با دولت کنونی ایران را به مخالفت قدرتهای خارجی با ایران تبدیل کنند؟ اگر فردا آمریکا یا اسرائیل حملهای به ایران بکنند، به هر فاجعهای که منجر شود، انگشتهای اتهام بسوی شما دراز خواهد شد. مسئولیت آن به گردن شما خواهد افتاد. زیرا پیش از فاجعه کاری برای بازداشتن هوادارانتان از فتنهای که دارند برپا میکنند صورت ندادهاید.
در واقع گروههایی از میان ایرانیان ناراضی، به ویژه سلطنتطلبان، اگر ملّت و مملکت فروشی نکنند، قدرتهای بیگانه زحمت تهاجم نظامی به ایران را به خود نمیدهند. اینکه در رابطه با عراق، اگر چلبیها و امثال او نبودند، به اقرار بسیاری از مقامات آمریکائی و مفسران سیاسی حملهای هم با آن وضعیت صورت نمیگرفت.
درست به همین سبب است که خطاب به شما این نامه را مینویسم.
زیرا گروههای سلطنتطلبی را که آمریکا و اسرائیل را تحریک و تشویق به یورش نظامی به ایران میکنند، تنها خود شما میتوانید از خیانت و جنایت بازدارید و اگر گوش فرا ندهند، دست کم از موقعیت شما دیگر نمیتوانند سوء استفاده کنند و در نهایت بیآبرو و بی پایهتر میشوند.
چرا آن موضع درست و حساب شدهای را که در جریان تجاوز لشکریان بعثی به جنوب و به غرب ایرانزمین گرفتید، اکنون دوباره نمیگیرید؟ در همان اوائل تجاوز ارتش بعثی به ایران به نام شما اطلاعیهای پخش شد که گفته بودید: من آمادهام تا به عنوان یک خلبان نیروی هوایی، در راه ماندگاری ایران و بیرون راندن متجاوزان عراقی پیکار کنم.
آن موضعگیری، اعتباری گسترده به شما داد. و نیز، بسیاری از سلطنتطلبان را به فکر واداشت و نگذاشت که راه آن ژنرال منحرف را که با دادن اطلاعات دروغین و جعلی صدام را به حمله نظامی تشویق کرده بود، بروند.
جالب اینست که کثیری از دانشگاهیان و دانشجویان و روشنفکران ِ آمریکا از ما ایرانیان خارج نشین که ادعای مردم و میهندوستی داریم بیشتر نگران ایراناند و با مقاله و مصاحبه و اجتماعات گوناگون نگرانیشا را اعلام میکنند.
همین چند روز پیش بود که در یکی از کالج های معمولی اطراف شیکاگو (Oaktom College)، دانشجویان جوان و صلحدوست آمریکائی در نشستی پرشور، خطاب به مجلس نمایندگان آمریکائی نامهای را ارسال کردند که در سه نکته با انگشت گذاشتن روی راه حلهای مسالمتآمیز، آمریکا را از هرگونه تهاجم نظامی به ایران سخت برحذر داشتند و نگرانی عمیق خود را از مشکلاتی که میتواند برسر مردم ایران در اثر بمباران و یورش نظامی پیش آید، ابراز نمودند.
این دیگر روشن است که از هر زاویهای بنگرید، برهم زدن نقشهی جنگطلبانی که به نام مبارزه با فقهای حاکم بر ایران، خواب ویرانی و تجزیه ایران را میبینند، وظیفه ای است که بر دوش هر انسان آزاده، هر ایرانی آگاه و شرافتمندی قرار گرفته.
اگر دمکراسی و آزادی میخواهید، به امنیّت و تمامیت ارضی، به استقلال و حاکمیت ملّی میاندیشید، اگر واقعاً به مبارزهای مسالمتآمیز به دور از خشونت و خونریزی اعتقاد دارید، یا به سنن جنبشهای ملّی ایرانی پای بندید، اگر ذرّهای از مهر آن مردم و مملکت در دلتان است، چطور میتوانید نگران نباشید و با خطری که همهی این ارزشها را تهدید میکند، به سهم خویش به مقابله برنخیزید؟
اگر ایران را بمباران و یا بدتر از آن اشغال کنند فقط حکومت اسلامی سقوط میکند، اما به جای آن دمکراسی و قانون و آزادی نمینشیند. ٧٠ میلیون ایرانی اگر خود تا بحال نتوانستهاند دمکراسی برقرار کنند، سرباز و توپ و تانک خارجی چگونه میتواند برقرار کند؟
سقوط یک دولت خودکامه مگر خود به خود به معنای تأسیس دمکراسی و آزادی است؟
جنگ و خشونت و تجاوز قشون خارجی، به کجا دمکراسی برده که به ایران ببرد؟ عراق را مگر نمیبینید؟ بدتر و ناامنتر و بدبختتر از عراق الان جائی را سراغ دارید؟ سرهای بریده، بدنهای قطعه قطعه شده، گورهای جمعی، دمکراسی است؟
ویروس نفرت قومی و فرقهای از عراق زخمی، مگر دست میکشد به این زودی؟ کدام ملّتی برای «دمکراسی» (تازه اگر دمکراسی باشد) حاضر به پرداخت چنین قیمتی است؟ نیروی امنیّتی ـ نظامی که حافظ دولت و امنیت ملّت باید باشد، توانای حفظ خود نیست. سران مملکت از فردای خود بیخبرند. وارث خانوادهی سلطنتی عراق رفت آنجا، چند هفته توانست دوام بیاورد؟
اگر آمریکا معرکه را ترک کند، سئوال است که حکومت تازه، یک هفته دوام میآورد؟
حرف من نیست، گفته ناظران کارکشته است که:
عراق نه آزادی و دمکراسی دارد نه امنیت و استقلال و نه نان و کار. درعوض تا بخواهید تروریست و چاقوکش و آنارشیست دارد. پُر است از زرقاوی و بن لادن.
تازه این وضع عراق است، عراقی که احزاب پُرشمار شیعی، سیاستمداران جدّی، رهبر معنوی والا و توانائی چون سیستانی دارد. با همسایگانی که استقلال و امنیّت و تمامیت ارضی عراق را جداً خواهانند. ببینید بر سر ایران چه میآید. ایران تنها، ایرانی که از امتیازات عراق هیچیک را ندارد، ولی تا چشم کار میکندف عوامل تباهی، بُحران ساز و منفی دارد: افراد و دسته هائی که نادمکرات، ناسازگار، خودخواه، خودپرست، تروریست، تجزیهطلب، متعصّب، قوم پرست و فرقهبازانه، با انبوهی از حلقههای مافیایی، با همسایگانی ایستاده به صف، آمادهی دریدن و بریدن و بردن...
آیا آدمهای دمکرات، تشکلهای دمکراتیک و متمدن، ولی ضعیف و شکنندهای که آهسته و آرام در ایران قد میکشند و رو میآیند، در آن اوضاع بحران و دربدری، میتوانند نفس بکشند؟ شما خودتان بروید آنجا یک هفته دوام میآورید؟
آیا گروههای تا به دندان مسلح مجاهد و دستههای مذهبی، جریانهای قومی افراطی، فرقههای تروریستی، بقایای بسیج و پاسداران زخم خورده، در وطنی که درهم ریخته و اشغال شده باشد، به بیاسلحه ها، به افراد اعتدالی، به جنابعالی، فرصت و رخصتِ عرض اندام را میدهند؟
نگذارید، نگذارید، مبارزه با حکومت فقها و نفرت از حاکمان فعلی، چشمهارا کور و افق را تیره و تار کند. همه باهم بیائید تا مصلحت ملّت و منافع تاریخی ایران را میزان و معیار قرار دهیم. اگر کثیری هم از مردم ایران، زخم خورده از حکومت فقها، در اثر احساسات و تبلیغات، در حملهی نظامی آمریکا و اسرائیل به ایران، راه نجاتی میبینند، وظیفهی افراد صاحب نفوذی مثل شماست که بیدار کنند جامعه را، هشدار دهند و نگذارند که مردم به خطا روند و خود خواسته، در ذلّت و خواری و بدبختی بیشتری گرفتار شوند.
میدانید که بیشتر از بسیاری، خود من قربانی اعمال این رژیم شدهام و از انقلاب و نظامی که به نام اسلام برپا شده جز درد و رنج و دربدری نصیبی نبردهام. زمان شاه زندانی شدم، دورهی حضرات اواره.
لذا، همانند کثیری از مردم ایران از ته دل میخواهم که بساط هر نهاد و گروه نادمکرات و سرکوبگری که الان هست جمع بشود. این نظام فقاهتی پرتضادی که با اسلام خود را توجیه میکند کنار رود و به جای آن، نظمی براساس ایدهی دمکراسی، قانون آزادی و برابری زن و مرد، برقرار گردد. آرزویم این است که یک جمهوری سکولار و مُدرنی در ایران برپا شود که دیگر تبعیضی میان افراد و اقوام و ادیان و پیروان افکار مختلف نباشد. ایران و ایرانی با خود، با اطرافیان خود، با فرهنگ جهانی، با دنیا از جمله با آمریکاو اسرائیل به صلح دوستی و همزیستی و آشتی برسد. ایران آزاد شود.
آشکارا، بیتعارف میگویم: اگر شخصاً پنجاه درصدی هم احتمال میدادم که با حملهی نظامی آمریکا یا اسرائیل، نظام فعلی ایران فرو می ریزد و به جای آن در ایرانی متحد و یکپارچه، دمکراسی و آزادی برقرار می شود، لحظهای در همراهی با آن حملهی خارجی که به رهایی مردم ایران، به اتمام اعمال تروریستی، و در نهایت به صلح و همزیستی همه جانبه در خاورمیانه منجر میشود، تردید و دو دلی به خود راه نمیدادم.
ولی یقین دارم که چنان حملهای، نه صلح، نه دمکراسی، نیروهای ملّی، بلکه عصری پربلا را برای ما، حتی برای خود اسرائیل و آمریکا در پی خواهد داشت.
این نیز مهم است که فراموش نشود. بارها گفتهاید که:
به مبارزهای معتقدید که مسالمت آمیز و به دور از خشونت و خون و خونریزی باشد. تاکید کردهاید که به مبارزهی مبتنی بر فلسفهی عدم خشونت عمیقا ً باور دارید. باز گفتهاید که، بکوشیم تا ایران بطور مسالمتآمیز با کمترین هزینه به مرحلهی دمکراسی و آزادی برسد.
طرز فکرتان اگر اینست که امیدوارم همینگونه باشد، ضروری است پس برحسب آن فلسفهی عدم خشونتی که معتقدید، با هرگونه برنامه و نقشه و فکر حمله نظامی به ایران ِ محاصره شده، جداً مقابله کنید. زیرا مبارزهی مبتنی بر عدم خشونت، یعنی خداحافظی ابدی با سلاح و منطق سلاح. یعنی آشتی انسانیّت و سیاست. به راستی اگر هم نظریم، یعنی نگرانی ِ مشترکی داریم، بزرگی کنید، بیائید از هر امکانی که در دست دارید هم امروز استفاده کنید. هر مقام آمریکائی یا اسرائیلی را میتوانید ببینید. با نشریات مطرح دنیا گفتگو کنید. هواداران صادقتان را گرد آورید، به دنیا بگوئید که: بیزارید از هرگونه فکرِ تهاجم ِ نظامی به ایران. مخالفید با هر هر نوع اقدام نظامی خشونت باری که بمنظور تغییر رژیم صورت بگیرد. نمیپذیرید که در برابر دیدگان شما، به بهانهی واهی داشتن سلاح اتمی، ایرانی پاسدار و سرباز، روحانی و غیر روحانی، حکومتی و غیرحکومتی را با بمب و گلوله به خاک و خون بکشند. بگوئید که ایرانی را که اینگونه بخواهند به ما بدهند نمیخواهم با قشون خارجی حتّی به عنوان یک شهروند عادی قدم به خاک ایران نمیگذارم.
اگر اینگونه با اخلاق ملّی و مشروطهای به درستی و روشنی عمل کنید، دیگران هم به شما نگاه میکنند. درچنین وضعی آمریکا و اسرائیل هم نمیتوانند از خود ایرانیان کسانی را بیابند که سیاست نظامی آنها را توجیه کنند.
شاهزادهی عزیز، لحظهی حساسی است. خطری نابود کننده به ایرانزمین نزدیک و نزدیکتر میشود. «از منجنیق فلک سنگ فتنه می بارد». این لحظه، فرصتی است که خدمتی شایسته به ایران بکنید.
موقعیتی پیش آمده تا در ارتقاء میهن دوستی و غرور جمعی، در ایجاد حس آشتی و وفاق ملّی، نقشی اساسی ایفا کنید...
هرچند دوره پادشاهی و عصر سلطنت بر ایران پایان یافته، باز نمیگردد، ولی وظیفهی شما در خدمت به ایران، در خدمت به سعادتمندی ملّت ایران که به پایان نرسیده. چه سعادتی بالاتر از این، که توفیق کاری شایسته به ملّتی چون ملّت ایران را به دست آورید. نباید که حتماً شاه بشوید.
تاریخ، نامت را به بزرگی یاد خواهد کرد. این فرصت را از دست ندهید.
«حق و حقیقت راهنمای شما و نگهبان ایران باد».
محمد ارسی
شیکاگو
٢٥ اردیبهشت ١٣٨٤