iran-emrooz.net | Wed, 05.12.2007, 9:28
خطر جنگ از بین نرفته است!
دکتر حسين باقرزاده
|
سهشنبه ۱۳ آذر ۱۳۸۶ – 4 دسامبر 2007
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
گزارش سازمانهای اطلاعاتی آمریكا در مورد برنامههای هستهای جمهوری اسلامی ایران به سرعت در معرض تعبیر و تفسیرهای زیادی در ایران و جهان قرار گرفت. طبیعتا هر مقام و سیاستمداری به آن بخش از گزارش استناد كرده است كه مواضع خود آنان را تأیید میكند. جمهوری اسلامی بر این نكته انگشت میگذارد كه گزارش یادشده قطع برنامه تسلیحاتی اتمی ایران در سال 2003 را تأیید كرده است. آقای بوش از اشاره گزارش به تواناییهای بالقوه ایران برای بازآغاز این برنامه یاد میكند و جمهوری اسلامی را همچنان «خطرناك» میداند. اسراییل بر این خطر تأكید بیشتری میگذارد. و مقامات اروپایی از تأثیربخشی فشارهای بینالمللی، كه گزارش در قطع برنامه هستهای ایران در 2003 از آن یاد میكند، سخن میگویند و ادامه آن را لازم میشمارند. در ورای این مواضع و اظهار نظرها یك نكته برای ناظران مسلم است: خطر حمله نظامی به ایران پس از انتشار این گزارش به صورت محسوسی (در كوتاه مدت) كاهش یافته است.
این البته خبر خوبی برای صلحطلبان و مخالفان جنگ است. در یكی دو سال گذشته، مواضع جمهوری اسلامی در برابر غرب و به خصوص آمریكا و اسراییل به شدت رو به خصومت نهاده است و متقابلا تهدیدهای صریح یا تلویحی به حمله نظامی به ایران از سوی غرب افزایش یافته است. بسیاری از مفسران و گزارشگران مرتبا از احتمال حمله نظامی در كوتاه مدت سخن میگفتند و از برنامهها و آمادگیهای نظامی آمریكا برای اجرای چنین حملهای گزارش میدادند. حتا در همین هفتههای اخیر وزیر خارجه فرانسه از امكان لزوم برخورد نظامی با جمهوری اسلامی سخن میگفت و یا آقای بوش از خطر بروز «جنگ جهانی سوم» در صورتی كه غرب نتواند رژیم اسلامی را به پذیرش قطعنامههای سازمان ملل وادارد یاد میكرد. این اظهارات به كمتر كسی آرامش خاطر میداد و شبح جنگ مرتبا سایه مخوف خود را بر فضای سیاسی ایران بیشتر و بیشترمیگستراند. اكنون اگر خبری بتواند این فضا را كمی تلطیف كند و ابرهای سیاه جنگ را و لو اندكی به كنار بزند البته باید آن را مغتنم شمرد.
جنبش «صلح و دموكراسی» در هفتههای اخیر شاهد خبرهای نسبتا خوبی در داخل كشور بوده است. «شورای ملی صلح» پیشنهادی كانون مدافعان حقوق بشر كه از سوی بسیاری از نیروهای سیاسی و جامعه مدنی ایران مورد استقبال قرار گرفته، گامی گرچه دیر ولی ارزنده است كه میتواند زمینهساز یك همآهنگی و همبستگی ملی برای صلح و دموكراسی باشد. بیانیه مفصل تحلیلی «شورای فعالان ملی-مذهبی» در همین راستا بر ضرورت تلفیق آرمان صلح با دموكراسی تأكید میكند و لزوم «اعتمادسازی داخلی» همراه با اعتمادسازی بینالمللی را پیش میكشد. از سوی دیگر 520 مادر ایرانی همراه با سدها حامی دیگر در نامهای با امضای مشترك خود ندای مشابهی را سر دادهاند و برای استقرار صلح و دموكراسی استمداد كردهاند. برای اولین بار و پس از یكی دو سال كه خطر جنگ به تدریج گسترش یافته است، ما شاهد جنب و جوشی در داخل كشور در شكلگیری جنبش صلح بودهایم. تأكید بر دموكراسی به عنوان عنصری جداناپذید از صلح، وجه مشترك همه این نمونهها و نمونههای بیشمار موضعگیری دیگر نیروهای دموكرات ایرانی در داخل و خارج كشور در گذشته و یا در واكنش به نداهای فوق بوده است.
اكنون انتشار گزارش سازمانهای اطلاعاتی آمریكا را، كه یكی از حربههای مؤثر جنگطلبان نومحافظهكار آمریكا را از دست آنان بیرون آورده است، باید به رشته خبرهای خوب فوق اضافه كرد. این خبر «خوب»، اما، میتواند بالقوه برای جنبش صلح و دموكراسی بسیار «بد» باشد. یعنی به جای این كه این گزارش خطر جنگ و حمله نظامی را پایین بیاورد، در نهایت آن را تشدید كند و یا به عواقب وخیم دیگری كه صدمات درازمدت آن برای مردم ایران سنگینتر باشد بینجامد. خطر جنگ تنها به این سؤال بستگی نداشته است كه آیا جمهوری اسلامی در سال ۲۰۰۳ فعالیتهای تسلیحات هستهای خود را متوقف كرده است یا خیر. فعالیتهای هستهای ایران تنها یكی از عوامل بحرانهای بینالمللی جمهوری اسلامی است، ولی تنها عامل آن نیست. علاوه بر این، گزارشهایی از این قبیل، تنها بیان یك نظر و برداشت یا ارزیابی است و میتواند با اطلاعات دیگری كه بعدا به آنها اضافه میشود تعدیل و یا حتا كاملا تغییر یابد.
این گزارش، همان طور كه در بالا گفته شد، در كوتاه مدت خطر جنگ را كاهش داد. ولی این كاهش به معنای تغییر سیاست خارجی آمریكا در برابر جمهوری اسلامی نخواهد بود. در واقع، باید این تأكید آقای بوش و سایر مقامات اروپایی را پذیرفت كه به احتمال زیاد گزارش یادشده تغییری در سیاست استراتژیك آنان در برابر جمهوری اسلامی نخواهد داد. آن چه كه تغییر كرده است توانایی آمریكا برای اقناع افكار عمومی به حمله نظامی به ایران است. اگر تا پیش از انتشار این گزارش، نومحافظهكاران آمریكایی میتوانستند با انگشت گذاشتن بر خطر ایران مسلح به سلاح هستهای، افكار عمومی را برای حمله نظامی به ایران آماده كنند، این كار اكنون كمی سخت شده است. مردم آمریكا كه یك بار با اعتماد به حكومت بوش خطر عراق صدام حسین برای امنیت آمریكا را جدی گرفته بودند، با هزینه سنگین سیاسی، نظامی، اقتصادی و اعتبار بینالمللی كه برای آن پرداختند (و هنوز میپردازند) به سختی حاضرند خطر (ریسك) دیگری را تحمل كنند. در این شرایط، تنها اصرار جمهوری اسلامی بر ادامه غنیسازی (كه غرب هدف آن را نظامی تلقی میكرد) همراه با اظهارات ضد اسراییلی و ضد آمریكایی احمدینژاد توانسته بود در آمادهسازی افكار عمومی آمریكا برای حمله نظامی به ایران مؤثر باشد.
اكنون گزارش یادشده، حربه نظامی تلقیكردن فعالیتهای هستهای ایران را از مقامات غربی گرفته است، و این یعنی كه اقناع افكار عمومی آمریكا (یا غرب به طور كلی) به حمایت از حمله نظامی به ایران در شرایط فعلی سختتر شده است. ولی این شرایط میتواند زودگذر باشد. از یك سو، سیاستگزاران غربی با انگشت گذاشتن بر روی نكات دیگر این گزارش میتوانند همچون آقای بوش بر «خطرناك» بودن رژیم ایران تأكید كنند. از سوی دیگر، رژیم جمهوری اسلامی، غره از یك «پیروزی» در جنگ روانی فعلی، بر ادامه سیاستهای تشنجزای خود اصرار بورزد و یا آنها را تشدید كند و حربههای تازهای در اختیار طرفهای متخاصم خود بگذارد. در هر صورت، عوامل اصلی بحرانهای بین المللی جمهوری اسلامی با نشر این گزارش هیچ تغییری نكرده است. از جمله این عوامل میتوان موارد زیر را نام برد: سیاست تشنجزای خارجی جمهوری اسلامی در منطقه، خصومت آشكار با آمریكا و اسراییل، عدم همكاری با ارگانهای بینالمللی و به خصوص عدم اجرای قطعنامههای سازمان ملل، و عدم توانایی جلب اعتماد غرب به برنامههای هستهایاش.
گزارش سازمانهای اطلاعاتی آمریكا نمیتواند بر عوامل یاد شده تأثیری بگذارد. علاوه بر این، هیچ یك از اطراف مخاصمه، به جز خود جمهوری اسلامی نمیتواند این عوامل را تغییر دهد. برخی از این تغییرات، نوعی عقبنشینی سیاسی، دیپلماتیك یا ایدئولوژیك از رژیم حاكم را میطلبد. ولی حل نهایی و قاطع آنها در گرو دموكراتیزه شدن نظام حاكم بر ایران است. به عبارت دیگر، بحرانهای یادشده تا حدی ناشی از هویت و ساختار نظام حاكم است و با ادامه حیات آن همچنان باقی میمانند و چارهپذیر نیستند. از این میان، میتوان به خصوص به مشكل رژیم در جلب اعتماد جامعه جهانی اشاره كرد. گزارش یادشده با تأكید بر این كه جمهوری اسلامی برای سالیان دراز برنامه تسلیحاتی هستهای مخفی را دنبال میكرده است (چیزی كه مقامات ایران با استقبال از گزارش به طور ضمنی تأیید كردهاند!) به خصوص مسئله عدم امكان اعتماد به این رژیم را برجسته كرده است.
گزارش همچنین تضمینی بر عدم شروع مجدد برنامه نظامی هستهای جمهوری اسلامی به دست نمیدهد (كه البته نمیتواند) و بلكه بر احتمال آن نیز انگشت میگذارد. یعنی برایغرب، بهانه لازم برای حمله نظامی به ایران گرچه در كوتاه مدت ممكن است فراهم نباشد میتواند بعدا باز مطرح شود. علاوه بر این، و در این فاصله، غرب تمام توان خود را بر اعمال فشارهای سیاسی واقتصادی از طیق شورای امنیت یا مستقیما (در صورتی كه روسیه یا چین مانع از اقدام مشترك شوند) متمركز خواهد كرد. یعنی در صورت ادامه سیاستهای فعلی جمهوری اسلامی ممكن است سرنوشتی مشابه آن چه كه مردم عراق برای بیش از یك دهه در زیر تحریمهای سازمان ملل متحمل شدند و سپس زیر حمله نظامی قرار گرفتند، در یك جدول زمانی نامعلوم، گریبانگیر مردم ما شود. خطر حمله نظامی از بین نرفته است و بلكه تنها به عقب افتاده است.
به این دلیل باید همچنان بر ضرورت شكلگیری جنبش صلح و تلفیق آن با دموكراسی و حقوق بشر تأكید نمود و در راه آن تلاش كرد. باید بر این نكته تأكید كرد كه با ادامه سیاستهای فعلی جمهوری اسلامی بحرانهای بینالمللی ایران شدیدتر خواهد شد و حل بنیادین این بحرانها جز با دموكراتیزه كردم نظام حاكم عملی نیست. باید به این توهم میدان نداد كه خطر حمله نظامی از سر كشور و مردم ما برداشته شده است، و مبارزه برای صلح دیگر اولویت ندارد. باید به مردم ایران توضیح داد كه سیاست جمهوری اسلامی در ادامه غنیسازی ربطی به حق مردم ما در بهرهگیری از انژی هستهای ندارد و تنها به اعمال فشار بیشتر غرب بر آنان منجر میشود. باید به آنان نشان داد كه تنها با استقرار نظامی دموكراتیك میتوان اعتماد جامعه جهانی را جلب كرد و در سایه آن از حق ملی مردم ایران برای بهرهگیری از انژی هستهای برخوردار شد. باید «صلح موقت» را به صلح دایم تبدیل كرد و خطر جنگ را برای همیشه از سر ایران و ایرانی برداشت - و این كار جز با دموكراتیزه كردن نظام حاكم عملی نخواهد بود.