iran-emrooz.net | Tue, 27.11.2007, 11:58
گفتوگوی ادوارنیوز با محسن قائممقام
ادوارنیوز: محسن قائم مقام از فعالان ملی مقیم امریکا به پرسشهای ما در خصوص بن بست سیاست در ایران پاسخ گفته است:
1- آیا اصولآ میتوان از بن بست سیاسی سخن گفت؟
پاسخ: بن بست معنی این را میدهد که راهی برای جلو رفتن در پیش نیست . اما این امر در یک مبارزه اجتماعی و سیاسی در برابر یک حکومت خودکامه تازگی ندارد ، چه استبداد همیشه بدنبال بستن راه حرکت مبارزین بجلو بوده است. این ما هستیم که راه را میگشائیم . وقتی ما نیرو نداشته باشیم و روحیه خود را باخته باشیم ، مأیوس باشیم، راهها را بسته می بینیم . ولی وقتی روحیه داشتیم و حقیقت را در خود و راههای خود احساس کردیم، آنطرف بن بست را بروشنی می بینیم . در بیش از نیمی از قرن گذشته مبارزات مسلحانه و چریکی راه و روش مبارزات آزادیبخش را ساخته بود و امروزه در نزد اکثریت مبارزین راهی مطرود شناخته شده است . چه در عمل روش مسلحانه، راه را برای مستبدین مسلح جدیدی می گشاید. در آن دوران روزی در رسانه های غربی اعلام شد که نیرو های چریکی در یکی از کشورهای در جنگ و مبارزه برای آزادی در " محاصره " قرار گرفته اند . پاسخ فرماندهی نیرو های چریکی باین خبر این بود که " ما همیشه در محاصره قرار داشته ایم !" . ماهیت مبارزه ما نیز چنین است که همیشه ما را در " بن بست " قرار دهند . زندگی بشر در مبارزه با طبیعت هم سراسر در " بن بست " های زمانی بوده است . مگر امروز کشف معالجه بسیاری از بیماری ها به " بن بست " نرسیده است؟ یا بن بست حفر کانال پاناما سالها بطول نیانجامید؟ فردینان د لسپس که بن بست کانال سوئز را گشوده بود، موفق به کندن ترعه پاناما نگردید و این بن بست در دهه های بعد با پیدایش " وسائل " جدید مکانیکی راهگشائی شد. لذا " وسائل" راهگشای بن بست همیشه در ذهن افراد قرار ندارد و تجربیات جدیدی میخواهدتا " روش " ها و راه برد های کارای مبارزه پیدا شوند . لذا " بن بست " سیاسی وجود دارد ولی مثل هر پدیده دیگر، هم طبیعی است و هم دائمی نیست و قابل راهشگائی است .
2- آیا معیار تشخیص بن بست سیاسی معیاری ذهنی است یا عینی؟ یعنی تصور عموم نیروهای سیاسی از اینکه آیا در بن بست بسر میبریم یا خیر به عنوان یک معیار ذهنی؛ یا وجود عوامل و امکانات عینی و معین معیار در بن بست بودن یا نبودن است ؟
پاسخ : عوامل عینی و ذهنی در یک رابطه منطقی با یکدیگر قرار گرفته اند . ترکیب یا سنتز این دو " حقیقت " را بما معرفی میکند . بعبارتی " حقیقت " در ذهن افراد مختلف تابعی از امکانات عینی، که آگاهی های ذهنی مختلف آنها را مختلف می بیند، و آگاهی های ذهنی است که در تجربه افراد مختلف می تواند گوناگون بدست آمده باشند . و با این عوامل بسیار گوناگون انتظار مشاهدات مختلف از عینیات و ترکیب آن با ذهنیات میتواند بعمل آید . لذا اینکه ما در بن بست قرار داریم یا نه بهر دوی عوامل عینی و ذهنی منوط میشود : هر کس بقدر فهمش فهمیده مدعا را!
3- با توجه به پرسش قبلی آیا در حکومت پهلوی دوم ما در بن بست سیاست به سر می بردیم؟
پاسخ : همانطور که اشاره شد حکومت خودکامه همواره ما را به " بن بست " می کشاند . و پیدایش این بن بست ها بودند که جوانانی در آن دوران با تجربه زمان خود دست به مبارزه مسلحانه زدند . آنها در این اندیشه بودند که " بن بست " سیاسی ای که پس از تجربه شکست سیاسی جبهه ملی دوم و سوم در سالهای 39 تا 43 پیدا شده بود را با تغییر " روش مبارزه " راهگشائی نمایند . در حالیکه تجربیات جهانی آن دوران نشان داد که مبارزات مسلحانه راه صحیحی نبود . مبارزه در آن زمان میان بر نداشت . باز گشائی راه شرائط زمانی جدیدی را میطلبید . بن بست سیاسی آن دوران از نظر زمانی بسیار طولانی شد .
4- آیا در عصر جمهوری اسلامی در بن بست سیاسی بسر میبریم؟
پاسخ : بن بست سیاسی نموداری از موانع حرکت مبارزه آزادیخواهانه در یک میدان اختناق و سرکوب است . بن بست سیاسی به معنی ای محاصره و در سرکوب نگاهداشتن نیرو های آزادیخواه و مردم است . با این توضیح حرکت مبارزه مردم سد گردیده است و به نوعی بن بست سیاسی در ادامه مبارزه ایجادگردیده است .
در برخوردی با نیروی بالقوه مبارزاتی مردم ، در مقایسه با دوران پهلوی دوم می بینیم که میزان مردم تحصیل کرده و یا شهر نشین بمراتب افزایش یافته است . بعبارتی نیروی های مبارزه برای آزادی و دمکراسی بسیار گسترش یافته اند . جامعه مدنی با تمام مشکلاتی که حکومت فراهم میکند بتدریج شکل می گیرد و در جهاتی بسیار موفق بوده است . ازدیاد فشار ها و سرکوبی های حکومت بدلیل حضور و شناسائی جنین نیروئی میباشد.حکومتی که بقدرت خود اطمینان داشته و پشتیبانی مردم را همراه داشته باشد، احتیاجی به اینهمه سرکوبی ندارد .
در مورد مقدمه این مصاحبه که " اپوزسیون در خارج از ایران تقریبآ از اوائل دهه ی 60 در بن بست قرار دارد به این معنی که اپوزسیون اگر چه خواهان بر اندازی جمهوری اسلامی است اما فاقد کمترین امکانات برای چنین اقدامی است و در افق پیشرو نیز چنین امکانی را برای خود میسر نمی بیند . خرداد 76 تا اوائل دوره دوم خاتمی را می توان عصری دانست که نیروهای سیاسی احساس مؤثر بودن میکنند . از این به بعد را میتوان عصری دانست که امکان سیاست ورزی در حال محو شدن است و اینک دوباره در بن بست سیاست بسر میبریم . "
بنظر من : مبارزات خارج و داخل کشور از هم جدا نیستند . حرکت های مبارزه در ایران اثرات بی چون و چرای خود را در خارج از کشور باقی میگذارد و مهر خود را بر آن میزند . و مایه حرکت های مبارزاتی خارج از کشور می شود . البته ما زمانهائی را در مبارزات کنفدراسیون جهانی دانشجویان در زمان حکومت شاه بیاد داریم که امکان مبارزه علیه رژیم در خارج از کشور بیشتر از داخل از کشور بوده و مبارزه در خارج با حرکت کوچکی در ایران بسیار شکل پر سر و صدا و وسیعی بخود گرفته است . در دوران یاد شده در مقدمه بالا از دهه 60 تا خرداد 76 ، خارج از کشور سرگرم نوسازی و نگاهی بگذشته بوده است . خارج از کشور ممکن است طرفدار برقراری سیستم و رژیم مناسب با استقرار آزادی و دمکراسی در کشور باشد ولی هیچگاه ادعای رهبری چنین مبارزه ای را نداشته است . اعلام نظر با اعلام رهبری و اقدام بر آن از هم جداست . سازمان مجاهدین خلق داستان دیگریست و آنها را با " اپوزسیون خارج از کشور " در یک مقایسه نمیتوان جمع کرد . آنها نیز همانند حرکت های سازمانهای سلطنت طلب بخصوص فعالیت های اخیر در گردهمائی پاریس با شرکت و حمایت عواملی از امریکا نظیر آقای تیمرمن و بدنبال " رهبری " مبارزه رفتن و " چلبی " وار در مبارزه قرار گرفتن می باشند. اینگونه حرکت ها را باید از " اپوزسیون " قابل اعتماد خارج از کشور جدا ساخت . در پاسخ به دنباله مقدمه باید گفت این برداشت کاملآ بجا و درست است که در سالهای 76 تا اوائل دوران خاتمی نیرو های سیاسی در جنب و جوش زیادی بودند و رشد نیروهای مترقی اجتماعی قابل ملاحظه بود و بر زمان پس از آن دوران سرخوردگی سیاسی رقم میخورد . این سرخوردگی ها بیشتر در داخل تا خارج از کشور مشهود است .
5- در بن بست سیاست در ایران کدام عامل مؤثر تر است؟ اول سرکوب حکومت، دوم جامعه، تاریخ، فرهنگ و ساختار اقتصادی ایران و سوم ضعف نیروهای تحول خواه؟
پاسخ : این عوامل همه بهم مربوطند و از هم جدا نیستند. حکومت مشت آهنین خود را به کار گرفته است که عکس العملی به قدرت گیری نیروهای ترقی خواه است، چه حکومت تاب تماشای فراز های نیروهای مترقی را ندارد. افزایش درآمد نفت نیز لزومآ در همه جهت به حکومت کمک نمی کند و نکرده است ، چه بسیاری از این درآمد در بیراهه مصرف شده و حیف و میل می شود، و لذا پشتیبانی مردمی که انتظار معجزه ازدیاد درآمد نفت را در سر می پرورانند را بر آورده نکرده است . آنچه را که " بن بست سیاسی " میخوانید معلول کژ راهه روی رهبری اصلاح طلبان است که بدنبال خود فروکشی سیاسی نیروهای تحول خواه را بهمراه آورده است . به بیراهه رفتن حرکت اصلاح طلبی و عملکرد رهبری در ترجیح به حفظ قدرتمندان درحکومت تا بر قراری آزادیها و دمکراسی، مردم را سر خورده کرده است . " دویدم و دویدم بعد از هزار زحمت سر کوهی رسیدم! " را تداعی می کند . و نهایتآ نقش اساسی در ایجاد " بن بست سیاسی " این زمان داشته است .
ضعف نیروهای در گیر در مبارزه و در جای خود و وجود نیروی بالقوه مبارزین در بطن جامعه، به میدان آمدن نیروهائی از حکومتیان را امکان داده است که در شرایط قدرت مبارزات مردم جائی در میدان مبارزه نداشتند . بعبارتی شرایط حضور آنروی سکّه حکومتیان را در صحنه سیاست فراهم کرده است : بجای نزدیک شدن به جامعه مدنی و آزاد، رو گردانی بر آن و استقرار آشکار حکومت سرکوبگر مردم را بارمغان آورده اند .
6- در مواجهه با این بن بست چه باید کرد؟ آیا باید توان خود را صرف خلق راههائی برای خروج از این بن بست کرد یا آینکه بهتر است به آماده سازی نیروها برای استفاده از فرصتهائی که بشکل اتفاقی پدید میآید پرداخت؟
پاسخ : بنظر من " توان خود را صرف خلق راههائی برای خروج از این بن بست " نمودن و یا " پرداختن به آماده سازی نیروها برای استفاده از فرصتهائی که بشکل اتفاقی پدید میآید " دو استراتژی متفاوت در یک مبارزه سیاسی نیستند . چه باید به مبارزه ادامه داد و از هر دو ی این راهها که گونه هائی از روش مبارزه سیاسی را می سازد استفاده جست . اگر
" بن بست سیاسی " را در ماهیت مبارزه جستجو کنیم و آنرا " پایان " مبارزه ندانیم، ادامه مبارزه در هر شکل در نهایت " بن بست " را پایان میدهد . میان بر زدن در ادامه راه مبارزه همیشه میسر نیست . شکل گرفتن و رشد و نضج مبارزه زمان میخواهد .
بنظر من در این دوران با حضور عوامل حاد از جمله تهدیدات حمله نظامی به ایران، مقاومت مبارزین درون کشور و بالاخره فرا رسیدن زمان انتخابات سراسری در کشور، فعل و انفعالات این عوامل بر یکدگر را سریعتر، عمیقتر و چشمگیر تر میکند . ما آتشی در زیر خاکستر، که همان نارضایتی عمیق مردم از اوضاع است را در پیش رو داریم و هر تغییر و تحول عمده ای میتواند زبانه این آتش را به بیرون بکشاند . وعده های سر خرمن و پوچ حکومت حتی آن گروه از مردم را هم که بفریب های حکومتیان دل بسته بودندرا نیز از ایشان رو گردان کرده است .
در این میان اگر همه چیز درست جلو رود و روابط امریکا با ایران بهبودی پیدا نماید، خطر حمله نظامی از میان برود، در عمل بر قدرت حکومت افزوده می شود، ولی برای ما مصون ماندن ایران از یک فاجعه نظامی مهمتر از هر چیز دیگریست . و این حکومت با ادامه ظلم و خودکامگی ودر دراز مدت محکوم به تغییر است .
در این زمان وظیفه ما ادامه مبارزه و آگاه ساختن بیشتر مردم بشراط روز و بالاخره کمک گرفتن از نیرو های آزادیخواه جهانی در فشار بر حکومت ایران در جهت پایان بخشیدن بسرکوبی ها و برقراری آزادیها در ایران است . همانطور که در بالا اشاره شد فراز و نشیب مبارزه همواره ادامه خواهد داشت و همواره باید به جستجوی راههای درگیر کردن بیشتر مردم بمبارزه ادامه داد .
مبارزات پی گیر گروهی از مبارزان داخل کشور و مقاومت قهرمانانه ایشان در برابر یک حکومت سرکوبگر نه تنها چراغ مبارزه را روشن نگاه میدارد و مبارزه زنده می ماند و اثر عمیق خود را در وجدان اجتماعی مردم بجا می گذارد، بلکه حرکت نیرو های اپوزسیون در خارج از کشور را نیز به نوبه خود رشد میدهد و به ائتلاف و یا اتحاد ایشان کمک مینماید و در عمل مایه عمده ای برای شکل گیری نیرو های مترقی جهانی در مقابل سرکوبی های حکومت خواهد گردید . فراهم ساختن شرایط شکل گیری هرچه وسیعتر نیروهای مترقی جهان در برابر خودکامگی حکومت و کوشش هر چه بیشتر و فراگیر تر در این راه عمده ترین وظیفه اپوزسیون خارج از کشور است . و بالاخره حرکت، فعل و انفعالات و اثر گزاری پدیده های در گیر آنچه در ایران میگذرد، همه در امر و اراده ما نیست ولی کوشش ما در ادامه مبارزه، در تناسب نیرو ها و عملکرد فعل و انفعالات و اثر گزاری های آنها قطعآ مؤثر است .
با نگاه دیگری به آنچه شما " بن بست سیاسی " می نامید و نظری بر راه حلی بر آن، مرا به یاد برخورد استادانۀ روزا لوکزمبورگ، انقلابی بزرگ اوائل قرن بیستم، بانقلاب و مبارزات سیاسی می اندازد، که میگوید: انقلاب یا مبارزات مردم مانند ترنی است که از اگر از کوهی بالا رفت و در میان راه ایستاد، دیگر نمی تواند از همان نقطه عزیمت خود به بالای کوه را ادامه دهد . تنها چاره آنستکه از راه پیموده شده به پائین آید و دوباره بسوی بالا حرکت نماید . و باید به این گفته تاریخی افزود که هرآنچه در این زمان به تجربیات مردم افزوده شده است بر سرعت بالا رفتن مجدد ترن خواهد افزود . در اینصورت ترنی که در دوم خرداد باسرعت و قدرت سربالائی کوه مبارزه را پیمود در میان دامنه کوه ایستاد و لذا ترن مبارزه برای آزادی از همان نقطه نمی تواند مجددآ بحرکت بسوی بالا در آید و اجبارآ باید بپائین دامنه کوه باز گردد و سپس دوباره بسوی قله کوه صعود نماید!
7- در نهایت اینکه آیا به گذار به دموکراسی در ایران امیدوارید و آینده ی پیش رو را مثبت می بینید یا خیر؟
پاسخ : نگاهی به تاریخ صد سال گذشته در ایران و جهان بیشتر از هر عاملی میتواند شاهدی به حرکت موفق نیروهای آزادیخواه در ایران و جهان باشد و مبارزه امروز ملت ایران نیز در برقراری آزادی و دمکراسی در ایران، همچنان در این حرکت جهانی روان است . نیروی عظیم بالقوه مبارزه در ایران که تحصیل کرده ها و نیروهای شهری آنرا میسازند، رشد و توسعه نهاد های مدنی ، تجربیات سیاسی اجتماعی صد سال گذشته، رشد و گسترش نیروهای مترقی جهان و بالاخره حضور و رشد چشمگیر وسائل ارتباط جمعی جهان پشتوانه پیروزی مبارزه برای آزادی و دمکراسی در ایران می باشد .
با تشکر از فرصتی که در پاسخگوئی باین سؤالات بمن داده اید .
محسن قائم مقام – نیویورک
22 نوامبر 2007