iran-emrooz.net | Tue, 06.11.2007, 23:55
بابک جاودانخرد
انتخابات مجلس نهم اسلامی در راه است وافراد، گروهها واحزاب اسلامی درون و بیرون حاکمیت ازهم اکنون درصدد یارگیری و تشکیل ائتلافها هستند تا مگر بتوانند شمارهر چه بیشتری از نامزدهای مورد نظر خودرا به مجلس اسلامی گسیل دارند.
مجلس شورای ملی که دستاورد مهم انقلاب بزرگ مشروطه بود و ایران را به نخستین کشور پارلمانی آسیا برکشید، در دوران جمهوری اسلامی برخلاف تصریح قانون اساسی خود ساختهی آن به مجلس شورای "اسلامی" تغییرنام و حتا ماهیت داد و مهم تر، شورایی مرکب از ۶ فقیه و ۶ حقوقدان محافظه کار بنام پرطمطراق "شورای نگهبان" قانون اساسی با داشتن حق وتوی تصمیمات و مصوبات نمایندگان ملت و دیگراختیارات فوقالعاده، برفراز آن نشست و عملا قیمومت آن را به عهده گرفت - هرچند اکثریت ملت، متاسفانه، با رای چشم بسته به جمهوری اسلامی وقانون اساسی آن، پیشتربرقانونیت چنین قیمومتی مهرتایید زده بودند. بدین ترتیب مهم ترین دستاورد (تاآن زمان) ۷۰ سال مبارزات آزادیخواهانه و دمکراتیک مردم ایران که در دوران استبداد پهلوی نیمه جان بود و با انقلاب بهمن گمان میرفت سلامت و شادابی خودرا به دست آورده باشد، به محاق رفت.
از۱۳۵۹ که نخستین دورهی مجلس اسلامی تشکیل شد و مهم ترین و نخستین دستور کار خودرا فیصله بخشیدن به معضل گروگانهای آمریکایی قرار داد، تا امسال که میرویم شاهد برگزاری انتخابات نهمین دورهی آن باشیم، این نهاد بهرغم تعارف شابدلظیمی" خمینی که آن را "راس امور" خواند، کمترنقش مهمی درسیاست داخلی وخارجی ایران (به جز شاید همان طرح آزاد سازی گروگانها) ایفا کرده است. پس از خرداد ۱۳۷۶ که "کشتیبان را (تا اطلاع ثانوی) سیاستی دگرآمد" و مردم با توجه به فقدان هر جایگزین دیگری به صرافت افتادند تا با حضور انبوه خود نهادهای انتخابی (ریاست جمهوری، مجلس و بعدها شورایهای شهر و روستا)، نظام حاکم را توانمند سازند، انتخابات مجلس ششم در دستورکار قرار گرفت و مردم با وجود همهی کارشکنیهای شورای قیم نگهبان، نمایندگانی کمابیش مردمی را به مجلس فرستادند و این نهاد حقیقتا مهم اما واقعا بییال و دم و اشکم را دستیار قوهی مجریهای کردند که پیشترآن را فتح کرده بودند.
شاید نخستین آزمایش تعیین کنندهی این همگرایی دو" رکن" دمکراسی که حمایت "رکن چهارم" یعنی مطبوعات را نیز با خود داشت، حضور در سازمان ملل و شستن کدورتهای انباشتهی دو دهه با آمریکای میزبان بود. انتظار میرفت که خاتمی به عنوان نمایندهی مردم ایران با پشتوانهی آرای ۲۲ میلیونی، مجلس و مطبوعات همراه، طلسم دشمنی بیدلیل با بزرگترین قدرت جهان را بشکند ودولت ومردم دو کشور را پس از دو دهه دوری با یکدیگر آشتی دهد، بویژه که درآن سو نیزیکی از دمکرات ترین و لیبرالترین روسای جمهور آمریکا نشسته بود که علاقمند به برقراری مجدد رابطه بود، تا آنجا که وزیر خارجهاش را واداشت تا عذر براندازی دولت دمکرات و "ملی" مصدق در نیم قرن پیش به دست دولت جمهوریخواه آیزنهاور را از دولت " اسلامی" یی بخواهد که کمترین همخوانی ظاهری و باطنی را با آن داشت!
باری خاتمی این فرصت بی نظیر و تکرار نشدنی را فروگذاشت و درعوض به طرح پرسروصدا و بی پشتوانهی "گفتگوی تمدنها"ی خود دلخوش ماند و در بارهی آن اینجا و آنجا داد سخن داد. اما مجلس ششم، این یار و یاور دولت هفتم نیز راه چندان بهتری نپیمود و حتا خاتمی را بخاطراین بیلیاقتی و فرصت برباددهی مواخذه هم نکرد. این عدم اعتماد به نفس دولت و مجلس اصلاح طلب موجب دلگرمی محافظه کاران و مرتجعان شد بطوریکه چند طرح و لایحهی مهم آنها در سد بتونی "۱۴۰۰ ساله" شورای نگهبان متوقف ماند. و زمانی هم که کار به "مصلحت سنجی" رسید وهاشمی رفسنجانی میتوانست منشا اثر باشد، وی موذیانه و انتقام جویانه سکوت پیشه کرد و به مردم رای دهنده که رفتار او را کاملا رصد میکردند نشان داد که در خدمت و گوش بفرمان ولایت فقیه است، نه مردم ونه حتا "مصلحت" نظام برکشندهاش. رفسنجانی میتوانست در جریان دیدار خاتمی از سازمان ملل و آمریکا نیز قوی ترین پشت جبههی وی در راس قدرت باشد و کمک موثر به گشودن گره کور رابطهی دو کشور در آن موقعیت مطلوب کند، که نکرد – و چند سال بعد هم پاسخ شایستهی این بی تفاوتی وبی عملی (و شاید حتا سنگ اندازی) ابلهانه را با شکست مفتضحانه از چهرهی گمنامی بنام احمدی نژاد از مردم و تاریخ گرفت.
آری، به گمان این نویسنده بزرگ ترین شکست اصلاح طلبان مجلس ودولت (به شمول رفسنجانی، خاتمی و کروبی) نه درعرصهی داخلی، که درسیاست خارجی و ناتوانی شگفتانگیز آنها در حل وفصل محترمانهی اختلافات نه چندان عمیق و پیچیده با آمریکای دوران کلینتون بود. بطوریکه اصلاح طلبان اگر همین یک کار مثبت و مهم را به انجام رسانده بودند، اکنون نیازی به دریوزگی رای از مردم بی تفاوت و درعین حال از توهم به درآمده نداشتند. بدین ترتیب اصلاح طلبان با همین بی عملیها و ضعفها و تردیدها، گام به گام سنگرهای فتح شده به کمک مردم را از دست دادند و دست آخر نیز با کمال بی انصافی همهی این شکستها را به حساب "قهر بچگانه مردم" گذاشتند! توگویی مردم ایران فارغ از نتایج منفی کارنامهی ۸ سالهی اصلاح طلبان، متعهد به حفظ ابدی آنها در راس قدرت بودند.
اکنون نیزآنها به کمک مبلغان مسلمان ونامسلمان درون و برون مرزشان و بی آنکه به نقد گذشته خود بپردازند و طرح و برنامهی مشخصی برای چگونگی انجام اصلاحات تدریجی ساختاری در حکومت ارائه دهند، مردم و نیروهای سیاسی را تشویق به شرکت در انتخابات مجلس نهم میکنند و تحریمیان بالقوه را زینهار میدهند. آنها مستقیم و غیرمستقیم به مردم میگویند شرایط " استخوان لای زخم"ی دوران رفسنجانی و خاتمی بمراتب بهتراز شرایط "کارد ِ به استخوانی" کنونی است. آنها اصلا به روی شان نمیآورند که درد وعفونت مزمن ناشی از سه دهه "استخوان لای زخم" ماندن، "کارد را به استخوان" مردم رساند، مردم از درد "بی هوش" وازخود "بی خود" شدند و در شرایط اختلاف و تفرقه و بی برنامگی پزشکان و جراحان اصلاح طلب حکومتی، تیم خرابکار احمدی نژاد در لباس پزشکان و جراحان حاذق بر بالین بیمار بیهوش حاضر، و مطابق انتظار نیز وضع بیمار را بدتر کرد. حال اگر این آقایان و بانوان اصلاح طلب دلشان به حال بیمار بدبخت، و البته آیندهی خود و نظام مورد علاقه شان، میسوزد برعهده آنهاست تا به دنبال کسان بیمار بگردند و با نسخهی بهبود بخش خود - اگرالبته باز تجویز ِنگهداشتن "استخوان لای زخم" نکنند - رضایت آنها را برای تعویض تیم جراحی جلب کنند.
اکنون نیزکه بحران هستهای ایران را در آستانهی جنگ و نابودی قرارداده است، اصلاح طلبان ِ زیر رهبری رفسنجانی، خاتمی و کروبی باید برای مردم رای دهنده روشن سازند که نقش آنها در همراهی با محافظه کاران در دو دهه پنهان کاری هستهای و معاملات غیرقانونی مخفی با عبدالقدیرخان ِ قاچاقچی چه بوده است. آنها باید به مردم پاسخ دهند که چرا خاتمی در روزهای پایانی ریاست جمهوری اش به تعلیق غنی سازی اورانیوم پایان داد و به شکستن پلمب یو. سی. اف اصفهان اقدام کرد، درحالی که میدانست با این کار پروندهی ایران به شورای امنیت خواهد رفت و کشور و مردم در تنگنا قرارخواهند گرفت. آنها باید به مردم رای دهنده بگویند که چه طرح قابل اجرایی برای برون رفت از این بحران خطرناک دارند. آنها باید درپیشگاه مردم عذرتقصیربخواهند که درانتخابات ریاست جمهوری نهم با تفرقه ودشمنی درمیان خود، رای ۱۲- ۱۰ میلیونی مردم به اصلاح طلبان (به رغم همهی دلخوریها) راکه برای پیروزی درهمان دورنخست کافی بود، شکستند وموجب پیروزی نهایی راست افراطی شدند، وبدترآنکه، این خطای فاحش وابلهانهی خودرا لاپوشانی کرده وقهرمردم را دلیل آن شکست اعلام کردند –وهنوزهم میکنند. آنها باید بگویند که چه طرح وبرنامهای برای بهبود شرایط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی وامنیتی مردم دارند. آنها باید بگویند که برای رفع تبعیض از حقوق زنان، اقلیتهای دینی، قومی و دگرباشان چه طرحی دارند. آنها باید به مردم بگویند که چه طرحی برای گشودن گره رابطهی خصمانه با آمریکا وغرب دارند و...