iran-emrooz.net | Thu, 01.11.2007, 22:00
انتخابات عادلانه شرکت، انتخابات ظالمانه تحریم
سید کمال الدین نبوی
انتخابات مجلس هشتم که با تلاش آقای خامنهای و شورای نگهبان، همزمان با سالگرد کودتای رضا خان میر پنج برگزار میشود، هماکنون به عنوان یکی از سوژه های مهم سیاست داخلی جمهوری اسلامی بشمار میآید.
جناح «اصولگرا» که امیدی به کسب آرای مردم ندارد، تمام امیدش را به شورای نگهبان بسته است و به مهره چینی برای دخالت در نتایج انتخابات و تقلب آماده میکند.
«اصلاح طلبان»، در صفوف پراکنده، برخی به رایزنی های پشت پرده امید دارند، برخی برای دلبری از شورای نگهبان و سرداران همه فن حریف به همراهان سابق خویش تف و لعنت میکنند و عده ای دیگر، بدون آنکه به توضیح علل ناتوانائی خویش در اجرای برنامه هایشان در دوره مجلس ششم بپردازند، دست بکار آماده شدن در جهت شرکت در انتخابات مجلس هشتم اند!
در همان حال بسیاری از مخالفین ولایت فقیه بر این عقیده اند که هر انتخاباتی را که در چارچوب این نظام برگزار میشود باید تحریم نمود.
ولی میتوان به جرات ادعا نمود که نه شرکت در انتخابات به خودی خود راهگشاست و نه تحریم آن، در هر شرایطی، دلیلی بر تحلیل درست اوضاع کشور است. شرکت در انتخابات یا تحریم آن را نمیتوان بطور مطلق و تحت هر شرایطی تائید یا رد نمود.
فرض کنیم که در انتخابات اسفند، همزمان با سالگرد کودتای رضا خان میر پنج، نظامیان نتوانند اکثریت کرسی های مجلس را قبضه نمایند، و اکثریت در اختیار مثلا اصلاح طلبان باشد! در چنین فرضیه ای، آیا ما مجاز هستیم که این سوال را مطرح نمائیم که چه دلیلی دارد که آنها (اکثریت متشکل از اصلاح طلبان) در اجرای برنامه هایشان اعم از اقتصادی همچون پایان دادن به گرانی و مهار تورم، یا سیاسی همچون لغو امتیازات ویژه، عادلانه کردن قوانین ظالمانه، ایجاد برابری همه مردم در برابر قانون و یا صلح با دنیای خارج؛ صرفنظر از جامع بودن یا نبودن این برنامه ها، بیش از دوره مجلس ششم موفق باشند؟
منظور و تاکید ما اجرای برنامه است و نه صرف تصویب لوایح یا طرح هائی که بعدا از طرف شورای نگهبان رد بشوند و در قفسه ها خاک بخورند و عملا فاقد هرگونه اثر گذاری باشند.
ما دلیلی نداریم که اصلاح طلبان بتوانند در اجرای برنامه شان موفق تر از سابق عمل نمایند. نه به این دلیل که دارای نیت خیر خواهانه نیستند بلکه به این دلیل که ابزار کار در اختیارشان نیست. نمی توان با خواهش و تمنا و چاپلوسی یک کشور را اداره نمود! پس اگر آنان نتوانند به برنامه هایشان صورت تحقق بخشند، میتوان نتیجه گرفت که شرکت در انتخابات عملا فاقد هرگونه اثرگذاری بلاواسطه است.
حال فرض کنیم بتوان تحت شرایط اجتماعی، سیاسی و بین المللی خاصی، انتخابات آزاد و سالم و متکثری را به نظام حاکم بر کشور تحمیل نمود. در چنین فرضیه ای، تحریم انتخابات، تنها به این دلیل که در چارچوب نظام ولایت فقیه برگزار میشود، قابل توجیه نخواهد بود. زیراکه هدف از شرکت در انتخابات صرفا حضور در مجلس و پیشبرد سیاستهای حزبی نیست، خاصه آنکه آن حزب یا سازمان سیاسی از اقبال وسیع مردم برخوردار نباشد.
بدین ترتیب، شرکت چنین حزب یا سازمانی در انتخابات کم و بیش آزاد و سالم و متکثر، ولو در چارچوب نظام ولایت فقیه و ولو آنکه شورای نگهبان بالاتر از همان مجلس نیز باشد و در واقع مجلس کارآئی لازم را نداشته باشد، دارای فوائد غیر قابل انکار دیگریست. تحریم چنین انتخاباتی ناشیانه و اشتباه است. چنین تحریمی باعث میشود که این نیروها مثلا در کارزار انتخاباتی حضور نیابند، به معرفی خود و برنامه هایشان نپردازند، شهروندان را با حقوق اساسی خود آشنا و آگاه نکنند، با آنها رابطه فکری و ارگانیک برقرار ننمایند و تشکیلات خود را انسجام نبخشند و مردم را نسبت به لزوم تغییر قوانینی که مانع کارآمدی نظام سیاسی حاکم برکشور است هوشیار نکنند.
لازم به توضیح نیز نیست که هدف نهائی یک انتخابات بردن بیشترین کرسی هاست اما شرکت در انتخابات دارای اهداف متعدد و مختلف دیگری نیز هست که نمونه ای از آنها را در خطوط بالا آوردیم!
در نتیجه میتوان ادعا نمود که «تحریم انتخابات در هر شرایطی» سیاستی غلط است و هرگونه اثرگذاری بلاواسطه در جهت محو استبداد و استقرار آزادی، دموکراسی و پیشرفت و تعالی کشور را مانع میشود.
حال که ما در شرایط فرضی فوق الذکر قرار نداریم، چه سیاستی را باید برگزینیم؟ به عبارت دیگر، آیا در شرایط فعلی کشور، سیاست تحریم انتخابات مجلس هشتم قابل توجیه است یا خیر؟
قاعدتا، هر گروه و حزب سیاسی با توجه به موقعیت، امکانات، نفوذ، برنامه و سیاست خویش تصمیم به شرکت یا عدم شرکت در انتخابات میگیرد.
مثلا حزب موتلفه که حزبی قانونی است، دارای ارگان مطبوعاتی است، امکانات مالی، مادی و تبلیغاتی بسیاری نیز دارد در تمامی انتخابات به معرفی نامزد انتخاباتی میپردازد و کرسی هائی از مجلس را در اختیار داشته و دارد و مسئول بسیاری از نارسائی های گذشته و حال کشور است و غیره و ذالک، آیا شرکت این حزب در انتخابات امری خارق العاده است؟
آیا منطقی است اگر ما رهبران این حزب را صرفا به دلیل شرکت در انتخابات بازخواست نمائیم و آنها را به این دلیل مورد سرزنش قرار دهیم؟ و به این امر توجه نکنیم که اینها از ستون پایه های استبداد در ایرانند و طبیعتا برای حفظ جاه و مقام خویش نه تنها در انتخابات شرکت میکنند بلکه توجیه گر بسیاری از ناکارآمدیهای نظام حاکم برکشورند!
حال سازمان یا احزاب دیگری را تصور کنیم، مثلا سازمان های سابقا چپ یا یاران و معتقدین به مشی رئیس جمهور آقای بنی صدر و یا سایر نیروهای ملی که فاقد هرگونه تریبون و امکانات هستند، این سازمانها که غالبا امکان حتی حضور در مرزهای کشور را نیز ندارند و فاقد هرگونه امکانات مالی، مادی و تبلیغاتی نیز هستند و چه بسا حتی صرف وجود خشک و خالی آنها نیز تحمل نمیشود، آیا میتوان به آنها ایراد گرفت که چرا مبلغ شرکت در انتخابات کشور نیستند؟ آیا منطقی و منصفانه است که از این نیروها به دلیل سیاست تحریم انتخابات، انتخاباتی که خود حتی به عنوان ناظر و یا تماشاچی نیز در آن حضور ندارند، انتقاد کرد؟
به همان دلیلی که نمیتوان از حزب موتلفه انتظار تحریم انتخابات را داشت، به همان دلیل نیز نمیتوان از یک حزب یا گروه سیاسی ای که امکان حتی ابراز وجود در فضای کشور را ندارد، مثلا از رئیس جمهور بنی صدر و تشکلات سیاسی نزدیک به ایشان، انتظار دعوت به شرکت در انتخابات را داشت. آیا تعجب آور است اگر نیروهای سیاسی که امکان حضور و ابراز وجود در کشور را ندارند، و ظالمانه حق شرکت در انتخابات از آنها سلب شده است فراخوان تحریم انتخابات بدهند؟ خاصه آنکه فراخوان آنها به تحریم انتخابات از طرف اقشاری از مردم مورد اجابت نیز قرار بگیرد!
در وهله بعد، هر گروه یا حزب سیاسی در یک رابطه دو جانبه هم از «پایگاه اجتماعی» خویش فکر و ایده میگیرد و هم به او خط میدهد. یک حزب یا گروه سیاسی که مدعی نمایندگی بخش های «متوسط و مدرن» جامعه، عمدتا مخالف نظام ولایت فقیه، است آنها را به شرکت در انتخابات ظالمانه رایج در ایران ترغیب نمیکند! اگر کرد، قید از دست دادن بخشی از نفوذ خود را نیز در میان این اقشار اجتماعی باید بزند!
متاسفانه بسیاری از سیاستمداران درس خوانده ایرانی حتی به اندازه آقایان مصباح یزدی و خزعلی نیز شم سیاسی ندارند. این افراد با طرفداران خویش مطابق فرهنگ و شعور آنها حرف میزنند: مثلا به آنها میگوید وضو بگیرند، دو رکعت نماز بخوانند و بروند به فلان شخص رای بدهند تا همه چیز به سرعت روبراه شود! و یا برای اثبات امری، به تعبیر خواب و رویا متوسل میشوند! خود آقایان نیز طبیعتا میدانند که روی سخنشان با قشر بسیار معین و خاصی است، عده ای قشری که به آسانی از آنان فرمان میبرند، اطاعت میکنند و البته براحتی گول نیز میخورند.
اما در همان حال، احزاب و گروههای دیگری که پایگاه اجتماعی شان از رژیم ولایت فقیه روی برگردانده است و دیگر به آن هیچگونه امیدی ندارد، و از فهم بالاتری برخوردارند، بازهم آنها را به شرکت در انتخابات تشویق میکنند! در نتیجه در کوتاه مدتی پایگاه اجتماعی شان دچار ریزش میشود، پشتشان از حامیان اجتماعی شان خالی شده و به آسانی از صحنه انتخابات نیز قابل حذف میگردند. و چه بسا در انتخابات رضا خانی اسفند آینده وجه المصالحه بند و بست های پشت پرده نیز قرار گیرند!
به همین منوال، گروههائی که حتی موجودیت آنها ( فعالیت آنها که سهل است) در نظام اسلامی تحمل نمیشود، به چه دلیلی مردم را دعوت به شرکت در انتخاباتی بکنند که خودشان محلی از اعراب در آن ندارند؟
منظور ما مخالفت با ائتلاف و یا همکاری های انتخاباتی و یا دادن نوعی وکالت به این یا آن حزب نیست، اینها را ما نیز میدانیم.
همگی میدانیم که ائتلاف انتخاباتی احزاب، امری کاملا معمول و متداول است. مثلا دردور اول انتخابات ریاست جمهوری، احزاب کوچک و کم نفوذ ممکن است بر روی یک نامزد واحد به توافق برسند و یا در دور دوم، به خاطر حدف نامزدی که با او هیچ قرابت فکری ندارند، به فرد دیگری که با او مشترکاتی، ولو ناچیز، دارند رای بدهند. اما همه این تصمیمات سیاسی بر توافقات دو یا چند جانبه استوار هستند. هیچ حزب سیاسی، بدون توافقات صریح یا حتی ضمنی و بدون آنکه حداقلی از برنامه و اهداف اش (به نسبت وزن اش) در برنامه و اهداف حزب دوست مطرح نشده باشد، مردم را تشویق به رای دادن به حزب دوست نمیکند، تازه فرض بر این است که حق شرکت در انتخابات از آنها سلب نشده است!
در دموکراسی های غربی، احزابی که در صحنه سیاسی کشور حضور داشته و آزاد بوده اند، در گذشته انتخاباتی را تحریم نیز کرده اند، حالا چرا به گروههائی که حتی صرف حضور خشک و خالی آنها نیز تحمل نمی شود، ایراد میگیرند که چرا انتخابات دیگران را تحریم میکنند؟
میتوان قدمی فراتر گذاشت و با جرات مدعی شد که تبلیغ گسترده شعار تحریم انتخابات میتواند در مراحلی از حیات سیاسی یک ملت به عنوان سیاستی کاملا خردمندانه ارزیابی شود، سیاستی که در خدمت تحکیم موقعیت اجتماعی اینگونه احزاب و سازمانهاست. تبلیغ فعال، همه جانبه و سرتاسری این سیاست میتواند ضامن تداوم اعتماد اکثریت مردم (آن عده از شهروندان که نسبت به خوشبختی و بهروزی در سایه جمهوری اسلامی امیدی ندارند) نسبت به احزاب و گروههای مخالف نظام ناکارآمد حاکم بر کشور باشد. ولو آنکه در کوتاه مدت، گروههای افراطی برنده انتخابات باشند. طبیعتا پیروزی افراطیون که ناشی از تقلبات است مایه خوشحالی ما نمیشود. با توجه به این نکات، محکوم کردن شعار نیروهای فوق الذکر مبنی بر تحریم انتخابات، از طرف برخی از منتقدان همانقدر منطقی و منصفانه است که محکوم کردن موتلفه بخاطر «شرکت» در انتخابات!!
به علاوه، قدرت یابی عناصر افراطی، هرچند دردناک است اما بی فایده نیست. اول آنکه باعث برطرف شدن توهمات بخش های حامی نظام میگردد. دوم آنکه آنهائی را که نسبت به امکان بهبود اوضاع امیدهای ضعیفی داشته اند کاملا ناامید میکند. سوم آنکه با ندانم کاری و سیاستهای غیر مدبرانه و با هدف قرار دادن بدنه رژیم، آنرا از عناصر کم و بیش مجرب و دلسوز به حال نظام خالی میسازد. چهارم آنکه باعث تشدید تضادهای عناصر درونی نظام میشود و فواید دیگری که نتیجه نهائی همه اینها عبارتست از هویدا شدن بیش از پیش ناکارآمدی نظام ولایت فقیه در تمامی وجوه و تزلزل بیش از پیش پایه های آن.
هرچه که ناکارآمدی و طفیلی بودن نظام ولایت فقیه بیشتر آشکارشود، امید به پیشرفت و ترقی ایران نیز روشن تر و شفاف تر خواهد شد. عناصر افراطی، خرابی و انحطاط دستگاه ولایت فقیه را از حد میگذرانند و «خرابی چون که از حد بگذرد، آباد میگردد»! در هیچ دوره ای از عمر سی ساله نظام نالایق حاکم بر کشور، به اندازه دو سالی که از حکومت افراطیون و اقتدارگرایان میگذرد، اصل ولایت فقیه تا بدین حد بی اعتبار و مردود نشده است. ولایت فقیه، در اذهان مردم، هرگز تا به این درجه به عنوان عامل تشتت و وخامت اوضاع تلقی نشده بود. این امر بر بسیاری از ایرانیان روشن شده است که مانع اصلی رشد و ترقی مادی و معنوی کشور و عامل انحطاط بیش از پیش ایران، ولایت فقیه و نظام حاکم کنونی است.
«آئین تقوا ما نیز دانیم». ما نیز موافق عدالت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی هستیم و از ظلم و جور و ستم بیزاریم، البته نه مانند بسیاری تنها در شعار، که در عمل نیز به عقایدمان پایبندیم. ما نمیتوانیم مردم را به شرکت در یک انتخابات ظالمانه ترغیب نمائیم، ما انتخابات ظالمانه و فرمایشی را تحریم فعال خواهیم کرد، و در حد توانمان مردم را نسبت به حقوق اساسی خویش آگاه، شما چطور؟
چاره انتخابات ظالمانه، تحریم همه جانبه و فعالانه است، شما چاره دیگری دارید؟ بسم الله!
آبان 1386
سید کمال الدین نبوی
نظر کاربران:
در ایران ما، بین موصع گیری تحریم در انتخابات و یا شرکت در انتخابات روبروی مردم، میلیونها ایرانی هم بی تفاوت خواهند ماند که نباید به حساب تحریم کنندگان گذاشت. این کنش و واکنش ها که عموما در سراسر ایران و خصوصا در تهران از جانب مردم و فعالان سیاسی بروز خواهد کرد را، در نبود آزادیهای اساسی که نظر سنجی هم رشد نکرده نمی توان با یک پیش بینی نسبی کم وکیف شرکتکنندگان در انتخابات را گمان زد.
لدا اساس فعالیت سیاسی را نمی توان بر تحریم و شرکت گذاشت و از این یا آن موضع دفاع کرد. در مملکتی که اساس دموکراسی نمایندگی همیشه لنگ زده و بسیاری از داوطلبان نمایندگی تمام دهه های عمر از حق انتخاب شدن محروم بوده اند نه انگیزهی داوطلب نمایدگی شدن دارند و نه علاقه ای به رای دادن دارند. این مکانیزم ریزش تصاعدی رای دهندگان در هر دوره ی انتخابات نسبت به دوره ی قبل از آن میباشد که در ابعاد میلیونی عمل می کند.
موضع گیری شرکت یا عدم شرکت در انتخابات تاثیر چندانی در تصممیم این قبیل مردم نخواهد داشت. به نطر من نیروهای بی تفاوت در انتخابات از تحریم کنندگان ها بیشتر ست. فقط رفع مزاحمت های انتخاباتی می تواند در مردم و بی تفاوتها انگیزه ایجاد نماید نه "نصیحت "کردن تحریم کنندگان انتخابات. کسانی که بدرستی در راه برگزاری انتخابات آزاد تلاش می کنند خوش فکرند و با آرزوی گشایش ها و موفقیت مردم در این انتخابات سرنوشت ساز.
*
به احتمال زیاد انتخابات آینده ی مجلس نیزظالمانه خواهد بود ولذا تحریم لازم!
اما نیروهای سیاسی تحریم کنندهی داخلی وخارجی باید درکنار فراخوان تحریم ، تلاش کنند تا جبهه ی مشترکی تحت عنوان مثلا "حرکت به سوی انتخابات آزاد" ایجاد کنند و آلترناتیوی هرچند مبهم درمقابل هیاهوی انتخاباتی رژیم ارائه کنند . تحریم یک امر سلبی است ، باید آن را با یک حرکت ایجابی تکمیل کرد . راهی جز این نیست.