iran-emrooz.net | Wed, 03.10.2007, 7:56
اپوزیسیون و بحران رژیم
دکتر حسين باقرزاده
|
سهشنبه ۱۰ مهر ۱۳۸۶ – 2 اكتبر2007
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
در نوشتارها و گفتارهایی كه در هفتههای اخیر در باره خطر جنگ و راههای احتمالی جلوگیری از آن مطرح شده، گاه از مذاكره بین حكومت و اپوزیسیون نیز نام برده شده است. طرح این مسئله به خودی خود، و صرف نظر از قیدها و شروطی كه برای آن تعیین شده، از دید برخی نوعی پشت كردن (و به عبارت سادهتر، خیانت) به آرمانهای دموكراتیك و نزدیكی به رژیم تلقی شده است. از دید برخی دیگر، این امر تلاشی حسابشده برای تابوشكنی است و انگیزه و ریشه آن به عواملی از جمله تحریكات و وسوسهافكنی عوامل حكومت در بین اپوزیسیون برمیگردد. این برخوردها باعث آن شده است كه نفس مسئله تحتالشعاع امر مذاكره قرار گیرد و به دلایل اساسی آن كمتر توجه شود.
ابتدا باید به این نكته پرداخت كه تابوشكنی چیز بدی نیست. سیاست امری زمینی است و جایی برای حرام و حلال در آن وجود ندارد. اگر راهكاری نادرست است یا در شرایطی نادرست است باید دلایل آن را جست و برشمرد. هیچ راهكار مسالمتآمیزی (به شمول مذاكره) مطلقا نمیتواند نادرست باشد. تنها راهكارهایی را كه در تضاد مستقیم با هدف باشد میتوان در هر شرایطی مردود دانست. علاوه برا ین، هدف وسیله را توجیه نمیكند، و باید برای راهكار توجیهی متناسب با هدف پیدا كرد. فرهنگ سیاسی اپوزیسیون ایران، اما، مشحون از تابوها است - تابوهایی برخاسته از نگاه ایدئولوژیك به سیاست. این تابوها بزرگترین مانع در راه گفتگو، نزدیكی و همكاری نیروهای اپوزیسیون بوده است. تا همین چند سال پیش، نزدیكی و همكاری بین نیروهای جمهوریخواه و سلطنتطلب تابوی بزرگی تلقی میشد (هنوز هم برای برخی هست). این تابو اكنون برای بخش عمدهای از اپوزیسیون شكسته است و این اصل عموما پذیرفته شده كه دموكراسیخواهی در انحصار هیچ گرایش خاصی نیست.
از این مسئله كه بگذریم، در مورد جنگ ما با دو مسئله اساسی روبرو هستیم. یكی این كه موضع ما در برابر خطر حمله نظامی چیست. دوم این كه چه میتوانیم در باره آن انجام دهیم. در مورد مسئله اول، همان طور كه در مقالات پیشین توضیح داده شد ما با گرایشی روبرو هستیم كه خطر حمله نظامی را مطلقا منتفی میداند. این گرایش در حاكمیت وجه غالب دارد. ولی در بین اپوزیسیون نیز هستند كسانی كه با توجه به تجربههای آمریكا در عراق و افغانستان و خصوصیت ارتجاعی (انعطافپذیری) رژیم ایران معتقدند كه یا اولی حمله نخواهد كرد و یا دومی در آخرین لحظات با بالاكشیدن جام زهر تسلیم خواهد شد. این هر دو البته ممكن است، ولی پذیرفتن آن شرط احتیاط نیست و قطعی گرفتن آن از سوی اپوزیسیون اصولا غیر مسئولانه است. احتمال حمله نظامی وجود دارد، و این احتمال با گذشت زمان و ادامه سیاستهای خصمانه دو طرف دعوا بیشتر شده است. اپوزیسیون مسئول به خصوص چارهای ندارد جز این كه این خطر را جدی تلقی كند و متناسب با آن اقدام نماید.
به آن بخش از اپوزیسیون كه به تصریح یا تلویح از حمله غرب به ایران استقبال میكند كاری نداریم و به بخش عمده اپوزیسیون میپردازیم كه ۱ - خطر جنگ را جدی تلقی میكند، و ۲ - با آن به هر عنوانی مخالف است. این بخش از اپوزیسیون، اما، برای مخالفت با جنگ یا جلوگیری از آن راهكار مؤثری پیدا نكرده است. اعلام خطر و ابراز مخالفت بسیار خوب. ولی این امر تا به طرحریزی راهكاری عملی و مؤثر منجر نشود چیزی جز بیان یك موضع نخواهد بود. اگر جنگ بد است، باید برای پیشگیری از آن راهی اندیشید. نه شعارهای غرّای ضد امپریالیستی میتواند غرب را از حمله به ایران باز دارد، و نه محكوم كردن شدید جنایات ضد بشری رژیم جمهوری اسلامی او را به پذیرش قطعنامههای سازمان ملل واخواهد داشت. اگر راهی برای پیشگیری از جنگ وجود داشته باشد، این راه جز با شركت عناصر دخیل در آن و به خصوص دو نیروی متخاصمی كه رودرروی یكدیگر قرار گرفتهاند یعنی غرب و جمهوری اسلامی طی شدنی نخواهد بود. و این یعنی كه باید با هر دو سوی جنگ به مذاكره پرداخت.
البته نظری نیز وجود دارد كه معتقد است میتوان بدون دخالت جمهوری اسلامی در روند صلح، به صلح دست یافت. حل این معادله متناقض از دید داعیان این نظر به این صورت خواهد بود كه یكی از دو مجهول اصلی، یعنی جمهوری اسلامی، را از آن حذف كنیم۱. و به راستی، كه اگر این كار (تا پیش از وقوع جنگ) عملی باشد، چنین معادلهای به مراتب سادهتر خواهد بود و حل آن از یك كودك دبستانی نیز به راحتی بر خواهد آمد. مشكل عمده، اما، حذف این مجهول است. خطر جنگ به كنار، حذف جمهوری اسلامی هدف اصلی قاطبه اپوزیسیون با همه طول و عرض آن در طول ۲۸ سال گذشته بوده است، و متأسفانه پیشرفت اپوزیسیون در این جهت در طول این سالیان دراز امید زیادی به تحقق آن در آینده نزدیك نمیدهد (اتفاقاتی كه احیانا ممكن است به این سرانجام برسد مسئله دیگری است و نباید آنها را در صورت وقوع به حساب اپوزیسیون گذاشت). به این ترتیب، راه حلهایی از این قبیل كه ظرافت و پیچیدگی آن بیش از «بستن زنگوله به گردن گربه» نیست (بدون حل عملی این مسئله كه چگونه قرار است زنگوله به گردن او بسته شود) متأسفانه كاری جز تبدیل یك معادله به معادلهای مشكلتر نمیكند، و ما را هرچه بیشتر از هدف (دفع خطر جنگ) دور میكند.
اگر ما معتقدیم كه جنگ و حمله نظامی برای ایران فاجعهبار خواهد بود، باید این مسئولیت را نیز بپذیریم كه علاوه بر ابراز مخالفت با جنگ راههایی مؤثر برای جلوگیری از آن را نیز بجوییم، و در این مسیر اجازه ندهیم كه هیچ تابویی سد راه ما قرار گیرد. هرگونه برخوردی جز این مسئولانه نخواهد بود. سخن دوست عزیزم جناب طاهریپور۲ كه ما كه هستیم و چه هستیم و چه نیرویی داریم و چه قدرتی داریم كه به حساب گرفته شویم به نظر من در این جا وارد نیست. سخن این نیست كه ما چه میتوانیم بكنیم، سخن از این است كه چه وظیفهای داریم. ما اگر كسی نیستیم، مخالفت ما با جنگ هم جایی به حساب نمیآید. پس آیا نباید مخالفت با آن را داد بزنیم؟ سخن در این است كه باید راه حل(ها) را بجوییم و پیدا كنیم. اگر توان آن را داشتیم كه راهكار را به اجرا درآوریم، به سوی آن پیش میرویم. اگر نتوانستیم، مشكل بیمسئولیتی نخواهیم داشت. میتوانیم بگوییم تلاش كردیم و موفق نشدیم تا این كه بگوییم ما كارهای نبودیم كه كاری بكنیم.
به هر صورت، اگر تلاش برای جلوگیری از جنگ مذاكره با رژیم جمهوری اسلامی را اجتنابناپذیر میكند باید آن را به عنوان یك ضرورت پذیرفت. در این مذاكره فرضی البته (مانند هر مذاكره دیگری) «داد و ستدی» مطرح خواهد بود. خواستهای حد اقلی اپوزیسیون دموكرات پذیرش حق حاكمیت مردم از سوی رژیم جمهوری اسلامی است و اگر رژیم این خواسته را پذیرفت آنگاه اپوزیسیون میتواند در باره راههای تحقق آن با رژیم مذاكره كند. یكی از این راهها همان «رفراندوم ملی» است كه جناب طاهریپور مطرح كرده و دكتر ملكی نیز در مقالهای اخیرا باز آن را پیش كشیده است۳. اگر میتوان راههای دیگری اندیشید، باید به این اندیشهها نیز میدان داد و با تابوسازی آنها را به مسلخ نفرستاد. خطری كه از ناحیه جنگ كیان و استقلال و تمامیت ارضی ایران و دموكراسی و جان و مال هموطنان ما را تهدید میكند به مراتب عظیمتر از آن است كه بتوان به تابوهای سیاسی میدان داد و تسلیم آنها شد.
بیتردید جمهوری اسلامی جز در شرایطی كه اجبار پیدا كند تن به گفتگو با اپوزیسیون دموكرات و پذیرش خواستههای دموكراتیك آن نخواهد داد. این شرایط ممكن است در اوج جنبش دموكراتیك مردم ایران روزی تحقق یابد. از سوی دیگر، شرایط جنگی و بحرانهایی كه از سوی آن همراه با بحرانهای داخلی موجودیت رژیم را تهدید میكند ممكن است شرایط مشابهی را پیش آورد. آقای طاهریپور به درستی میگوید كه «جناحهای مختلف و رقيب در حکومت، هر يک به ترتيبی اوضاع را بر وفق مراد خود نمی بينند و از اينجاست که تمرکزی پيدا کردهاند روی يارگيری ... و می کوشند بخش های هراندازه بزرگتر از "اپوزسيون" را با خود همراه کنند و در سمت و کنار خود داشته باشند، تا در ايران و در جهان در چشم مردم حيثيت و آبروی از دست داده خود را احيا کنند، آبرو و اعتبار تازهای به چنگ آورند». این اعتبار، حربه بزرگی به دست اپوزیسیون میدهد تا خواستههای دموكراتیك خود را مطرح كند و رژیم را به پذیرش آن وادارد - مشروط بر این كه نیروهای اپوزیسیون در دام رقابتهای جناحی رژیم نیفتند و خواست مشترك خود را شفاف و علنی مطرح كنند.
سخن از پذیرش مسئولیت و عمل بر طبق آن است. سخن از این است كه در شرایط بحرانی باید به دنبال راه حلهای نامتعارف و رادیكال رفت. سخن از این است كه نباید از هیچ تلاشی (منهای سازش بر سر منافع مردم و حق حاكمیت آنان) برای جلوگیری از جنگ خودداری كرد. سخن از این است كه باید راهكارهای عملی و مؤثر پیدا كرد و عرضه نمود. اعلام آمادگی اپوزیسیون برای مذاكره با جمهوری اسلامی برای دفع خطر جنگ هیچ تضمینی بر پذیرش آن از سوی رژیم به همراه نخواهد داشت، ولی سندی از مسئولیتشناسی اپوزیسیون در این باره خواهد بود. این اعلام البته باید علنی و شفاف باشد تا مورد سوء استفاده از سوی جناحهایی از رژیم یا بخشهایی از اپوزیسیون قرار نگیرد، با اعلام خواست حد اقلی اعمال حق حاكمیت مردم باشد تا وسیلهای برای سازش بر سر منافع مردم نشود، هرچه زودتر صورت بگیرد تا از ریزش نیروهای اپوزیسیون كه به دلیل احساسات میهنی به تدریج در كنار جمهوری اسلامی قرار میگیرند جلوگیری شود، و عمومیت یابد تا شاید شانسی و لو خفیف برای تحقق پیدا كند.
جمهوری اسلامی علارغم رجزخوانیهای آن در سطح جهانی در یكی از آسیبپذیرترین دورانهای حیاتی خود به سر میبرد. جناح اصلاحطلب آن تقریبا همه اعتبار خود را از دست داده و بدیل معتبری بشمار نمیرود. پایگاه سیاسی جناح حاكم نیز به سرعت در طول دو سال گذشته تحلیل رفته است. حمله نظامی میتواند به صورت یك تیغ دولبه، بحرانهای داخلی ایران را تشدید كند و به زوال رژیم سرعت بخشد، یا موقتا داروی تقویتی به آن دهد و حیات آن را برای مدتی تضمین كند. در صورت اول، اپوزیسیون دموكرات هیچ آمادگی برای پر كردن خلأ قدرت نخواهد داشت و احیانا نیروهای دیگری جای آن را پر خواهند كرد. در حالت دوم، جنبش دموكراتیك ایران برای مدت نامعلومی به عقب خواهد افتاد. اپوزیسیون دموكرات باید در این شرایط به راه حلهایی بیش از شعارهای سرنگونی، یا چشم داشتن به این یا آن نیروی اصلاحطلب شكستخورده بیندیشد. مردم ایران سزاوار اپوزیسیونی پختهتر، موقعشناستر و مسئولیتپذیرتر هستند.
----------------
۱. از جمله به این بند از بیانیه اخیر تشكل متبوع نویسنده، شورای هماهنگی "همبستگی ملی ایرانیان» توجه كنید:
«همبستگی ملی ایرانیان به نوبه خود تلاش می کند ... برکناری رژیم حاکم را سرعت بخشیده و از این طریق جلوی وقوع فاجعه جنگ و یا هر فاجعه احتمالی دیگر را» بگیرد.
۲. http://www.iranglobal.info/I-G.php?mid=2&news-id=43637&nid=haupt
۳. http://www.roozonline.com/archives/2007/09/post_3958.php
نظر کاربران:
آقای باقرزاده عزیز:
صرفنظر از صحت یا نادرستی استدلات شما برای اینکه روشن شود که طرح های شما و دیگرانی که در این مورد پیشنهاد دادهاند چقدر قادر به ایجاد تحرک و مسئولیت در صف دموکراتهای مخالف با جنگ وهم چنین در حاکمیت جمهوری اسلامی برای ایجاد یک صف متحد ملی در جلوگیری از وقوع جنگ است بهترین راه این است که شما مستقیما طی نامهای رسمی طرح خود را به تمام طرفهای ایرانی اطلاع و از نماینگان آنها برای تدارک مفدمات یک گردهمایی علنی برای شور ومشورت در این زمینه دعوت به عمل آورید. ّبعد از اینکه واکنشهای دعوت شوندگان به ابتکار شما معین گردید آنموقع میتوان واقعبینانه تر از حال در همین ستون به بحث در مورد بقیه مسایل پرداخت و در آن هنگام شما و کسانیکه که شما را همراهی کردهاند برای ثبت در تاریخ میتوانید مدعی شوید که شما به وظیفه ملی خود عمل کرده وهر کار ممکن را برای ایجاد یک صف متحد در پیشگیری از جنگ انجام دادهاید.
ابتکار شما برای شکستن تابوها فقط وقتی میتواند جدی شناخته شود که از مرحله سخن فراتر رفته و به ناظران مباحث شما امکان غور و بررسی ابتکارات شما را در عمل فراهم سازد.
نویسنده این سطور به خوبی بیاد دارد که هر وقت یک اتفاق سیاسی مهمی در کشور میافتاد همه گروههای سیاسی مخالف و موافق جمهوری اسلامی یک صدا مدعی میشدند این اتفاقات حقانیت سیاسی آنها را به اثبات میرساند چون آنها از قبل وقوع این یا آن حادثه سیاسی را پیش بینی کرده بودند.
اکنون هم وضع تا حدی به همین ترتیب است و برخی از سخنپردازیها امروزی بکار بهره برداریهای سیاسی فردی یا گروهی فردا میخورد مگر اینکه مبتکرین ایده معینی در امروز عملا برای تحقق آن استین بالا زده ووارد گود شوند.
با تشکر: فرید
*
با سلام به نظر من هم ایده خوبی است که نه تنها رسما از تمام گروه ها درخواست اظهارنظر شود بلکه در محلی تمام جوابها و راه کارهای ارائه شده به عنوان سند نگهداری شود تا در آینده لااقل برای فرزندان ما روشن باشد چه کسی به منافع ملی فکر میکرد و چه کسی به منافع شخصی حزبی و یا بیگانگان. آنچه مسلم است خطر جنگ و نابودی کشورمان ایران است. جای تاسف است که بشینیم و حرف بزنیم و نظاره گر باشیم. منافع ملی باید خط جدایی خودی از غیر خودی باشد و در دنیای امروز هر تابوی شکستنی است.
پاینده باد ایران
داود
*
آقای باقرزاده
شما راه حلهائی را که مستلزم ایستادن در مقابل جمهوری اسلامی میباشد " تبدیل یك معادله به معادلهای مشكلتر " مینامید و بستن این زنگوله بگردن گربه را ظاهراً غیرعملی و نا عاقلانه مییابید (که درست هم هست)، ولی در عین حال از معامله با جمهوری اسلامی، آنهم "منهای سازش بر سر منافع مردم و حق حاكمیت آنان" چنان سخن میگوئید که انگار دست یافتنی است و گربه آماده نشسته که شما این زنگوله را بگردنش ببندید. ممکنست بفرمائید که چگونه میخواهید جمهوری اسلامی را وادار به تمکین در مقابل استقرارحق حاکمیت مردم ، که همانا زوال کامل جمهوری اسلامیست، نمائید؟
اپوزیسیون شاخ شکسته و بیخاصیت ایران با کدام حربه قرار است "خواست حداقل پذیرش حاکمیت مردم" را به جمهوری اسلامی تحمیل کند؟! کجای این طرح شما عملیتر، واقعبینانهتر، و مؤثرتر از تلاش برای همبستگی اپوزیسیون بر محور مخالفت با جمهوری اسلامی و ارائهی آلترناتیوی دمکراتیک بدنیا میباشد؟ آیا عملاً پیشنهاد شما چیزی جز تسلیم در مقابل جمهوری اسلامی و پیوستن به خیل اصلاح طلبان بحاشیه راندهی شدهی داخلی دیگراست؟ به این میگوئید راه حل نامتعارف و رادیكال؟!
*
آقاى باقر زاده محترم
ضمن احترام به پيشنهاد شما بايد بگويم كه شوربختانه در دنياى ايدهآلها زندگى مىکنيد. بهتر است نگاهى به دور و برمان بياندازيم و وزنه "اپوزيسيون" ايرانى را دوباره بسنجيم. شما از نيرويى حرف مىزنيد كه نه نامى دارد، نه تشكيلاتى و نه نيروى سازمان يافتهاى. واقيت اين است كه اپوزيسيون ايران شامل افراد و يا گروههاى محفلى بسيار كوچكى است كه در سطح جهان پراكندهاند چشم ديدن يكديگر را ندارند. كار عمده اين اپوزيسيون را نخبهكشى، مخالفت با يكديگر و فرقهگرايى تشكيل مىدهد. اين اپوزيسيون حتى به اندازه مردمان نقاط ديگر جهان (مانند يونانىها، آمريكايىها و ...) مخالفت آشكار و عملى عليه حمله به ايران از خود نشان نداده است. اگر واقعا اپوزيسيون (منطورم همين گروههاى و افراد پراكندهاند) مخالف جنگ و حمله به ايران است، در راه پيمايىهاى مختلف در كشورهاى جهان، مخالفتش را نشان دهد. در اين راه لازم نيست با جنگطلبان وارد مذاكره شويد. آنها را با صداى بلند افشا كنيد، روحيه دمكراتيك و مدارا را در خود تقويت كنيم و با گرايشات نخبه كشى و واگرايى مبارزه كنيم. در اين صورت در آينده سرافكنده نخواهيم بود.