iran-emrooz.net | Fri, 28.09.2007, 8:33
رگ غیرت ایرانیان ... و احمدی نژاد شو!
دیکتاتور صغیر
مرتضی نگاهی
|
http://www.negahi.com
مطلب از این قرار است:
آقای احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور نظام مطلقهء ولایت فقیه برای شرکت در اجلاس سازمان ملل متحد به آمریکا میرود تا مانند همیشه جنجال بیافریند. آقای رئیس جمهور که دولت خود را مهرورز میخواند، علاقهء بیش از حدی به جنجال آفرینی داشته و منصفانه باید اذعان داشت که در این امر بسیار موفق بوده است. خبرنگار واشینگتن پست، دانا میلبنک حضور او را در دانشگاه کلمبیا و مصاحبهء تلویزیونی (از راه دور) او را یک شوی زندهء تلویزیونی به سبک شوی شوی عامه پسند "رئالیتی" (واقعی) توصیف میکند، منتهی با طنزی رندانه آن را "غیر واقعی" نام مینهد.
نخست باید خاطرنشان ساخت که بر خلاف برداشت اغلب ایرانیان، رفتن به دانشگاه کلمبیا و صحبت و گفتوگو در آنجا هیچ ربطی به آئین "مهمان نوازی" و "میزبانی" و حرمت مهمان و "حبیب خدا بودن مهمان" نداشت. آقای لی بولینجر خیلی دقیق و صریح در همان دقیقهء اول میگوید که "این تنها یکی از نشستهایی است که در سال جاری تحصیلی در مورد ایران خواهیم داشت و ..." بنابراین، حضور آقای احمدی نژاد در دانشگاه کلمبیا فقط یک نشست یا به قول عربها یک "اجلاس" یا "جلسه" بود. وانگهی این نشست فقط و فقط با اصرار هر چه تمام خود آقای احمدی نژاد انجام گرفته بود و آقای لی بولینجر هم در برابر آن همه فشار مقامات شهر نیویورک برای لغو این نشست، شجاعانه در مقابل آنان فقط برای آن که "سنت بزرگ و صراحت و آزادی که این ملت (ملت آمریکا) دههها است آن را تعریف کرده" تن به انجام آن داد. وی خیلی روشن صریح در همان مقدمه گفته که "این مراسم ابدا ارتباطی با حقوق سخنران نداشته و این حق ما، هم برای شنیدن و هم برای سخن گفتن است... ما با گشودن میدانی عمومی برای صدای آنها، بی عزتی را با عزت و شرافت ارج نمینهیم.... نهایتا ما در دانشگاهها یک تفکر عمیق و تقریبا مصمم و بی تزویر در تعهد به پی گیری حقیقت را داریم . ما به اهرمهای قدرت دسترسی نداریم. جنگ و صلح به دست ما نیست. ما تنها اذهان را شکل میدهیم و برای این میباید آزادی کامل برای پرسش و کاووش را داشته باشیم."
در پی این مقدمه صریح و بی پرده و روشنگر بود که او خطاب به آقای احمدی نژاد از ظلم و ستمی که در ایران به مدافعان حقوق بشر و نویسندگان و زنان و دانشجویان و بهائیان و دگر اندیشان دگر باشان (همجنس گرایان و ...) میرود سخن گفت. او از اعدامهای گسترده و سرکوب فعالان سیاسی و بازنشستگی اجباری و از 105 روز سلول انفرادی برای بانویی سالمند (دکتر هاله اسفندیاری) گفت و گفت و گفت ... و به این نکته رسید که: "ما در این دانشگاه کمترین خجالتی در اعتراض و به چالش کشیدن کوتاهیهای دولت خودمان نداشتهایم و قطعا شرمی در انتقاد از شما و کوتاهیهای شما نیز نخواهیم داشت." و سرانجام خطاب به احمدینژاد که در صندلی کز کرده بود و همچنان با آن لبخند حک شده در صورتش به سخنان مترجمش گوش میداد، گفت: "آقای رئیس جمهور! شما نشانهء تمام عیار یک دیکتاتور حقیر و ستمکار هستید!" و آنگاه رئیس جمهور اسلامی ایران را به باد پرسشهای بیشمار خود گرفت که همچون پتکی کوبنده بودند. این بار دیگر نههالهء نوری بود و نه امام غایبی که به یاریاش بشتابد. سیلی محکمی بود بر گونهء مردی که به هوش نیست وای کاش این کشیده او را به هوش آورد.
پرسشهایی که مانند همزادی مزاحم همراه او به هر کجا که میرود بر روی شانههایش سنگینی میکند:
- سرکوب خشونتبار اساتید، روزنامهنگاران و مدافعان حقوق بشر
- انکار و نفی و هولوکاست (کشتار عام یهودیان توسط نازیها که مستندترین واقعه در تاریخ بشری است)
- نابودی اسرائیل
- تامین مالی تروریسم
- جنگ وکالتی علیه نیروهای آمریکا در عراق
- و نهایتا برنامه هستهای ایران و تحریمهای بینالمللی
البته او دهها یا شاید صدها مورد دیگر را از قلم انداخت. شاید هم دلیلش کمبود وقت بود یا نا آگاهی. او نگفت که صدها فعال قومی کرد و ترک و عرب در زنداناند یا صدها هزار بانوی ایرانی در دو ماههء اخیر با وحشیانه ترین شکلی مورد آزار و اذیت و تحقیر و توهین قرار گرفتهاند و مجبور شدهاند ندامتنامه و تعهدنامه امضاء کنند. اینان شهروندانیاند که قرار است نسل دیگری را برای ایران ما پرورش بدهند! او نگفت و وظیفه هم نداشت تا از میزان معتادان و ببکاران و فحشاء و قتل و غارت و قاچاق در ایرانِ اسلامی ساخته و پرداختهء آقایان سخن بگوید.
و اما آقای احمدینژاد هم جرات نکرد که بگوید: آری من هم مانند شما یک استاد دانشگاه هستم و در سلسله مراتب نظام مطلقهء ولایت فقیه که شهروندان را هنوز "رعیت" که نه، بل "صغیر" هم میداند مهرهء حقیری بیش نیستم. او شاید در آن لحظات به هوگو چاوز و اوو مورالس (بولیوی) فکر میکرد که در انتظار ورودش بودند یا بیچاره فلسطینیانی که در غزه و اردوگاه آوارگان، پس از صدام، قهرمان دیگر پیدا کردهاند (به قول برتولد برشت: بدبخت ملتی که به قهرمان نیاز دارد!)، یا رژهء سپاه و بسیج بر روی پرچم ملی آمریکا ...
***
شوی احمدی نژاد با کف زدنها و خندههای متناوب دانشجویان (نه با او، بل بر او) ادامه پیدا کرد و رئیس جمهور "هفده درصدی" ایران که خود را امید مستضعفان ایران و ونزوئلا و حماس و تازگیها بولیوی هم میداند، مانند همیشه از ستمی که به فلسطینیان میرود گفت و آقای منوچهر متکی و چند عرب برایش کف زدند و شماری از دانشجویان خندیدند (بر او) و او از خدا و پیغمبر گفت و اینکه انرژی هستهای حق مسلم ماست و این بار چند "روشنفکر ملی پوش" هم او را تشویق کردند و هزاران نفر در بیرون علیه اش شعار دادند و شو به نحوی خاتمه یافت بدون این که دکترای افتخاری به "دکتر" داده شود.
این روشنفکران ملینما یا ملی پوش ناگهان رگ غیرت ایرانیتشان به جوش آمد و علیه آقای لی بولینجر جبهه گرفتند و از ایرانیت و تمدن هفت هزار سالهء ایران و مهمان نوازی ایرانیان و .... نوشتند. (این تمدن هفت هزار ساله هم داستانی دارد! تا همین اواخر تمدن ایران را پنج هزار ساله میدانستند که ناگهان با کشف کوزهای شراب آلوده که هفت هزار ساله بود، ناگهان تمدن ما هم دو هزار سال در عرض دو روز جهش کرد!) کسانی که تا دیروز یا پریروز ایرانیت را لعن و نفرین میکردند و در پی خراب کردن هر چه پیش از اسلام به جای مانده بود میپرداختند و ملیگرایی و لیبرالیسم را "دشمن خلق" میدانستند و همتاهاشان در خرابه تخت جمشید در پی ساختن شاشگاه بودند و اصلا نقطهء صفر تمدن ایران را 1400 سال پیش میدانستند، امروزه ناگهان به یاد ایران و ایرانیت افتاده و فریاد وا ایرانای شان گوش فلک را کر میکند. نه، آقایان! نه، خانمها! در سخنان رئیس دانشگاه هیچ نکته و نیشی علیه ایران و ایرانیت نبود. تمام سخنان او و حرف حدیثش فریاد خشماگین یک انسان مدرن امروزی بود که خیلی ساده به کسی که جنایات نازیها را دروغ و افسانه میپندارد و شهروندانش را اعدام میکند و به زندان میاندازد و اقلیتهای مذهبی و قومی اش را زجر کش میکند و متفکران و روشنفکران و متخصصین کشورش را از سرزمین مادری میراند و قوهء قضائیهاش مثل آب خوردن حکم اعدام صادر میکند و در ملاء عام اعدام میکند و شلاق میزند و سنگسار میکند و .... اعتراض میکرد. آری او بنا به رسم ایرانیان تزویر و ریا نکرد. ایرانیانی که میزبانان خوبیاند اما پس از رفتن مهمان هزار سخن زشت پشت سر او میزنند.
پند و اندرز و انشاءهای فراوانی پیرامون آداب مهمان نوازی میتوان نوشت. ولی یک نفر، گاهی، باید سخنی بگوید یا حتی کشیدهای به گونههامان بزند که ما بفهمیم کی هستیم و کجای کاریم!
دوستی نوشته بود که با همین کارهای آمریکاییهاست که مسلمانان به احمدی نژادها گرایش پیدا میکنند. ولی باید به این دوست بگویم بدون همین کارها هم کسانی به هر حال سیمای قهرمانشان را در احمدینژادها خواهند یافت. چه با سیلی لی بولینجر، چه بدون سیلی او!
***
پیش از شوی کلمبیا، شوی زندهء دیگری در "پرس کلاب" واشینگتن بی حضور فیزیکی آقای دکتر تشکیل گردید. قرار بر این بود که پرزیدنت ایران در یک استودیوی نیویورک حضور پیدا کند و جماعت ژورنالیست پایتخت آمریکا در "باشگاه مطبوعات" Press Club از طریق گیرنده و فرستندهء تلویزیونی با ایشان مصاحبه کنند.
حالا این جماعت روزنامهنگار از واشینگتن پست و واشینگتن تایمز و دیگر روزنامهها نشستهاند و به هنگام مزه کردن قهوه و آب میوه (شاید هم شراب و آبجو و دیگر ام الخبائث) به پردهء "های دیفی نیشن" بزرگ چشم دوختهاند تا رئیس جمهور تشریف فرما شوند. ایشان ده دقیقه دیر میکنند. در همین حال مسئول جلسه اعلام میکند که قرار است این جلسهء مصاحبه از راه دور، 15 دقیقه هم پیش از موعد مقرر تمام شود. چرا که آقای پرزیدنت میخواهند پیش از حضور در کلمبیا نماز بخوانند و دعا و نیایش کنند. (اما به نظر میرسد این عبادات مستجاب نشد و گرنه آن اتفاق نامیمون رخ نمیداد. میدانیم که هالهء نوری هم بالای سر ایشان ظاهر نشد و جماعت دانشجو و استاد هم شیفته و شیدا نشدند.)
آقای احمدینژاد در این مصاحبه فرمودند که ما قرنهاست با عراقیها برادرانه و دوستانه زندگی میکنیم. سخنی است کاملا درست. منتهی اگر هشت سال جنگ با عراق - که حدود یک میلیون کشته داشت - و پانصد سال تنش و جنگ میان امپراتوری عثمانی و حکومتهای ایران را به حساب نیاوریم.
و آنگاه یک شاه جملهء دیگر: "مردم ایران آزادترین مردم جهاناند." (این دیگر اظهر المن الشمس است.)
و بعد:
"آزاد ترین زنان در دنیا زنان ایراناند." (این خبرنگار فضول واشینگتن پست اینجا بند میکند به حقوق زنان ایران در قوانین مدنی و شرعی ایران که زن را نصف مرد میداند و قوانین حضانت بچه و شهادت زن و .... و گریز اندکی میزند به سرنوشت زهرا کاظمی و زنانی که سنگسار شدهاند و صدها هزار زنی که در تابستان دستگیر شدند و نامه امضا کردند و ... واقعا که جای آقایان سعید مرتضوی و حسین شریعتمداری کیهان خالی بود!)
احمدینژاد لبخندی بر لب تماشا میکند....
... و در ادامه: "در کشور ما آزادی در بالا ترین سطح وجود دارد." (اینجا دیگر خبرنگار خفه خون میگیرد! اما در بیرون باشگاه مطبوعات گویا صدها زن و مرد فریاد میزدند که اجازه ندهید ایشان از آزادی بیان استفاده کنند و خبرنگار دانای واشینگتن پست که اتفاقا هم نامش دانا است مینویسد بدون اجازه سخن گفتن مگر میتواند میزان Nutty بودن او را سنجید؟)
.... و
...... "در ایران همجنسگرا وجود ندارد"( )
خبرنگار بوفالو نیوز میپرسد: "آیا قصد دارید در انتخابات دوسال دیگر دوباره شرکت کنید؟" (اینجا او آیهای به زبان عربی قرائت میکند و مترجم نمیتواند حرفهایش را ترجمه کند. خلاص!)
موقعی که از او در باره غنیسازی اورانیوم سئوال میشود با لبخندی ملیح مقداری از انسان و انسانیت و ایمان و رستگاری و راه نجات بشریت سخن میگوید و آخر سر اندرز میدهد که: "خانواده منشاء عشق و زیبایی است!" (اینجا یک کشیش عالی مقام که شایع است همجنسگرا نیست برایش کف میزند! باور کنید از خودم درآوردم!)
در مورد هولوکاست و دروغ خواندن آن:
"دروغگو دشمن خداست."
این خبرنگار "بوفالو نیوز" اصلا دست بردار نیست. در مورد بسته شدن 11 روزنامه، بنا به گزارش عفو بینالملل (اخیرا) میپرسد. رئیس جمهور میگوید: "کسانی که به شما خبر میدهند خبرهای دروغ میدهند." و آنگاه او را نصحیت میکند که "شما باید خبرهائی را به دستتان میرسد، اول صحت و سقم آنها را پیدا کنید و سپس انتشار دهید." (کسی کف نمیزند)
باز این خبرنگار سمج بوفالو نیوز میپرسد: "در بارهء آن دو خبر نگار کردی که به اعدام محکوم شدهاند، چه میگویید؟" اینجا دیگر دیگ صبر و حوصلهء رئیس جمهور مهر ورزمان سر میرود و لبخند را کنار میگذارد: " این خبر اصلا حقیقت ندارد و ساختگی است. کدام دو خبرنگار؟"
خبرنگار بوفالو نیوز (زرمئسکی) خیلی خونسرد پاسخ میدهد: "آن دو خبرنگار کرد، عدنان حسن پور و هیوا بوتیمار هستند که در روز 16 ژوئیه به اعدام محکوم شدند."
آقای احمدی نژاد در پاسخ: "من تا به حال چنین اسمهایی را نشنیدهام."
و خبرنگار بوفالو نیوز: "پس شما هم منابع خبری خود را تقویت بکنید، آقای رئیس جمهور!"
اینجا آقای احمدینژاد با ساده دلی میپرسد: "شما این خبرها را از کجا به دست میآورید؟"
مصاحبهء دونفرهء زرئمسکی و احمدی نژاد ادامه مییابد:
ز: شما در یک کنفرانس، ماه گذشته گفتید که در صورت خروج آمریکا از عراق ما این خلاء قدرت را پر خواهیم کرد.
م ا: خب، این هم از آن نوع خبرهای ساختگی است.
ز: و دربارهء سلاحهای ساخت ایرانی که در عراق مرتب کشف میشوند؟
م. ا: نه. واقعیت ندارد.
... و بدین تریب مصاحبه تمام میشود و آقای احمدینژاد به نمازش میرسد. روزهاش را نمیدانم. در هر حال مسافر است آخر.
(خیلی سعی کردم این مطلب به طنز گرایش پیدا نکند. اما کرد دیگر! دست خودم نبود.)
27 سپتامبر 2007 سانفرانسیسکو
متن کامل سخنرانی رئیس دانشگاه کلمبیا
نظر کاربران:
بد نیست روزنامهنگاران اصلاحطلب ما خصوصا جناب آقای بهنود که اخیرا هم از جانب بعضی از نویسندگان این سایت و سایت اخبار روز یکی از الگوهای روزنامهنگاری مستقل مورد تایید واقع شدهاند به جای غلغک عرق ایرانیت مخاطبان خود یکبار دیگر متن کامل سخنرانی رییس دانشگاه کلمبیا را که آقای بهنود آن را در نوشته خود در سایت گویا به گونهای دلخواه گزارش کرده مرور کنند و بعد از آن نگاهی به این نوشته آقای نگاهی بکنند تا شاید در نوشتارهای بعدی خود بتوانند مصداق واقعی القاب مستقل و الگو را به مخاطبین خود نشان دهند.
*
اینکه آدم ... مثل احمدینژاد نمایندهی ایران باشد باید بیشتر عرق ایرانیت ایرانیان را به جوش بیاورد و میآورد تا سخنان رئیس دانشگاه کلمبیا، که اصلا توهینآمیز نیست. امثال عطا مهاجرانی و آن دیگران بیشتر دنبال ترازکردن حسابهای سیاسی خود با نظام سیاسی در ایران هستند و فرصتطلبی میفرمایند تا ایرانیگری. والا کیست که نداند در این سال سی ، چه کسی و چه کسانی چهرهی ایران و ایرانیان را در دنیا خراب کرده و میکنند.
*
اينكه با حضور احمدی نژاد در آمريكا چه گذشته فقط برای جهانيان مهم است چون در ايران مردم در فقر شديد رسانهای وسانسور اينترنت از طريق تلویزيون حكومتی فقط به به و چه چه ميشنوند و از اينكه بار ديگر استكبار با سخنان روشنگر! دكتر شكستی را پذيرا شد. فقط اين را اضافه كنم كه اگر بخواهم انتقادی به سخنان رئيس دانشگاه كلمبيا بگيرم ميگويم كه چرا تنها به نكات محدودی از روش های ديكتاتور ايران اشاره كرديد و او را در بسياری از جناياتش راحت گذاشتيد.
*
گفتههای شما را در نامهتان تحت " دیکتاتور صغیر" خواندم. با احترام به نقد شما در مورد سخنان آقای احمدینژاد دردانشگاه کلمبیا و آقای لی بولینجر، چرا به مردم ایران توهین کرده و آنها را دروغگو و دورو مینامید؟
زحمت کشیده یا خود را ایرانی ننامید یا بدلیل تضاد با حکومت ایران، به ایرانی و قوم ما توهین نفرمایید.
م. جهانگیری
*
آقا یا خانم م.جهانگیری عزیز،
از زمان زرتشت که گفته بود خداوند کشور ما را از دروغ و خشکسالی در امان نگاه دارد تا زمان حافظ و عبید و سعد ی که صدها بیت پیرامون این بیماری ملی یعنی دروغ و ریاکاری ما ایرانیان نوشته و سروده اند تا این اواخر که شادروان جمالزاده کتابی به نام خلقیات ما ایرانیان نوشت و صدها نویسنده و سیاح و جهانگرد و روان شناس و جامعه شناس... از این نوع خلقیات ما نالیده اند.
من متاسفم که احساسات شما جریحه دار شده است ولی این بیماری مزمن تاریخی ماست که امیدوارم روزی درمان شود.
از ماست که برماست...
با احترام و سپاس
مرتضی نگاهی
*
با سلام
البته آقای نگاهی پاسخ بنده به شما سانسور شده بود ولی توجه داشته باشید که اگر راه و رسم پنهان کردن بعضی اتفاقات در خانوادههای ایرانی مرسوم شده باشد ریشهای در تاریخ فشار و حکومتهای دیکتاتوری امروز و دیروز ما دارد. مادر بایستی هر واقعیتی را با فرزندش در میان نگذارد که مبادا شحنه به سراغشان آید و فرزند از ترس والدین و شحنه به کتمان بعضی وقایع دست میزند که این به مرور زمان اندک اندک شکل رسمی به خود میگیرد و این هنوز فرهنگ ما نیست بلکه در اثر خفقان بوجود میآیند. خود شما آیا میتوانید در ایران زندگی کنید و به انتقاد از حکومت بپردازید؟ مردمان بیباک شاید میمانند و بهای آن را پرداخته و میپردازند. شما و بنده هم به خارج از مرزها رسیدهایم که جرات دهان گشودن نماییم. باری عادلانهتر میبود که اهدافی مشترک پیش رو داشته باشیم تا سرزمین اجدادی خود را نجات دهیم نه اینکه مردم و اجداد خود را سرزنش نموده و در لابلای انتقاد به دیکتاتوری، میلیونها هم وطن خود و خویشتن را به بیفرهنگی و غیره متهم نماییم و فراتر از آن مردم زیر فشار وطنمان را مردمی ذاتا دروغگو پنداریم. چنین سخنانی شما را در ردیف دوستان مردم و مبارزان را آزادی سرزمینمان قرار نخواهد داد.
انتظار میرود که در مورد این اتهامات به هم میهنان خویش از ایشان پوزش طلبید که اگر کنید نشان شجاعت شماست نه کسر شان.
توفیق شما را آرزومندم.
م جهانگیری
هلند
*
مقاله شما واقعیت پیچیده فرهنگ دروغگویی ایرانیان را بخصوص در دوره حکومت جمهوری اسلامی بخوبی تو صیف میکند. در واقع احمدی نژاد دروغگو از میان همین مردم برخاسته است. سپاه و بسیج هم از همین مردم هستند، آخوندها هم از شکم یک زن ایرانی بیرون آمدهاند. نمیدانم بعضیها از کدام ایرانی صحبت میکنند که مورد اهانت قرار گرفته است؟ کسانی که اصالت خود را از دست داده و به یک مشت ... بدوی تبدیل شده و از برکت یک مشت هجویات اسلامی، ثروت مملکتی را چاپیدهاند شایسته همین برخورد رئیس دانشگاه کلمبیا هستند. اگر غیر از این است کجاست آن ایرانیان غیرتمندی که خود اینگونه در مقابل اینان فریاد بزنند و بگویند آن چه را که پروفسور بولینجر گفت.
ناهید