شنبه ۱ دي ۱۴۰۳ - Saturday 21 December 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 18.09.2007, 12:20

به مناسبت سالگرد لشکر کشی صدام به ایران

یادداشت‌های جنگ بخش - چهارم و پایانی


محسن حیدریان

ارتش صدام که با اتخاذ تدابير دفاعی مانع ورود ايران به خاک عراق شده بود، د ر سالهای ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۷ با بهره گيری از نيروی هوايی خود از يکسو و توان موشکی از سوی ديگرعملا به صورت يک طرفه به تخريب تاسيسات قتصادی و شهرهای ايران پرداخت و اين امر سبب شد تا به مرور روحيه مردم ايران نيز تضعيف شود. برتری قوای عراق از نظر توپخانه، قدرت موشکی و توان زرهی به درجه‌ای رسيده بود که ايران ديگر قدرت پيشروی به داخل عراق را نداشت. از اواسط جنگ روشن بود که سیاست مهار دوگانه آمریکا که با موافقت اروپايیها همراه شد، امکان پیروزی ایران را که سیاست خارجی‌اش به انزواگرایی از یکسو و خزیدن به پشت درهای بسته از سوی دیگر سمت یافت ـ به صفر رسانده است. اما نفوذ آیت الله خمینی و نیز حس ملی ایرانیان باعث می‌شد، ایرانیان هزار، هزار عازم جبهه‌های جنگ شوند. در میان رهبران ایران این توهم ایجاد شده بود که با ادامه پایداری میتوان عراق را سرکوب کرد. آرزویی که با سیاست داخلی " خون بر شمشیر پیروز است" و سیاست خارجی انزواگرایی و دشمنی با امریکا هرگز نمی‌توانست تحقق یابد.

روز 29 تیر سال 1366 قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت به تصویب تمامی اعضای شورای امنیت سازمان ملل رسید. اما در ایران جز در جبهه‌های جنگ و میان نظامیانی فرسوده‌ای که بزرگترین آرزویشان پایان جنگ بود، انعکاس زیادی نیافت. ادامه جنگ پس از صدور قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت، در میان بسیاری از رزمندگان و مردم حقانیت و سرشت ملی آنرا زیر پرسش قرارداد. این پرسشها برای میلیونها خانواده شهید داده و جانباز و معلول و اسیر مطرح شد که: آيا هزينه سنگين انسانی و اقتصادی جنگ با نتيجه واقعی آن برابری می‌کرد؟ آيا جنگ، مقدمه و شروعی برای سواستفاده از قدرت در حکومت نبود؟ ؟ آيا در پشت ادامه جنگ يک انگيزه سیاسی نهفته و يا انگيزه منافع همگانی مردم؟ نتيجه جنگ چیست؟ آيا ایرانیان در نتيجه ادامه جنگ، به خدا و اسلام نزديک تر شدند یا دورتر؟

اما پس از صدور قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت ایران وارد نبردی شد که دیگر نظامی نبود و برای رویایی با آن نیاز به آگاهی از جهان و سیاست ورزی بود. رهبری ایران درست همچون شروع جنگ، برای پایان آن هیچ درک و استراتژی روشن سیاسی ـ نظامی نداشت. به همین دلیل ایران هرگز موفق به دریافت غرامت و خسارتی نگردید که دریافت آن در صورت سیاست ورزی قطعی بود. رویکرد رهبری ایران، تمایز اساسی میان مردم ایران و زمامداران آن را برای بسیاری از هواداران حکومت نشان داد. ایرانیان حتی در جنگ از كشتار بی‌زار بودند و به كشتن ديگران نه به‌عنوان يك فتح، بلكه به‌عنوان يك تراژدی، یک مقاومت و پایداری ملی می‌نگریستند. ايرانی به شهادت تاریخ‌اش، حتی در جنگ، هيچ‌گاه از كشتن حريف و دشمن خوشحال نخواهد شد. چون نگاهی تراژدیک به انسان دارد. ایرانی با نگاهی تراژدیک، زندگی را با شورِ سرشار می‌ستايد، به لذت‌هایِ آن روی می‌آورد و در همان حال، به خطرها و بلاهایِ آن نيز پشت نمی‌کند. اين‌ها، ويژگی‌هایِ رويکردِ مثبت و دليرانه، يا رويکردِ "تراژديک" به زندگی ست.

در این دوران، رهبری کشور "هاله مقدسی" پیرامون جنگ شکل داده بود که امکان نقد، بحث و دستیابی به یک اجماع عمومی در باره آنرا نا ممکن می‌کرد. بحثی که می‌توانست گرهگشای ایران در باره تاسیس و تدوین بنیادهای مفاهیم کلیدی، نظیر منافع ملی ایران، سیاست خارجی کشور، مفهوم حکومت و نقش آن درجنگ و صلح باشد. آسیب‌های جنگ براستی می‌توانست دریافت ایرانیان و بویژه رهبری کشور از بحران را به خود آگاهی تبدیل کند. اما چنین رویکردی در انزوایی که ایران و روحانیت در پیش گرفته بود، عملی نبود. با این وجود‌هاشمی رفسنجانی از معدود کسانی بود که بطور غریزی و نیز پیشینه مطالعاتی و حرفه‌ای خود، از الزامات زمامداری در موقعیت جغرافیایی ایران آگاهی عمیقی یافت و از این آگاهی برای تامین مصالح ملی ایران سود جست.

ادامه جنگ به قصد سرکوب صدام با شعار "فتح کربلا" نشان فقدان یک درک روشن از آرایش قوای سیاسی در ایران و منطقه و نیز اوضاع جهان بود. این سیاست چیزی جز ادامه بن بست، پنبه کردن آزادیهای دوران اولیه انقلاب و متزلزل کردن جایگاه ایران در سیاست جهانی و تحمیل کشتار بیشتر به مردم ایران و به تحلیل بردن قوای اقتصادی کشور در بر نداشت. این سیاست مصالح ملی ایران را نادیده می‌گرفت و حل آن نیازمند آگاهی از منافع ملی ایران و سیاست ورزانی بود که دانش و شهامت درک اوضاع و طرح یک سیاست تازه را داشتند. اما سکانداری سیاست خارجی کشور در دست کسانی چون ولایتی و لاریجانی بود که جز روحانیت منبع دیگری برای نظر و عمل نداشتند.

از سوی دیگر همزمان گرایش دیگری در زمامداران ایران از اواسط دوران جنگ زیر فشارهای متعدد و از جمله ورود آمریکا به حاشیه جنگ، پیامهای هشدار دهنده مسکو، کاهش درآمدهای ارزی و افزایش تلفات جنگ، شکل گرفت که به رهبری‌هاشمی رفسنجانی دست به کار یافتن راهی سیاسی برای پذیرفتن قطعنامه و پایان آبرومندانه جنگ شد.‌هاشمی رفسنجانی بارها تلاش کرده بود با جمع آوری اطلاعاتی از دولت و نیروهای نظامی، آیت الله خمینی را برای پایان جنگ و نشان دادن بیهودگی ادامه آن و فرسودگی روحی و اقتصادی کشور متقاعد کند، اما هر بار ناکام شده بود. اما سرانجام قطعنامه حدود یک سال بعد با تلاش‌هاشمی رفسنجانی و مهارت او در متقاعد کردن آیت الله خمینی به هشت سال جنگ پایان داد. نامه مشهور به "جام زهر" که رهبر جمهوری اسلامی با نوشتن آن پایان جنگ را اعلام داشت، نشان داد که توهمات بلندپروازنه آیت الله خمینی در پیشبرد استراتژی " خون بر شمشیر پیروز است" ترک برداشته است. "جام زهر" به معنای این بود که تنها با فداکاری و حماسه نمی‌توان به مصاف جنگ افزارهای جدید و نیز همه جهان رفت. اما "جام زهر" مبدل به یک رویکرد جدی درباره مفهوم منافع ملی نگردید. به این ترتیب، جنگ بدون پیروزمند واقعی پایان یافت، گرچه هر دو کشور به مردم خود چنین وانمود کردند که پیروز شده‌اند. رفسنجاني که در آن زمان رئيس مجلس بود سالها بعد نوشت:« آقاي امام موسوي ( نماينده شوشتر در مجلس) پيش ما آمد و پيشنهاد حذف شعار مرگ بر آمريکا و مرگ بر شوروي را مطرح کرد. گفتم به طور اصولي تصميم گرفته ايم. امام (خمينی) نيز موافقت کرده اند، اما منتظر فرصت هستيم». به عبارت دیگر بن بست جنگ، یک دگرگونی فکری در آیت اله خمینی نیز ایجاد کرده بود.

نابودی یک ميليون و نیم انسان در آتش جنگ، شوک بيدار کننده‌ای بر دنيای سياست، انديشه و شیوه زندگی ایرانیان وارد کرد. اين شوک همه عرصه‌ها و نهادهايی را که «حقيقت مطلق» تصور ميشدند، يکی پس از ديگری زير سوال برد. اين تحول برآمد طغيان آمیزی نکرد اما به آنچه که در زير پوست جامعه جريان داشت، ميدان داد. اين همان رويکرد صد و پنجاه ساله ایرانی بود که تجدد خوانده ميشود.

از درون دوران انحطاط و فرسودگی پایان جنگ، سايه روشنهای چند روند متفاوت را ميتوان ملاحظه کرد. از يکسو نطفه بندی گرایش‌های اصلاح طلبی، عمل گرایی و آرمانگرایی و از سوی دیگر نظامی گری. اما اکثر ایرانیان بايد راه خود را از فراسوی نيک و بد و به پيش می‌گشودند. اين دوگانگی‌ها پارادوکس دوران پس از جنگ بود که کم و بيش همه عرصه‌ها را در بر گرفت: افکار تازه در برابر پرسشهای تازه، شيوه زندگی نو در برابر اضطرابهای تازه، قدرت نو در برابر چالشها و ضدقدرتهای تازه، لذتهای جديد در برابر نگرانی‌های تازه.....
چنين فضايی توانايی مذهب در ايجاد يک توازن تازه ميان قطبهای متضاد انديشه، زندگی، انسان و سياست را زير سوال قرار داد. پایان جنگ، پايان اخلاقيات منزه طلبانه در عرصه سياست، نسبی کردن ارزشها و اجتناب از «کربلايی» دیدن جنگ و مصايب بشری بود. در دوران جنگ، زمامداران ایران نسبت به تغييرات در روحيات و طرز تفکر مردم حساسيت بیشتری یافتند. اين هنگامی بود که رشد شهرنشينی و اصول اخلاقی نسبی گرايی و کثرت گرايی، نياز به اين جهانی شدن و معاصر زيستن را به روندی نیرومند تبديل کرده بود. اين روند در تکامل خود به تولد تازه سکولاريسم يا اين جهانی شدن دين و از سوی ديگر عامل فشار مهمی برای وادار کردن دين به انطباق خود با نيازهای ایران پس از جنگ منجر گرديد. نشریه کیان به رهبری دکتر سروش و محبوبیت گسترده‌ای که در دین داران کشور در این دوران پیدا کرد، کوششی برای پاسخ به این نیاز بود. به اين ترتيب عمل گرایی، اصلاح طلبی، سکولاريسم ،تساهل و تسامح و کثرت گرايی دينی ميوه‌های دوران پس از جنگ را تشکيل ميدهند.

 تضعيف تماميت خواهی در باورهای دينی مردم و نيز تاويل‌های تازه از دين ، از عوامل مهم اين تحول بود. اصول اخلاق تازه، دين و بخشی از روحانيت به رهبری آیت اله منتظری را مجبور کرد که به باز سازی خود بيانديشند و برای انطباق خود با وضع تازه و پاسخ به نيازهای این دوران بکوشد. ....

اما بزرگترین برندگان ادامه جنگ پس از قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت، بخشی از سران سپاه پاسداران بودند که شانس تازه‌ای برای تحکیم موقعیت ممتاز سیاسی و نظامی خود در آرایش قوای سیاسی کشور یافتند. ولی آنچه که سپاه پاسداران را از یک ارتش کلاسیک متمایز می‌کرد، شکل گیری یک فرهنگ نیرومند تازه بود که "فداکاری" ، آرمانگرایی، "همبستگی درونی" و وفاداری به نظام سیاسی از ارکان اساسی آن بود. اما یک جنبه دیگر این فرهنگ که پس از پایان جنگ بطور طبیعی بتدریج قوت گرفت، میل به کسب و گسترش قدرت در همه اشکال آن بود. کنار گذاشتن ساده زيستي و زهد و شروع خرید خانه‌هاي بزرگ در تپه‌هاي گران قيمت شمال تهران و خرید اتومبيل‌های آخرين مدل بي ام و و مرسدس بنز و گاو صندوق‌های جواهر و الماس، از نشانه‌های تبدیل این نیرو به یک "فاکتور بزرگ قدرت" در کشور بود. اما میل به قدرت و ثروت لزوما به معنای سست شدن مبانی آرمانگرایی، "همبستگی درونی" و وفاداری به نظام سیاسی نیست. اين مردان سالها بعد، زماني که سپاه نقشش را به عنوان صادر کردن انقلاب اسلامي، به بازي کردن نقش بزرگي در اقتصاد ايران تغيير داد، ثروتمند شدند. اما مهتر از آن با استفاده از قدرت خود کنترل مهمترین منابع اقتصادی کشور را از صنعت نفت و گاز گرفته تا مرغداري و زنبور داري و امکانات تجاري ايران را در دست گرفتند. سازمان گسترده‌ای که با 125 هزار فرمانده و حدود دو میلیون عضو، تبدیل به بزرگترین امپراطوري سیاسی و اقتصادی ایران شد. اما بازندگان اصلی تداوم جنگ از میان رفتن آزادیهای به دست آمده از انقلاب، ۲۳ هزار نفر معلول جنگی، صدها هزار کشته و نیز از دست دادن غرامت و خسارتی بود که در قطعنامه آمده بود. یکی دیگر از نتایج ادامه جنگ پس از قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت، افزایش تورم و گرانی است که با وجود صرف میلیاردها دلار درآمد نفتی، به بخشی از زندگی روزمره و پیچیده ایرانیان تبدیل شد.

در همین دوران نطفه آگاهی از بحران زمامداری سیاسی در" خط مقدم جبهه" در میان کسانی که سالها بعد به اصلاح طلب معروف شدند، بسته شد. بسیجیان و رزمندگانی که تازه از جنگ برگشتند، در ایمان قاطع خود گرفتار شک و تردید شدند. تردید نیز با پرسش‌هایی ساده شروع شد، و از جبهه‌های جنگ قدم به قدم به دنبال آنها افتاد و سرانجام آنها را به باز اندیشی و مفاهیمی مانند خردورزی، منافع ملی، سیاست ورزی و مهمتر از همه "اصلاح" کشاند.
جنگ، یک تحول ماندگار دیگر در زندگی و ذهنیت شهری ایرانیان بجا گذاشت. شهرهای بزرگ کشور از تهران تا اصفهان و مشهد و تبریز با جای دادن میلیونها آواره جنگی و نیز هجوم میلیونی روستاییان، گسترش چشمگیری یافتند. با دو برابر شدن جمعیت کشور و درهم جوشی جمعيتهای انسانی بزرگتر و آميزش گروههای قومی و فرهنگهای متفاوت با يکديگر، ایران چهره دیگری به خود گرفت که هرگز وجود نداشت. گسترش زندگی شهری به سربلند کردن گروههای روشنفکری تازه مانند معلمان ، پژوهشگران، دانشجويان ، روزنامه نگاران ، نويسندگان ، هنرمندان منجر شد. بر تعداد و نيز کيفيت گروههای روشنفکری و تنوع فکری آنان افزوده شد. اما زندگی شهری از يکسو امکانات تازه‌ای برای شغل‌های تازه، تحصيلات و خوشگذرانی و رفاه شهروندان ايجاد می‌کرد و از سوی ديگر دارای مشکلات خود نظير افزايش اضطراب و نگرانی، گرانی، بیکاری، رقابت و چشم و هم چشمی دائمی و جدا افتادگی گردید. اما اين وضع به ايجاد یک ذهنیت تازه که پرهیز از شورش و طغیان و مسالمت جویی تازه بود، ميدان ميداد. شکیبایی تاریخی ایرانیان یکبار دیگر در وضعیت بکلی تازه‌ای باز تولید شد. "دوران سازندگی" و اولویت یافتن غلبه بر مشکلات زندگی شهری، گسترش شبکه‌های راه و تولید انرژی و سدسازی و پس رفتن اولویت آزادی‌ها که مطالبه دوران قبل از جنگ بود، از دیگر نتایج این دوران بود.


مصایب بی‌شمار جنگ گروه‌های بزرگی از آرمانگرایان اسلامی و نیز توده مردم را از خواب خشک انديشی و تنگ نظری بیدار کرد و نوعی نگرش عميق‌تر به دنيا و انسان بر پايه آموزه‌های عقلايی را شکل داد. اما درنبود آزادی سخن گفتن، این تحول در زیر اولویت‌های تازه پس از جنگ ناقص ماند. بنیان گزاری مفاهیم تازه کشورداری، سیاست ورزی داخلی و جهانی کار نخبگانی بود که به زمان طولانی تر و بویژه نگاه از بیرون به درون نیاز داشت تا به صورت اندیشه‌ای تازه درنظر و عمل تدوین شود. ولی روند پرسشگری، نقد و انديشه ورزی به راه تازه‌ای افتاد. ایران پس از جنگ، گام به دوران تازه‌ای از امنیت و تنش گذاشت که هنوز چالش‌های بزرگی در انتظار آن بود.

از ما ده نفر افسروظیفه چپی دوران مرکز آموزش 01 کادر تهران، تنها نیمی زنده به خانه بازگشتیم که اکثرمان نیز پس از چندی ناگزیر به مهاجرت شدیم. صدها تن از رفقای آرمانگرای ما در جنگ جان باختند. بسیاری‌شان با قهرمانی‌ها و رشادت‌های شگرفی که در زیر آوار جنگ مدفون شد و راز آنها هرگز در دوران پر تناقض پس از جنگ که آزادی و نیروهای چپ قربانیان اصلی آن بودند، فاش نشد. یاد آنها و نیز همه کسانی که در جنگ همه زندگی و هستی شان را مایه گذاشتند، گرامی باد.


پایان

بخش یک
بخش دوم
بخش سوم

این نوشتار که در چهار بخش از نظر خوانندگان گرامی گذشت، تنها بخش اندکی از یک رمان ناتمام است. اسامی برخی از افراد نیز تغببر کرده است.



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024