iran-emrooz.net | Mon, 10.09.2007, 6:19
به کدامين گناه به مصدق میتازند؟
مهدی مويدزاده
چندماه است که دررسانههای نوشتاری خارج وداخل کشور مصدقستيزی برای چندنفری جايگزين سخن روز شده است. درخارج سلطنتطلبان و بعضی از آنانی که هنوز افکار چپ دهه پنجاه تاشصت ميلادی همه ذهنشان را دربرگرفته و در داخل کشور معدودی نشريات دولتی و يا ظاهرا مستقل مانند هفته نامه "شهروند امروز " که با ملاحظه نام گردانندگان اين مجله نظريات جناح اصلاحطلب حاکميت که هنوز گاهگاهی در غم از دست دادن قدرت ناله سر میدهند ديده میشود.
سازمان وسيع سيمای جمهوری اسلامی هم بطور هماهنگ در همه کانالها با فيلمهای خبری و داستانی درحاليکه ظاهرا نمیخواهند مستقيم عليه مصدق باشند ضمن اعتراف به عظمت دکتر مصدق زيرکانه در مقام القاء مطالبی غير واقعی به نسلی هستند که مصدق را مظهر آزادگی و آزاديخواهی و جنبش ضد استبدادی شناخته است. ديکتاتوری پهلويها نتوانست مصدق زدائی کند و پس از انقلاب پنجاه و هفت هم نسل انقلاب کرده و نسلهای بعد همچنان مصدق و انديشههای والای اورا ارج مینهد.
دراينجا به بررسی يادداشت سردبير مجله شهروندشماره دوازده مورخ بيست وهشتم مرداد۱۳۸۶می پردازيم و پاسخ سلطنت طلبان و متحجرين چپ هرچند از نظر محتوا شباهتهای زيادی با اين مقاله دارد به آينده نزديک موکول میگردد.
يادداشت سردبير (آقای محمد قوچانی) با تجليل از فدائيان اسلام که با ترور رزم آرا نخست وزير نظامی شاه در سال ۱۳۲۹ و اظهار اين عقيده که: «گلولهای که از تفنگ او (منظور خليل طهماسبی) خارج شد اولين نفير و سفير نهضت ملی ايران بود.»(۱) آغاز میشود و بیتوجهی به جمعيت فدائيان اسلام و نپذيرفتن ملاقات با خليل طهماسبی را اشتباه بزرگ مصدق میداند و در دشمنی اين گروه با مصدق، مصدق را مقصر میشناسد.
در اينجا يادآوری میگردد که مطالعه اقدامات و يا انديشههای دکتر مصدق را از مخالفت با رزمآرا آغاز نمودن پاک کردن بخش بزرگی از صورت مسئله است. آنچه را که دکتر مصدق از کودتای ۱۲۹۹ خورشيدی تااسفند ۱۳۲۹ انجام داده است اگر هر نقد کننده و يا پژوهشگری به سهو و يا به عمد ناديده بگيرد به نتيجهای حقيقی و واقعی دست نخواهد يافت. نهضت ملی ايران برهبری دکتر مصدق که درسال ۱۳۲۹ يکی از اهدافش را ملی کردن نفت با توجه به مناسبات شرق وغرب وورود آمريکا به رقابتهای خاورميانه قرار داد و مبارزات آزاديخواهانه مصدق، آغازی روشن در برخورد با کودتای سياه سوم اسفند ۱۲۹۹ دارد.
در زمان وقوع کودتا دکتر مصدق والی فارس است کودتا و نخست وزيری سيدضياء الدين طباطبائی را نمیپذيرد از سمت خود استعفاء میدهد و مدتی در ميان ايلات و عشاير جنوب که اورا دوست میداشتند زندگی میکند. مصدق کودتائی را که پليس جنوب ايران که ساخته و پرداخته و حافظ منافع بريتانيای کبير بود و تبعيت از آنرا به او توصيه کرده بود کودتائی انگليسی می بيند و با همه تاکيد و فشاری که از سوی کلنل فريزر فرمانده پليس جنوب برای پاسخ موافق به بخشنامه (متحدالمال به انشاء آن ايام) ششم اسفند (حوت) ۱۲۹۹ که درآن نخست وزيری سيد ضياءرا به سراسر کشور ابلاغ کرده بود. مصدق در نامههائی به احمد شاه هشدار میدهد که زير بار فشار بيگانگان نرويد و با مقاومت نام نيکی در تاريخ از خود بجا گذاريد و سرانجام چون نتيجهای نمیگيرد استعفای خود را برای احمدشاه میفرستد.
مخالفت مصدق با سلطنت رضاخان جنبه ديگری از آزاديخواهی و انديشههای ضد استبدادی و استعماری مصدق دارد. زندانی و سپس تبعيد بيست ساله دکتر مصدق در احمد آباد و انتخاب دکتر مصدق درسال ۱۳۲۳ که دوره ديکتاتوری رضاشاه خاتمه يافته بود از تهران که نسبت به ساير نقاط آزاد بود به نمايندگی در مجلس چهاردهم و هزاران نفر مردم تهران که پس از رهائی از چنگال ديکتاتور به حمايت مصدق جمع شدند و توطئه ترور دکتر مصدق در اين اجتماع که به کشته شدن دانشجوئی بنام رضا خواجه نوری که در نزديکی مصدق بود انجاميد (دکتر مصدق در مجلس چهاردهم عليه تيمسار گلشائيان که دستور تير اندازی داده بود اعلام جرم میکند که دربار و دادگستری مانع پيگيری آن میشوند). و اينهم از توطئههائی است که بدستور عوامل بيگانه و بمنظور سرکوب نهضت ملی ايران صورت گرفت ولی موفقيت آميز نبود.
مقدمات قدرتمند شدن نهضت ملی ايران از سالهای قبل از ترور رزم آرا به همت و با پيوند ملت با مصدق شکل گرفته است. در روز ترور رزم آرا دکتر مصدق رياست جلسه کمسيون نفت در مجلس را داشت که يکی از مستخدمين مجلس به او که درحال سخن گفتن بود جريان ترور را خبر میدهد. و دليلی وجود ندارد که مصدق معتقد به دموکراسی، راه پيشرفت نهضت ملی را در ترور ديده باشد. و همانگونه که نويسنده مقاله هم اشارتی دارد با آنکه آيت الله کاشانی از خليل طهماسبی تقدير کرد و او را فرزند خود ناميد، دکتر مصدق از ملاقات با ترورکننده رزم آرا خودداری کرد و با وجود جو تبليغاتی بوجود آمده عليه او بر اين اقدام صحه نگذاشت.
مصدق با بهره گيری از حمايت روشنفکران و عامه مردم و اختلاف ميان قدرتهای بزرگ جهان و تفاوتهای آشکاری که قرارداد شرکت نفت بريتيش پتروليوم و ايران با قراردادهای شرکتهای نفتی اروپائی و امريکائی و کشورهائی چون عربستان سعودی، قانون ملی شدن صنعت نفت ايران را در مجلس دوره شانزدهم به تصويب رساند در حاليکه جبهه ملی که شکل سازمان يافته نهضت ملی ايران بود دراين مجلس دراقليت بود.
نگاهی به روزهای بعداز بيست و نهم اسفند ۱۳۲۹خبر از مذاکرات شاه و سيد ضياء و اعلام آمادگی از سوی او برای نخست وزير شدن میداد. سيد ضيائی که سرسپردگیاش به انگلستان انکارناپذير بود و میرفت که تلاش و فداکاريهای مردم ايران با نخستوزيری او به هدر رود. مخالفين نهضت ملی اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت را ممکن نمیدانستند و چون شنيده بودند دکتر مصدق حاضر به نخست وزيری نيست برای بيرون کردن او از صحنه، جمال امامی عنصر شناخته شده ديگری در مجلس شانزدهم که روابط نزديکی با دربار و سفارت انگليس داشت، ضمن سخنانی گفت مصدق اگر میتواند خود رياست دولت را برای اجرای طرح ملی شدن صنعت نفت بعهده گيرد. و مصدق بطور غير منتظرهای آمادگی خودرا اعلام کرد. و اينجاست که آقای قوچانی هم دچار شگفتی میشوند که چگونه مصدق اپوزيسيون به مصدق نخست وزير تغيير میکند. سئوالی که دراينجا بايد از ايشان پرسيد اينکه مگر هدف غائی اپوزيسيون رسيدن بحکومت نيست؟ آيا مصدق رهبر اپوزيسيون که نهضت ملی ناميده میشد نمیبايست از فرصت بدست آمده برای رسيدن به اهداف نهضت ملی ايران استفاده مینمود؟
مصدق برای نخست وزيری خود شرايطی تعيين میکند که مجلس میپذيرد. برنامه دولت دکتر مصدق اجرای قانون ملی کردن صنعت نفت و اصلاح قانون انتخابات برای انجام انتخاباتی آزاد است. لازم است جهت آگاهی همگان و سردبير محترم مجله "شهروند امروز" از مبارزات نهضت ملی ايران در دهه بيست يادی شود که تصور باطل نخست وزيری ناگهانی دکتر مصدق از اذهان زدوده گردد. دراين دهه همه دولتها بنوعی در مقام عقد قرارداد جديد با شرکت نفت انگليس بودند وقتيکه عمر دوره پانزدهم مجلس پايان يافت و دولت وقت در پی انجام سريع انتخابات برای تصويب قرار داد نفت بود، دکتر مصدق رهبری مبارزات مليون را برای جلب افکار عمومی و تحصيل انتخلبات آزاد بعهده داشت و پس از گفتگوهای رهبران نهضت ملی، دکتر مصدق اعلاميهای صادر کرد که رهبران ملی روز ۲۲ مهر ۱۳۲۸ در دربار متحصن خواهند شد و از مردم خواست مارا تنها نگذاريد. گروه کثيری در خيابانها بهمراه مصدق بسوی کاخ بحرکت درآمدند هر چند که تحصن کوتاه زمانی بيشتر طول نکشيد. اما نطفه سازمان نهضت ملی ايران که در آبانماه همان سال جبهه ملی ايران نام گرفت بسته شد. و نمايندگان اين جبهه توانستند ملی شدن نفت را به تصويب مجلس رسانند و اين چنين بود که مقدمات حکومت مصدق فراهم آمد نه سفير تير خليل طهماسبی. مصدق ازفرصتها بنفع ملت ايران سود جست وهيچگاه بملت نه دروغ گفت و نه فرصت سوزی کرد.
و اما ماجرای بميان مردم آمدن دکتر مصدق و بيان آنجمله تاريخی که «مجلس واقعی جائی است که مردم آنجا هستند». سردبير محترم در دو مورد، نخست تاريخ بميان مردم آمدن در ميدان بهارستان و دوم تفسيری که نمودهاند دچار اشتباه شدهاند. دکتر مصدق نخست وزير در چهارم مهر ماه ۱۳۳۰ اعلام کرد در جلسه علنی مجلس شورای ملی حضور خواهد يافت. اقليت با سوء استفاده از اين وضع ابستروکسيون کردند و مانع رسميت يافتن جلسه شدند. دکتر مصدق و وزرای او در سرسرای مجلس در انتظار تشکيل جلسه بودند. جايگاه تماشاچيان پر بود و گاهگاهی شعارهايی بنفع مصدق میدادند. رئيس مجلس سردار فاخر حکمت ساعت نه وپنجاه دقيقه دستور داد زنگ جلسه علنی را بزنند. و تا ساعت ده و نيم اکثريت حاصل نشد. دقايقی بعد رئيس مجلس اعلام کرد آقای نخست وزير نامهای فرستادهاند که اگر مجلس تشکيل نمیشود، بروند. درآن ايام اتومبيل وزرا و وکلا در ميدان بهارستان توقف میکرد و در آنروز تاريخی جمعيت زيادی که شنيده بودند دکتر مصدق برای سخنرانی به مجلس میآيد در برابر مجلس اجتماع کرده بودند. مرحوم محمد علی سفری در کتاب قلم و سياست نقل میکند که من در کنار دکتر مصدق از مجلس بيرون آمدم گروه کثيری که به سود مصدق شعار میدادند بطرف مصدق آمدند. مصدق لحظهای مکث کرد و سپس بمن گفت صندلی يا چهارپايهای هست تا با مردم صحبت کنم؟ من بسرعت از اطاق نگهبانان مجلس يک چهارپايه بلند آوردم مصدق از مامورين انتظامی که میخواستند مردم را دور کنند خواست تا مانع مردم نشوند. مصدق در ميان سکوت آن جمعيت عظيم سخنان خودرا اينگونه آغاز کرد: «ای مردم شما مردم خيرخواه وطنپرست که اينجا جمع شدهايد اينجا مجلس است و آنجا (اشاره به محل مجلس) که يک عده مخالف مصالح مملکت هستند مجلس نيست...»
ملاحظه میفرمائيد که از مهر ۱۳۳۰ تا مرداد ۱۳۳۲ که رفراندم انجام شد فاصله بسيار است و در ضمن به کدامين دليل سخنان مصدق نابجاست و نويسنده محترم آنرا نادرست تصور میکند؟ با مردم سخن گفتن و حقايق را بر زبان آوردن چگونه معنای غيردموکراتيک پيدا میکند؟.... مصدق هرگز مردمفريب نبود. به مردم دروغ نگفت. مصدق در تير و مرداد ۱۳۳۲ نيز همان کاری کرد که در مهر ۱۳۳۰کرده بود. او از ورای قوانين و مقررات به مردم مراجعه کرد. مراجعه او فقط برای انحلال مجلس نبود. او از مردم خواست اگر با دولت و نقشه و هدف آن موافقند رای به انحلال مجلس بدهند تا مجلس ديگری تشکيل شود که در راه آرمانهای مردم با دولت همکاری کند آيا اين روش که با قوانين بين الملل مغايرت نداشت باور نداشتن به تفکيک قواست؟.....
مصدق در نطق راديويی پنجم مرداد سی و دو خطاب بملت ايران گفت: دولت ناچار است صريحا اعلام کند که با وضع کنونی مجلس اميد موفقيتی در مبارزه ملت ايران نيست.... اين تنها ملت ايران يعنی بوجود آورنده قانون اساسی و مشروطيت و مجلس و دولت است که میتواند دراين باره اظهار نظر کند ولا غير... مصدق میدانست که از ۷۹ نماينده مجلس هفدهم درابتدای کار مجلس ۳۹ نفر به امام جمعه و ۳۵ نفر به دکتر عبدالله معظمی رای داده بودند. و همين نمايندگان در جلسه خصوصی مجلس ۴۰ نفر به احمد قوام رای دادند. توطئه سياستهای امريکا و انگليس اين بود که مصدق بدست مجلسی که در دوران او انتخاباتش انجام شده بود ساقط گردد. و مصدق اطمينان داشت که اگر استيضاح مطرح شود دولت سقوط خواهد کرد و اگر مجلس اينکار را میکرد ظاهرا مسئوليت برکناری مصدق بعهده سياستهای بيگانه نبود. معدودی از رهبران طرفدار مصدق با خوشباوری و عدم اطلاع از آنچه مصدق میدانست با رفراندم موافق نبودند و تحليل ديگری داشتند که در بين شخصيتهای نهضت ملی بحثهائی درجريان بود و تفسير هفته نامه شهروند داير بر «ريزش ياران مصدق» درست بنظر نمیرسد زيرا ياران مصدق با دل وجان او را حمايت کردند و گردآمدن همه احزاب و گروههای طرفدار مصدق برای پيروزی رفراندم بعداز کودتا در نهضت مقاومت ملی و صدور اعلاميه تحليلی نهضت مقاومت در حمايت همه جانبه از راه درستی که مصدق رفته بود، خود دليلی متقن براينکه ياران مصدق بااعتقاد براه مصدق عليه حکومت کودتا بادادن هزينههای بسياری استوار باقی ماندند.
آقای قوچانی تصورات خودرا بدون دليل و يا سندی نوشتهاند و ايشان نيک میدانند که تحليل و تفسير وقايع تاريخی بايد با شناخت جامعه آنروز باشد و جای تاسف است که سئوالات و اتهاماتی که بدکتر مصدق زدهاند دانسته و يا ندانسته از کتاب ماموريت برای وطنم نوشته محمد رضا شاه گرفته شده است که ريشه در خشم و کينه شاه نسبت به دکتر مصدق دارد. دراين مقاله بدون در نظر گرفتن ترتيب وقايع اتفاقات را آنگونه که میخواستهاند در کنار هم چيدهاند.
يکی ايرادات آقای قوچانی به چگونگی اخذ رای در روز رفراندم است که چرا در دو محل جداگانه برای مخالفين و موافقين درنظر گرفته شده بود. که اين سئوال از عدم آشنائی با جامعه آن روزها است جهت اطلاع بايد گفت مخالفين مصدق بطور مطلق و کامل شرکت در انتخابات را تحريم کرده بودند. آقای کاشانی در اعلاميهای به تاريخ دهم مرداد ۱۳۳۲ دو روز قبل از انجام رفراندم شرکت در رفراندم را نقشه اجانب دانسته و شرکت در آنرا حرام دانستند. مخالفين تحريم کرده بودند لذا تعداد آراء مخالف ناچيز بود. نيروهای طرفدار مصدق بصورت دمونستراسيون و با تدارکات کامل در آنروز شرکت کردند. جداسازی محل اخذ رای با موافقت کامل دکتر غلامحسين صديقی وزير کشور انجام گرفت و علت آن احتمال برخوردهای خونين ميان موافقين و مخالفين بود که امکان ايجاد آشوب بزرگی در آنروز میرفت و در ضمن حضور هزاران نفر در محل موافقين و انگشت شمار افراديکه در محل اخذ رای مخالفين اتهام تقلب در شمارش آراء را از ميان میبرد.
آنچه جناب قوچانی درباره تهديد مخالفين و اذيت و آزارشان نوشتهاند بهيچ وجه صحيح نيست. زيرا که هيچيک از گزارشگران اخبار رفراندم در داخل و خارج کشور که به اعتراف آقای قوچانی آزادی مطبوعات لااقل در حمله بمصدق وجود داشت، مطلبی در مورد ايجاد ناراحتی برای مخالفين گزارش نکردهاند. سردبير شهروند اگر با مراجعه به تاريخ اقدامات نا موفق شاه را در نهم اسفند ملاحظه فرمايند خواهند ديد که چگونه شاه و هندرسن سفير امريکا در برنامه قتل دکتر مصدق هماهنگ بودند برای شاه دلسوزی نمی نمودند که شاه میخواست از مصدق دلجويی کند اما مصدق با کارهای خود اورا ديکتاتور کرد.
اشکالی بر مصدق آقای قوجانی گرفتهاند که مصدق مجلس هفدهم را افتتاح نکرد!!! گويا نمیدانند که در رژيم گذشته مجلس با حضور شاه افتتاح میشد نه نخست وزير. آقای قوجانی ملی شدن نفت را بسود ملت ايران نمیدانند و مدعی بی برنامه بودن دکتر مصدق پس از ملی شدن میباشند چون مصدق با کودتا بر کنار شد و کودتاچيان از درآمد سرشار نفت سود بردند. ايشان میتوانند با مراجعه به تاريخ لااقل متوجه شوند که اولا مصدق برای درآمد حاصله از نفت پس از ملی شدن برنامههای وسيع زيربنائی داشت و پيرو سياست اقتصاد بدون نفت بود و اگر کودتای ننگين ۲۸ مرداد به سقوط دولت مصدق منتهی شد ولی در قراردادمنعقده با کنسرسيوم نفت که مورد اعتراض شديد مصدق و جبهه ملی بود انگلستان به اصل پنجاه –پنجاه رضايت داد و هرچند خواستههای ملت ايران تحقق نيافت آما درآ مد نفتی ايران دهها برابر افزايش يافت و نبايد آقای قوچانی ديکتاتوری و حيف و ميل درآمدهای حاصله از فروش نفت را که خيانت رژيم پهلوی است به پای دکتر مصدق بنويسند که اين جز مغالطه نام ديگری ندارد.
و ديگر مطلب مجله شهروند موضوع اختيارات شش ماهه و يکساله دکتر مصدق از مجلس است که دقيقا سخن از دهان محمدرضا شاه گفتهاند آيا دلايل درخواست اختيارات را میدانيد؟ آيا میدانيد در متن لايحه اختيارات مصدق خواسته بود لوايحی تهيه کند و برای اصلاحات در کشور بمورد اجرا گذارد و همزمان اين لوايح برای بررسی واحتمالا تغييرات بمجلس ارسال شود که اگر نمايندگان آنرا تاييد نکردند اجرا متوقف شود؟ و هدف مصدق سرعت بخشيدن به اقدامات اصلاحی لازم برای کشور بود. لوايح مترقی تصويب شده براساس لايحه اختيارات را آيا تاکنون مطالعه فرموده ايد؟ من جواب را منفی میدانم که اگر ملاحظه نموده بوديد چنين قضاوت نمیکرديد. به هر روی نوشته به درازا کشيد بايد نظريات مصدق را به نقد کشيد ولی نه با مغالطه و قلب تاريخ.
مهدی مويدزاده ۹ شهريور ۸۶ تهران.