iran-emrooz.net | Tue, 17.05.2005, 8:00
“صدای انقلابتان را شنيدم”
مسعود بهنود
http://www.behnoudonline.com
سهشنبه ٢٧ ارديبهشت ١٣٨٤
هر کس که میگويد جنبش اصلاحات شکست خورده است خوب است، به آرشيوی سر بزند، به سالهای قبل از دوم خرداد فکر کند، سخنان مسوولان و تبليغات رسمی را نگاه کند و تفاوتش را با گذشتهها به نظر آورد، و وضعيت فعالان سياسی را امروز ببيند و با قبلها مقايسه کند. همه اينها به معنای آن است که چيزی در زير پوست جامعه و حکومت عوض شده است، بر سر تاثير عوامل متعدد در اين دگرگونی جامعه میتوان گفتگو داشت، اما هر که و هر چه باشد يک اصل قطعی است و جامعه ما جامعه قبل از دوم خرداد نيست.
اين اصل سخن من است. سخن ديگر اين است که حالا نظام با تمامی موجوديت خود در مقابل مردم ظاهر شده و رای میجويد. و در اين فضا نامزدهای مختلف ديگر مستوری نمیتوانند و ناگزير به ارسال پيامهای روشن برای مردمند تا بلکه بيش از پنجاه در صد موعود، بر سر صندوق آيند و رای بدهند. در اين روشن گوئی، امری هم روشن میشود و آن انعکاس خواستهای مردم است که تغيير لحن و بيان و مضمون برنامههای نامزدها را موجب شده است.
سخن رهبر جمهوری اسلامی در اين که هر دو جناح برای کشور لازمند و مانند دو بال کبوتر، در حقيقت فرمانی است در پذيرش کسانی که تفاوتشان با جناحهای ديگر در دردشان برای آزادی و جامعه مدنی است. بين سطور اين فرمان، پيامی است برای کسانی از تندروان که به عنوان دفاع از ولايت تاکنون تا توانستهاند بر اصلاح طلبان سخت گرفته، آنها را تا پای اعدام برده، رييس جمهور منتخب مردم [بالاترين رای تاريخ ايران] را تهديد به کودتا کرده، وزيران و معاونان وی به زندان انداخته و تا همين چندی پيش رييس منتخب و ديگر هواخواهان آزادی را عامل آمريکا میخواندند و به بحران سازی برای ناکام کردن اصلاحات قانع بودند و آن را عين ديانت میدانستند... آيتالله خامنهای به اين افراد پيام میدهد که بس است چون جامعه اينها را میخواهد پس تحمل کنید که چنین است و دوبال يک کبوترید. در لايه دوم اين فرمان حقيقتی مستترست و آن پذيرش رای و اراده مردم است توسط بالاترين مقام جمهوری اسلامی. پذيرش تبليغ برای دموکراسی، جامعه مدنی، آزادی بيان، و تنش زدائی از روابط خارجی. اين يعنی چه.
سخن آقای هاشمی رفسنجانی رييس مجمع تشخيص مصلحت و به تعبيری مرد هميشه دوم حاکميت ايران در بيانيه انتخاباتی خود دال بر اين که مردم ايران حق دارند آزادی بخواهند و ... به نوعی ديگر همان پيام را با خود دارد که دموکراسیخواهی جزء جدائی نشدنی جامعه ايران شده است و نمیتوان انکارش کرد.
کافی بود به جای همه اين نقلها فقط يک مثال میآوردم، آن هم اين جمله محسن رضائی است که "در بيست و پنج سال گذشته همه سعی ما معطوف به حفظ نظام بوده است و در زمينه سياست خارجی هم موفقيتهائی به دست آمده و کسی به فکر حفظ جامعه نبوده است" [نقل به مضمون]. اين سخن از کسی است که هفده سال فرمانده سپاه پاسداران و اينک هشت سالی است در نقش دبير مجمع تشخيص مصلجت در قلب تصميم گيریهای نظام است.
سخن تمامی نامزدهای انتخاباتی – به جز احمدی نژاد که کاش در انتخابات حاضر شود و گروههای فشار وزن خود را با شمارش آرای وی، در همين انتخابات با نظارت استصوابی، بفهمند – همه حاکی از اين است که اينان دانستهاند که برای رای گرفتن از متراکمترين تودههای خلق هم ناگزير بايد از تندیها دوری جست و دست پاک و قانون شناس جلوه کرد و بر معيشت و زندگی دنيوی مردم تاکيد گذاشت و بر آزادی انسانها ایستاد. چه باک که بعضی برای این، ناگزير به انکار گذشته خود شدهاند.
اينها تمام را اگر بخواهيم در جملهای خلاصه کنيم میشود "ملت نجيب ايران صدای انقلابتان را شنيدم". با اين تفاوت تعيين کننده که اين جمله در اولين بار که به کار رفت [مهر ١٣٥٧] زمانی بود که مردم در خيابان بودند و صدايشان به هم پيوسته بود، يعنی که دير شده بود. وعدهها از سوی مردم ناشنيده ماند بلکه برعکس نشانی از ضعف حکومت به حساب آمد و بر حرکتها افزود، گرچه هستند کسانی که در نوشتههای گفتههای سالهای اخير خود نشان داده اند که بابت نشنيده گذاشتن همان پيام هم خود را سرزنش میکنند. اما اين بار با نگاهی به خيابانهای تهران میتوان گفت برای ارسال چنين پيامی دير نيست، اگر بدان وفا شود.
در جست و جوی تفاوتهائی که بين اين دو گونه پيام، در فاصله بيست و شش سال، وجود دارد بسيار میتوان نوشت اما شايد واضح ترين تفاوت آن جاست که در پيام اول وعده داده شد که از اين پس نظام ،به منويات مراجع تقليد و حفظ موازين شرع وفادار خواهد ماند و با احترام به اعتقادات مذهبی مردم گذشتهها را جبران خواهد کرد" و اين خواستی بود که مخرج مشترک شعارهای مردم و راه پيمائیها سال ٥٧ بود. اما اين بار وعده "رعايت آزادیها و حقوق بشر و مشارکت دادن مردم در امور خود"ست. اين تفاوت در پيامها آيا نشانی از تفاوت جامعه در دو مقطع تاريخی ندارد. حکومتگران نيز در فاصله اين دو پيام به همين اندازه تغيير کرده اند و بهترين نشانه اش هم مضمون همين پيامها. اکنون تنها مانده است وفا به وعدههائی که در اين هنگام داده میشود. برای وفا هم موقعی بهتر از همین انتخابات نيست. و شيوه ای درست تر از مهار تندروی شورای نگهبان.
---------------
توضيح مکمل: دست در کاران رژيم پادشاهی و نزديکان به آخرين شاه در کتابها و خاطرات خود نوشتهاند که در اطراف شاه بحث مفصلی بر سر ارسال اين پيام که در آستانه تشکيل دولت نظامی فرستاده شد، وجود داشت. بعضی به جای "انقلاب" پيشنهاد میکردند گفته شود "صدای اعتراضتان را شنيدم" برخی هم "صدايتان را شنيدم" را کافی میدانستند و .... گذشت زمان نشان داد که همان که گفته شد از همه واقع بينانه تر بود. انقلاب شده بود و انقلاب گاهی از آن تحولات است که بعد از آن که شد، مخاطبانش درمی يابند که شده است. يعنی که گاه دستگاه هواشناسی از کار میافتد و خبر از رسيدن توفان نمیدهد.