iran-emrooz.net | Fri, 10.08.2007, 5:20
بخش سوم
چشم انداز دموکراسی و انتخابات آزاد در ایران
علی اصغر سلیمی
|
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
فصل اول
فصل دوم
ادامه فصل دوم:
عوامل تعیین کننده در گذار دموکراتیک در پایین
الف: مردم
ب: سازمانها و نهادهای صنفی ـ مدنی ـ فرهنگی
ج: احزاب و سازمانهای سیاسی
د: شخصیتهای ملی و دموکرات و رهبران فکری
گفتار هشتم: عوامل تعیین کننده در گذار دموکراتیک در پایین ـ مردم
جهت بررسی نقش مردم در گذار دموکراتیک و میزان آمادگی بالقوه و بالفعل آنان در پذیرش شعار محوری انتخابات آزاد بمثابه یکی از اصلی ترین و گرهی ترین اجزاء گفتمان دموکراسی، ابتدا مروری به برخی از مقولات و مفاهیم تاریخی، تمدنی، فرهنگی، جامعه شناختی، مردم شناختی و روان شناختی ضروری است. بدون نگاه همه جانبه و ترکیب و تاثیر عوامل چندگانه احکام صادره در مورد کنش و واکنش ها و حرکات خودانگیخته و برآمدهای نیمه آگاهانه و آگاهانه مردم و یا درمورد چگونگی انگیزش و بسیج مردم و امر گفتمان گستری در جامعه خیالی و متناقض خواهند شد. جنبش و نقد روشنگرانه در دهه اخیر بطور دقیقتر و پیگیرانه تری به این امر مهم پرداخته است و امکانات وسیع فکری و تحقیقی در این زمینه فراهم آمده است. فعالان سیاسی و فرهنگی و حقوق بشر با علم و آگاهی به این دستاوردهای فکری میتوانند با دیدگاههای وسیعتر به تفسیر و آنالیز نقش مردم و نقش آنان در گذار دموکراتیک بپردازند. رئوس اصلی این مباحث بقرار زیرند.
ـ حوادث و رخدادهای درون کشور، اوضاع اقتصادی و اجتماعی کشورمان و موقعیت و عملکردهای نظام جمهوری اسلامی و روند رویدادها در عرصه جهانی و منطقه ای و عملکردهای دولتهای دیگر در رابطه با جمهوری اسلامی نشانگر آن است که ملت ایران در سالهای آینده بطور فزاینده تری به مقاومت برخواهد خاست. انفعالها و سردرگمی ها و تردیدها بطور موقتی و دوره ای قابل پیش بینی هستند، ولیکن فرآیندهای تکاملی در جهت نوسازی جامعه مدنی از شانس بالاتری برخوردار هستند.
ـ نگاه صرفا طبقاتی و یا دیدگاه مبتنی بر وجه تولید سرمایه داری و دسته بندی طبقات و اقشار مردم بر اساس ساختار اقتصادی ـ اجتماعی بطور مجرد راهگشای وضعیت کنونی و مبنای کاملی جهت بررسی و تحلیل جنبش مردمی و حرکات خودانگیخته و یا آگاهانه نیست.
ـ جامعه ایران به لحاظ تاریخی و تمدنی سیر تکاملی منحصر بفرد دارد. امر وجودشناسی و هستی شناسی در جامعه ما خود مبین نظریات مردم شناسانه و جامعه شناسانه و فرهنگ شناسانه است. بررسی شکافهای تمدنی (که فوقا بدان اشاره شد) یکی از عوامل مهم تعیین کننده راستاهای حرکت مردمی است. در شرایط حاضر انسداد سیاسی و بن بست تاریخی، ایدئولوژی سنت گرائی مذهبی سیر قهقرائی سریع السیر دارد. به دلیل وجود آلترناتیوها و بدیلهای تاریخی ـ تمدنی در جامعه ما، فرهنگ وتمدن ایرانی و وجه مدرنیته و کوششهای تاریخی دویست ساله فکری ـ فرهنگی و شناخت تجارب جوامع مدرن غربی تاثیرات اساسی بر جامعه ما گذاشته است، که در شرایط برآمد مردمی بکمک این حرکات خواهند آمد.
ـ در جامعه ما در گذشته و در دو دهه اخیر همواره بخشی از مردم به غرب گرائی و تجدد گرائی در مقابل سنت و ایدئولوژی بنیادگرا توجه داشتند. این اندیشه ها البته از پیشینه طولانی برخوردار بوده و خود بمثابه عامل مثبتی در روندهای فکری و فرهنگی و اجتماعی در طبقات و اقشار مردم تاثیرگذار بوده و در صف آرائی آنان در مقابل دولت توتالیتر جمهوری اسلامی نقش دارند.
ـ بر اثر تغییرات در ساختار اقتصادی ـ اجتماعی ایران قشرهای متوسط جامعه گسترش یافته و اکنون حدود 10 میلیون برآورد میشوند. در نتیجه رویدادهای درون جامعه و درون جناحهای رژیم جمهوری اسلامی اقشار متوسط جامعه از سال 76 به بعد به مقاومت گسترده تری در مقابل دولت برخاسته اند و زمینه های گسترش گفتمان سیاسی دموکراسی و جامعه مدنی در بین این اقشار فراهم آمده است. امر گذار دموکراتیک و جذب شعارهائی از قبیل انتخابات آزاد در مقابل انتخابات غیر دموکراتیک و فرمایشی و نمایشی در بین این بخش از مردم ایران بستر مناسبتری خواهد داشت. البته درخور ذکر است که بخش کوچکی از این اقشار نیز تحت تاثیر گروههائی از بلوک دولت قرار دارند و امیدهای معینی به دولتمردانی از قبیل رفسنجانی و غیره جهت حفظ قانون گرائی و ثبات اجتماعی و نوسازی و توسعه اقتصادی داشته اند.
ـ زنان ایران که بیش از نیمی از جمعیت را شامل میشوند بطور فراطبقاتی و ملی بدون ملاحظات ساختاری اقتصادی ـ اجتماعی، بدلیل تسلط ایدئولوژی سنت گرائی و مضمون مفاد قانون اساسی و قوانین قضائی و جزائی و عملکردهای دولت جمهودی اسلامی و عملکردهای جنبش زنان در سه دهه اخیر به پیکر واحدی در مقابل رژیم تبدیل میشوند. این روند پیکرمندی واحد و وفاق اجتماعی زنان هر چه بیشتر در سازمانها و نهادهای مستقل، خود را نهادینه میکند. تاثیرات حرکات و تشکلهای زنان بر کل جامعه نقش بسیار مهمی در گذار دموکراتیک و ضرورت پذیرش انتخابات آزاد و رقابتی و سالم ایفا خواهد کرد.
ـ جوانان و دانشجویان کشور در دهه اخیر بطور مداوم به حرکات و جنبش های آگاهانه اقدام نموده اند و پیگیرانه و قهرمانانه در مقابل نظام ایستادگی کرده اند. جوانان زیر 25 سال در کشور ما 36 میلیون از جمعیت ایران را تشکیل میدهند و بیش از هر قشر دیگر در مقابل فرهنگ و زندگی مدرن و بازسازی و نوسازی اجتماعی تمایل نشان میدهند.جوانان و دانشجویان صرف نظر از پایگاه طبقاتی خانوادگیشان به اقشار متوسط مدرن متعلق اند. آنان در طول دهه های اخیر همواره جزء پیش قراولان حرکات فکری ـ فرهنگی بوده اند و در گسترش گفتمان دموکراسی و دفاع از آزادیهای اجتماعی ـ سیاسی نقش بسزائی ایفا کرده اند.
ـ بررسی طبقات کارگران و زحمتکشان شهر و روستا در جامعه ما از وضعیت پیچیده تری برخوردار است. گروههای وسیعی از کارگران و کارکنان شرکتهای دولتی و خصوصی متعلق به اقشار متوسط شهری میباشند. نگاهی به وضعیت استخدامی کشوری و وضعیت خصوصی و سطح معیشتی و مالی ـ رفاهی کارمندان و کارکنان دولت از قبیل معلمان و پرستاران نشانگر آن است امروزه تفکیک بر اساس کار بدنی و فکری در بین بسیاری از اقشار متوسط جامعه صرفا بر مبنای عنوان کارگر و کارمند امری انتزاعی خواهد بود. کارگران در بخش خصوصی و دولتی و در صنعت و خدمات در سالهای اخیر هرچه بیشتر به دفاع از حقوق صنفی و آزادیهای اجتماعی برخاسته اند. وضعیت وخیمتر اقتصادی در دوسال اخیر و چشم انداز جامعه بر اثر سیاستهای اقتصادی دولت میتواند بیش از پیش گروههای وسیعتری از طبقه کارگر و زحمتکشان شهر و روستا را به انگیزش و بسیج بکشاند. شعار عدالت اجتماعی و طرفداری از حقوق زحمتکشان از سوی رئیس جمهور فعلی سریعتر از آنچه تصور میشد در بین کارگران و زحمتکشان به یک ادعای پوچ تبدیل گشته و به توقعات و انتظارات به مراتب بیش از پیش دامن زده است. از این رو زمینه های مناسبتری جهت گسترش فکر و آگاهی و دفاع از حقوق صنفی و اجتماعی در بین کارگران و زحمتکشان جامعه ما فراهم آورده است.
ـ اقشار سنتی جامعه اگرچه در سالهای پس از انقلاب و تا دو دهه پس از آن از امتیازهای بیشتری نسبت به طبقات دیگر برخوردار بوده اند و به لحاظ فکری و فرهنگی همسوئی های زیادی با ایدئولوژی سنت گرای مذهبی داشته اند، لیکن در سالهای اخیر همراه با وخامت اوضاع و گسترش بحران اقتصادی و ناکارآمدی رزیم و سرکوب جنبش های اجتماعی زنان و جوانان که عمومی شده اند، و وجود اعتراضات عمومی به دلیل کمبود آب، مشکل برق، گسترش چشمگیر نرخ تورم، اقدامات رژیم علیه استفاده از ماهواره و غیره و گسترش امر اصلاحات در جامعه در دو دهه اخیر در بخش بیشتری به بیداری کشیده شده و به اقشار متوسط شهری پیوسته اند.
ـ وضعیت روحانیون و بخصوص جوانان حوزه های علمیه نیز نباید مثل قبل بطور کامل و دربست به منزله پایگاه اصولگرایان و یا نیروهای سنت گرا و بنیادگرا تلقی گردد. اصلاحات در دهه اخیر و تغییرات جهانی علم و تکنیک و تاثیر پیشرفتهای دنیا بر جامعه ما و حضور چهره های روحانی از قبیل آیت الله منتظری و آموزشهای رهبران فکری ـ مذهبی مانند مجتهد شبستری و سروش و روشنگریهای چهره های ملی مانند بنی صدر در حوزه ها تاثیرات عدیده ای داشته اند. جوانان روحانی کشورمان میتوانند در آینده به نوبه خود به همراه دانشجویان دانشگاهها سهمی در پیشرفت فرایندهای دموکراتیک برعهده بگیرند.
ـ رژیم جمهوری اسلامی علیرغم همه بحرانهای مشروعیت و ناکارآمدی از طریق اهرمهای اصلی و مکانیسمهای معینی از قبیل صدا و سیما و رسانه های عمومی و تشکلهای دولتی و از طریق اقدامات موردی و موضعی و دوره ای کوشش میکند تا پایگاه اجتماعی خود را در بین اقشار سنتی و زحمتکشان حفظ کند و هر جا که قادر به اقناع نیست به سرکوب و ارعاب اقدام ورزد. این اقدامات در تکوین و تکامل و گسترش گفتمان دموکراسی و جامعه مدنی تاثیرات بازدارنده ای داشته و در بازتولید ناهنجاری سیاسی و نامطلوبی های اجتماعی، ایجاد تشتت و تردید در جامعه، اخلال در فرآیند گفتمان دموکراسی و ایجاد انفعال و یا واکنش خشونت آمیز در بین مردم موثر واقع میشوند.
ـ مقوله مردم بدون نقش بازدارنده دولت و اهرمهایش و بدون نقش مثبت سازمانهای مدنی ـ صنفی، احزاب سیاسی، رهبران فکری به تنهائی شاخص و معرف و میزان اندازه گیری برای مقولات تبعی از قبیل سنت، تجدد، نوسازی، توسعه اقتصادی و جامعه مدنی نیست . مردم با افکار عمومی و میزان رشد و گسترش گفتمان سیاسی جدید قابل تعریف و هویت پذیر میگردند. دموکراسی به نهادینگی و عنصر پایداری و مداومت نیازمند است. در غیر اینصورت تجارب مشروطیت و دولت ملی مصدق و انقلاب بهمن نشان داد که جنبشها و برآمدهای مردمی تا مادامیکه به گفتمان دموکراسی و افکار عمومی دموکراتیک و احزاب و سازمانها و رهبران دموکرات تجهیز نیافته باشند، منشا ایجاد تحولات بنیادین اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حقوقی نخواهند بود. در پایان این بخش ذکر این نکته درخور تاکید است که در دهه اخیر همراه با تغییراتی که در مجموع صفوف مردم ایجاد گردیده است زمینه های گذار برای دموکراسی بسیار مهیاتر شده است و مردم قدمهای مطمئنی در جهت گسترش و جذب گفتمان دموکراسی برداشته اند.
گفتار نهم: عوامل تعیین کننده در گذار دموکراتیک در پایین ـ سازمانها و نهادهای صنفی ـ مدنی ـ فرهنگی
سازمانها و نهادهای مدنی حاصل رشد و تکامل فکری ـ فرهنگی ـ سیاسی ـ اقتصادی ـ حقوقی جامعه و خود شاخص مدنیت و ضامن دموکراسی در جامعه اند.
سازمانهای مدنی بمثابه گرهها و پلهای ارتباطی و ارتباطات نهادی شده بین شهروندان هستند که ایجاد گسترده آنها نه تنها مستلزم اقدامات و همکاریهای دولتها هستند، بلکه مستلزم وجود نیازها و آگاهی های سیاسی ـ اجتماعی شهروندان نیز میباشند.
به لحاظ نظری تکوین و تکامل جامعه مدنی و گسترش روابط انجمنی امری تدریجی و طولانی است. امر تکوین جامعه مدنی در ارتباط تنگاتنگ با فرآیندهای خرد و کلان جامعه پذیری (جامعه پذیری نظام شخصیت و جامعه پذیری گروهها و اجتماعات) و با روندهای نهادینه سازی (روند کاهش اختلاحات اجتماعی که به گسترش ارتباط و همبستگی منجر میگردد) قرار دارد. این روند سه گانه (تکوین جامعه مدنی، نهادینه سازی و جامعه پذیری) بطور متقابل و سه گانه به رشد و گسترش یکدیگر نیازمندند و به همدیگر کمک میرسانند. برنامه استراتژیک جهت نیل به اهداف فوق مستلزم کوشش در راستای رشد شخصیت های افراد جامعه و تمایل به کنش روشمند و میل به مسئولیت شخصی و اخلاق مسئولیت است. کارشناسان و آگاهان و فعالان جامعه ما باید همراه با روشنگریها در زمینه ضرورت گسترش روابط انجمنی در حوزه اقتصادی ـ سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی و همراه با نقد پیگیرانه عملکردهای مخرب رژیم جمهوری اسلامی در این زمینه خود به ابتکارات گوناگون دست یازند و سازمانهای صنفی ـ مدنی ـ فرهنگی را گسترش و استمرار دهند. در جامعه آسیب دیده یعنی جامعه ای که به آنومی سیاسی (خود بیگانگی) و یا هیترنومی (آلت فعل و بازیچه صاحبان قدرت و. دولتمردان) مبتلا گشته است، مردم نیاز به این نهادها و سازمانها را بطور چشمگیری حس میکنند. نمونه گروههای خودیاری زنان و تجربه رشد سازمانهای صنفی ـ مدنی در سالهای اخیر در کشورمان حاکی از آن است که اقدامات استراتژیک در ایران امروز از زمینه های لازم برخوردارند و حتی با تاخیر و دیرهنگام اند و چنانچه رشد و گسترش این سازمانها متوقف شوند، موجودیت این نهادها مورد تعرض رژیم قرار میگیرد و با اضمحلال روبرو میشوند که نتیجه اش از سوئی انفعال و عواقب دیگرش انفجار و طغیان و فروپاشی ساختاری از سوی دیگر است.
اکنون برخی از اصلاح طلبان (رجوع شود به مقاله جلائی پور: چهار الگوی تغییر ابعاد نامطلوب جامعه، اصلاح طلبی سه جانبه، روزنامه شرق و نیز به مقاله تاج زاده: آرمان دولت ایده آل تحقق ناپذیر است مصاحبه با شایا شهوق نشریه نامه) در نقد دوره 8 ساله سالهای 84 ـ 76 به ضرورت برپائی سازمانهای مدنی و به کم کاری ها اشاره دارند. در شرایط امروزه که امواج جنبش خود انگیخته و اعتراضات مردمی گسترش یافته اشت، نقد و بررسی گذشته اهمیت خاصی دارد. فراتر از آن برنامه و استراتژی روشنی است که بتواند بر بستر جنبشها و اعتراضات، تشکلها و نهادهای لازمه را پی ریزی و بنیاد کند. رئوس کلی چنین برنامه و استراتژی را میتوان بدین ترتیب برشمرد.
ـ از آنجا که جامعه مدنی مجموعه و آمیزه ای از سندیکاها، اتحادیه ها، فدراسیونها، انجمنها، جمعیتها، باشگاهها و انواع سازمانهای دیگر است، در شرایطی که جمهوری اسلامی بدلیل بحران از پیشبرد وظایف خود قاصر است و با سرکوب، ارعاب، تخریب و یا تحریف و دستکاریهای دیگر فرآیند تکوین جامعه مدنی در ایران را به تاخیر می اندازد، کلیه نیروهای مردمی، احزاب سیاسی، تشکلهای موجود و رهبران فکری جامعه باید انگیزش و بسیج و مهندسی اجتماعی حول ساختن نهادها و سازمانهای مدنی را در دستور کار خود قرار دهند.
ـ بطور اصلی سازمانهای صنفی ـ مدنی در چهار بخش اقتصادی ـ اجتماعی ـ سیاسی ـ فرهنگی تشکیل میشوند و فعالیت دارند. نظر به اینکه در جامعه ما در چهار بخش اقتصاد ـ اجتماع ـ سیاست ـ فرهنگ نهادهای متعددی ایجاد شده اند، نقد و بررسی تجارب این نهادها حائز اهمیت است و از درون این تجزیه و تحلیل ساختاری و عملکردی و میزان موفقیت و شکست راهکارها و راهبردهای تا کنونی آنان میتوان در هر یک از بخشهای چهارگانه مضامین و مفاد و موارد اصلی رهنمودهای راهبردی را جمع بندی و تعیین کرد.
ـ فراخوان عمومی از سوی همه نیروهای اجتماعی، احزاب سیاسی، سازمانهای صنفی، رهبران فکری و کارشناسان باید: الف: بلند مدت و روشمند ب: در مواردی دیگر بطور متمرکز و دوره ای بر بستر امواح حنبشهای خود انگیخته و جنبش های آگاهانه ج: دارای مکانیسمها و سیکلهای برگشتی و همپرسانه و همیارانه باشد تا خلاقیت ها و ابتکارها بسرعت و در زمان (از آغاز عمر جنبشها تا پایان آنان) اثرات مطلوب را در جهت تکوین و تکامل نهادها داشته باشند و اهداف حرکت بهینه سازی شوند.
ـ در جامعه ما در سالهای گذشته طبق منابع آماری حدود 33000 نهاد شورای شهر تشکیل یافته اند (نشریه نامه، مصطفی تاج زاده ). بدیهی است که این امر ضمن اینکه در چهارچوب قانون تحقق یافته است و حدود و ثغور وظایف معینی را برای این نهادها در نظر گرفته اند، لیکن ارتقاء و بهبود وضعیت ساحتاری و حیطه های عملکردی و استمرار و بقای این نهادها بعهده همگان است. نهادهای شورای شهر و روستا را میتوان در بخشهای سیاست و اجتماع و فرهنگ و اقتصاد فعال نمود.
ـ نهادها و سازمانهای جاافتاده تر و متشکلتر از قبیل سازمانهای دانشجویان و کمپین زنان و سندیکای شدکت واحد و تشکلهای معلمان هریک در بخسهای خاص خود ابتکارات و تجارب وسیعی را جمع کرده اند. انتقال این تجارب و کمک همه جانبه این سازمانها به نهادهای نوپاتر خود ضامن رشد و تکوین فرآیندهای متقابل خواهند شد.
ـ در زمان انتخابات از آنجا که رقابت بین احزاب و جناحهای دولتی شدت میگیرد، امکان فعالیت و نوآوری های اجتماعی ـ سیاسی و نهادسازی های گوناگون وسیعتر خواهد شد. نیروهای مردمی باید بفکر پاشاندن بذرهای اگاهی و سازماندهی و سازمانیابی آتی خود باشند و لحظات را بکار گیرند. امر تدریجی مهندسی اجتماعی در زمینه نهادسازی علاوه بر اخلاق مسئولیت احتیاج به درایت و هوشمندی دارد.
ـ بررسی نیازهای منطقه ای ـ شهری ـ استانی ـ کشوری و ارزیابی اوضاع اجتماعی ، سیاسی، اقتصادی در حیطه های گوناگون و در سطح کشور بعنوان امر هوشمندی و درایت و پایه اساسی تنظیم استراتزی و برنامه برای نهادهای جامعه مدنی است. نمونه های برپائی کمپین زنان با توجه به نیازهای مبرم و طولانی جامعه جهت تغییر قانون اساسی و قضائی و جزائی کشور و یا نهادها و سازمانهای دانشجویان جهت دفاع از خواسته هایشان و تشکلهای معلمان در شهرستانهای گوناگون نشانگر دیرهنگامی تکوین جامعه مدنی است. زیرا سالهاست که این نیازها وجود داشته اند، لیکن به نهادمندی و نهادینگی نرسیده بودند.
ـ فرایند نهادینگی در جامعه ما هنگامی قابل حصول و وصول است و هویت مییابد که مدتی از عمر نهادها و فرآیند نهادمندی گذشته باشد. هویت نهادینگی با استمرار نهادها و قوام ساختاری و ارتقاء و بهینه سازی و ادخال و تاثیر نهادها در سیاستهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی رژیم جمهوری اسلامی و یا با مقاومت و ایستادگی جامعه مدنی در مقابل رژیم جمهوری اسلامی قابل تعریف است.
ـ گذار دموکراتیک و دستیابی به انتخابات آزاد و رقابتی در ارتباط تنگاتنگ با این فرایندهای تکوین جامعه مدنی، نهادمندی و نهادینگی قرار دارد. انتخابات آزاد و رقابتی باید هزاران بار در بین نهادهای گوناگون جامعه ما تکرار شود. نظام شخصیتی و روند جامعه پذیری در گروههای اجتماعی بکمک ایده گفتمانی و فرایند انتخابات آزاد هرچه بیشتر شکل یافته و بهبود مییابد. این فرآیند در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری میتواند به خواسته های بالاتری برسد و به امر تغییر قانون اساسی و تحولات بنیادین دیگر با اتکا به نهادمندی و نهادینگی تحقق بخشند. راه طولانی، پر فراز و نشیب و پرپیچ خم و گردنه ها پر از خطر و رقیب آماده حمله و دفاع است. اما صد سال شور و از خود گذشتگی، جانبازی و اراده، شعور و آگاهی تاریخی مردم، تشکلها و سرمایه های معنوی و نمادین و پشتوانه های ما در حرکات آینده اند.
گفتار دهم: عوامل تعیین کننده در گذار دموکراتیک در پایین ـ احزاب و سازمانهای سیاسی
در بررسی نقش احزاب و سازمانها در گذار دموکراتیک و فراروئی انتخابات به انتخابات آزاد و رقابتی و سالم به اختصار به بیلان کارکردهای احزاب و سازمانهای اپوزیسیون میپردازیم. بدیهی است این بررسی و تجزیه و تحلیل موقعی کامل خواهد شد که نقش احزاب پوزیسیون و اصلاح طلب یعنی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، روحانیون مبارز، حزب مشارکت و سپس در جنب این بررسی نهضت آزادی و ملی مذهبی ها به عنوان احزاب پیرامونی اصلاحات مورد بررسی قرار گیرند.
در دوره انتخابات مجلس هفتم و دوره انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم میتوان بیلان احزاب سیاسی پوزیسیون (درون رژیم) را در رئوس کلی ذیل جمعبندی کرد.
ـ افکار عمومی در زمان انتخابات مجلس هفتم و متعاقب آن در دوره نهم ریاست جمهوری دچار پریشانی ها و سردرگمی های عدیده ای بود. توقعات و انتظارات مردم از اصلاحات بسیار بیش از آنچه بود که در وعده های نمایندگان دوره ششم و رئیس جمهور و وزرا و نهادهای دولتی و در برنامه حزب مشارکت و سازمانهای همپیمانش (مجاهدین انقلاب اسلامی و روحانیون مبارز) مطرح گردیده بود. اصلاح طلبان مدتها قبل از پایان دوره مجلس ششم و سپس در انتخاب دوره نهم رئیس جمهوری به دلیل عملکردهایشان بخش مهمی از پایگاه اجتماعی و مردمی خود را از دست داده بودند. در دوره هشت ساله حکومت شان به فرآیند تکوین جامعه مدنی و نهادمندی و نهادینگی نیز کمک تعیین کننده ای نکرده بودند و اصولا بینش و دید و اصلاحات چندجانبه و چند الگوئی یعنی بالا ـ پایین ـ بیرون و ترکیب مطلوب عوامل موثر و تعیین کننده اصلاحات غالب نبوده است. بدین ترتیب امر رقابت سیاسی سالم و رقابت حزبی و نقش احزاب اپوزیسیون و نقش مردم و نهادهای صنفی ـ مدنی ـ فرهنگی در نگاه بانیان اصلاحات بسیار ضعیف و ناچیز بوده است. احزاب و نیروها و شخصیتهای ملی ـ مذهبی نیز بیشتر به همین اصلاح طلبان ناپیگیر اقتدا میکردند و یا به گونه ای اقدامات و سیاستهایشان را با آنها تنظیم میکردند. بدیهی است این به معنای نادیده گرفتن زحمات طولانی رهبران و شخصیتهای ملی ـ مذهبی نیست، اما همه فاکتها و رویدادهای آن دوره نشان میدهند که حرف و حدیث روشن و شفاف و قاطعتر در بین این نیروها بسیار کم رنگ بوده است. در حالیکه جبهه ملی ایران، حزب ملت ایران و نیروهای پیگیرتر به طرح دیدگاههایشان در زمینه ضرورت انتخابات آزاد و اصلاحات بنیادی و پیگیرانه میپرداختند، اصلاح طلبان غرق در معضلات و شرایط پیچیده ای قرار داشتند که تا حدی نیز خود مسبب آن بودند. دیرهنگامیشان در پاسخ گویی به وظایف فکری و عملی جبهه اصلاحات آنان را به از موعد گذشتگی دچار کرده بود. دیگر یارای کمک جدی به خود و مردم و احزاب سیاسی و دیالوگ سالم و شکل دهی به افکار عمومی و ایجاد ائتلافهای سالم نبودند. جامعه دچار از هم گسیختگی گشته بود و روحیه انفرادی در احزاب و سازمانها و شخصیتهای گوناگون و در طیف طرفداران اصلاحات بیش از هر چیز به اصولگرایان و محافظه کاران و بهره برداری بیشینه آنان خدمت کرد.
احزاب و سازمانهای اپوزیسیون
ابتدا به مواضع و عملکردهای این دسته از احزاب و سازمانها پرداخته و سپس به رئوس کلی وظایف آنان در دوره آتی انتخابات اشاراتی خواهد شد. مواضع و عملکردهای احزاب و سازمانها در دوره پیشین انتخابات را میتوان به چند دسته تقسیم کرد.
الف: تعدادی از سازمانهای اپوزیسیون که به براندازی یا سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی اعتقاد دارند و در این راه کمک دولتهای دیگر را تعیین کننده میشمارند و اصولا به این کمکها وابسته اند. در این طیف شماری از سازمانها و نیروهای سلطنت طلب (به اعتقاد نگارنده این سطور دیدگاه این نیروها را نباید به کل هموطنان مشروطه خواه تعمیم داد)، سازمان مجاهدین خلق، برخی از خرده جریانهای چپ و کمونیست و بخشی از احزاب و سازمانهای قومی و منطقه ای کشورمان و عده ای از منفردین که به هر قیمت به سرنگونی می اندیشند قرار میگیرند. ویژگی عمده همه این نیروها غیر از سرنگونی طلبی، اقتدارگرائی غیر عقلانی و عدم اعتقاد به گفتمان دموکراسی و آزادی، و عدم اعتقاد به راههای مسالمت آمیز دموکراتیک، عدم اعتقاد به جامعه مدنی و انتخابات آزاد و سالم بمثابه جوهر دموکراسی و اراده مردم برای نیل به آزادی و استقلال و دموکراسی است. رویکرد راهبردیشان به دولتهای آمریکا و عراق (زمان صدام حسین) و غیره از همین عدم اعتقادشان به منبع دموکراسی یعنی مردم ناشی میشود.
ب:ـ احزاب و سازمانها و شخصیتهایی که به تحولات بنیادین در جامعه می اندیشند و پایان استیلای نظام جمهوری اسلامی یعنی برچیدن بساط ولایت فقیه و پایان دادن به ایدئولوژی سنت گرائی مذهبی و جدائی دین از دولت و برچیدن مجمع تشخیص مصلحت نظام، پایان نظارت استصوابی در مجلس و تکوین جامعه مدنی و ایجاد نظام رقابت حزبی، ایجاد نظامی دموکراتیک و ثبات سیاسی از طریق انتخابات آزاد ـ رقابتی و سالم میاندیشند. در دوره پیشین انتخابات مجلس و ریاست جمهوری در سیاست این احزاب و شخصیتها درباره شرکت در انتخابات تفاوتهائی به چشم میخورد.
ـ عده ای بر مبنای ارزیابی هایشان از تاریخ عملکردها و ماهیت جناههای گوناگون اصولگرا ـ محافظه کار ـ اصلاح طلب از آغاز تحریم را در دستور کار قرار دادند. استدلال و دیدگاه این نیروها مبنی بر این بود که سیاست تحریم از شفافیت لازم برخوردار بوده و از گمراهی و پریشانی و سردرگمی مردم جلوگیری خواهد کرد و دینامیک تحریم انتخابات میتواند قشرهای مردم را آگاهتر نماید تا کمتر در دام و ورطه سیاستهای رژیم بغلطند. در داخل کشور بطور نمونه از حزب ملت ایران و از شخصیتهای مستقل مهندس امیر انتظام، گنجی، دکتر ملکی، دکتر زرافشان و دیگران میتوان نام برد. در خارج از کشور جریان مجامع اسلامی در این طیف قرار میگیرند. با استدلالهای نسبتا مشابهی میتوان از جریان جمهوری خواهان لائیک و دموکرات و جریانهای چپ در خارج از کشور از قبیل سازمان اتحاد فدائیان خلق، سازمان فدائیان خلق اکثریت و سازمان کارگران انقلابی ایران ـ راه کارگر نام برد. اتحاد جمهوریخواهان ایران نیز در مجموع علیرغم وجود طیفهای گوناگون شعار تحریم را داد، عده ای از فعالین این جریان از نظرات دیگری دفاع میکردند. مواضع نیروهای فوق در مورد انتخابات تا دوره قبل بر مبنای استراتژیک بودن امر تحریم استوار بوده است و شعار انتخابات آزاد و دموکراتیک به دلیل ایجاد ابهام و سردرگمی در هیچ جهتی مورد توجهشان قرار نگرفت.
ـ تعدادی دیگر از سازمانها و نیروها ضمن اینکه به همه موارد مضمونی فوق درباره تحولات بنیادین و ساختاری در دولت و جامعه اعتقاد داشتند، لیکن به لحاظ اشکال مقابله و رویاروئی با نظام جمهوری اسلامی منعطفتر رفتار کرده، در مورد انتخابات نه شعار تحریم بلکه شعار "در انتخابات شرکت نمی کنیم" را بکار بردند و تحریم را نه بطور استراتژیک و یکبار برای همیشه بلکه "شرکت نکردن" در انتخابات را بدلیل فراهم نبودن پیش شرطهای حداقلی و ضروری انتخابات آزاد ـ رقابتی و سالم تبلیغ کردند و از طریق این سیاست کوشیدند تا رابطه نزدیکتر و زنده تر و آموزنده تری با مردم بگیرند و تا نزدیکی انتخابات پیش شرطهایی چون آزادی مطبوعات، آزادی زندانیان سیاسی، آزادی احزاب، عدم نظارت استصوابی و تصفیه های فله ای، با انتقاد از صدور احکام حکومتی از سوی ولی فقیه و غیره را در بین مردم تبلیغ کردند. از جمله این سازمانها و احزاب میتوان جبهه ملی ایران، طیف نیروهای منتسب به نشریات نامه و آفتاب و عده ای از چهره های اصلاح طلب چون عبدالله نوری و دیگران و عده ای ا ز سازمانهای دانشجوئی همچون دفتر تحکیم وحدت و غیره را میتوان نام برد. این نیروها نه تنها افراط گرایی یعنی فروپاشی خشونت آمیز رژیم جمهوری اسلامی را نفی میکنند، بلکه با دیدگاه استحاله رژیم توسط اصلاح طلبان حکومتی نیز مرز کاملا مشخصی دارند. سیاستها و مواضع این نیروها بیشتر در جهت جابجائی قدرت سیاسی از طریق پایان دادن به رژیم ولایت فقیه بکمک الگوهای اصلاحات پیگیرانه و تحولات بنیادین چندجانبه و چند الگوئی است.
ج: تعدادی دیگر از سازمانها که به قانون اساسی التزام عملی دارند و ضمن انتقادهای گوناگون به ضرورت اصلاحات پیگیرانه از رویاروئی صریح و شفافتر در مقابل نظام یعنی ولی فقیه، مجلس شورای اسلامی و مجمع تشخیص مصلحت می پرهیزند در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرده و از نماینده های معینی در دور اول و دور دوم پشتیبانی کردند. اصلی ترین نیروهای این طیف نهضت آزادی و ملی ـ مذهبی ها میباشند. عدم کاربرد شعار تحریم و یا شرکت نکردن در انتخابات از جانب این نیروها صرفا به دلیل اشکال مبارزه و متدها و راهکارهای سیاسی منعطف تر نیست، بلکه دلایل دیدگاهی دارد و به نگاه آنان به ماهیت اصلاحات و توان و پتانسیل اصلاح طلبان و امکانات بالقوه و بالفعل آنان با احزاب مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی و حتی نقش دولتمردانی چون هاشمی رفسنجانی برمیگردد. ضمن احترام عمیق به چهره ها و شخصیتهائی از قبیل عزت الله سحابی نمیتوان اما سیاستهای تقلیل گرایانه و یکسویه حمایتی آنها از اصلاحات را مورد تایید قرار داد. آنها خود به ریزش نیروها و طزفداران خود، که از تبعات چنین سیاستهائی است واقفند. در خارج از کشور نیز دیدگاههای یکسویه حمایتی از اصلاح طلبان نمایندگان و مدافعانی دازد (نگاه شود به نوشته های فرخ نگهدار و نظرات منتقدان آن فواد تابان و رضا چرندابی)
در مجموع و در کلیت امر میتوان گفت که سیاستهای ائتلافی نیروهای اپوزیسیون در مقاطع انتخابات بسیار ضعیف و حتی مختل بوده اند. این اختلال در نتیجه حدود 25 سال تسلط ایدئولوژی سنت گرائی مذهبی و سرکوب جنبشها و ارعاب مردم توسط رژیم جمهوری اسلامی و در نتیجه عدم تکوین جامعه مدنی و از هم گسیختگی در بین اقشار و طبقات اجتماعی و فقدان سیاست و استراتژی و برنامه روشن انتخاباتی از سوی نیروهای ملی و دموکرات در جامعه بوجود آمده است.
ـ بیلان و گزارش اجمالی فوق از عملکردهای احزاب و سازمانهای اپوزیسیون نشانگر آن است که فاصله زیادی بین آنچه که باید باشیم و آنچه که هستیم وجود دارد. رقابت حزبی یعنی وجود دو ـ سه یا چند حزب شکل یافته بزرگ یکی از اساسیترین پایه های دموکراسی در جوامع پیشرفته امروز دنیاست. بدیهی است که تکوین جامعه مدنی، انتخابات آزاد و دموکراتیک و مشارکت و رقابت حزبی و ائتلافها و ثبات حداقل و نسبی سیاسی شاخص های اصلی دموکراسی محسوب میشوند.
احزاب در ایران باید در راستای تحقق اهداف فوق، راهبردها و سیاستهای عملی خود را تعیین و تنظیم نمایند. "جامعه ایران از حیث ساختاری دارای تمایلات کثرت گرایانه است و میتواند نظامی چند حزبی را ایجاد کند. برخی شکافهای فعال اجتماعی ـ سیاسی مانند شکاف سنت گرائی و تجدد گرائی، اسلام و سکولاریسم، مشروطه گرائی و مطلق گرائی، اتاتیسم (مداخله اقتصادی) و لیبرالیسم اقتصادی مبانی چنین تمایل ساختاری برای شکلگیری پلورالیسم سیاسی را تشکیل میدهد." (حسین بشیریه، دیباچه ای بر جامعه شناسی سیاسی ایران، ص 143)
با توجه به وضعیت ساختار قدرت سیاسی و آرایش نیروهای جامعه و خواستهای تاریخی و مشخص اقشار و طبقات و بر اساس بررسی موضوعه روی مشاجرات، اختلافات و مبارزات و جنبش های مردمی میتوانیم دو شکاف عمده و اساسی سنت گرائی و تجدد و اتاتیسم و لیبرالیسم اقتصادی را مبنای تقسیمات احزاب سیاسی قرار دهیم. شکاف اول در عرصه های سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی و شکاف دوم در بین طبقات و اقشار، مبین گرایشهای راست و چپ در عرصه اقتصاد میباشند. بدین ترتیب در سالهای آینده میتوان بلوکهای حزبی با گرایشهای زیرین را در صحنه سیاسی ایران بعنوان گرایشهای برتر گمانه زد و مشاهده نمود.
1 ـ احزاب و گروههای سوسیال دموکرات (طرفدار تجدد ـ سکولاریسم و بمثابه بلوک چپ تجدد خواه و بخشا خواهان مداخله دولتی در اقتصاد)
2 ـ گروهها و احزاب ملی ـ لیبرال و ناسیونالیست (طرفدار تجدد ـ سکولاریسم و بمثابه بلوک راست تجدد خواه و طرفدار لیبرالیسم اقتصادی)
3 ـ گروهها و احزاب اصلاح طلب اسلامی (طرفدار دموکراسی و اسلام گرائی بلوک چپ و سنت گرا و بخشا خواهان مداخله دولتی در اقتصاد)
4 ـ گروهها و احزاب سنتی و محافظه کار اسلامی (طرفدار سنت ـ اسلام گرائی و راست و سنت گرا و خواهان لیبرالیسم اقتصادی)
شمای کلی فوق نشانگر مرزها و حدود وثغور هویتی احزاب و سازمانها میباشد و در عمل و عرصه واقعی زندگی بین گرایشهای راست و چپ همواره طیفهائی از نیروهای میانه وجود دارند که با اعتدال و میانه روی عامل ایجاد ائتلافهای گوناگون خواهند شد.
با توجه به گرایشها و تمایلات بلوکهای حزبی و پایگاه طبقاتی و اجتماعی احزاب و سازمانها میتوان مدلل داشت که بجز بلوک چهارم سه گروه فوق الذکر هر یک بدلایلی بنا بر مواضع دیدگاهیشان در جایگاه نقد و تغییر دولت جمهوری اسلامی قرار دارند. اگرچه اشکال و شیوهها و متدهای راهبردی آنان متفاوت است، اما تغییر و تحول جامعه را در دستور کار قرار میدهند. احزاب فوق میتوانند و باید در راستای این تغییر و تحولات رئوس کلی گفتمانی و ساختاری و عملکردی زیرین را مورد همپرسی و دیالوگ و گفتگوی فعال و سازنده قرار دهند.
ـ ساختن ایرانی آزاد، آباد، مستقل و همبسته و یکپارچه برای همه ایرانیان
ـ کار فکری پیگیرانه و گسترده در زمینه نقد نظام جمهوری اسلامی و سیاستها و عملکردهایش جنبه سلبی وظایف نیزوهای زوشنگری است. اما بسیج و انگیزش همه جانبه نه تنها از این طریق بلکه بطور ایجابی با کار آگاهگرانه و روشنگرانه در زمینه شناساندن حقوق بشر و حقوق شهروندی در همه جوانب و بسیج مردم در راه دفاع از این حقوق مقدور و ممکن میگردد.
ـ سیاستهای اتحادی جهت ایجاد احزاب قوی و متحد در درون بلوکهای سه گانه فوق مستلزم گفتگوها و همه پرسی ها و مجاب سازیها و گشودن گرهها و گستردن پل های ارتباطی و ایجاد همزبانی و همدلی و همبستگی است. گذار کردن از منافع کوچک سازمانی و گروهی مستلزم دید و بینش وسیع در زمینه رسالت و وظایف تاریخی نخبگان سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جامعه است. ایجاد حزب متحد سوسیال دموکرات شامل نیروهای چپ تجدد خواه، ایجاد جبهه گسترده ملی شامل همه نیروهای ملی ـ دموکرات و ناسیونالیست ـ لیبرال، ایجاد تشکیلات متحد و قوی از جریانهای کنونی دموکرات اسلام گرا، حتی ایجاد جریان غیر وابسته در بین هموطنان مشروطه خواه، ایجاد احزاب مستقل و غیر وابسته در بین اقلیتهای قومی که ضمن دفاع از سیاستهای عدم تمرکز و دموکراتیک برای اقوام ایرانی به بقا و یکپارچگی ایران اعتقاد دارند، تنها از طریق کار وسیع گفتمان گستری و ژرفش و افزایش روابط گفتمانی و ائتلافهای گسترده مقدور است. ژرفش روابط گفتمانی موجب تقویت روند اقناع و مجاب سازی در روابط اجتماعی و هم سوئی ها و درهم آمیزی های فرهنگی و گسترش حجم و سرعت اطلاعات و ارتقای سطح فرهنگی جامعه خواهد شد. گفتمان دموکراسی منتزع از زمان و مکان و یا تاریخ و جغرافیا نیست. گفتمان دموکراسی در ایران با امر زمان تعریف، حدود و ثغور و تعین مییابد. همچنان که گفتمان مشروطه امروزه بعنوان پشتوانه فکری و فرهنگی گفتمان دموکراسی کنونی تلقی میشود و نه بعنوان عامل عقلانی حلال تناقضات منطقی ـ فرهنگی جامعه ایران. گفتمان دموکراسی امروز ایران باید در زمان معین خود به وظایف و رسالتش پاسخ گوید و این مهم تنها از طریق تصمیم ها و اقدامات و برنامه های گوناگون موثر نخبگان جامعه میسر میگردد.
ـ امر مشارکت و رقابت سیاسی سازنده در جامعه شامل دو چنبه: انتخابات آزاد و نیز ایجاد نظام حزبی رقابتی میگردد و از اینرو بدون کار و کوشش همه جانبه و مهندسی اجتماعی روندهای ریز و تدریجی ایجاد پایه های نظام انتخاباتی و نظام رقابت حزبی میسر نمیگردد.
فوقا به فرآیند جامعه مدنی پرداختیم . در اینجا نیز در خور تاکید است که در تکوین جامعه مدنی احزاب و سازمانها نقش بسیار مهمی برعهده دارند و متقابلا سازمانهای صنفی ـ مدنی با رشد و گسترش شان میتوانند احزاب را سالمتر و قویتر گردانند. بنابراین بعد دیگر روابط گفتمان و زمان، کمک به تسریع فرآیند نهادمندی و نهادینگی، شکل گیری هویت دموکراتیک و مدنی در جامعه و نقش احزاب سیاسی در این خصوص است. معجزه ای بدون این تلاش ملی رخ نخواهد داد. قابله و مامای تاریخ "وضع حمل نوزاد دموکراسی در ایران" بهر حال به حیرت و تاخیر افتاده است. بکوشیم تا نوزاد آتی تندرست و شاداب و بالنده باشد.
گفتار یازدهم: عوامل تعیین کننده در گذار دموکراتیک در پایین ـ شخصیتهای ملی ـ دموکرات و رهبران فکری
وجود شخصیتها و رهبران فکری مبرز و توانا یکی از شروط ضروری وقوع تغییر و تحولات در جوامع در حال گذار دموکراتیک است. قدرت عاملیت رهبران و نخبگان فکری درگرو مفاهمه فرهنگی و وحدت نمادی در ابعاد ارزش شناسی، تکلیف شناسی، وجود شناسی و زیبا شناسی در رابطه با انسان و جامعه و هستی بشری است. در یکصد و پنجاه سال اخیر مردمان ایران شاهد شخصیتهائی چون امیرکبیر، سپهسالار، مصدق، دهخدا، بازرگان و بنی صدر در کنار ناصرالدین شاه، رضاشاه، محمد رضاشاه و خمینی بوده اند. این پارادوکس و پیچیدگی و دوگانگی تاریخ خود نشانگر این واقعیت است که جامعه ایران بطور ژنریک همراه با تداوم اقتدار کاریزماتیک و سنتی به تولید اقتدار حقوقی ـ عقلانی نیز پرداخته است. در جامعه ما بخاطر قدمت و دیرینگی هزاران ساله و بافت فرهنگی و تمدن متنوعش امر ظهور و حضور شخصیتهای کاریزماتیک ـ مستبد و مصلحت جو و یا پیشرفته از ویژیگیها و پیچیدگی های جوامع دیرین برخوردار است. بررسی و شناخت این ویژگیها و پیچیدگیها به روند تحولات آتی کمک خواهند رساند. ما ناگریز از نقادی وجود تاریخی خویشیم. در ایران از سوئی نخبه کشی، رقابت های مخرب، حساسیت های بیش از اندازه، روحیه و روان شناسی تفرد و تفرعن، فزون طلبی و بیش از اندازه خواهی و از سوئی دیگر قداست، الوهیت، پرهیز کاری و قهرمان پروری پدیده هایی هستند که در هر پیچ و برآمد تاریخی گریبان ملت ایران را رها نمیکنند. چگونه رضا خان ظهور میکند و علیرغم وجود دهها و صدها شخصیت مجرب، آزموده، دانشمند و دارای اهلیت مقاومت همگیشان را مغلوبه میکند؟ چرا و چگونه مصدق با همه دستاوردهائی که برای ملت ایران به ارمغان آورد بیش از یک دهه در تنهائیش ماند؟ چگونه کاریزمای آیت الله خمینی ملتی به قدمت ما را حیران کرد؟ در جستجو و بازبینی و موشکافی فرآیندهای تکوین دولت ـ ملت باید به پروندهها و احوال و زندگینامه های نخبگان سیاسی بویژه توجه کرد.
از نگاه هستی شناسی، انسان هدف و وسیله توسعه است و بنابراین میتوان چنین استدلال کرد که انسان نقش محوری را در امر توسعه برعهده دارد. وجود انسان در جامعه با نظام شخصیتی او توجیه و تبیین میشود و نظام شخصیت نیز در فرآیند جامعه پذیری شکل میگیرد. فرآیند جامعه پذیری جزئی از فرآیند توسعه محسوب میشود. شکل گیری و قوام شخصیتهای پیشرفته انسانی زمینه ساز توسعه و تحولات بنیادین ساختاری و تکوین و تکامل جامعه مدنی به حساب می آیند. در مقابلش نیز ظهور شخصیت کاریزماتیک و مستبد تهدید جدی برای کل یک نظام سیاسی ـ اجتماعی بشمار میرود. "با پدیدار شدن اقتدار کاریزماتیک، تفکر و کنش افراد نیز دستخوش تغییر و تحول میشوند. تفاوت بین اقتدار حقوقی ـ عقلانی و اقتدار کاریزماتیک در این است که در حالیکه کاریزما با نیروی انقلابی درونی با تحول و تغییر در اذهان افراد عوامل کنشگر سروکار دارد، اقتدار حقوقی ـ عقلانی نیروئی است خارجی که ساختار جامعه با اتکا به آن در نحوه اندیشه و کنش افراد تحول ایجاد میکند." (بازخوانی هابرماس، حسینعلی نوروزی، ص 520)، در حالیکه شخصیتهای پیشرفته و دموکرات میکوشند، تا با کنش روشمند و مسئولیت شخصیشان برای جامعه خردورزی، مهرورزی، کرامت انسانی، خود باوری و خودگردانی، فعال گرائی و سازندگی ایجاد کنند! ما ایرانیان باید بیاموزیم که نه تنها با سرهای افکنده به احمدی نژادها بنگریم، بلکه با غرور و افتخار به ارزشهای انسانی و شخصیتهای پیشرفته نه تنها به "رفتگان" بلکه به زندگان، به زنان و مردان که چند دهه از عمر خود را در راه عزت و شرف ملت و پاسداری میهنمان مصروف داشته اند، بنگریم.
در جامعه ما بویژه در یکدهه اخیر همراه با رشد و گسترش مجدد جنبش های خود انگیخته و موج جدید جنبش دموکراسی خواهی نسل جدیدی از مبارزان در همه اقشار جامعه بدفاع از آرمانهای دموکراسی خواهی، در راستای تغییر قانون اساسی، مبارزه برای حقوق شهروندی و حقوق بشر بپاخاسته اند. این نسل جدید پس از کشتارهای خیابانی و اعدام های دسته جمعی رژیم در دهه اول پس از انقلاب با دید و بینش وسیعتری و با درس گیری از تجارب پیش کسوتان و تجارب صد سال اخیر علیرغم فشار و سرکوب رژیم نمونه های برجسته ای از اخلاق مسئولیت پذیری و رشدئ و اعتلای شخصیتهای متکامل و مستقل را به تاریخ مبارزاتی کشورمان افزوده اند. جوانان و دانشجویان، زنان، کارگران و معلمان، پیکارگران اقلیتهای قومی و مذهبی، هنرمندان، روزنامه نگاران و اهل قلم، سازمانگران وب نوشته ها و سایتها در داخل و خارج کشور، این شیفتگان روشنائی و آتش با عزت و افتخار به بهای جان و مالشان قهرمانانه در مقابل یورش و تهاجم رژیم جمهوری اسلامی ایستاده اند. در وصف حالشان باید زمزمه کرد: آتش آن نیست که از شعله او سوزد شمع// آتش آن است که در خرمن پروانه زدند. این سپاه روشنگران از هرسو گرد می آیند، بر جمعیت آنان هر روزه افزوده میگردد و فکر و اندیشه های آنان آبدیده تر و غنی تر میگردد. اینان طلایه داران جنبش و گفتمان دموکراسی خواهی امروز ایران و رهبران فکری آینده اند.
با نقد و اصلاح رابطه رهبران فکری و گروههای اجتماعی، زمینه ها و فضاها و مجاری جدیدی از توانمندی ملت و عاملیت نخبگان ایجاد خواهد شد. احزاب و سازمانها و نهادها، شخصیتهای حقوقی محسوب میشوند، درباره جایگاه و نقش و وظایف آنان در این مقاله نوشتیم. شخصیتهای ملی و رهبران فکری و شخصیتهای حقیقی میتوانند در تندپیچها تاثیرات کارا و سریع بر حرکتها و برآمدها و جنبشهای مردمی داشته باشند. این رابطه حقیقی و زنده حامل زنجیره ای از کنشها و واکنشها در راستای مجاب سازی و اقناع گروههای اجتماعی است که در همبستگی ملی نقش شگرف و تعیین کننده خواهند داشت.
رهبران فکری، زبان گویای ملت و عامل حفظ ثبات اجتماعی در وضعیتهای پرمخاطره و در طغیانها و شورشهای اجتماعی و کانونهای اتکاء و اعتماد ملی و سرمایه های معنوی و نمادین ملت محسوب میشوند. در شرایط کنونی که نظام جمهوری اسلامی اکثریت قریب به اتفاق شخصیتهای ملی و دموکرات را از حق انتخاب شدن و نمایندگی محروم کرده است، باید به تدابیر و نقشه هایی اندیشید که گروههای اجتماعی، احزاب، سازمانها و نهادهای صنفی ـ مدنی متحدا خواهان پایان یافتن این تصفیه شوند و رژیم را زیر فشارهای همه جانبه قرار دهند. شخصیتهای ملی نیز میتوانند و باید نقشه های خود را در مورد ضرورت و چگونگی انتخابات آزاد و رقابتی و سالم به اطلاع عموم برسانند و برنامه هایشان را درباره تحولات بنیادین جامعه به پیشگاه ملت ایران تقدیم کنند.
تو خامشی، که بخواند؟
تو میروی، که بماند؟
که بر نهالک بی برگ ما ترانه بخواند؟
از آن کرانه بدور
در این کریوه ببین
بهار آمده از سیم خاردار گذشته
حریق شعله گوگردی بنفشه چه زیباست!
هزار آینه جاریست
هزار آینه به همسرائی قلب تو می تپد با شوق
زمین تهی است ز رندان
همین توئی تنها
که عاشقانه ترین نغمه را
دوباره بخوانی
بخوان بنام گل سرخ و عاشقانه بخوان
حدیث عشق بیان کن، بدان زبان که تو دانی
فهرست منابع:
ـ فکر دموکراسی اجتماعی در نهضت مشروطیت ایران، فریدون آدمیت
ـ گذار به دموکراسی، حسین بشیریه
ـ عقل در سیاست، حسین بشیریه
ـ دیباچه ای بر جامعه شناسی سیاسی ایران، حسین بشیریه
ـ نگاهی دیگر به دوم خرداد، چنگیز پهلوان
ـ فرهنگ شناسی، چنگیز پهلوان
ـ رقابت سیاسی و ثبات سیاسی، غلامرضا خواجه سری
جامعه شناسی نظم، مسعود حلبی
ـ موانع تکوین دولت مدرن و توسعه اقتصادی در ایران، هادی زمانی
ـ توسعه اقتصادی و امنیت ملی، هادی زمانی
ـ گستره مالی و ساختار بودجه ای ایران، علی اکبر بشیری نژاد
ـ سالنامه آماری، سال 1382
ـ بازخوانی هابرماس، یورگن هابرماس، ترجمه حسینعلی نوروزی، تهران 1381
ـ موج سوم دموکراسی، ساموئل هانتینگتون، ترجمه دکتر احمد شهسا
ـ جامعه باز و دشمنان آن، کارل پوپر، ترجمه عزت الله فولادوند
ـ برندگان و بازندگان جهانی شدن، لستر تارو ، ترجمه مسعود کرباسیان
ـ جامعه شناسی اقتصادی، پل کانرتون، ترجمه حسن چاوشان
ـ جامعه مدنی و دولت، نیرا چاندوک، ترجمه فریدون فاطمی و وحید بزرگی
ـ نشریات نامه، شماره های 35 به بعد
ـ میزگرد با غلامعباس توسلی، نشریه آفتاب، شماره 36
ـ مقاله چهار الگوی تغییر ابعاد نامطلوب جامعه اصلاح طلبی سه جانبه، حمید جلائی پور، نشریه الکترونیکی شرق
ـ مقاله ناسیونالیسم و بحران دولت ملی، علیرضا رجائی
ـ نشریه آفتاب، شماره 34
ـ هفته نامه های بهمن، ارگان کارگزاران سازندگی
ـ نشریه نامه، آرمان دولت ایده آل تحقق ناپذیر است، مقاله مصطفی تاج زاده، مصاحبه با شایا شهوق