iran-emrooz.net | Sat, 21.07.2007, 12:39
سیام تیر حماسهای دیگر برای دموکراسی
محمود نکوروح
|
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
سیام تیر، بعد از شکست انقلاب مشروطه، آغازی دیگر بود برای دموکراسی و رسیدن به حاکمیت ملی ، اگرچه بازهم این دو با کودتایی به تاخیر افتاد ، ولی امروز بعد از نیم قرن که با جهانی دیگر و جنبشهایی متفاوت تر روبروییم میتواند با نگاهی غیر از گذشته مورد توجه و تحلیل قرار گیرد. چه، شرایط اجتماعی و فرهنگی ما و جهان بشدت تغییر کرده و با نسلی دیگر روبروییم. دهههای مختلفی را پشت سر گذاردهایم ، بر سلطه خارجی قلم بطلان کشیده ایم نفتمان را نه "چهارده سنت" بلکه هفتاد دلار میفروشیم. ولی هنوز دموکراسی و عدالت با تمام شعارها و ادعاها برای مان بنظر بعضی یک "اوتوپی" است و برای بعضی بخاطر عملکردمان دموکراسی "دل بهم زننده" است. هنوز شکافهای طبقاتی ، فرهنگی و.... برطرف نشده بلکه افزونتر گردیده ، اقتصادمان کاملا رانتی ، و قاچاق در همه کالاها تامین کننده اصلی نیازها به قیمت سرسام آور "حتی بنزین" بخاطر بیکاری ، فقر و گرانی و... مشهود است. بی مسئولیتی ، غیر پاسخگویی ، پوپولیسم و شعارهای پوپولیستی عادی شده ، اگرچه نخنما و دیگر کسی را نمیفریبد. فساد در همه حوزهها ، فحشا و اعتیاد ، بحران بی اعتمادی ، یاس و انفعال اجتماعی ، بی تفاوتی ، گرانی و...
از سوی دیگر طبقات اجتماعی مان طبقات رانتی است که منافع ملی برایش مطرح نیست ، با رابطهها ثروتمند شده و....اگرچه به "مذهب" متظاهر است. بیشتر به واردات نظر دارد و سهمیهها و البته کسب منافع و.... طبقاتی که در تمام دنیا علیرغم ما با تولید و کار به فرادست و فرودست و.... منقسم شده است. و بهرصورت به توسعه دست یافته ولی طبقات اجتماعی ما یکی در قعر است و یکی در قله و البته مانع توسعه. که قبل از همه ما بتوسعه فرهنگی نیاز داریم و..... و گرنه با این در آمد نفت از نظر حهانی فقیر نیستیم. در دهه بیست از سوی انگلیسها غارت میشدیم از سوی روسها توسط حزب توده تهدید و از طرف آمریکا گرفتار توطئه ، که "از شش ماه قبل از تیر، سفرای انگلیس و آمریکا و اشرف پهلوی در اروپا برای حکومت قوام برنامه ریزی مینمودند". "اینجا دیگر توهم نبود" که در ملاقات با قوام سفیر آمریکا سی و پنچ میلیون دلار بعنوان کادو وعده داد". ار ابتدا "شاه و دربار و خواهر و مادرش علنا با مصدق و مردم ایران سر ستیز داشتند" که یکی دوبار مصدق تهدید به استعفا کرد، و هربار مملکت در آستانه انقلاب قرار گرفت". کسانی که برای حکومت قوام و استعفای مصدق از ابتدا تلاش داشتند عبارت بودند از اشرف پهلوی ، ملکه مادر ، میدلتون سفیر انگلیس و هندرسون سفیر آمریکا و البته دست آخر شاه ، از مکی – کتاب سیام تیر - بالاخره هم مصدق را وادار به استعفا نمودند که " در روز بیست و پنجم تیر 1331 پیرمرد خسته از توطئهها مصمم از پلههای کاخ سعدآباد بالا رفت ، در سالن لحظاتی مکث کرد تا شاه وارد شد بعد از سلام و علیک و تعارفات معمول دست در جیب کرد و لیست وزیران خودرا اعلام نمود شاه همه را خواند نام وزیر دفاع که شاه حق خودش میدانست خالی بود ، شاه از مصدق پرسید نام وزیر دفاع چرا خالیست؟ مصدق گفت وزارت دفاع را خودم اداره خواهم کرد ، شاه یکه خورد و گفت چرا؟ مصدق گفت قربان ارتش دولتی در دولت شده و به حرف من ترتیب اثر نمیدهد در انتخابات دستورات مرا اجرا نکرد و.... در غیر این صورت اینجانب مجبورم استعفا بدهم و.... شاه با نگاهی منفی اورا مینگریست ، او حرکت کرد که بیرون برود شاه جلوی اورا گرفت ، از مصدق اصرار و از او.... بالاخره قرار شد تا ساعت هشت شب مصدق منتظر بماند اگر خبری از دربار نشد استعفا قبول شده است." (از مجله خواندنیها شماره 87 --30 تیر 1331) با تمام حرفها دیدیم از ابتدا برای سقوط مصدق و دولت قوام برنامه ریزی شده بود که حکم شاه را در 27 تیر گرقت، و در مجلسی بریاست "امام جمعه تهران" سید حسن امامی از فراماسونها ، رای اعتماد با چهل نماینده گرفته شد ، ولی آنچه این معادلات را بهم زد حضور مردم بوِیژه نسل جدید بود که در دانشگاه و مدارس بمعنای کامل کلمه "سیاسی" شده بود. ازینرو در برابر قدرت به چالش کشیده شد و برای یکدوره "حماسه" آفرید. که ملی کردن نفت ، و.حتی برنامههای اجتماعی که اولین بار بود.... حاصل این حضور و حماسه بود.
مردم ایران ، بعد از دیکتاتوری رضاخانی با باندهای مافیایی داخلی و خارجی سروکار داشتند و بعد از تلاشهای بسیار ، با نسلی امیدوار دوسه دوره در انتخاباتها توانستند نمایندگانی را اگرچه اندک به مجلس بفرستند. با اقلیتی اکثریت مجلس را که هرگز مورد اعتماد نبودند با "حضور در صحنه" وادار نموده بنفع ملت و منافع آن رای بدهند ، دولت ملی را یکی دوبار از سقوط نجات داده که یکبار بخون کشیده شد: " سیام تیر ". ولی ساختار قدرت را که بیشرمانه بخارج متکی بود تنها چند گام به عقب نشینی واداشتند ، ساختاری که هم نیروی نظامی وارتش را داشت ، هم عناصر ارتجاعی دربار و حتی اقلیتی از روحانیت درباری که همیشه دعاگو بودند. تمام اینها متاثر از نوعی انگیزه و آرمان بود "دموکراسی" که راه و روش خودرا داشت: "انتخابات آزاد". در سیاست با رجالی خودباخته بهبهانه "موازنه مثبت" چه در حوزه چپ و چه در حوزه راست روبرو بودیم ، که معتقد بودند که باید بشرق وغرب " شوروی وانگلیس " انروز با ج داد تا ماند ، هنوز آمریکا وارد صحنه نبود.مصدق نوعی سیاست " موازنه منفی " را مطرح کرد که " نه شرق ونه غرب " ، بلکه ما نفتمان را به هرکه میخرید میفروختیم. تا استقلا ل مان حفظ شود. اگرچه انگلستان و شرکت نفت نگذاشت حتی یکی دوبار کشتی خریدار ایتالیایی در بندر عدن توقیف شد ، در تمام مدت حکومت او با تحریم خرید نفت روبرو بودیم.
هدف از کسب استقلال ، رسیدن به دموکراسی و حکومت مردمسالار بود که ویژگیهای خود را دارد . که مهمترین آن انتخابات کاملا آزاد ، دولت مردمی و البته برنامههایی برای عدالت اجتماعی با حساب و کتاب ومدیریت شایسته ، پاسخگو و... که بنا بر "برائت" بود که هرکس خواندن و نوشتن میدانست حق انتخاب شدن ، انتخاب کردن ، نوشتن ، روزنامه و....داشت ، و هیچکس را بر دیگری برتری نبود ، خودی و غیر خودی نداشت چه مصدق قبل از همه "حقوق" خوانده بود ، بدینگونه بود که اولین جنبش دانشجویی ، راه پیمایی از دانشگاه تا جلوی مجلس "میدان بهارستان" انجام و اولین بار بود که قرارداد نفت توسط یک دانشجوی حقوق سیاسی "حسین راضی" از حزب مردم ایران پاره شد ، اعتصابهایی که بازار مرتبا برای حمایت از دولت ملی کرد ، البته بازار آنروز تحت تاثیر اقلیتی با نوعی قدرت اقتصادی و مدعی نبود ، بازار هنوز یک طبقه متوسط پایین بود با دکانهای کوچک و بزرگ و تجار و دلالانی که یک طبقه را تشکیل داده که امروز آن ساختار بهم خورده ، امروز یک گروه از بازاریان قدیمی مدعی نمایندگی اینانند ، و بخاطر شرکت در انقلاب یکی از نیروهای سیاسی و کلان اقتصادی است که طلب حق میکند... کاش به نسبت مالیاتی که میدهند طلب حق مینمودند. خورده بورژوازی ضعیفتر در شهرها و روستاها کارگاههای دستی چون گلیم بافی ، پارچه بافی ، قالیبافی ، ریختهگری ، آهنگری ، حلبی سازی ، صحافی و... با اکثریتی عظیم از کارگران محروم و خانوادههاشان... بخاطر محدودیت واردات اینها در دوران ملی شدن نفت به رشد و شکوفایی رسیده و طرفداران سرسخت ملی شدن نفت بودند. کشاورزان بعدا بخاطر "سهم کشاورزان از محصول " برای اولین بار در برابر مالکین به نسبتی بحقوق خود رسیده ، دستفروشان جلوی بازار ، طوافان سرچشمه که آنجا بازار میوه بود و... از اینها بدتر در گوشه و کنار شهر هنوز حاشیه نشینها در کپرها ، خانههای حلبی و.. با وضعیتی بسیار بد زندگی میکردند. اینها طبقات فرو دست شهری را تشکیل میدادند که همیشه حامی مصدق با سازماندهی احزاب سیاسی ، حتی در انتخاباتها بودند.
نیروی دیگری که در جنبش ملی حضور فعال داشت دانش آموزان دبیرستانی بویژه در وسط شهر تهران از خیابان ناصر خسرو ، دارالفنون ، مدرسه مروی ، قریب ، امیر کبیر تا سرچشمه مدرسه علمیه و....لاله زار و...که اینها در روز سیام تیر همراه با شاگردان بازاریها که جوانتر و فعالتر بوده وارد صحنه شدند ، از سوی شمال دبیرستانهای خیابان ژاله " شهدا" و دانشجویان دانشگاه ، که بسوی میدان بهارستان روان بودند.
افراد احزاب سیاسی ملی که مراکزشان در اطراف بهارستان بود ، حزب زحمتکشان ملت ایران که هنوز دارودسته خلیل ملکی با اینها بود ، حزب پان ایرانیست که بعدها حزب ملت ایران بر بنیاد پان ایرانیسم "فروهر و..." از اینها جداشد ، حزب ایران که بخش اعظمشان در تهران و شهرستانها از نهضت خداپرستان سوسیالیست بوده که به اینها پیوسته بودند و البته بخشی از نیروهای پایین حزب توده که از ظهر سی تیر باین نیروها پیوستند تمام اینها هنوز یکپارچه و متحد بودند در محموع حامی بی چون و چرای نهضت ملی بودند ، مجمع مسلمانان مجاهد که برهبری آیت اله کاشانی بود دفترش در خیابان ناصر خسرو بود.
از بعد از ظهر 26 تیر که شایعه استعفای مصدق در بین مردم پیچید بتدریج مراکز احزاب مملو از جمعیت شد، نوعی فرهنگ "تحزب" و چپ از نگاههای مختلف بخاطر فقر گسترده گفتمان غالب بود که اگر خیانتهای حزب توده در این مقطع نبود روشنفکری ایران متوجه "نیهیلیسم" در نهایت نمیشد ، مسئولیت جمعی چنان در جامعه جاافتاده بود که همه کس خودرا در سرنوشت جمع شریک و متعهد میدید بهمین دلیل براحتی و در اولین اعلام اعتصاب عمومی مغازهها میبستد ، اتوبوسها کار نمیکردند ، کارخانهها تعطیل میشد و حتی "پمپ بنزینها بنزین را تحویل نمیدادند" چون میگفتند "دولت قوام دولت غاصب است" حتی تعدادی کفن پوش از بسیاری شهرستانها عازم تهران شده که در کاروانسرا سنگی با ژاندارمها بزد و خورد پرداختند. و از کرج نیروهای کمکی از مردم با دوچرخه بکمک اینها شتافته و....
از ابتدا اختلاف مصدق با شاه بر سر پست وزارت دفاع وجود داشت. چه، نخست وزیر قدرتی در مجموع نداشت و تدارک چی بود که علت استعفای مصدق در همین امر بود. بعلاوه رییس شهربانی از سوی شاه بود که در برابر تحریکات حزب توده غالبا راه پیماییهارا که حتی قانونی بود در مواقع حساس بخاک و خون کشیده و آنوقت روزنامههای درباری و حزب توده و خارجی مصدق را مسئول معرفی کرده. در صورتیکه مصدق در مجموع مردی قانونمدار بود....
از صبح بیست و هفتم تیر در خیابانها و مراکز و میادین مرکزی چون میدان بهارستان ، مخبرالدوله و میدان انقلاب امروز " 24 اسفند ، جلوی دانشگاه و سبزه میدان ، جلوی بازار و..... حضور زرهپوشها و تانکها و کامیونهای سربازان بیانگر وضعیت غیر عادی بود. رییس شهربانی تابع دولت نبود اصلا هنور زابطه "دولت – ملت" برای ما مفهوم نداشت اولین بار بود که استعارههایی چون "افکار عمومی ، منافع ملت ، کنش حق طلبانه ، آزادی ودموکراسی بعنوان یک حق ملی مورد توجه قرار میگرفت..
در روز بیست وهفتم قوام السلطنه حکم نخست وزیری رااز شاه گرفته ، وبا اعلامیه ای از رادیو ایران دستور شدید خودرا برای سرکوب با جمله " کشتیبان را سیاستی دگر آمد " مرتبا توسط گوینده اعلام میکرد " بعدها از دهان کوینده این اعلامیه در یکی از مراکز پژوهشهای تاریخی شنیدم بعد از ظهر که او بخانه بازگشت از پدر و برادران خود کتک مفصلی خورد ".
علیرغم گذشته که نخست وزیر را ابتدا مجلس بشاه معرفی میکرد این بار مجلس این عمل دربار و انتصاب شاه را غیر معمول دانسته و واکنش نشان داد ، فراکسیون نهضت ملی ، این عمل را نپذیرفته ، مقاومت کرده و اعضای آن در مجلس متحصن شدند. سیل جمعیت هر روز بسوی میدان بهارستان سرازیر شده و میتینگهای موضعی در هرگوشه و کنار به تحلیل شرایط و اعتراضات پرداخته ، در گیریها با نیروهای امنیتی آغاز شده. با حکم فرمانداری نظامی اجتماع بیش از سه نفر ممنوع بود ولی کسی بدان توجه نداشت. روز سیام تیر انفجار جمعیت در میدانهای مرکزی شهر به تیراندازی از ازدرون مجلس توسط سربازان لشگر گارد شاهنشاهی که محافظ مجلس بودند آغاز شد.
میوه فروشان سرچشمه که اینها همه از ساعت 8 و 9 صبح با تیراندازی لشگر گارد شاهنشاهی که نگهبان مجلس بود در پشت چرخهای طوافان ودوره گردان میوه فروش سنگر گرفته و حمله به پارلمان با سنگ وچوب آغاز شد ، با شعارهای " یا مرگ یا مصدق"، "مصدق پیروز است" و... با تعدادی کشته و زخمی وارد در گیری شدند ، از ناصر خسرو دانش آموزان دارالفنون ، مدارس مروی قریب و... بطرف لالهزار حرکت کرده با شعارهای فوق و پلاکاردهای حمایت از مصدق ، از خیابان ژاله دانش آموران دبیرستانهای شرق تهران در سه راه ژاله با نیروهای پلس و نظامی درگیر شده حتی برادر شاه را از تانک پایین کشیده و بدرگیری پرداخته که عده ای زخمی و شهید شدند و اگر زره پوشها نرسیده بودند کشته شده بود، البته اینجا چند نفرشهید شدند. گروهی جنازهها را از وسط خیابان برداشته به خیابان پامنار منزل آیت اله کاشانی برده که چون آنجا کسی نبود جنازهها برروی دست مانده بود و...
از طرف حکومت ، نیروهای پلیس وارده از استانهای شمال و جنوب ، پلیس سوار با اسب ، نیروهای زرهی با تانک وزره پوش و....چه " کشتیبان را سیاستی دیگر آمده بود " که ظاهرا کشتیبان قوام السلطنه بود ولی در باطن شاه بود که فرمانده کل قوا بود والبته " مقام غیر مسئول " ومسئول تمام جنایات ونابسامانیها ، که اینها بیشتر بر نفرت از حاکمیت میافزود. در خیابان اکباتان بخشی از جمعیت با نظامیان درگیر شده که جلوی درب وزارت فرهنگ سابق تعدادی که پناه گرفتند مورد هجوم نیروهای پلیس سوار قرار گرفته وتعداد زیادی شهید شدند ، خیابان بیکباره پر از جنازه شد. در این خیابان بود که جوانی بنام " امیر بیجار " که دانشجوی مدرسه نظام بود مورد حمله سرنیزه قرار گرفت وبردیوار با خون خود نوشت " ازجان خود گذشتیم ، باخون خود نوشتیم یا مرگ مصدق " که دراین هنگام سرهنگ سوار فرمانده نیروهای اسبی از پشت سر مغز اورا هدف گرفت که مغز او در روی دیوار پخش شد ومدتها موردتماشای خبرنگاران داخل وخارج گردید. جمعیت - لولهها ی آب تهران بقطر در حدود یک متر که برای لوله کشی آب در دست کاربود - به میان خیابان اکباتان انداخته ودر داخل آن سنگر گرفتند. در اینزمان تانکها وارد حمله شدند وبعضی نظامیان لوله تفنگ را بر سر لولههای آب گذارده عده ای را قتل عام کرده ، منتها مرتبا بر تعداد جمعیت افزوده میشد. انبوه کشتهها نظامیان را کم کم به واکنش منفی واداشت. حمله تانکها در ساعت یک بعد از ظهر به خیابان لاله زار از شمال ، اکباتان و میدان امام امروز رسید که یکی از فرماندهان نیروهای زرهی با تانک خودرا تسلیم مردم ودانش آموزا ن دبیرستان دارالفنون نمود در اینزمان هیجان مردم بپاخاسته علیه دربار به اوج خودرسید دستههای گلی که با شیرینی ونقل برسر وروی افسر وسربازان تانک ریخته کم کم مابقی تانکها بتدریج دربرابر مردم از حرکت باز ماندند ومیرفت که مردم پشت تانکها بنشینند ودربار بخطر بیفتد. ساعت یک بعد از ظهر " شاه " عقب نشست وفورا یک کمیته از نماینگان مجلس را خواست ، تا ترتیبی بدهند که خونریزی ادامه پیدا نکند ، سربازان به پادگانها باز گردند ، ساعت چهار بعد از ظهر از رادیو ایران مهندس حسیبی از نمایندگان فراکسیون نهضت ملی اعلام کرد " دکتر مصدق با پست وزارت دفاع به نخست وزیری باز گشت واز مردم خواست نظم شهررا خودشان داره کنند " چون پلیس هم به پایگاههای خود باز گشته وآنشب تهران توسط مردم اداره شد بعدها رییس پلیس اعلام کرد آن شب تنها شبی بود که در تهران دزدی مطلقا انجام نشد.
در روز سی و یکم تیر تشییع جنازه در تهران که در حال اعتصاب بود انجام شد، در چهرهها از یکسو اندوه اینهمه کشتار که همه عزادار بودند و از یکسو شادمان از پیروزی که انقلاب مشروطه یکبار دیگر در برابر خود کامگی وبی قانونی تکرار شد ، استبداد یکبار دیگر در برابر مردم تسلیم شد. افسوس که جهان سلطه و غارت نگذاشت بیش از این ما دموکراسی را تجربه کنیم امریکه تنها راه رهایی جهان سوم از واپسگرایی بود که امروز حاصلش تروریسم کور و طالبان گری ، و البته جنگ نابرابر میان تکنولوژی و انسان جهان سومی ببهانههای مختلف ، چه دنیای سرمایه و تکنیک نیاز بسوخت ارزان داشت تا توسعه خودرا در تمام زمینهها ادامه دهد ، ازینروبعداز یکسال بکمک عوامل داخلی که از مدتها قبل ریزه خوارش بودند دولت ملی را سرنگون کرد.