iran-emrooz.net | Fri, 20.07.2007, 7:03
بخش نخست
چشم انداز دموکراسی و انتخابات آزاد در ایران
علیاصغر سلیمی
|
تیر ماه 1386 / ژوئیه 2007
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
این نوشتار در سه قسمت تنظیم شده است، قسمتهای دوم و سوم در روزهای آتی در اختیار خوانندگان قرار خوهد گرفت.
فهرست مطالب:
فصل اول
گفتار یکم: اهداف جامعه و جنبش دموکراتیک و انتخابات آزاد
گفتار دوم: جوانب فرایند گذار دموکراتیک
گفتار سوم: چیستی گذار دموکراتیک و انتخابات آزاد
گفتار چهارم: چرائی و ضرورت انتخابات آزاد
گفتار پنجم: چگونگی فراروئی به گذار دموکراتیک و انتخابات آزاد
فصل دوم
عوامل تعیین کننده گذار دموکراتیک و فراروئی به انتخابات آزاد
گفتار ششم: عوامل ساختاری دراز مدت
گفتار ششم ـ الف: جوانب مثبت ساختاری در فرآیند گذار دموکراتیک
گفتار ششم ـ ب: عوامل منفی و بازدارنده ساختاری در فرایندهای گذار دموکراتیک
گفتار ششم ـ ج: عوامل ساختاری دوگانه و پارادوکسیال
گفتار هفتم: عوامل تعیین کننده در گذار دموکراتیک در بالا
گفتار هشتم: عوامل تعیین کننده در گذار دموکراتیک در پایین ـ مردم
گفتار نهم: عوامل تعیین کننده در گذار دموکراتیک در پایین ـ سازمانها و نهادهای صنفی ـ مدنی ـ فرهنگی
گفتار دهم: عوامل تعیین کننده در گذار دموکراتیک در پایین ـ احزاب و سازمانهای سیاسی
گفتار یازدهم: عوامل تعیین کننده در گذار دموکراتیک در پایین ـ شخصیتهای ملی و دموکرات و رهبران فکری
فصل اول
گفتار یکم: اهداف جامعه و جنبش دموکراتیک و انتخابات آزاد
در بیانیه پایانی دومین نشست برای هم اندیشی در راه دموکراسی و استقلال ایران (اسفند 85) نظرات شرکت کنندگان درباره اوضاع ایران، در خصوص: بحران مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی، عدم کارآمدی سیاستهای اقتصادی، اجتماعی، قضائی کشور و سیاستهای نابخردانه و مخرب تسلیحاتی رژیم فقها و نقض حقوق بشر و حقوق شهروندی تشریح شدند. بیانیه در نقد سیاستهای جناحهای مختلف رژیم جمهوری اسلامی و ضرورت پایان دادن به توهم و امیدواری کاذب به اصلاح طلبان ناپیگیر و ضرورت تحولات بنیادین اهداف زیرین را مورد تاکید قرار داد.
1 ـ حاکمیت ملی: رژیم جمهوری اسلامی در طی 28 سال اخیر علیرغم ادعاهایش مبنی بر حفظ استقلال میهن پایههای اقتصادی، اجتماعی و حقوقی استقلال کشورمان را تخریب کرده و در سالهای اخیر با سیاستهای ماجراجویانه تسلیحاتی و جنگ افروزانهاش فرایندهای تلاشی دولت ـ ملت را در ایران فراهم مینماید. مردم ایران با اتحاد ملی و آگاهی و شعور اجتماعی و تاریخی شان باید در مقابل این سیاستها ایستاده و در راه بقا و استقلال کشورمان در این سالهای بحرانی هوشیارانه بکوشند.
2 ـ آزادی و دموکراسی و حاکمیت ملت از طریق آرای آزاد ملت ایران: شناسائی و اجرای حقوق شهروندی و بیانیه حقوق بشر، ضرورت و فوریت تدوین قانون اساسی بر اساس آخرین دستاوردهای حقوقی، علمی، اخلاقی و زیست محیطی بشر با توجه به ضرورتها و نیازهای تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و ژئوپلیتیکی ایران.
3 ـ عدالت و رفاه اجتماعی: که از طریق شناخت درست امکانات در جامعه ما و تعامل بخردانه با اقتصاد جهانی و اعتقاد به دموکراسی اجتماعی و تعدیل تضادها و شکافهای بین قطبهای فقر و ثروت مقدور میگردد. همچنین باید با کاربرد سیاستهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی زمینههای رشد و توسعه اجتماعی موزون و درونزا در جامعه را فراهم گرداند.
4 ـ جمهوری ایران: تجربههای تاریخی صدساله اخیر بیانگر آن است که راه برون رفت از بحران کنونی و تامین اهداف فوق از طریق ایجاد و برپائی دولت حقوق مدار و جمهوری ایران ممکن میگردد. جمهوری که با احترام به همه ادیان و مذاهب در ایران بر اصل جدائی و استقلال دین و دولت استوار خواهد شد.
بحث درباره راهبردها و چگونگی گذار به دموکراسی، راهکارها و اشکال و روندهای دموکراتیزه کردن جامعه بتدریج با نزدیک شدن انتخابات دوره هشتم مجلس و دوره دهم ریاست جمهوری در یکی دو سال آینده گسترش مییابد. با نگاهی به گسترش امواج اعتراضات و امواج جدید جنبشهای صنفی، اجتماعی و سیاسی و با تشدید روزافزون بحران اقتصادی ـ اجتماعی بنظر میرسد، مردم نه تنها مشروعیت رژیم را مدتهاست زیر سئوال برده اند، بلکه ناکارآمدیهای رژیم را در همه عرصهها و عدم همبستگی در رژیم و جناحهای گوناگون آنرا بعینه تجربه میکنند. بحرانهای سه جانبه مشروعیت، کارآمدی و همبستگی درون رژیم هنوز به بحران استیلا و سلطه منجر نشده است و جمهوری اسلامی با تدابیری از قبیل نظامی کردن هر چه بیشتر و متمرکز کردن امور اقتصادی ـ اجتماعی در دست سپاه پاسداران، کوشش در حفظ نظم و کشورداری و در خوانشی دیگر به ایجاد جو ارعاب و سرکوب همه جانبه مردم برخاسته است. با اینهمه امواج جنبش مردمی لرزههای کاری خود را به پایههای رژیم فقها وارد کرده است.
با توجه به تجارب دورههای پیشین انتخاباتی،با گسترش فضای سیاسی و تبلیغات انتخاباتی در شرایط بحرانی کنونی، نظر به اعمال و سیاستهای نابخردانه رئیس جمهور و مهارناپذیری و تکرویهایش و آشوبهای جدیدی که در نقاط گوناگون کشور پی در پی بپا میکند، جنبشهای خودانگیخته مردمی در بین اقشار و اصناف گوناگون بستر مناسبتری خواهند یافت.
جنبش نقد و روشنگری ایران در چنین شرایطی نمیتواند و نباید محدود به انتقاد و تشریح سیاستها و اعمال رژیم جمهوری اسلامی باشد. ارائه راه حلها و تنظیم مدلها و تدوین پروژههای راهبردی و راهکارهای گوناگون و کوششهای کارشناسانه اجزاء و عناصر اصلی و مهم گفتمان و جنبش دموکراسی خواهی بشمار میآیند. این تلاشها ضمن اینکه موجب گسترش روندهای آگاهیهای فردی و اجتماعی و ژرفش و روشمندی جنبشهای خودانگیخته خواهند شد، بنوبه خود نیز به امر ائتلافها در بین نیروهای سیاسی و همکاریهای نزدیک و هماهنگی در بین نهادهای صنفی و سیاسی و اجتماعی کمک خواهند کرد.
بحث انتخابات آزاد بعنوان یکی از محوریترین و گرهیترین امر راهبردی و تاکتیکی در سالهای آینده و در دوره آتی انتخابات مجلس و ریاست جمهوری، با اختصاص دادن قوای فکری و توجهات آگاهان و کارشناسان و مردم ایران به خود، بستر مناسبی است که مباحث مربوط به حقوق بشر و حقوق شهروندی را یکجا در خود متبلور و متجلی میسازد. از همین روست که میتواند در صورتی که بدرستی هدایت شود و گسترش یابد، رژیم را به چالش واقعی بکشاند. نگاه کاوشگرانه در زمینه انتخابات آزاد در ایران شامل جنبههای گوناگون است. چیستی، چرائی، چگونگی، عوامل تعیین کننده و خطرات و نگرانیها از جمله گفتارهای این نوشتار است.
جهت پرداختن به جنبههای گوناگون و مختلف انتخابات در ایران و کوشش جنبش روشنگری در راه فرارویاندن روندهای انتخاباتی به انتخابات آزاد و رقابتی و سالم ابتدا به سئوالات زیرین نگاهی گذرا خواهیم کرد.
1 ـ آیا با وجود ولایت فقیه و نظارت استصوابی شعار شرکت در انتخابات در ایران به لحاظ سیاسی ـ اجتماعی و راهبردی موثر است؟ اصولا هیچ انتخاباتی میتواند عنصری از آزادی و رقابت و سلامت را در خود داشته باشد؟
2 ـ در صورتیکه حتی برخی از کاندیداهای نمایندگی مجلس تا حدی مترقی و مستقل باشند و بفرض اینکه بدلایلی از غربال نظارت شورای نگهبان بگذرند، با چنین قانون اساسی، میتوانند چه اقدامی در مجلس آینده انجام دهند و چگونه میتوانند به فرایند دموکراسی در کشورمان کمک کنند؟
3 ـ چگونه میتوان شعار انتخابات آزاد را در بین افکار عمومی مردم در همه سطوح جا انداخت و موجب ترغیب و انگیزش و مشارکت مردم در این امر شد؟
4 ـ تحریمهای بخشی از مردم در دورههای انتخاباتی پیشین که نشانگر اعتراضات بحق مردم به رژیم بوده و میباشد پس از تبلیغ شعار انتخابات آزاد موجب مشروعیت بخشی به رژیم و بدین ترتیب مورد سوء استفاده همین جناحهای گوناگون رژیم واقع نخواهند شد؟
5 ـ آیا تنظیم شروطی در زمینه دموکراتیزه کردن انتخابات مقدور و میسر است، بگونهای که بتواند از سوئی بدرستی و بدقت مرزهای استقلال فکری نیروهای منتقد و جنبش روشنگری را تدوین و تبیین نماید و از سوی دیگر با توجه به اوضاع بغرنج جامعه و حد سرکوب و فشار و جوسازی و دستکاریها و حیلههای انتخاباتی رژیم، در بین مردم کاربرد و رواج یابد؟
6 ـ تا چه مرحله زمانی باید قبل از برگزاری دورههای آینده انتخابات شعار انتخابات آزاد را طرح کرد و از کی و چه وقت باید این شعار را تبدیل به شعار "شرکت نمیکنیم" نمود؟
7 ـ چه نتایجی و دستاوردهایی و چه تجاربی در این تلاش اجتماعی و ملی عاید ملت خواهد شد و چه عقب نشینیهایی رژیم در نتیجه گسترش آگاهیهای فردی و اجتماعی بدنبال توجه مردم به خواستهای منطقهای و شهری و استانی و کشوری کاندیداهای احتمالی دورههای مجلس و ریاست جمهوری خواهند کرد؟
8 ـ آیا ارزش آموزشها و تجربه اندوزیهای مردم معادل بهای گزاف سوء استفادههای رژیم جهت تثبیت و تحکیم خود و مشروعیت یابی آن میباشد؟
9 ـ شعار محوری انتخابات آزاد از طریق چه وسایلی و با چه اقداماتی میتواند موجب همدلی و همزبانی نیروهای ملی ـ دموکراتیک گردد؟ آیا بجای شکلگیری ائتلافات در جنبش دموکراتیک تضادها، تنشها و اختلافات در بین نیروها شدت و گسترش نخواهد یافت؟
10 ـ در صورت وقوع خطرات طغیانهای گسترده اجتماعی و خطر حملههای احتمالی نظامی از خارج، بهتر نیست از هم اکنون مردم به آلترناتیوهای دموکراتیک دیگری هم بیاندیشند و انتخابات آزاذ بعنوان محور و جوهر گذار دموکراتیک و راه اصلی اعتلا و ارتقای جنبش دموکراتیک از هم اکنون تمایل و گرایش غالب مردم را داشته باشد؟
11 ـ در مورد انتخابات ریاست جمهوری آیا احزاب اپوزیسیون توانایی و بصیرت آن را دارند که از سوی خود ورای رژیم و نظارت آن، حول یک یا چند چهره سرشناس ملی بتوافق برسند و از این طریق ضمن تبلیغ و ترویج برنامههای این چهرههای ملی در فضای انتخابات با توجه به آمادگی نسبی بالای جامعه، روندها و فرآیندهای گسترش آگاهی را تسهیل و تسریع کنند؟
پرسشهای فوق مشتی از خروار و شاخص و نمونهای از بغرنجیها و پیچیدگیهای روندهای آتی را مجسم میکنند. تلاش جهت گزینش و تشخیص راههای موثر و امکانهای روشمند و هدفمند برای تدارک و تکوین خرد جمعی کاربند و عبور از وضعیت بغرنج کنونی، از طریق بررسی و انطباق و کاربرد تجارب ملتهای دیگر و تجارب صدساله میهنمان به ثمر مینشینند و همچنین از طریق سنجش دقیق راه حلها و توازن نیروهای اجتماعی و سیاسی و برآورد و پیشرفت روندها و برآمدهای اجتماعی و سیاسی میتوانیم پاسخها را روشنتر و شفافتر و در گذر زمان تکمیل کنیم. تکمیل و گسترش مدل از سوی دیگر، مستلزم شناخت عناصر پایهای و عوامل تعیین کنندهای است که مسئله انتخابات آزاد را حدود و ثغور و هویت میبخشند.
ما ضمن شناخت و بررسی جوانب گوناگون انتخابات و روند فراروئی آن به انتخابات آزاد، مدل و طرح پیشنهادی خود را از طریق بررسی عوامل تعیین کننده پی میگیریم و به جوانبی از قبیل زمینههای ذهنی و اجتماعی و یا چیستی و چرائی و ضرورت و چگونگی گذار دموکراتیک خواهیم پرداخت.
گفتار دوم: جوانب فرایند گذار دموکراتیک
برای بررسی جهات و جوانب مدل گذار دموکراتیک فراروئی به انتخابات آزاد که در سالهای آینده همچنان کانون مباحث داغ و همپرسیها و رایزنیهای چند جانبه واقع خواهد گشت، باید ابتدا یاددآوری شود که عواملی از قبیل میزان رشد و تکامل ساختار اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی میهنمان و به تبع آن پدیده دولت ـ ملت، رژیم سیاسی یا حکومت، مردم در اقشار و گروهبندیهای گوناگونشان، سازمانهای مدنی، صنفی و غیره، احزاب و سازمانهای سیاسی، موقعیت و نفوذ رهبران ملی در جامعه، تاثیرات عوامل بیرونی یعنی دولتهای دیگر و سازمانهای بین المللی همواره در مرکز توجه میباشند و نقش قاطع و تعیین کنندهای در تدوین و تکوین مدلها و راههای گذار دموکراتیک دارند.
تحقیق درباره موج سوم دموکراسی در دهههای اخیر مبین آن است که اغلب در پایان عمر رژیمهای توتالیتر و دیکتاتوری و یا در جریان اضمحلال آن رژیمها و در شروع فرآیند دموکراسی امر انتخابات آزاد محور اساسی و موتور تحولات بنیادین جوامع مزبور بوده است. با بررسی تطبیقی و سنجش و شناخت گذارهای دموکراتیک در دهههای اخیر میتوان برخی نکات عام و یا تجربی گذارهای دموکراتیک را بدین ترتیب دسته بندی کرد.
1 ـ منبع و نیروی محرکه حرکتهای گذار دموکراتیک ممکن است از پایین (مردم)، بالا (دولت و حکومت) و بیرون (دولتهای دیگر) باشند. در شکلهای منعطفتر و دینامیک تر میتواند ترکیبهای گوناگونی از این سه عامل فوق را نیز مشاهده کرد.
2 ـ اشکال و شیوهها و راههای آغاز گذار میتوانند از طریق مسالمت آمیز : مذاکره، توافق، اصلاحات و یا بندرت غیر مسالمت آمیز: کودتاها و انقلابات صورت گیرند.
3 ـ گذار دموکراتیک از پایین معمولا شکل انقلابهای سیاسی را بخود میگیرد و پروسه دموکراتیزه کردن و نوسازی و توسعه اقتصادی ـ اجتماعی در این نمونهها با مشکلاتی عدیده روبرو میشوند.
4 ـ در گذار دموکراتیک از بالا خطر موجهای بازگشت از گذار دموکراتیک و تسلط مجدد حکومتهای توتالیتر و دیکتاتوری پروسه گذار را تهدید میکند.
5 ـ بر مبنای تجارب کشورهای دیگر در دهههای اخیر سه شکل عمده تغییر اجتماعی بقرار زیر مشاهده و تدوین
شده اند.
(TRANSFORMATION)الف: استحاله و تغییر شکل تدریجی از طریق اصلاحات در درون رژیم، نمونه گورباچف در شوروی
ب: فروپاشی حکومتها بر اثر مقاومت هیئتهای حاکمه و زمامداران و در نتیجه رهبری افراطی و تندروانه انقلابها توسط (REPLACEMENT)مخالفان و اپوزیسیون، نمونه انقلاب ایران
ج: پروسه جابجائی در نتیجه اعمال مشترک و متقابل و مصالحه و توافقها و فرآیندهای پیچیدهای بین حکومتها و (TRANSPLACEMENT)مخالفان رژیمهای غیر دموکراتیک، نمونه لهستان یارزولسکی و آفریقای جنوبی
6 ـ عوامل تعیین کننده و شرایط گذارهای دموکراتیک از لحاظ نظری به دو دسته تقسیم میشوند.
الف: نظریههای ساختاری و کلان و نسبتا دراز مدت که زمینههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جوامع و شاخصهای توسعه اقتصادی و گسترش شهرنشینی، توسعه آموزش و ارتباطات را بعنوان شرایط تعییین کننده تلقی میکنند.
ب: نظریهای کنشگرانه که کوتاه و یا میان مدت میباشند. برطبق این الگو کارگزاران اجتماعی و سیاسی یعنی طبقات و اقشار و نخبگان سیاسی اجرا و پیشبرد روندهای دموکراسی را رقم میزنند. نظریههای کنشگرانه خود به دو دسته جامعه ـ محور و دولت ـ محور تقسیم میشوند. رابطه نظریههای کنشگرانه با سه شیوه گذار یعنی استحاله، فروپاشی و جابجائی درخور توجه و مطالعه تطبیقی است.
7 ـ عدهای از طرفداران نظریه جامعه ـ محور به نقش طبقه متوسط در جوامعی چون برزیل، آرژانتین، اسپانیا، تایوان، کره جنوبی، فیلیپین و غیره اهمیتی بسیار قائلند و معتقدند که نیروهای سیاسی برخاسته از طبقه متوسط، نقش تعیین کننده در تکانههای اولیه و گسترش و ژرفش حرکات دموکراتیک کشورهایشان برعهده داشته اند. اما بطور کلی مدافعان نظریه جامعه ـ محور چهار عامل یعنی الف: گفتمان دموکراسی و گسترش افکار عمومی، ب: رهبری جنبش، ج: سازماندهی و د: نارضایتی عموم مردم را مورد تاکید قرار میدهند.
8 ـ در گذارهای دموکراتیک مدافعان نظریههای کنشگرانه دولت ـ محور چهار پایه اصلی قدرت دولتی یعنی الف: تسلط و اجبار، ب: ایدئولوژی مشروعیت بخش، ج: تامین خدمات و کارکردهای عمومی یعنی کارآمدی و د: تضمین منافع طبقات مسلط یا نزدیک به قدرت دولتی را مورد تاکید قرار میدهند. بدین ترتیب طبق نظریهای کنشگرانه ترکیب این هشت عامل یعنی چهار عامل جامعه ـ محور و چهار عامل دولت ـ محور در جنبشهای دموکراتیک و گذار به دموکراسی میتوانند منجر به تغییر رژیمها و حکومتها گردند.
9 ـ دموکراتیزه شدن هر کشور امری منحصر بفرد و ویژه و یگانه است و در نتیجه ترکیب گوناگون علتها و عوامل مختلف بوقوع میپیوندد.
10 ـ گفتمان سیاسی دموکراسی یا "ایدئولوژی مقاومت و مخالفت" در دهههای اخیر جوامع مختلف شامل موارد موضوعه مهم و یا شعارهای زیرین بوده است. (هانتینگتون، موج سوم دموکراسی)
ـ هواداری از انتخابات آزاد، علنی و عادلانه
ـ آزادیهای مدنی و دموکراتیک
ـ دموکراسی و حقوق بشر
ـ استقلال و ضدیت با استعمار
ـ مقابله با نقش ارتش در سیاست و نظامی گری حکومت
ـ آزادیهای مذهبی ـ سیاسی و مدنی، مقابله با کمونیسم و توتالیتاریسم در کشورهای بلوک شرق
ـ نفی سانسور و آزادی مطبوعات
ـ تمرکز زدائی
ـ توسعه اقتصادی و رفاه اجتماعی
11 ـ انتخابات آزاد اصل و جوهر دموکراسی است و پایهای و محوری ترین جزء گفتمان سیاسی و دموکراتیک را در خود متجلی دارد. هم هدف است و هم راه گذار را به مردم و نخبگان و سازمانها و نهادها مینمایاند و میتواند به عنوان یک گردونه جنبش آزادیخواهانه و دموکراتیک موجب شکل گیری ائتلافهای مهم در بین اپوزیسیون و انگیزش و بسیج مردمی جهت رهائی و آزادی ملتها گردد.
گفتار سوم: چیستی گذار دموکراتیک و انتخابات آزاد
از دیدگاه وجود اجتماعی نظام سلسله مراتبی و عمودی قدرت ریشه تاریخی در فرهنگ و ادیان و فلسفه ایرانی دارد. آثار تبعی و اجتماعی و سیاسی این دیدگاه تاریخی در اقتدارگرائی، نظام آمریت و قیم مآبی و در گفتمانهای تاریخی قدرت یعنی در گفتمان پاتریمونیالیستی سنتی و گفتمان شبه مدرنیسم پهلوی و گفتمان سنت گرائی ایدئولوژیک جمهوری اسلامی تجسم و تجلی یافته اند.
گفتمان پاتریمونیالیستی سنتی گفتمان مسلط سیاسی در عصر قاجار بوده است. از عناصر نظریه شاهی ـ نظام آمریت عمودی قدرت، نظریه سیاسی شیعه به قرآئت صفویه و نظام پدرسالارانه قبیلهای دوره قاجاریه تشکیل مییافت. اندیشه اقتدار پدرسالارانه و مرکزیت شاه بعنوان مالک جان و مال مردم جایی برای مشارکت و نقش فردیت و آزادی عمل و اندیشه و مشارکت و همپرسی مردم باقی نمیگذارد. با شروع انقلاب مشروطیت همراه با گسترش و ژرفش اندیشههای آزادیخواهانه، زمینههای فرهنگی ـ اجتماعی ـ سیاسی جهت گسترش گفتمان مشروطه، مدرنیته، قانونگرائی، آزادی، ایجاد دولت مدرن، ثبات و نظم و امنیت فراهم آمده و گفتمان پاتریمونیالیستی همراه با پایان دولت قاجار توان مقاومت در مقابل گفتمانهای جدید ایران قرن بیستم را نداشت. اما اجزا و عناصر معینی از این گفتمان در گفتمان شبه مدرنیسم پهلوی تداوم یافتند. گفتمان شبه مدرنیستی پهلوی از عناصر ترکیبی نظریه ایرانشهری و شاهی ایرانی، عناصری از پاتریمونیالیسم سنتی، توسعه و نوسازی از بالا، قانونگرائی، استقرار ثبات و نظم و امنیت، تکوین دولت مدرن و ناسیونالیسم ایرانی تشکل مییافت. در این گفتمان در ابتدا عقل گرائی در شخصیت کاریزماتیک رضاشاه و سپس در شکل اقتدار فردی و مطلقه محمدرضا شاه، بجز دوره کوتاهی که به دولت ملی مصدق منتهی شد (بین سالهای 20 تا 32) تجلی مییافت، در این دوره اما مبنای قانونگرائی، حفظ تمامیت قانون مشروطیت نبوده است. عرف گرائی (سکولاریسم) و توسعه اقتصادی در اقدامات و سیاستهای تندروانه و آمرانه و غیر دموکراتیک تحقق یافته و در ننتیجه اصناف، تجار بازار و قشرهای سنتی و روحانیون واقلیتهای قومی از این سیاستهای نوسازی آسیب دیده و از سوئی دیگر ارتش، حزب واحد و اقتدار مطلقه جایی برای مشارکت و همپرسی و انتخابات و آرای آزاد مردم باقی نمیگذارد. علیرغم همه این ناموزونیها اصلاحات اقتصادی و اجتماعی دوران حکومت پهلوی به نیازهای جامعه از قبیل امنیت، شکلیابی و تکوین نسبی دولت مدرن در مراحل معینی از توسعه اقتصادی و اجتماعی پاسخ گفت. اما جوانب منفی و مخرب این گفتمان با واکنش سخت و پرهزینهای مواجه شد که هنوز گریبان ملت را رها نکرده است. گفتمان سنت گرائی ایدئولوژیک و بنیادگرائی مذهبی در دو دهه آخر حکومت محمدرضا شاه هرچه بیشتر شکل یافته و با انقلاب 57 به عنوان گقتمان مسلط به همه حیات اقتصادی ـ اجتماعی ـ سیاسی ـ فرهنگی ایران احاطه یافت. نظریه سیاسی شیعه صفوی با نظریه ولایت مطلقه فقیه آیت الله خمینی درهم آمیخت. عناصری از پاتریمونیالیسم سنتی و نظام آمریت و قیم مآبی با وجوهی از گفتمان شبه مدرنیسم پهلوی: پارلمانتاریسم، نخبه گرائی و تمرکز قدرت سیاسی ترکیب گردید و نظام اقتدارگرائی فقیهانه جایگزین دولت مطلقه شاه شد . گفتمان سنتی و ایدئولوژیک فقاهتی با لیبرالیسم، پلورالیسم، جامعه مدنی، دموکراسی، ناسیونالیسم و تمدن ایرانی در تضاد و چالش قرار دارد و در آغاز با کاریزمای خمینی درهم آمیخته و معنا مییافت. با پایان این کاریزما اقتدار سنتی توسط جانشین او تداوم یافت. گفتمان دموکراسی خواهی اما در صد و پنجاه سال اخیر در واکنش به گفتمانهای فوق به اشکال مختلف در جامعه ما ظهور یافته و گفتمان مسلط را به چالش خوانده است، یکی از شکلهای آن گفتمان مشروطه خواهی است که اجزاء آن شامل تحدید قدرت شاه، مشارکت سیاسی مردم، قانونگرائی و رقابت احزاب میشد. در تداوم این گفتمان در سیاستهای دولت ملی مصدق، حاکمیت ملی و ملت، دولت حقوق مدار او، در دوره حکومت موقت بازرگان و ریاست جمهوری بنی صدر، علیرغم همه کارشکنیهای آیت الله خمینی و دستگاه روحانیت، و نیز در برخی از اقدامات دوره اصلاحات از 76 به بعد متجلی گردید. نیاز جامعه ایران یه دموکراسی نه صرفا به لحاظ تاریخی و رسوخ و نفوذ گفتمان دموکراسی در شعور تاریخی و اجتماعی مردم است، بلکه از ضعف و خلاء نسبی و عدم انطباق گفتمان فرتوت سنت گرائی ایدئولوژیک بر جامعه پرتب و تاب ایران قرن بیست و یکم ناشی میشود و ضرورت مییابد. جامعه ما به لحاظ ساختاری به کثرت گرائی، دموکراسی، لیبرالیسم و اصلاح روشمند حیات اجتماعی نیاز مبرم دارد. علاوه بر آن تحولات سه دهه اخیر که بر اثر موج سوم دموکراسی در جهان و در کشورهای گوناگون رخ داده چهره جهان امروز را تغییر داده است. جهان قرن بیست و یکم و مردم ایران دولت و حاکمیت قرن نوزدهمی ایران را برنخواهند تابید. از این جاست که فلسفه وجودی و چیستی دموکراسی و گذار دموکراتیک و فراروئی انتخابات نمایشی و غیردموکراتیک به انتخابات آزاد و دموکراتیک معنا و مفهوم مییابد.
گفتار چهارم: چرائی و ضرورت انتخابات آزاد
کاهش بیش از پیش مشروعیت و اقتدار رژیم جمهوری اسلامی و ناکارآمدیهای او در همه عرصهها و سیاست بین المللی و تنشها و اختلافات و اختلالات درونیش، میهنمان را در خطر جنگ و هرج و مرج، آشوبها و طغیانهای گسترده داخلی قرار داده است. تحریمها و تهدیدهای دولتهای دیگر بر بستر اعمال ماجراجویانه تسلیحاتی رژیم جمهوری اسلامی خطر حمله نظامی و محاصره جدی اقتصادی را بطور روزافزون تشدید کرده اند.
در چنین شرایطی شکل گیری اپوزیسیون نیرومند و متحد مدنی و گسترش ائتلافهای ضروری در بین نیروهای لیبرال ـ دموکرات و ملی و چپ یر بستر جنبشهای خود انگیخته سیاسی، مدنی و صنفی و حرکات اعتراضی زنان و جوانان و مناطق محروم کشور و جهت هدایت و رهبری هوشمندانه و سریع و پرتحرک این جنبشها نیاز و فوریت دارد. جنبشها و اعتراضات بدون یک گفتمان حقوق ـ محور که تفاوتها و مخالفتها را در جهت قانونمند و هدفمند هدایت میکند، خود بخود به یک جنبش دموکراتیک فرا نمیرویند. پیکار اجتماعی در سالهای اخیر برای خواستهها و مطالبات اقتصادی، اجتماعی و دفاع از حقوق بشر در بین اقشار گوناگون در داخل و خارج ایران گسترش یافته اند. این پیکار باید به مبارزه پرشور و گسترده دفاع از حقوق شهروندی بطور مشخص و معین در هم آمیزد. شعار انتخابات آزاد در مقابل انتخابات نمایشی و فرمایشی و غیر دموکراتیک رژیم میتواند این تلاش گسترده ملی را پربارتر و غنی تر نماید.
شعار انتخابات آزاد در همه سطوح بیانگر ماهیت و جوهر دموکراسی است و بعنوان زبان قاطع و روشن مردم در مقابل اراده ولایت فقیه و رد و نفی نظارت استصوابی قد علم میکند و انتخابات را نه در سیاستهای اجرائی و تعیین نمایندگان بلکه در زمینه انتخاب ارگانهای نظارتی و ارکان کشور تعمیم و گسترش خواهد داد. حاکمیت فقیه و ولایتش در ایران باید به چالش کشیده شود و اراده مردمی باید تا حد انتخاب اصلی ترین و بالاترین مرجع قدرت اوج گیرد. در این راستا باید هیچگونه ابهام، ایهام و گریزی باقی نماند. نیروهای "اصلاح طلب" حکومتی و احزاب و سازمانهای حاشیه رژیم و حتی اپوزیسیون ناپایدار باید زبان و برنامه خود را شفافتر کنند و به اراده ملت در جهت تامین خواستهای تاریخی، اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی تحقق نایافته از مشروطیت تا کنون یعنی حاکمیت ملی و مردمی و دولت حقوق مدار تن دردهند. طرح شعار انتخابات آزاد از سوئی دیگر در مهار و هدایت صحیح جنبش خود انگیخته و خشونت آمیز اقشار ناراضی مردم نقش مهمی ایفا خواهد کرد. مردمی که به ستوه آمده اند و در صورت انفجار و طغیان اجتماعی در لحظات پرتلاطم به ارکان جامعه و ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دولت حمله ور خواهند شد. این اقشار در صورتیکه راه حلهای دیگری را بشناسند و حامیان جدی داشته باشند کمتر به خشونت و انهدام دولت و جامعه کشیده خواهند شد. راه و ایده انتخابات آزاد بر بستر نافرمانی عمومی مدنی و گسترش اعتراضات و تظاهرات و میتینگها و اجتماعات هدفمند موجب گسترش آگاهیهای فردی و اجتماعی خواهد شد. مردم در شرایطی که سلطه و اقتدار حاکمیت آسیب جدی دیده است و استقلال و تمامیت ارضی و یکپارچگی کشور در خطر جدی واقع شده است، میتوانند خود به اتکاء رهبرانشان حاکمیت و نظام دموکراتیک را بر پا دارند.
گفتار پنجم: چگونگی فراروئی به گذار دموکراتیک و انتخابات آزاد
رژیم جمهوری اسلامی در طی سه دهه سلطه با اعمال اقتدار ایدئولوژیک ـ سیاسی و قهر و سرکوب، دولت و قدرت سیاسی را به شکل مارپیچی و دالان تودرتو و پیچیدهای درآورده است که در راس اضلاعش میتوان هریک از اجزای ایدئولوژیک و ساختار حکومتی و یا کارکردهای غیر دموکراتیک و غیر مردمیش را مشاهده کرد. این دالان تودرتو و مارپیچ نقش تولید و بازتولید اقتدار، سرکوب، ارعاب و عامل فقر و بی عدالتی بعهده دارد و عامل تخریب اراده ملت و اپوزیسیون را دارد و در نهایت نابودی خود و کشور را تدارک دیده است. جهت رهائی از این مخمصه تاریخی و اوضاع سخت درهم پیچیده، ملت ایران باید از تمامیت ظرفیت بالقوه و بالفعل و شعور تجربه و تاریخی خود بهره بگیرد و جوانان قهرمان کشور و زنان مبارز میهنمان و مردمان آگاه باید دندان به جگر بگذارند و از این دالان و دایره شیطانی بگذرند و به بیرون راه بگشایند و کشور را از خطر جدی برهانند. در چنین شرایطی، راهگشائی در وهله اول به معنای تمرکز معنوی و ابتکار و خلاقیت و مستلزم عشق و علاقه به میهن و مهرورزی متقابل مردمان و اعتقاد و باور راستین جامعه به خویش جهت یک رستاخیز ملی از طریق خرد جمعی کاربند و اراده ملی و از خودگذشتگی است.
مردم ایران میتوانند، رستاخیز ملی و گذار دموکراتیک را از طریق رشد و گسترش اگاهیهای فردی و اجتماعی و امکان تجهیز هرچه بیشتر به اطلاعات، بیداری هرچه بیشتر وجدانهای آزاد ، با کوشش آگاهان و کارشناسان مختلف توسط نقد و روشنگریهای کارشناسانه، بوسیله ارتباطات گسترده در بین گروههای مردمی و اقشاری که منافع مشترک دارند، اقدام دسته جمعی برای دفاع از حقوق مشترکشان در واحدهای روستائی ـ شهری ـ منطقهای ـ استانی (مثل نیازهایی از قبیل آب و برق و نیازهای عمومی و فوریتی دیگر)، ابتکار ملی در دفاع از حقوق زنان که زنان کشورمان در تدارک وسیع آن میباشند ، اقدامات گسترده و پیگیرانه و قهرمانانه جوانان و دانشجویان کشورمان و .... و خلاصه از طریق دفاع از حقوق بشر و حقوق شهروندی و ضرورت انتخابات آزاد علنی و منصفانه تحت نظارت سازمانهای بین المللی تدارک ببینند. این رستاخیز ملی بدون گسترش این جنبشهای اجتماعی که مجهز به فکر و اندیشه و گفتمان دموکراسی خواهند شد، امری محال است.
رستاخیز ملی از طریق نصیحت به زمامداران حکومتی و طلب یاری و همدردی از آنان و برانگیختن رحم و مروت و جوانمردی "اصلاح طلبان حکومتی" مقدور و ممکن نخواهد بود. آنها نیز در این دالان تودرتو و در نقش و فونکسیون معینی واقع شده اند و چنین ریسک و خطری را، به تجربه دیده ایم که نخواهند کرد. تا بحران مشروعیت و کارآمدی و همبستگی رژیم به حد بحران استیلا و سلطه و اقتدار نظام فقیه ـ پاسدار نیانجامد، امکان کمک موثر "اصلاح طلبان" دولتی امری خیالی است. آنها اگر یک گام به پیش بردارند، دو گام به پس برخواهند داشت تا مورد خشم و انزجار و تصفیه فقیه ـ پاسدار واقع نشوند.
مردمی که به جنبش میآیند، خود را هر روز قوی تر و دیوارها و پایههای مستحکم رژیم را لرزانتر خواهند کرد. باید همه واقعیت و همه حقیقت و همه خواستهای اصلی را در مورد ضرورت پایان دادن به رژیم به مردم گفت. باید با شهامت از نفی ولایت فقیه تا نفی قانون اساسی کنونی، تا برچیده شدن شورای نگهبان،تا انحطاط و بیهودگی کابینهها و ریاست جمهوریها، تا خطر هر چه بیشتر نظامی و فاشیستی شدن ارکان سیاسی و اجتماعی کشور را شناساند و مردم را در هر دوره انتخابات تا نزدیکیهای انتخابات، دعوت به دادن شعار انتخابات آزاد کرد و نباید هراسی را به دل راه دهیم که آنها بر اثر شعارهای ما شکار رژیم و "مصلحان" مردد و یا ترفندباز واقع مشوند. مردم در سالهای اخیر با تحریمها و اعتراضات و مقاومتها و مخالفتهایشان مشروعیت رژیم را بارها به زیر سئوال کشیده اند. شعار انتخابات آزاد باید از نقطه زمانی معینی شروع شود. مردم میتوانند در سطح شهر و روستا در بین اقشار و اصناف گوناگون برای نمایندگان مجلس و در سطح کشور برای انتخابات ریاست جمهوری کسان مورد اعتماد خودشان را شناسائی کرده و از آنان مصرانه بخواهند که در راه دفاع از خواستهای شهری ـ منطقهای ـ استانی کشوری و یا خواستهای صنفی (در قشرهای گوناگون کارگران، معلمان و ....) بکوشند. بدین ترتیب باید جبههای به گستردگی کل ایران باز کرد. شهروندان خارج از کشور میتوانند این جبهه را در بین جوامع و سازمانهای بین المللی گسترش داده و کمکها و پشتیبانی آنان را طلب کنند، همانگونه که روزگاری دفاع از برچیدن آپارتاید جهانی شده بود.
در صورتیکه رژیم هر یک از کاندیداهای نمایندگی را حذف کند، که در دورههای گوناگون کرده است، و هم اکنون نیز حتما به تصفیههای فلهای دست خواهد زد. باید در همانجا شرکت نکردن در انتخابات آزاد را شعار داد. باید از بین شخصیتهای ملی و فرهمند کشور زنان و مردان را به قبول کاندیدائی ریاست جمهوری تشویق و ترغیب کرد و از آنان خواست که در راه ترویج برنامههای شان به گسترش آگاهیهای فردی و اجتماعی و به شناخت و تجهیز مردم به نظرات راهبری و برنامههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بکوشند.
این امر غیر از تجهیز و متشکلتر شدن فکری و سازمانی در بین مردم، حداقل تاثیری که خواهد داشت منجر به فشار به رژیم و دولتمردان و تن دادن اجباری آنان به تغییراتی در برنامههایشان خواهد شد. امری که در صورت گسترش و در مراحل پیشرفتهاش به نوعی به افزایش رقم دولتمردان معتدل تر و یا غیر محافظه کار در رژیم کمک خواهد کرد. فراموش نکنیم هر چه در دو سوی رژیم و اپوزیسیون رادیکالیسم و افراط گرائی و تندروی بیشتر رشد کند، شدت عمل و خشونت در جامعه امکان بیشتری خواهد یافت و هر چه اعتدال و میانه روی و بگونهای فضای گفتگو بست و رواج یابد امکان گذار دموکراتیک بیشتر خواهد شد.
ایده انتخابات آزاد در کشورمان بدون آزادی زندانیان سیاسی، بدون رفع اتهام از تبعیدیان کشور، بدون آزادی مطبوعات و برچیدن ممیزی (سانسور) از نشر و ترویج کتاب، بدون آزادی وب نوشتها، بدون آزادی اخزاب سیاسی و سازمانهای صنفی ـ مدنی و بدون برپائی اجتماعات و میتینگها و بدون نظارت سازمانهای بین المللی بر انتخابات ممکن نخواهد شد.
پایان قسمت اول
ادامه دارد
فهرست منابع در پایان آخرین بخش مقاله خواهد آمد.