iran-emrooz.net | Sat, 07.07.2007, 9:14
حکایت همچنان “باقی” است
رامین احمدی
|
آقای عمادالدین باقی در جواب به مقالهی بنده دوباره متوسل به تهمت و افترا شدهاند و از طریق یکی از خبرنگاران تحت کنترل آقای خلیلی در وزارت اطلاعات در یک روزنامه آمریکایی تهمتهای دو سال پیش خود را تکرار کردهاند. طوطی وار حرف استادان وزارت اطلاعات را تکرار میکنند که فعالان جامعه مدنی باید منزوی شوند و کسی به آنها کمک نکند و اینکه دربارهی کارگاههای آموزش مبارزه غیرخشونت آمیز فریب خورده بودند و فکر کرده بودند که از سوی سازمان ملل دعوت شدهاند و بعد که به شهر دبی رسیدهاند حقیقت را فهمیدهاند. این دروغها را ایشان دوسال پیش نیز گفته بود و من از آنجا که میدانستم ایشان و خانواده زیر فشار وزارت اطلاعات قرار دارند و هرچه که از آنها خواسته میشود ناچارند انجام دهند جوابی ندادم. اما تکرار این تهمتها به سنگین تر کردن جو داخل کشور و فشار بر فعالان مدنی و انزوای خود ایشان کمک کرده است و آقای باقی با در اختیار وزارت اطلاعات قرار دادن خود آبروی بسیاری در انجمن دفاع از زندانیان را به خطر انداخته است. چون به نظر میرسد تا زمانی که حکایت آقای باقی برای همه در داخل کشور روشن نشده، وزارت اطلاعات به سوء استفاده از ایشان و آلت دست ساختن او و گروهش ادامه خواهد داد پس بگذار این داوریها را به پیش داور اندازیم:
۱ - آقای باقی هرگز از سوی بنده به کارگاهی دعوت نشده بودند که بنده ایشان را فریب داده باشم. اعلامیهی کارگاههای ما بر روی اینترنت انتشار یافته بود و همه از جمله ماموران وزارت اطلاعات آگاه بودند که قرار است این کارگاهها تشکیل شوند. آنچه که ماموران وزارت اطلاعات انتظار نداشتند این بود که کارگاهها از گروههای کوچک و خصوصی تشکیل شوند و ماموران نتوانند شرکت کنندگان را شناسایی و در بازگشت دستگیر کنند.
۲ - بنا به اطلاع بنده، دعوت کننده آقای باقی یکی از دوستان نزدیک و قابل اعتماد ایشان بود که سابقا نیز در وزارت اطلاعات سپاه کار میکرد و گروه آقای باقی در دوبی جز تعریف از شخصیت این دوست و ذکر مناقب ایشان نمیگفتند.
۳ - دعوت کننده مدعی است آقای باقی ابتدا به ایشان اسامی دیگری را داده بوده است و در آخرین لحظه لیست را عوض میکند و زن و دختر و عضو دیگری از خانواده را به همراه آقای ابطحی به کارگاه میفرستد. اگر آقای باقی تکذیب کند ناچار از انتشار نام دوست ایشان و ای میلهای مبادله شده خواهم بود.
۴ - گروه آقای باقی تنها گروهی بود که به کارگاهها با ضبط صوت، دوربین عکاسی و فیلمبرداری آمده بودند و به اصرار مطالب را ضبط میکردند و از کارگاه فیلم و عکس میگرفتند. این گروه تنها گروهی بود که اصرار داشت بقیه شرکت کنندگان را ملاقات کند و آقای ابطحی مرتب از بنده تعداد شرکت کنندگان را میپرسید.
۵ - گروه آقای باقی تنها گروهی بود که در پایان دوره کارگاهها میخواست در دوبی باقی بماند و از ما تقاضای کمک مالی داشت و هرچه برای ایشان توضیح میدادیم که پولی در کار نیست و فقط هزینه سفر هوایی و هتل به عهده ماست به خرجشان نمیرفت.
۶- گروه آقای باقی تنها گروهی بود که به ما گفت در بازگشت، شرکت خود در کارگاهها و جزییات آن را به حکومت گزارش خواهند داد. منطق ایشان هم این بود که ما در چهارچوب رژیم اصلاح طلب هستیم و شفاف عمل میکنیم و باید بگوییم کجا بودیم و چه میکردیم. از این نظر انصافا باید گفت با ما در آن مرحله صادق بودند!
۷- کارگاههای آموزش حقوق بشر و مبارزه غیرخشونت آمیز به کلی از هم جدا بودند و هریک مدت سه روز طول کشید. آقای باقی مرتب تکرار میکند که فریب خورده و فکر میکرده از سوی سازمان ملل متحد دعوت شده است ولی دوبی که رسیدهاند فهمیدهاند که سازمان مللی در کار نیست. گیرم که دوست قابل اعتماد ایشان به او دروغ گفته است. وقتی به دوبی رسیدند و روز اول فهمیدند که کارگاه سازمان ملل متحد نیست میتوانستند بازگردند. حالا فرض کنید روز اول پرواز بازگشتی نبود، میتوانستند روز دوم بازگردند. کسی که فریب خورده هر روز برای شش روز به فریبگاه بازنمیگردد!. بچه نابالغ و کودن هم چنین کاری را شش روز پشت سر هم انجام نمیدهد چه رسد به رهبران باتجربه و گردان فعالیتهای مدنی و حقوق بشری اسلامی.
۸- اگر آقای باقی راست میگفت و به این کارگاه دعوت شده بودند منطق حکم میکرد این دعوت را با اعضای انجمن دفاع از حقوق زندانیان در میان گذارد و انجمن تصمیم بگیرد که میخواهد به این کارگاه برود یا خیر. شاید اعضای انجمن تصمیم میگرفتند درباره این کارگاهها اندکی تحقیق کنند. شاید تصمیم میگرفتند کسانی غیر از همسر و دختر آقای باقی را همراه آقای ابطحی به دوبی بفرستند. بالاخره انجمن که آلت دست آقای باقی و غلام حلقه به گوش ایشان نیست.
۹- هربار آقای باقی بر منبر میرود و با یکی از خبرنگاران وزارت اطلاعات در روزنامههای آمریکایی به تهمت و افترا متوسل میشود وانمود میکند که سرکوب جمهوری اسلامی در داخل کشور فقط و فقط به خاطر تخصیص بودجه آمریکا به پیشبرد دموکراسی در ایران است و خبرنگاران وزارت اطلاعات سعی میکنند با استفاده از آقای باقی، کارگاههای مبارزه غیرخشونت آمیز را جزء برنامههای دولت آمریکا و تحت الحمایه آن معرفی کنند. این دروغها تنها برای فشار بر فعالان سیاسی داخل کشور انجام میشود و در خارج برای فشار بر دولت بوش برای پذیرفتن جمهوری اسلامی به عنوان حکومتی مشروع و متکی به مردم ایران. بر ماست که برای فعالان داخل کشور و از جمله انجمن دفاع از حقوق زندانیان، حقایق را حداقل یک بار بیان کرده باشیم: فراموش نکنید که بسیار پیش از دولت بوش و بودجه دموکراسی، حکومت راه سرکوب مخالفان را پیش گرفته بود. کارگاههای مبارزه غیرخشونت آمیز نیز به قدمت مبارزه سیاهپوستان آمریکا برای حقوق برابر و یادگار دوران مارتین لوتر کینگ هست و در بیش از چند دهه، جوانان در کشورهای مختلف جهان به یکدیگر اصول این مبارزه را آموختهاند و کارگاههای آموزش این اصول به جوانان ایران نیز محصول بیش از ده سال کار و مطالعه است و به دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی بازمیگردد و هیچ دولتی تاکنون حمایت مالی یا سیاسی از این کارگاهها نکرده است.
۱۰ - مبارزه مردم ایران با حکومت جمهوری اسلامی نیز محصول این کارگاهها نیست. مبارزه مردم ایران حاصل سالها فساد و بی عدالتی و تحمیل نابرابریهای جنسی و سرکوب کارگران و زحمتکشان ایران است. حکومت با کفر دوام میآورد اما با ظلم دوام نمی آورد. این حکومت ظالم نه به خاطر کارگاههای آموزش مبارزه غیرخشونت آمیز بلکه به خاطر ظلمی که به مردم ایران میکند سقوط خواهد کرد و برای عملهی ظلم و آنها که آگاهانه خود را آلت دست استبداد کردند جز وجدانی معذب و نفرین مردم باقی نخواهد ماند .وظیفه من گفتن بود.