iran-emrooz.net | Wed, 30.05.2007, 9:37
روابط ایران و مصر از ابتدا تا به امروز
حسن هاشمیان
استاد دانشگاه و کارشناس مسائل خاورمیانه
آنچه امروزه ممکن است تعجب همه را برانگیزد این که دو کشور مهم تاریخی چون ایران و مصر با داشتن ویژگی های مشترک فراوان سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ، فاقد روابط دیپلماتیک کامل با یکدیگرند. روابطی که میان دو کشور به عمق تاریخ می رسد وشکل گیری آن به نخستین سده های پیدایش تمدن بر روی این کره خاکی باز می گردد. علاوه بر این تاریخ معاصر نشان می دهد که قطع روابط میان دو کشور در هیچ دوره ای به اندازه امروز طولانی نبوده است. سلسله وقایع تاریخ اخیر گواهی می دهد که تبادل سفیر میان ایران و مصر در دوره جدید به 138 سال پیش برمی گردد، زمانی که کشور ایران بعد از امضای معاهده « ارض روم » با حکومت وقت عثمانی ، اجازه یافت در حیطه قلمرو این امپراطوری کنسولگری و سفارتخانه باز کند. در آن سال ها کشور مصر بخشی از حاکمیت عثمانی ها به حساب می آمد و ایران از این طریق توانست در سال 1869نخستین سفیر خود بنام « حاج محمدصادق خان » را در دوره قاجاریه روانه قاهره کند.
از زمان ورود نخستین سفیر ایران به قاهره تا سال 1961 و تیره شدن روابط ایران و مصر در روزگار جمال عبدالناصر و شاه سابق ایران، 13 سفیر ایرانی در کشور مصر خدمت کردند.در آن سال ها موضعگیری جمال عبدالناصر و شاه سابق ایران بر علیه یکدیگر، روابط سیاسی میان دو کشور را به مدت 9 سال معلق ساخت. اما در واپسین سال زندگی ناصر تلاش برای از سرگیری روابط مجدد میان دو کشور صورت گرفت و بعد از مرگ رهبر سابق مصر در 28 سپتامبر 1970 ، یک بار دیگر دو کشور به تبادل سفیر پرداختند. به دنبال آن و با به روی کار آمدن « انور سادات » بهبود روابط میان دو کشور شتاب گرفت و در سال 1975 با سفر شاه سابق ایران به مصر به اوج خود رسید. قبل از این در اکتبر 1971 سادات توقف کوتاهی در تهران داشت و در زمان برگزاری جشن های معروف 2500 ساله شاهنشاهی در شیراز، حسین شافعی معاون وقت انور سادات ریاست هیئت مصری را در این جشن ها به عهده داشت.
فاصله میان سال های 1975 تا 1978 را نقطه عطف اوج گرفتن روابط ایران و مصر در روزگار رژیم گذشته ایران تلقی می کنند زیرا علاوه بر سفر شاه سابق و ولیعهد او به این کشور، فرح دیبا همسر شاه سابق ایران نیز دو بار به مصر سفر کرد و موافقتنامه های متعدد اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی میان مقامات دو کشور به امضا رسید. در این سال ها دو کشور نه فقط روابط محکم اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی با یکدیگر برقرار کرده بودند بلکه شاه سابق ایران در شخصیت رئیس جمهور وقت مصر دوستی را یافته بود که در بسیاری از قضایای منطقه ملتهب خاورمیانه و به ویژه در نگاه به اسرائیل و امریکا با وی همراه بود وهمانند او فکر می کرد. این اندیشه ها سرانجام مصر روزگار انور سادات را به « کمپ دیوید » و امضای قرارداد صلح با اسرائیل کشاند. موضوعی که خشم جهان عرب را برضد سادات برانگیخت و به طرد و انزوای مصر منجر شد. در روزهای تنهائی و طرد شدگی انور سادات، شاه سابق ایران نه فقط یار و دوست نزدیک او به حساب می آمد بلکه مشوق وی در پیمودن راه صلح با اسرائیل بود.
طوفان انقلاب بهمن 1357 در دوره طلائی روابط ایران و مصر وزیدن گرفت. آنچه که در نظر شاه سابق ایران نکات مثبت و قابل تحسین رژیم حاکم بر مصر پنداشته می شد، در نظر انقلابیون ایران نکات منفی و قابل نکوهش ارزیابی گردید. فلسطین و قضیه فلسطین بخش جدا نشدنی از انقلاب ایران بود و آنچه که سادات در راه صلح با اسرائیل به آن اقدام کرده بود، در انقلاب ایران خیانت بزرگ تلقی شد و رئیس جمهور سابق مصر به شخصی منفور در نظر انقلابیون ایران مبدل گشت. در آن روزهای انقلابی در ایران ، علاوه بر قرارداد صلح با اسرائیل ، پناه دادن به شاه ایران توسط انور سادات ، خود به خود خشم مردم انقلابی ایران را بر ضد وی برمی انگیخت و در نهایت همه این امور به قطع روابط میان دو کشور منجر شد و تبادل اتهامات و حملات تبلیغاتی بر علیه یکدیگر جایگزین شکل روابط گذشته شد.
آغاز جنگ ایران و عراق در سال 1980 و حمایت حکومت مصر از صدام حسین و فرستادن سربازان مصری به جبهه های جنگ بر ضد ایران ، عامل دیگری برای عمیق تر شدن اختلافات میان ایران و مصر شد. جنگ ایران و عراق که در پی بلند پروازی های صدام حسین بروز کرد، در میان طراحان دیپلماسی مصر بعنوان سپر دفاعی جهان عرب در برابر توسعه انقلاب ایران تعبیر شد و مصری ها که بعد از امضای قرارداد صلح با اسرائیل خود را مطرود از جهان عرب یافته بودند، تمام تلاش خود را به کار بردند تا از جنگ ایران و عراق وسیله ای برای بازگشت خود به صف بندی جدید اعراب بر ضد« ایران انقلابی» بسازند. این سیاست مصر بعد از مدتی کارساز شد و کشور امارات متحده عربی نخستین کشوری بود که تحریم مصر را شکست و به دنبال آن دیگر کشورهای عربی ، یکی بعد از دیگری روابط خود را با این کشور از سر گرفتند.
حادثه ترور انور سادات در سال 1981 تبعاتی برای روابط ایران و مصر بوجود آورد که اگرچه موانع ظاهری و جانبی بر سر راه از سرگیری روابط میان دو کشور قرارداد اما به نظر می رسد این موانع جانبی و تشریفاتی تا به امروز به قوت خود باقی مانده و اجازه نداده است دو کشور آن طور که مایل هستند روابط دیپلماتیک خود را از سر بگیرند. عامل حادثه ترور انور سادات یک افسر اسلام گرای ارتش مصر بنام « خالد اسلامبولی » بود که بعد از انجام حادثه ترور، دستگیر و به مرگ محکوم شد. انقلابیون ایران برای پاسداشت یاد وی و تجلیل از اقدام شجاعانه او ، یکی از خیابان های تهران را به نام وی نامگذاری کردند. نام این خیابان اکنون بعنوان یکی از بزرگترین موانع از سر گیری روابط دو کشور تلقی می شود.
روابط ایران و مصر در دوره اصلاحات
از زمان ترور سادات و جایگزین شدن محمد حسنی مبارک به جای وی تا زمان روی کار آمدن محمد خاتمی و آغاز دوره اصلاحات ، روابط ایران و مصر فراز و نشیب های بسیاری دید اما شرایط منطقه ای و اوضاع داخلی دو کشور به هیچ یک از طرفین اجازه نداد کارهای مهمی در جهت بهبود روابط سیاسی انجام دهند و این وضعیت تا پیروزی محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری 1997 ادامه یافت. اما واقعه دوم خرداد 1376 از نظر دیپلماتیک طعم دیگری داشت و علاوه بر شور و شوق داخلی ، تحسین مردم دنیا را برانگیخت و بعنوان یک رویداد جهانی و نقطه تحول مهم در ایران تعبیر شد. در پی این رویداد تاریخی، مصری ها دست به کار شدند و حسنی مبارک رئیس جمهور مصر ، پیروزی خاتمی را به وی تبریک گفت. در چنین شرایطی این احساس در میان مسؤولان دو کشور متبلور شد که می توانند افق های فرهنگی ، بازرگانی و ورزشی را میان دو ملت باز کرده و زمینه های شکل گیری روابط کامل سیاسی را مهیا کنند. نخستین کارها با امور فرهنگی آغاز شد. در سال 1999 یک فیلم ایرانی در جشنواره فیلم قاهره شرکت کرد و یک دختر 16 ساله ایرانی بنام « پگاه آهنگرانی » جائزه بهترین هنرپیشه زن جشنواره قاهره را از آن خود کرد. در این اثنا « انجمن دوستی ایران و مصر » که افراد مختلفی از قشرهای جامعه چون سینماگر، ورزشکار، نماینده مجلس و استاد دانشگاه را در خود جا داده بود، تشکیل شد و هدف خود را گسترش روابط فرهنگی و نزدیکی دو ملت ایران و مصر اعلام کرد. در آن زمان ریاست این انجمن به عهده فردی بنام « محمد صادق حسینی » مشاور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بود که این وزارتخانه در دوره تصدی عطاء الله مهاجرانی نقش مهمی را در گسترش روابط فرهنگی میان ایران و مصر از طریق فرستادن گروه های هنری و مطبوعاتی و دعوت از گروه های مشابه مصری برای سفر به ایران، ایفا نمود.
در یک رویداد جالب دیگر که نشان از توجه مصری ها به فرهنگ ایرانی دارد، با بروز درگیری خونین میان مسلمانان و مسیحیان در یک روستای دور افتاده در استان سوهاج مصر ، مسؤولان مصری فیلم ایرانی « فرزند مریم » را برای اهالی روستا به نمایش درآوردند. این فیلم داستان یک پسر مسلمان را با یک کشیش مسیحی نشان می دهد که چگونه در دوره های سخت زندگی به کمک هم می شتابند و بعنوان یار و یاور همدیگر ظاهر می شوند. پیام این فیلم دوستی میان مسلمانان و مسیحیان بود و مسؤولان مصری برای آرام کردن فضای متشنج روستا از آن استفاده کردند.
در سال 2000 برای نخستین بار تیم ملی فوتبال مصر در یک بازی چهار جانبه در تهران شرکت کرد و به شدت مورد استقبال قرار گرفت. در این میان مصری ها امیدوار شدند با اعزام تیم های ورزشی بیشتر، هرچه زودتر زمینه برقراری روابط کامل دیپلماتیک میان دو کشور فراهم شود.از اینرو در پی گسترش روابط فرهنگی و ورزشی ، دعوت از مقامات سیاسی و انجام سفرهای متقابل مسؤولان میانی دو کشور مصر و ایران صورت گرفت. در یک تحول جدید در سال 2000 ، وزیر اوقاف مصر از شخصیت های بلنپایه سیاسی و دینی ایران چون آیت الله جنتی ، تسخیری و واعظ زاده برای مشارکت در کنفرانس شورای عالی امور اسلامی که در قاهره منعقد می شد، دعوت به عمل آورد. در مقابل مقامات تهران نیز از شخصیت های دینی مصر چون شیخ الازهر، رئیس دانشگاه الازهر، مفتی بزرگ مصر و شخصیت هائی از وزارت اوقاف مصر برای شرکت در کنفرانس وحدت اسلامی تهران دعوت به عمل آوردند. در این اثنا مصری ها اجازه دادند مسجد حضرت زینب در قاهره توسط ایرانی ها بازسازی و مرمت شده ، محوطه پیرامونی آن را گسترش دهند.
در یک اقدام مثبت دیگر دولت مصر از درخواست ایران برای پیوستن به « گروه 15 » به شدت حمایت کرد و در جلسه ای که در خردادماه 1379 در قاهره منعقد شد ، درخواست ایران علی رغم مخالفت کشورهای امریکای لاتین که خواستار عضویت کلمبیا به جای ایران در گروه 15 بودند، تصویب شد. حسنی مبارک رئیس جمهور مصر پیوستن ایران به گروه 15 را با یک تماس تلفنی به محمد خاتمی تبریک گفت و بسیاری از تحلیل گران در آن زمان معتقد شدند که دیگر مانعی بر سر راه از سرگیری روابط دیپلماتیک کشور باقی نمانده است.
اما تحول عملی در روابط ایران و مصر در حاشیه اجلاس وزرای خارجه کشورهای سازمان کنفرانس اسلامی در شهر کوالالامپور به وقوع پیوست و آن زمانی بود که دو وزیر خارجه وقت ایران و مصر با یکدیگر دیدار کردند. عمرو موسی و کمال خرازی در این دیدار به توافق رسیدند که هر چه زودتر روابط کامل سیاسی میان دو کشور را از سر گیرند. در این میان صاحب نظران معتقد بودند که تماس تلفنی رؤسای دو کشور بعد از قبول عضویت ایران در گروه 15 در اجلاس قاهره ، تنها برای تبریک این عضویت نبوده بلکه بررسی برداشتن گام های عملی برای از سرگیری روابط میان دو کشور را در بر می گرفت ، زیرا که در سال 1998 در اجلاس گذشته گروه 15 در قاهره ، وقتی کشور کنیا به عضویت این گروه درآمد، شاهد تماس تلفنی حسنی مبارک با حاکم کنیا نبودیم.
به نظر می رسید که دیدار کمال خرازی و عمرو موسی در مالزی موانعی چون « سنگ اندازی ایران در راه فرآیند صلح خاورمیانه »، « صدور انقلاب اسلامی ایران به کشورهای عربی » و « قضیه خیابان خالد اسلامبولی » را پشت سر گذاشته بود. علاوه بر این مصری ها موضوع جزایر سه گانه ایرانی را نیز به فهرست توافق های خود با طرف ایرانی اضافه کرده بودند. بعد از این دیدار یک هیئت پارلمانی ایرانی در تیرماه 1379 به ریاست میردامادی و برای شرکت در کنفرانس اتحاد مجالس اسلامی عازم قاهره شد و چند روز بعد کارشناسان برجسته مؤسسه مطالعات سیاسی الاهرام به ایران آمدند. تمام این رفت و آمدها اگرچه اهداف کلی تر دیگری داشت اما در اصل بر از سرگیری روابط دیپلماتیک میان دو کشور ایران و مصر متمرکز بود. در این زمان پندار بر این بود که دیگر هیچ مانعی در راه از سرگیری روابط ایران و مصر باقی نمانده بود و تنها رهبران دو کشور می بایست سفیران خود را معرفی کنند.
اما ناگهان اصرار حسنی مبارک بر تغییر نام خالد اسلامبولی از خیابانی در تهران و مخالفت داخلی با آن در ایران ، بعنوان یک مانع اساسی در راه فرستادن سفرای دو کشور نمود پیدا کرد. ترس رئیس جمهور مصر از نیروهای اسلامگرا و حادثه ترور ناموفق وی در اتیوپی ، حسنی مبارک را بر آن داشت تا بر موضوع تغییر نام خیابان ایرانی اصرار ورزد. در چنین شرایطی و با مطرح شدن چنین خواسته ای از سوی مصری ها، دو راه برای محمد خاتمی رئیس جمهور وقت ایران باقی نمانده بود: یا اینکه به مصری ها بفهماند که نباید مسأله بزرگ و با اهمیتی جون روابط دو کشور را به مسأله کوچکی چون نام خالد اسلامبولی و عکس وی در یکی از خیابان های تهران ربط دهند، یا دیپلماسی داخلی خود را به کار بندد و از طریق مؤسساتی چون شورای شهر نام این خیابان را تغییر دهد. در آن ایام خاتمی کوشش های خود را در دو سو به کار برد و حتی به موفقیت هائی چون تغییر نام خیابان از طریق شورای شهر تهران نائل شد. اما این موفقیت ها هرگز جامه عمل نپوشید و در گرد و غبار حمله امریکا به عراق، پایان دوره اصلاح طلبان و آمدن احمدی نژاد گم شد.
در دوره بعد از خاتمی ، مصر و ایران بیش از آنچه که تصور می شد از یکدیگر دور شدند و با موضعگیری های جدید حسنی مبارک بر ضد شیعیان عراق و منطقه خلیج فارس که آنها را به وابستگی به ایران متهم کرد، دامنه اختلافات میان دو کشورابعاد تازه ای یافت و دولت جدید ایران برای بهبود روابط خود با مصر ، یک بار دیگر باید راه رفته توسط محمد خاتمی را تجربه کند.