iran-emrooz.net | Tue, 24.04.2007, 9:13
بخش سوم
موضع گیریهای ارتجاعی علیه دکتر مصدق
دکتر محسن قائم مقام – نیویورک
|
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
پیش گفتار بخش سوم
در دو بخش گذشته به برخی از حملات دسته جمعی و ارتجاعی علیه دکتر مصدق پاسخ گفته شد. و نیز اشاراتی تاریخی و تحلیلی از دوران رضا شاه به عمل آمد. در این بخش کوشش میشود که بطور گذرا پیدایش، رشد و نضج نهضت ملی ایران پس از شهریور 1320 و رهبری دکتر مصدق مرور شود. و به برخی از مطالب نادرست عنوان شده در مقالات نویسندگان " چپ رادیکال " پاسخ داده شود. حق هست که دانشورانی که در موضوع نهضت ملی ایران مطالعه داشته اند نیز با قلم خود این " وارونه نویسی های تاریخ " را افشا نمایند.
ایران پس از شهریور 1320
شهریور 1320 فرا رسید ومتفقین مملکت ما را اشغال نظامی کردند. دیکتاتور تنها و بی پناه از ایران بیرون رانده شد. انگلیسی ها زمانی که نتوانستند شخص مناسبی از خانواده قاجار پیدا نمایند محمد رضا ولیعهد را بسلطنت برگزیدند. سید ضیاءالدین طباطبائی، عامل کودتای 1299 سر از صندوق انتخابات بیرون آورد و مصدق بمنزله دادستان ملی و بعنوان اعتراض به اعتبارنامه سید ضیاء ، بافشاگری از حکومت 20 ساله دیکتاتوری رضاشاهی پرداخت. عنوان آزادی انتخابات و مبارزه برای آن که سرانجام "جبهه ملی ایران" از آن بیرون آمد آغاز مبارزات گسترده مردم ایران برای کسب آزادی و دمکراسی بود. سابقه خدمات صادقانه و میهن دوستانه دکتر مصدق و شهامت فوق العاده او در رو یا روئی با سردارسپه و در مخالفتش با تفویض قدرت سیاسی مملکت به وی، اعتماد و اطمینان بی تردید مردم را باو بی همتا ساخت. مجموعه این رویدادهای تاریخی و عملکرد او در رهبری نهضت ملی سیمای یک قهرمان ملی و تاریخی را از او ساخت.
موضوع های مطرحه و آرایش نیروها در مملکت، منازعات حاصله
آزادیهائی که پس از سقوط دیکتاتوری در شهریور 1320 بدلیل ضعف حکومت مرکزی نصیب مردم شد وضع و دوران جدیدی را در مملکت بوجود آورد. آرایش نیروهای اجتماعی در مملکت شکل نوی بخود گرفت. مردم فرصتی یافتند تا بمیدان بیایند و مبارزات نهضت مشروطه برای برقراری آزادی و دمکراسی را در شرایط جدید کشوز و جهان دوباره از سر آعاز نمایند. سرکردگی نیروهای ارتجاع داخلی بشکل طبیعی در دست سید ضیاءالدین طباطبائی که دوباره سر از سوراخ و لاک خویش بیرن آورده بود، قرار گرفت. از سوی دیگر روشنفکران و آزادیخواهان در گروههای مختلفی گردهم آمدند. موضوع های مطرح برای آزادیخواهان مهمتر از همه بسط و تضمین آزادیهای مردم با برقراری یک سیستم دمکراتیک از جانب نهاد مجلس شورای ملی بود، مجلسی که نمایندگی واقعی مردم را داشته باشد و بتواند قوانین مناسب و در خدمت خواسته های مردم و نیاز مملکت را مدون نماید. در میان روشنفکران مملکت با انتخاب یک شیوه مسالمت آمیز با طرح و بحث مسائل از طریق گروهها ، احزاب و نشریات و جرائد در کشور اختلافی در میان نبود. صحبت "انقلاب" که در دوران غروب جنبش مشروطه بعنوان "انقلاب دوم" خوانده می شد همیشه یک جنبه آرزوئی و جل همه مشکلات را با خود داشت، رؤیائی بود تااینکه برنامه ای که کسی یا گروهی دنبال آن باشند، چیزی نظیر ظهور حضرت صاحب در اذهان جا میگرفت! تنها حل مسأله آزادی و دمکراسی میتوانست ضامن پیشرفت مردم و مملکت باشد. بعبارتی کلید مشکلات کشور کلیدی سیاسی بود و از راه سیاسی می توانستند راهی برای جل مشکلات اجتماعی پیدا نمایند. از سوی دیگر استقلال کشور که با حضور نیروهای مسلح متفقین در مملکت شکل حادی بخود گرفته بود، خطر بزرگی برای یکپارچگی کشور میتتوانست باشد. فروغی نخست وزیر زمان شهریور20 برای آرام کردن مردم در اشاره به ورود متفقین در مجلس گفت: "می آیند و میروند و بکسی هم کاری ندارند!" و دیدیم که در سایه تانک های ارتش سرخ در تهران و آذزبایجان جه کار هائی که نشد. و بالاخره بجای خود برقراری عدالت اجتماعی در جامعه، که از دیرگاه مورد توجه گروه بزرگی از روشنفکران جامعه بود، و دیرگاه از خواسته ها و آرزو های اکثریت روشنفکران و در معنی عام ان آرزوی عامه مردم بود ، از خواسته های اکثریت روشنفکران در هر زمان در ایران بود و پس از شهریور 20 انتخاب راه حل سوسیالیستی که همان معنی را عنوان میکرد خواسته بسیاری از گروهای روشنفکری بخصوص حرب توده ایران گردید.
مجلس چهاردهم، قرارداد نفت شمال، فرقه دمکرات در آذربایجان
در مجلس چهاردهم بسیاری از نمایندگان طیف های مختلف در میان مردم راه یافتند. اولین نشانه هم رائی میان روشنفکران برای برقراری یک حکومت ناشی از اراده مردم، مخالفت دشته جمعی ایشان با اعتبار نامه سید ضیاء الدین طباطبائی ، عامل کودتای 1299 بود که ادامه عملکرد آن کودتا از میان بردن باقی مانده مقاومت مشروطه خواهان در بر قراری حکومت باشی از رأی مردم و برقراری دیکتاتوری 20 ساله بود. و باز توافق همه، بخصوص نمایندگان حزب تازه بنیاد حزب توده ایران، در انجام اعتراض تنها بوسیله دکتر مصدق در مجلس بود. حضور نیروهای متفقین در مملکت خطرات بسیاری را برای استقلال و تمامیت ارضی ایران مطرح ساخته بود. انگلیس و امریکا در سراسر جهان برای تقسیم میراث شیر پیر بریتانیا که صدمات جنگ جهانی آنرا بیش از همیشه ضعیف و بشکلی درمانده کرده بود منازعه ای پنهانی داشتند. و این منازعه در خاورمیانه که ملک طلق بریتانیا برای سالها بود در ایران تظاهر خود را داشت. دولت شوروی که با چهارده ملیون کشته در جنگ پیروز گشته بود و در تقسیم دنیا پس از چنگ جهانی به پشتیبانی بسیاری از مبارزین آزادی در جهان که شوروی را نگهبان آزادی و عدالت اجتماعی در جهان میشناختند نیمی از اروپای را با یونان و شاید ایتالیا مبادله و مصالحه کرد. ادامه منازعه در تقسیم جدید جهان در میان شوروی و غرب در مورد آذربایحان بود. شوروی ارتش خود را از آذربایجان بیرون نبرد تا بتواند برنامه و سناریوی اروپای شرقی در برقراری حکومتهای به نوعی در قیمومیت دولت شوروی را در پناه تانک های ارتش سرخ در آذربایجان پیاده نماید، که قسمت اول برنامه با روی کار آمدن فرقه دمکرات موفقیت آمیز بود. شوروی همواره بدنبال کسب امتیاز " نفت شمال " ایران بود و اوج این مذاکرات در عقب نشینی شوروی از آذربایجان در مبادله با امضای قرار داد نفت شمال توسط قوام السلطنه، نخست وزیر وقت ایران صورت پذیرفت. که آن قرارداد هم با عدم تصویب در محلس پانزدهم که اکثریت آنرا وکلای منصوب قوام تشکیل میدادند از میان رفت. و البته نباید فراموش کرد که فشار غرب بر شوروی و سایر مبادلات در پایان جنگ جهانی در میان ایشان در پایان گرفتن ماجرای آذربایجان و بیرون رفتن ارتش سرخ از ایران اساسی بود. و گر نه استالین پیشاپیش نام "آران"، سرزمین شمالی آذربایجان که امروزه جمهوری آذربایجان را تشکیل میدهد، را به نام " آذربایجان " تبدیل کرده بود!
شعار الغاء قرارداد نفت جنوب در برابر شعار ملی شدن صنایع نفت در سراسر کشور
حزب توده که حزب دنباله روی شورروی نظیر سایر احزاب کمونیست در دنیا بود برای حفظ منافع " برادر بزرگتر " در برابر شعار "صنایع نفت در سراسر کشور باید ملی شود" شعار "قرار داد نفت جنوب باید ملغی گردد" را مطرح کرد. که همانطور که در بخش اول اشاره شد استراتژی بدی بود. این شعار تنها برای حفط احتمالی " قرارداد نفت شمال " برای روسها مطرح شده بود چون " ملی کردن صنایع نفت " حق دادن هیج امتیاز جدیدی برای نفت را باقی نمیگذاشت. ولی جون در عمل قراردادی یکطرفه ملغی میشد، در هر دادگاهی از نظر حقوقی مردود بود. از این جهت مبارزه شدیدی از طرف حزب توده علیه نیروهای ملی که بدنبال ملی کردن نفت بودند آغاز شد که در سراسر دوران حکومت ملی دکتر مصدق ادامه یافت و متأسفانه از عوامل عمده شکست نهضت ملی ایران در مرداد 1332 گردید. چه اگر مبارزات روشنفکران ایران همه در پشتیبانی از یک مبارزه ضد ارتجاعی و ضد استعماری در غالب نهضت ملی ایران شکل میگرفت چنان قدرتی در مملکت پیدا می شد که هیچ نیروءئی قادر نبود تا آنرا درهم بشکند. و ادامه دنباله روی حزب توده از سیاست های دولت شوروی مانع اصلی عدم انجام این آرزوی بزرگ روشنفکران ایران در همبستگی همه روشنفکران در یک صف متحد گردید.
نهضت ملی ایران، شهریور 1320 - 28 مرداد 1332
نهضت ملی ایران یک موج فکری گسترده ای در میان مردم آگاه و هوادار مبارزه برای برقراری آزادی و حفظ استقلال مملکت بود. این موج فکری پس از شهریور 1320 تظاهر نمود و بزودی نضج گرفت و رهبری خود را بوجود آورد. این نهضت در دنباله مبارزات جنبش مشروطه و در ادامه برآوردن خواسته های آن جنبش بود. نهضت ملی ایران اجبارآ در چند جبهه مختلف در مبارزه بود. مبارزه با ارتجاع داخلی که ابتدا ضعیف بود و دربار و زمین داران بزرگ و سایر هم پالکی هایشان این بخش را می ساختند ولی در ادامه مبارزه ارتجاع داخلی بخصوص پس از واقعه آدربایجان قدرت گرفت و دیکتاتوری ارتجاع بسرکردگی سپهبد رزم آرا، رئیس ستاد ارتش و پس از آن نخست وزیر را بوجود آورد. ولی نضج مبارزه بحدی بود که ارتجاع داخلی دیگر نمیتوانست جلو دار آن باشذ. اعتلای قدرت نهضت ملی در اوج خود مجلس را به تصویب قانون ملی شدن نفت در 1329 مجبور ساخت و مصدق را به نخست وزیری رساند. و در 1331 در قیام با شکوه سی ام تیر ماه از حکومت ملی دکتر مصدق دفاع نمود. و در دنباله این مبارزات بزرگ سرانجام امپریالیسم انگلیس و امریکا با کمک ارتجاع داخلی حکومت مصدق را ساقط نمودند. نهضت ملی ایران و رهبری آن دکتر مصدق نبردی را در یک جنگ تاریخی و دراز مدت که برای برقراری ازادی و دمکراسی در مملکت و استقلال آن صورت میگرفت را باخت. ولی نهضت همچنان ادامه یافت همانگونه که جنبش مشروطه با شکست روبرو شد ولی آتش جنبش در دلهای مردم هرگزخاموش نشد و مشعل جنبش در دست آزادیخواهان نهضت ملی ایران همچنان بجلو رانده شد.
دفاع مردم از مصدق
بعد از مقاله دوم برای من نوشتند که مردم ایران همیشه رهبران خود را در پایان کار تنها گذاردند. و بایشان در پاسخ نوشتم که این گفته هرگز واقعیت ندارد چه، اعتراض مردم ایران از همان روز اول کودتا به کودتا چیان رسا و آشکار بود. کودتاچیان که عدم همکاری مردم را با خود میدانستند و می دیدند خیابانهای شهر را پر از پلیس و نظامی کرده بودند. در آغاز سال تجصیلی دبیرستانها و دانشگاه در مهر ماه باز شد و فریاد " مصدق پیروز است " در صجن مدارس خاموش نمی شد. این بار همه محصلین در کنار هم ایستاده بودند. خشونت کودتا و حقیقت عریان دیکتاتوری وحدت آورده بود. دانشگاه اشعال نظامی بود. یکنفر هم اگر در جائی میایستاد سربازی با خشم باو نزدیک میشد که "متفرق شید!" و تراژدی " 16 آذز 1332 " و سرکوب رژیم از دانشجویانی که میدان مبارزه در دفاع از مصدق ، حکومت مصدق و مخالفت شدید با کودتا چیان رارها نمیکردند، صورت پذیرفت. حضور نیکسون در آنزمان تصادفی بود. و دانشجویان برنامه ای برای او نداشتیند. این حزب توده بود که میخواست بهمه چیز رنگ سیاست شوروی که در آن زمان شدیدآ ضد امریکائی بود را بزند و موضوع اعتراض دانشجویان به کودتا چیان و کودتا و پشتیبانی از دکتر مصدق و نهضت ملی ایران را پنهان نماید. در دنباله این فاجعه مردم ایران در17 آبان 1332 یعنی کمی بیش از دوماه پس از کودتا در اعلام محاکمه دکتر مصدق به خیابانها ریختند و شهر را تعطیل کردند و بمقابله با نظامیان کودتا پرداختند. نظامیان حکومت کودتا سقف بازار را برای شکستن مقاومت بازاریان خراب کردند. و جمع کثیری از مردم را در خیابانها دستگیر و با عجله ایشانرا به آبادان و برخی را به جزیره خارک فرستادند. من د رآنزمان دانش آموز بودم و تنها از مدرسه ما چندین دانش آموز جزء دستگیر شدگان و اعزامی به آبادان و جزیره خارک بودند. رقم دستگیر شدگان و اعزامی ها در شهر بسیار زیاد بود. نهضت مقاومت ملی ایران ، که ادامه مبارزه جبهه ملی ایران با حکومت کودتا بود، روز 17 آبان روز اعتراض به محاکمه دکتر مصدق را "تعطیل عمومی" اعلام نموده بود. کودتا چیان هر کس را که آنروز در شهر حرکت داشت و هر کس را میتوانست دستگبر میکرد. این مقاومت ها تا دو سال همچنان ادامه داشت مردم نشان دادند که مصدق را تنها نگذاردند و نهضت همچنان ادامه دارد. حضور فرمانداری نظامی در شهرها و بخصوص در تهران و سپس تشکیل سازمان مخوف امنیت، ساواک، خود دلیل درجه و میزان مقاومت مردم در برابرجکومت کودتا بود.
"چپ " وابسته و "چپ " جدید با افکار غیر دمکراتیک و استالینیست
در این بخش از مقاله من به توضیح بیشتری در مورد مطالبی که بطور مجمل در بالا نوشتم می پردازم. من در مقدمه بالا سعی نمودم و قصد داشتم که موضوعات طرح شده در آن دوران را بنویسم. و ذیلآ به جزئیات لازم دیگری از این موضوعات اشاره میکنم. و امیدوارم برای نسل جوانی که نه سنش بآن دوران ها قد میدهد و نه سند و مدرک منظمی در دسترس اش موجود است و نه نشریه ملی گرایان آزاد است که در داخل مملکت باین وارونه نویسی های تاریخی پاسخی بنویسند، مفید افتد.
در برخی از قسمت های پائین پاسخ به آنهائیست که بنام " چپ رادیکال " علیه مصدق و نهضت ملی ایران نوشته اند. این افراد صحبت های آنزمان چپ وابسته را میرنند. نهضت ملی ایران برای برقراری آزادی و دمکراسی در مملکت و حفظ استقلال کشور شکل گرفته بود و آنرا نا بخردانه مبارزه برای "تحدید قدرت سلطنت" میخوانند. افراد آزادیخواه چپ در ایران پس از 28 مرداد مواضع و تحلیل های خود از نهضت ملی ایران و دکترمصدق را اصلاح کردند و امروزه در ضف مبارزان آزادی و دمکراسی مبارزه میکنند ولی برای این افراد نوظهور "چپ با افکار گذشته و باطل شده" هنوز پا بر جاست و برای ایشان هنوزهمان تز ها و ایده هائی که در تجربه تاریخ شکست خورده و دور افتاده شده ملاک و منطق تحلیل موضوعات اجتماعی است. به نقل بمعنی مینویسند: " مصدق و جبهه ملی برای سرکوب مبارزه طبقاتی و قومی، شعار ملی شدن نفت را که تنها برای مبارزه با دربار و فراکیسیون های ارتجاعی بود ، پرچم خود نمودند". خواندن همین تز ها خود معرف اندازه تعصب و آگاهی سیاسی و اجتماعی ایشان است. و این سخنان اگر پاسخی نداشته باشند و اگر وارونه نویسی تاریخ ادامه یابد می تواند برای مدتی ذهن ساده و کم تجربه جوانان دانشگاه را در گمراهی نگهدارد.
دربار مرکز توطئه ارتجاع داخلی و عامل نفوذ نیروهای استعماری به کشور
تیمورتاش وزیر مقتدر دربار رضا شاهی ، از نخبگان مملکت و افسری تحصیل کرده روسیه بود. و قدرت و ابهت همراه وحشتی به دربار رضاشاهی بخشیده بود. در آن دوران قدرت بی رقیب دیکتاتوری احتیاجی به تقسم قدرت با کسی در مملکت را نداشت. د رحالیکه پس از شهریور 20 با پیدایش آزادیهای مردم بدلیل ضعف حکومت مرکزی پس از سقوط دیکتاتوری ، دربار بسیار آسیب دیده و بسیار ناتوان شده بود. لذا کسب پشتیبانی و کسب قدرت از سایر نیروهای ارتجاعی کشور، مثل زمین داران بزرگ، سرمایه داران، رؤسای ایلات و بوروکراسی سنتی ، برایش اجباری بود و برای در میدان سیاست نیرومند باقی ماندن بآن نیاز داشت. در عین حال بدلیل حضور شاه در مزکز قدرت مملکت، با وجود ضعف بسیاری که در آنزمان بر آن مستولی شده بود، هنوز نقطه اتکاء نیرومند و مرکز قابل اطمینانی برای ارتجاع داخلی می توانست بحساب آید. و برای نیرو های خارجی که به ثروت ملی ایران چشم دوخته بودند بهترین مرکز برای نفوذ به ارکان حیاتی مملکت بود. فرماندهی کل قوا با شاه بود و طبیعتأ ارتش در دست شاه و در بار او بود. باین دلیل انتخابات با حضور قدرت ارتش در شهرستانها ، هرگز نمی توانست بدون کنترل و دخالت دربار انجام گردد.
تحصن در دربار
مصدق با شناخت کامل از این واقعیت های مملکت بود که همراه گروهی که به آزادیخواهی شناخته شده بودند به تحصن در دربار رفت و خواستار آزادی انتخابات شدند. او با این اقدام اولأ علنأ دربار را مرکز قدرت مملکت و حل " مسأله آزادی انتخابات " معرفی و اعلام کرد. او در آستانه دربار، وقتی هژیر وزیر با سیاست دربار با روئی آمیخته با استفهام احترامأ په پیشوازش آمد ، با پرخاش از هژیر پرسید " عبالحسین خان وجدان داری؟". اینگونه پرخاشگری ها همراه جق طلبی است. "جبهه ملی ایران" در اعتراض به تقلب در انتخابات و درخواست "آزادی انتخابات" در تحصن تاریخی خود و سایر آزادیخواهان در دربار، که شباهتی به تقاضای "اعلام مشروطیت" از مظفرالدین شاه در جنبش مشروطه را داشت، بنیان گزارده شد.
مبارزه با دربار
دربار محمد رضاشاه که گذشته از مرکز فساد خانواده سلطنتی، پایگاه اصلی ارتجاع داخلی و مرکز توطئه های کشور های نیرومندی که به منافع ایران چشم دوخته بودند، بود، از این مبارزه با دربار اقدامی اساسی در پیشبرد مبارزه برای آزادی و دمکراسی در کشور بشمار میرفت. و بهترین استراتژی برای آزادیخواهان میتوانست باشد. چنانچه در عمل بیشتر آزادیخواهان، به درجات مختلف ، اجبارآ، مستقیم یا عیر مستقیم ، با دربار در مبارزه بودند. لذا " تحدید حیطه قدرت سلطنت " بهترین استراتژی آزادیخواهان را می ساخت. حملات آشکار به دربار و شکایت از فساد و دخالت های علنی و غیرقانونی آن در جلوگیری از برقراری آزدیها در کشور توسط صاحبان جرائد مانند محمد مسعود در مرد امروز و کریم پور شیرازی در شورش مورد جمایت کامل مردم بود. روزنامه های ایشان تا غروب نایاب می شد و با قیمت های گران فروش میرفت. مردم از آن زمان که بیداری یافتند از دربار و فساد و دخالت های آن در تار و پود زندگی شان بیزار بودند. و زمانی که دستشان بجائی نمیرسید حد اقل از دشنامی که ر.زنامه نگاران با شهامت نثار دربار میکردند نقسی بااحساس راحت تری میکشیدند. مصدق و جبهه ملی ایران هم بجز انجام یک مبارزه دمکراتیک و ضد استعماری برنامه و هدف دیگری را اعلام نکرده بود. و تنها ازین راه پای آزادیخواهان میتوانست به مجلس باز شود. واقعیت این بود که اگر در آنزمان به " قانون اساسی " که محتوی انقلاب مشروطه بود، درست عمل میشد همه چیز به شکل و در جهت صحیحی میتوانست حرکت نماید. در حالیکه این قانون اساسی جمهوری اسلامی است که اگر بآن عمل شود با حضور "ولی فقیه " هیچ کار درستی انجام پذیر نخواهد بود. لذا مبارزه با دربار و "تحدید قدرت سلطنت" بهترین استراتژی برای هر حرکت ملی و دمکراتیک می توانست باشد. شعار بی پشتوانه "انقلاب" دادن دردی از مردم را دوا نمیکرد. مبارزات طبقاتی را احزابی که نمایندگی آن طبقات را بعهده دارند دنبال میکنند نه یک جبهه ای که برای یک مبارزه دمکراتیک و ضد استعماری شکل گرفته است. و دیدیم که با این استراتژی درست نیروهای مردمی در سراسر مملکت بسیج شدند و مبارزه با استعمار انگلیس پشیرفت های چشمگیری را پیدا کرد. و مهمتر از همه نهضتی بنیاد گرفت که تا به امروز برای دست یابی به آزادی و دمکراسی از پا نیافتاده است!
پایان بخش سوم. در بخش بعد
"چپ" در دوران آزادی های نسبی سالهای 20 و پس از آن