iran-emrooz.net | Tue, 27.03.2007, 8:24
آقای احمدینژاد گره را با دندان باز نکنید
دکتر محمد برقعی
|
سه شنبه ۷ فروردين ۱۳۸۶
در رابطه با آمریکا آقای احمدی نژاد با هدایت آیت الله خامنهای – پیوسته از حقانیت ایران در مقابل آمریکا میگوید. از اینکه انرژی هستهای حق ماست، از اینکه آمریکا متجاوزی است که به خاورمیانه لشکر کشیده و باعث قتل عام مردم شده است، از اینکه ملت ایران مظلوم است و درصدد آزار هیچ همسایهای نیست، از اینکه آمریکا به دنبال بهانه گیری و سرکوب ایران است، از اینکه ایران از مبارزات بر حق مردم فلسطین و لبنان حمایت اخلاقی و مالی میکند نه آنکه خود در آنجا سرباز داشته باشد یا آن دولتها را آلت دست خود کرده باشد، از اینکه اسرائیل متجاوز به دنبال رویای اشغال هر چه بیشتر سرزمینهای پیرامونش و ایجاد اسرائیل بزرگ از هر جنایت و کشتاری در فلسطین و لبنان و غیره فرو نمیگذارد، از اینکه ایران خواستار برقراری آرامش و صلح در منطقه است و در این راه از هر کمک انسانی در راه توسعه و آبادانی عراق و افغانستان دریغ ندارد، از اینکه آمریکا در پی آن است که با ایجاد و بزرگ نمایی درگیری شیعیان و سنیها، منطقه را هر چه بیشتر به آتش بکشد به امید آنکه به این وسیله جنایات و شکست خود را پنهان و از همه اینها و دهها دلیل دیگر مبتنی بر حقانیت خود و باطل بودن آمریکا و اسرائیل میخواهند نتیجه بگیرند نخست آنکه مبارزه و رویارویی ما با آمریکا تا هر مرزی برحق است.
دوم آنکه از آنجا که همیشه حق بر باطل پیروز است پس در این ستیز ایران برنده خواهد بود و پوزه امپریالیست را آمریکا به خاک میساید.
سوم آنان که نگران ماجراجوییهای حکومت ایران هستند و از تدبیر در سیاست و تنش زدایی سخن میگویند یا توسط آمریکا و غرب شستشوی مغزی شدهاند و حقانیت ملت ایران را نمیبینند، و یا ترسوهای بی ایمانی هستند که به پیروزی حق بر باطل ایمان ندارند و به جای ایستادگی بر حق که راه آزاد مردان است تسلیم در برابر زور را پذیرایند که شیوه نوکرصفتان بی اصول است.
من فرض را میگذارم بر درستی کامل تمام ادعاهای ایران و روشنی کامل جناح حق و باطل بر آن چنان که ایران ادعا میکند، اما با وجود پذیرش کامل این ادعا بر آنم که حاکمان موجود میدان اخلاق را با میدان سیاست اشتباه گرفتهاند. حقانیت و پیروزی حق بر باطل امری است در حوزه اخلاق لذا ایستادگی تا نابودی کامل و ایثار و جانبازی نیز مقولههایی در این حوزه هستند، در حالی که حوزه سیاست، حوزه اعمال زور و تدبیر مقابله با زور است . کوتاه کلام آن که در حوزه عملکرد سیاست "زور و تدبیر" اصل است نه "حقانیت و درستی". نگاهی به تاریخ این نکته را روشن تر میکند
مغولها بر ایران پیروز نشدند و خاک آن را به توبره نکشاندند و قرنها بر ایران حکومت نکردند چون بر حق بودند. و اسکندر، امپراتوری ایران را شکست نداد و تخت جمشید را به آتش نکشاند و ایرانیان را در بسیاری از شهرها قتل عام نکرد و نزدیک دو قرن حکومت یونانیان بر ایران را پایه ریزی نکرد چون بر حق بود. آقا محمدخان قاجار دو گونی از چشم مردمان کرمان پر نکرد و بسیاری جنایات مرتکب نشد و حکومت ایران را برای سه قرن در خانواده قاجار تثبیت نکرد چون بر حق بود. نادرشاه و سلطان محمود هر کدام به بهانهای در حمله به هند به جنایات هولناک دست نزدند و چپاولها نکردند چون برحق بودند. دولت روسیه دو قطعه بزرگ از خاک ایران را طی عهدنامههای گلستان و ترکمانچای تصرف نکرد و دو قرن پیش حکومت آذربایجان و غیره را در همان اراضی اشغال شده ایجاد نکرد به دلیل آنکه بر حق بود.
حوادث تاریخی اسلامی هم تابع همین حکم است. معاویه بر امام علی پیروز نشد و حکومت اموی را برای دو قرن در کشورهای اسلامی و هفت قرن در اسپانیا پایه ریزی نکرد چون بر حق بود. یزید بر امام حسین پیروز نشد و سلاله او دو قرن حکومت نکردند چون برحق بودند. حتی شکست و نابودی امویه هم در اثر جنایات آنان در حق حضرت علی و امام حسین نبود، بلکه عباسیان نیرومندتر بودند و مثل دهها مورد دیگر یک قبیله و قوم قویتر بر حاکمان ضعیف تر پیروز شدند.
حقانیت امام علی و امام حسین و ملتهای مظلوم و مردم بی گناه همه مسایل اخلاقی هستند و پیروزی آنان نیز در قلمرو امور اخلاقی است والا قدرت که عملکرد آن در حیطه سیاست است تابع حقانیت نیست. این البته بدان معنی نیست که سیاسیون باید بی اخلاق باشند و کشورها حقوق انسانی و مسایل اخلاقی را در نظر نگیرند، بلکه صحبت از واقعیت است نه آرمانها. به همین سبب اخلاقی ترین ملتها و سیاستمدارانشان باید با توجه به مسئله زور و زورگویی به دنبال تدبیری باشند که تا حد ممکن از ترکتازی و ویرانگریهای ظالمان در امان بمانند.
از این زاویه است که عموم سیاستمداران ایران حتی بسیاری از کسانی که در جبهه خود ایشان بودند از آن جمله روزنامه کیهان و هیئت موتلفه بر ایشان اعتراض دارند و مردم نیز نارضایتی خود را از عملکرد دولت ایشان در انتخابات انجمنهای شهر و روستا با صدای بلند اعلام کردند. سخن تمام اینها این است که آقای رئیس جمهور فارغ از آنکه حق میگویند یا غیر حق تدبیر در سیاست را نمیشناسند و با بی پروایی و تندگویی جامعه را به لبه پرتگاه جنگ و تحریم اقتصادی کشاندهاند.
شعارهای تند سیاسی دو فایده دارد: یکی برانگیختن حس غرور ملی و اعلام به جهان که برای ملت ایران دوران سرسپردگی و اطاعت به سر آمده و اجازه نمیدهند ابرقدرتها سرنوشت آن را به بازی بگیرند.
دیگری هژمونی سیاسی در منطقه و بسیج افکار مردم ناراضی کشورهای مسلمان و حتی عموم کشورهای جهام سوم از ستمگری و زورگویی آمریکا. این دو دست آورد به ایران آن چنان قدرتی میبخشد که به آن توان مقابله و یا درست تر، ایستادگی در مقابل آمریکا را میدهد و آمریکا و متحدانش یعنی اسرائیل و انگلستان متوجه میشوند که ایران افغانستان و عراق و پاناما و غیره نیست که به آسانی به آن بتوان حمله کرد.
از سوی دیگر آن سه کشور بویژه آمریکا و اسرائیل نیز حاضر به اعلام شکست نیستند زیرا پذیرش قدرت ایران برای اسرائیل یعنی مرگ تدریجی و برای آمریکا یعنی خداحافظی با ابر قدرتی جهان لذا اگر کاملا در تنگنا قرار گیرند به دیوانگی دست میزنند بویژه که این هر دو هم دولتهای ایدئولوژیک دارند و هم بازندگان بدی هستند که در نهایت باخت به این ضرب المثل قدیمی خودمان متوسل میشوند که میگویند دیگی که برای من نمیپزد بگذار سر سگ در آن بپزد. شواهد این مسئله در مورد آمریکا چنان زیاد است که حال عموم اعضا و کنگره آمریکا هم آن را کاملا جدی گرفتهاند و هر لحظه در انتظار عملی خطرناک و جنون آمیز از سوی دولت خود هستند.
در سیاست نیز مثل تجارت تشخیص مناسب ترین زمان برای معامله با حریف بسیار مهم است و همین تشخیص است که سیاستمدار یا تاجری را گزیده میکند. رهبران سیاسی ایران پس از انقلاب بارها نشان دادهاند که چنین استعدادی را ندارند. در جریان گروگان گیری وقتی کارتر همه امتیازات را میداد نپذیرفتند و سپس با آن خفت تن به قرارداد واقعا ننگین الجزایر دادند. در جریان جنگ نیز پس از فتح خرمشهر که هر چه میخواستند میتوانستند بگیرند و مغرورانه شرایط خود را بر حریفان تحمیل کنند از پذیرش صلح سرباز زدند و بعد با خفت شکست را پذیرفتند و مجبور شدند جام زهر را بنوشند. در رابطه با آمریکا هم زمان طلاییای را که کلینتون به استقبال آنان آمده بود قدر ندانستند و حال به دنبال رابطهای از پایگاه ضعف هستند و مورد قبول هم قرار نمیگیرند.
در مورد انرژی هستهای نیز زمانی که اروپا در رقابت با آمریکا بهترین پیشنهاد ممکنه را به ایران داد فرصت سوزی بزرگی کردند و حال بیم آن میرود که پس از تحریمها پیشنهادی با امتیازی بسیار کمتر را بپذیرند.
در تمام این موارد علت اصلی چنین خطاهای بزرگی اولویت دادن به سرکوب رقیبان داخلی است تا منافع ملی. در دشمنی با بازرگان گروگان گیری و در مخالفت با بنی صدر جنگ را باختند و در مخالفت با خاتمی دست کلینتون را پس زدند و برای تسلط احمدی نژاد پیشنهادات اروپا را رد کردند.
به هرحال ایران در زمان کنونی بر سر پرتگاه ایستاده و لحظهای غفلت خسارت سنگینی را بر کشور وارد میکند. دولت آقای بوش خود را آماده حمله کرده است و آقای چینی و یاران نو محافظه کار او با تحریک اسرائیل پی گیر حمله به ایران هستند. حملهای برق آسا و هوایی و کوبیدن نقاط حساس صنعتی و استراتژیکی ایران و به سرعت واپس کشیدن به امید آنکه پس از آن وارد آوردن خسارات سنگین و اعلام پیروزی مانع اقدامات تلافی جویانه ایران در عراق و لبنان و افغانستان و خلیج فارس بشوند. اینکه ایران چقدر میتواند زندگی پس از حمله را بر آمریکا سخت کند واقعه ایست که باید دید و داوری کرد. و معلوم شود که آیا محاسبات دولت کنونی آمریکا در امکان مهار شرایط درست است یا ادعاهای ایران و نگرانی بسیاری از سیاستمداران جهان در ایجاد اوضاع آشفتهای که مهارش از دست همه خارج خواهد شد، اما نتیجه هر چه باشد خسارت سنگینی که بر ایران وارد میشود انکار ناپذیر است؛ خسارتی که جبران آن دههها زمان میخواهد و ابعاد فاجعه برای ملت ایران غیرقابل تصور است.