iran-emrooz.net | Tue, 20.03.2007, 12:40
سفر احمدینژاد به آمریکا و.... وظیفهی خطیر ایرانیان بر
بابک جاودان خرد
احمدینژاد در آستانهی سال نو راهی آمریکا و سازمان ملل است تا بار دیگر با سخنان فتنه انگیزانه و "عسس مرا- و ایران را- بگیر" خود دل جناح جنگ طلب دولت بوش و متحدان خاورمیانهای واروپای وی را شاد و ما ایرانیان را نگران تر و سرافکندهتر سازد. او به گمان ذهن بیمار خود به آنجا میرود تا به "دادگاه" شورای امنیت که در آستانهی صدوردوبارهی رای محکومیتِ به اتفاق آرای جمهوری اسلامی واعلام مجازاتهای سنگینتراست، "نصیحت" کند که به خود بیایند و بیش ازاین حودرا " منزوی" نکنند ، بر حق ایران به داشتن انرژی "صلح آمیز" هستهای گواهی دهند و قول جمهوری اسلامی را به نداشتن برنامهی نظامی هستهای بپذیرند! البته امکان وقوع یک معجزه هم وجود دارد، اینکه "هیولای درون" ذهن بیمار ما به ناگاه تبدیل به "فرشتهی زیبای صلح" شود ، و این به هر حال در دنیای شگفتانگیز سیاست از جملهی ممکنات است. اما ایرانیان برونمرز، بویژه ایرانیان مقیم آمریکا و خاصه نیویورک و مناطق پیرامونی آن، باید به هر شیوهی ممکن خودرا آمادهی پذیرایی "درخور" ازاین فتنهی شهرآشوب کنند واین فرصت بسیارارزنده را برای نمایش مخالفت ایرانیان با تشدید بحران و پیاده شدن گام به گام سناریوی جنگ عراق درمورد ایران اعلام دارند و ضمن آن به نمایندگان جامعهی جهانی درشورای امنیت ازسوی مردم دربند ایران بگویند که :
۱. ۵۵ سال پیش (اکتبر1951)، نخست وزیر ملیگرا و آزادیخواه ایران، دکترمصدق، دراین مکان حضوریافت تا ازحق خدشه دارشدهی ایران برمنابع انرژی اش دفاع کند، حقی که مورد تجاوز یک شرکت زورگوی نفتی و دولت متبوعاش، بریتانیا، قرارگرفته بود. اکنون در جایگاه ورجاوند او کسی قرار گرفته که کوچک ترین باوری به منافع ملی ایران و میراث گرانقدر مصدق ندارد. وی درحالیکه عوامفریبانه و موذیانه چنین روزهایی را برای حضوردر شورای امنیت برگزیده (سالگرد ملی شدن صنعت نفت ایران)، یاران و رهروان پیرو جوان آن مرد بزرگ را دربند کرده و همدستان وهمفکرانش دو تن از صدیق ترین وپیگیرترین یاران وی (داریوش و پروانه فروهر) را وحشیانه به قتل رساندهاند. بنابراین حضوراحمدی نژاد در شورای امنیت هیچ ربط و شباهتی به حرکت مصدق در حفظ منافع ملی ایران و ایرانیان ندارد و یک دماگوژی (عوامفریبی) محض است که نباید جدی گرفته شود.
۲. ایرانیان درون و برونمرز خواهان صلح، آزادی و عدالت هستند وانرژی هستهای بطورکلی در اولویت نخست نیازها و خواستههای آنها نیست و اصولا بخش بزرگی ازمردم ایران به دلیل فروبستگی فضای رسانهای آگاهی چندانی ازمزایا و زیانهای آن ندارند.
۳. مهمترین نیازها و خواستههای اکثریت مردم ایران به یقین، صلح، کار، مسکن، رفع تبعیض، حکومت قانون وآزادی است، و بخش قابل توجهی از ایرانیان اکنون دریافتهاند که تحقق همهی اینها و دیگر خواستهها، از جمله انرژی هستهای، فقط در یک نظام دمکراتیک مبتنی بر حاکمیت ملی قابل تحقق است.
۴. ساختار نرم افزاری و سخت افزاری انرژی هستهای ایران سالها پیش از بقدرت رسیدن جمهوری اسلامی و در زمان رژیم سابق به وجود آمد و لذا متعلق به همهی مردم ایران است. این ساختار با حملهی نظامی،هرچقدرهم ویرانگر، از بین نمی رود بلکه رژیم با بسیج همهی منابع خود آن را بازسازی خواهد کرد و قطعا راه امتحان - پس دادهی کرهی شمالی را در پیش خواهد گرفت - وهم زمان تسمه از گرده مردمِ رنجور از جنگ و سرکوب ما نیزخواهد کشید.
۵. جهان - و شورای امنیت- باید واقعیت بازگشت ناپذیر" ایران هستهای" را بپذیرد، که ظاهرا پذیرفته است، اما با "کلیدداری" جمهوری اسلامی به هرشکل آن مخالفت کند. بیتردید " کلید داری" هستهای جمهوری اسلامی حکایت "تیغی"ست در دستان "زنگی مست".
۶. جنبش دمکراتیک مردم ایران با تحرکات صنفی اخیر زنان، معلمان، کارگران، قومیتها و... درحال گسترش است و با افزایش بحران اقتصادی - اجتماعی و بر بستر نارضایتی رو به ژرفش عمومی، بازهم گسترش خواهد یافت و رژیم نابکار و ناکارآمد جمهوری اسلامی را در تنگنای بیشتری قرار خواهد داد. اگر شورای امنیت ودر راس آن آمریکا، هوشمندانه و پرشکیب عمل کنند و به بسط فضای عمومی برای مانور جنبش مردمی در درون و بویژه برون مرز یاری رساند ، خود مردم ایران به حساب این رژیم ماجراجو که زندگی را به کام شان بس تلخ ساخته، خواهند رسید و همهی مقدرات خود، از جمله انرژی هسته ای، را سرانجام بدست خواهند گرفت.
۷....
در این نوروز خجسته، رژیم ضد ایرانی جمهوری اسلامی با اعزام نمایندهی واقعی و در خورخود، احمدی نژاد، عملا وناخواسته میخواهد به مردم ایران، بویژه برون مرزنشینان "عیدی" بدهد. پس بیاییم این دست درازشدهی "حمق" را زیر ضربات بی امان ساطور ایرانیان دمکرات دربرونمرزقطع کنیم و با این کار پاسخی شایسته به تحرکات اخیرزنان ، معلمان ، کارگران و... بدهیم و خون تازهای به رگهای کم خون شدهی این مبارزان وارد کنیم. سال پیش ایرانیان بسیاری در نیویورک کارناوال نوروز به پا کردند و به این مناسبت راهپیمایی بزرگی به راه انداختند. پس امسال نیزباید به گونهای برگزاری این کارناوال را با اعتراض به احمدی نژاد و رژیم اسلامی در مقابل سازمان ملل درآمیزیم وبه ابعاد این جشن بزرگ میهنی و ملی با تاکید برصلح و آزادی وعدالت بیفزاییم. آزادیخواهان و صلح طلبانی چون گنجی، کار، حقیقت جو، افشاری، سازگارا، مشایخی، میلانی، علمداری، فرهنگ، منوچهر محمدی و دهها چهره و شخصیت دیگر میتوانند دراین زمینه پیشگام شوند و حتا از این فراتر روند و با تمهیداتی خواستار آن شوند که شورای امنیت حضور یک یا دو نماینده از میان این ایرانیان مبارز برون مرزنشین را بعنوان نمایندگان جامعهی مدنی در تبعید ایران برای شنیدن خواستههای واقعی مردم ایران بپذیرد.
" فرصت کوتاه" است و "مقصد جانکاه"، اما "یگانه" است و شاید تکرار ناشدنی¬
سال نو و بهارطبیعت برهمهی ایرانیان درون و برون مرز خجسته باد، وامید که در پایان سال روسیاهی بر زغال ماند وبس.