iran-emrooz.net | Wed, 07.03.2007, 10:34
روزهای سرنوشتساز
دكتر حسين باقرزاده
|
سه شنبه ١٥ اسفند ١٣٨٥ – ٦ مارس ٢٠٠٧
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
رژیم جمهوری اسلامی روزهای سرنوشتسازی را پشت سر میگذارد. تحریمهای فزاینده جهانی، انزوای سیاسی بینالمللی و بحرانهای اقتصادی ایران را تشدید كرده است. خطر حمله نظامی آمریكا همچنان به سان شمشیر داموكلس بر سر كشور سایه انداخته است. ابراز نارضایی عمومی به شكل تظاهرات صنفی گروههای مختلف اجتماعی، از دانشجویان، كارگران، زنان و معلمان گرفته تا بازنشستگان، به صورت روزانه گسترش مییابد. تضادها و اختلافات درونی حكومت به اوج رسیده است و جناحهای مختلف حكومتی علنا به جان هم افتادهاند. و نیروهای اپوزیسیون جمهوری اسلامی به تدریج تابوهای گذشته خود را در هم میشكنند و برای صلح و دموكراسی به یكدیگر نزدیك میشوند. شرایطی اینچنینی در طول حیات ٢٨ ساله گذشته جمهوری اسلامی سابقه نداشته است.
البته بحران برای جمهوری اسلامی پدیده جدیدی نیست. در واقع، در كمتر دورهای رژیم جمهوری اسلامی با بحرانی داخلی یا بینالمللی روبرو نبوده است. ولی تقریبا در تمامی این موارد، رژیم سعی كرده است كه از خود چهرهای متحد و یكپارچه نشان دهد و بر اختلافات درونی خود سرپوش بگذارد. و درست به همین دلایل، رژیم موفق شده بود بحرانهای بزرگی همانند ترورهای مرگبار اوایل انقلاب، جنگ هشت ساله با عراق، عزل آقای منتظری از جانشینی خمینی و مانند آنها را پشت سر بگذارد و به بقای خود ادامه دهد. حتا در دوران اصلاحات كه اختلافات درونی حاكمیت به اوج رسیده بود، اقتدار آقای خامنهای در حدی بود كه میتوانست به دولت و مجلس اصلاحات مهمیز بزند و آنان را از رودررویی مستقیم با خود و جناح دیگر حاكمیت باز دارد. امروز، اما، دامنه اختلافات چنان گسترده است، و اطراف دعوا چنان علنا به جان هم افتادهاند، كه از خامنهای بیمار نیز كار زیادی ساخته نیست.
تنها احمدینژاد و هاشمی رفسنجانی نیستند كه مستقیم یا نامستقیم به یكدیگر حمله میكنند و در گفتارها و مصاحبههای خود صریحا علیه یكدیگر موضع میگیرند. دستهبندیهای متعدد دیگری مركب از نمایندگان مجلس، نهادهای مذهبی و روحانی، روزنامهها و سایتهای اینترنتی و نهادهای دیگر حكومتی نیز در نزاع علیه یكدیگر درگیر شدهاند. وزارت ارشاد صفار هرندی سایت بازتاب محسن رضایی را فیلتر میكند، سایت (فیلتر شده) انتخاب علیه مصباح یزدی و روزنامه كیهان (هر دو نزدیك به احمدینژاد) تبلیغ میكند، سایتهای وابسته به احمدینژاد علیه رفسنجانی و خاتمی لجنپراكنی میكنند، برخی به آرایش قالیباف به عنوان جانشین احتمالی احمدینژاد (كه عزل او را نزدیك میبینند) پرداختهاند، و نمایندگان هوادار احمدینژاد در مجلس برای بركناری بعضی از وزیران كابینه او به تلاش افتادهاند. به جرأت میتوان گفت كه در طول حیات ٢٨ ساله جمهوری اسلامی، درگیری و نزاع علنی جناحهای مختلف رژیم (از توطئههای پنهانی آنها میگذریم) تا این حد سابقه نداشته است.
این وضعیت البته تنها معلول ضعفهای ساختاری رژیم و سطح نازل فهم سیاسی و سیاستمداری برآمدگان از صندوقهای رأی در انتخابات مجلس شورای اسلامی و ریاست جمهوری در دوره اخیر آنها نیست. علاوه بر این عوامل، و به دلیل سوء سیاست مدیران جدید، فشارهای بینالمللی و تحریمهایی كه شروع شده و به تدریج گستردهتر میشود، و همچنین خطر حمله نظامی آمریكا، نیز در تشدید اختلافات درون حكومت و علنی شدن آن مؤثر بوده است. گویی بسیاری از سران و دستاندركاران حكومت به آن به سان كشتیای توفانزده و در حال غرق شدن مینگرند و به فكر نجات خویش افتادهاند. در چنین وضعی، معدودی از سرنشینان كشتی نجات آن را وجهه همت خود قرار میدهند، و گرنه اكثر ساكنان آن فقط به نجات خویش میاندیشند و از قربانی كردن دیگران برای نجات خود واهمهای ندارند. و البته گفته میشود كه وقتی یك كشتی در حال غرق شدن است، بیش از همه، موشها آن را ترك میكنند.
تظاهرات وسیعی كه این روزها در برابر مجلس، وزارتخانهها، دادگاهها و مانند آن در تهران یا شهرستانها برگزار میشود نیز به لحاظ كمی و كیفی بیسابقه به نظر میرسد. كمتر روزی است كه كارگران این یا آن كارخانه و مؤسسه به دلیل عدم دریَافت حقوق خود در تهران و شهرستانها به تظاهرات اعتراضی برنخیزند. تظاهرات زنان در اوایل این هفته كه به دستگیری دهها نفر از آنان منجر شد از گسترش و جامعیت جنبش زنان حكایت میكند. و تظاهرات چندهزارنفره معلمان در روزهای شنبه و سهشنبه نه فقط به لحاظ كمی بینظیر یا كمنظیر بوده است و بلكه به لحاظ كیفی نیز از حدود مرزهای صنفی فراتر رفته و رنگ سیاسی به خود گرفته است. اگر در گذشته شعارهای ضد حكومتی معمولا در تظاهرات دانشجویی به گوش میرسید، امروز در غالب تظاهرات كارگری و تظاهراتی كه این روزها از سوی معلمان برگزار شد نیز این گونه شعارها دیده و شنیده میشود. در این جا نیز تنها فشارهای اقتصادی زمینهساز این امر نشده است، و بلكه شكسته شدن هیبت حكومتی كه در درون خود دچار چند دستگی و اختلاف و نزاع شده به این تهور سیاسی میدان داده است.
به عبارت دیگر، ما با حكومتی روبرو هستیم كه از یك سو به دلیل سوء سیاستهای خود دچار فشار و تحریم بینالمللی شده و در خطر حمله نظامی است و در اثر مجموعه این عوامل، شیرازههای آن از درون در حال گسستن است؛ و از سوی دیگر باز به دلیل همین سوء سیاستها حكومت بحران اقتصادی درونی را تشدید كرده و به نارضایی عمومی دامن زده است و با فوج عظیمی از ناراضیان روبرو شده كه با صدای هرچه بلندتر و صریحتر نارضایی خود از حكومتگران را به نمایش میگذارند. حكومتی از درون به هم ریخته و به جان هم افتاده، و از برون در برابر تحریم و انزوای سیاسی در سطح جهانی و نارضایی و خشم عمومیمردم در سطح داخل كشور. این البته وضعی نیست كه حكومتگران نتوانند حكومت كنند و حكومتشوندگان آن را نپذیرند. ولی این وضع هست كه حكومتگران هیبت و اعتبار سیاسی خود را به سرعت از دست میدهند و حكومتشوندگان با جرأت و صراحت بیسابقهای نارضایی خود را ابراز میكنند و حكومت را به زیر سؤال میبرند.
البته رژیم جمهوری اسلامی میتواند با توسل به حربه خشونت و سركوب، مخالفان و ناراضیان را سركوب كند تا شاید آنان را به جای خود بنشاند. ولی كاربرد چنین حربهای در شرایط دیگر موجود كه در بالا نام برده شد به سختی میتواند نتیجه مطلوب رژیم را نصیب آن كند. اكنون نه سال ١٣٦٠ است، و نه رژیم تنها با مخالفان سیاسی خود سر و كار دارد. او با طیف و نیروهایی از جامعه سر و كار دارد كه بخش عظیمی از آنان در سالهای ١٣٦٠ به خاطر مسئله جنگ یا تعلقات مذهبی و سیاسی دست كم در برابر رژیم نمیایستادند. دامنه اعتراض چنان گسترده است، و چنان در حال گسترش است كه كنترل آن از رژیمی با این موقعیت و در شرایطی مانند امروز به سادگی بر نمیآید. یك بار كه ترس مردم در برابر دیكتاتور ریخت، نمیتوان این ترس را دوباره برقرار كرد.
همزمان با این تحولات، و تحت تأثیر همان خطر حمله نظامی آمریكا به ایران، در درون اپوزیسیون دموكرات نیز تحولاتی به چشم میخورد كه حاكی از نوعی بیداری و احساس مسئولیت در برابر شرایط روز است. اپوزیسیون دموكرات كه برای سالیان دراز در چنبره تعلقات گروهی و ایدئولوژیك گرفتار بوده و غالبا در برابر فراخوانهای اتحاد و همبستگی بر مبنای اصول دموكراتیك و حقوق بشری مقاومت به خرج میداده است اكنون كه میبیند ایران در برابر خطر حمله نظامی آمریكا قرار گرفته است و سرانجام شومی در پیش دارد به تدریج به خود میآید و آمادگی بیشتری برای همكاری با سایر نیروهای دموكرات از خود نشان میدهد. طرحها و فراخوانهای اتحاد برای صلح كه به صورتهای مختلف از سوی نیروهای چندی از داخل و خارج كشور اخیرا مطرح شده و مرزهای سیاسی و ایدئولوژیك را نادیده میگیرند نمونه بارزی از این فضای جدید سیاسی بشمار میروند.
نمونه دیگر آن تغییر محسوسی است كه در هفتههای اخیر در برخورد با پروژه نشست لندن دیده میشود. نشست لندن در تدارك برگزاری یك نشست وسیع در آینده نزدیك است و دوستان فعال در این پروژه از مدتی پیش به كار تماس با نیروهای مختلف سیاسی و رایزنی در باره آن پرداختهاند. به گزارش این فعالان، اكنون فضای مساعدتری در جامعه سیاسی ایران برای پروژه نشست لندن پدید آمده است، و نیروهای سیاسی دموكرات از طیفهای مختلف با برخورد مساعدتری از آن استقبال میكنند. این استقبال بدون تردید تا حد زیادی ناشی از خطیر بودن شرایط ایران و خطر حمله نظامی آمریكا و احساس مسئولیت این نیروها در برابر آن است.
به واقع، اگر در شرایطی كه رژیم حاكم گرفتار شدیدترین كشمكشها و جدالهای درونی است، نارضایی مردم به حد بیسابقهای افزایش یافته و به صورت علنی در تظاهرات به صورت مخالفت با حاكمیت ابراز میشود، انزوای سیاسی رژیم در سطح جهانی رو به افزایش است، و خطر حمله نظامی آمریكا آن را تهدید میكند، اگر در این شرایط اپوزیسیون دموكرات نتواند از طریق یك اتحاد وسیع و با بهرهگیری از حمایتهای داخلی و جهانی بدیل دموكراتیكی را در برابر جمهوری اسلامی سازمان دهد و پیش از آن كه سیاستهای شوم رژیم حاكم كشور ما را به خاك و خون بكشد راهی برای نجات كشور و مردم از این بختك ٢٨ ساله و حفظ آن از جنگ بیابد، در چه شرایط دیگری میتواند به این كار موفق شود؟