پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ - Thursday 21 November 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 06.03.2007, 19:18

برخی سرچشمه‌های جنگ‌طلبی در خاورميانه


جلال کيابی/نيکروز اولاد اعظمی

سخنان جورج بوش رئيس جمهور امريکا و مشاوران ارشد وی مبنی بر اينکه هيچ گزينه‌ای در قبال عملکرد‌های جمهوری اسلامی ايران در زمينه ادامه فعاليت غنی‌سازی اورانيوم منتفی نيست، اين شائبه را در ميان ايرانيان دامن زده است که بهرحال امريکا، حکومت جمهوری اسلامی، با اين ويژگی و رفتار سياسی را تحمل نخواهد کرد و اين ظن را تقويت ميکند که حمله نظامی امريکا اجتناب ناپذير خواهد بود.
منازعه و درگيری‌های لفظی بين ايران و امريکا در سال‌‌ها و ماه‌های اخير ادامه يافته و امروز به مرحله حاد و خطرناکی رسيده است، که می‌تواند يک جنگ ناخواسته را به ملت و کشورمان تحميل نمايد. امريکا با تمام قوا در صدد منزوی کردن ايران در عرصه جهان و منطقه است که در اين راه موفقيت‌های قابل ملاحظه‌ای را نيز کسب نموده است. تصويب قطعنامه ۱۷۳۷شورای امنيت سازمان ملل متحد عليه ايران و نيز تلاش امريکا برای گشوده شدن جبهه‌ای از کشورهای عربی عليه سياست هسته‌ای ايران، نمونه‌ی برجسته‌ای است که در راستای در انزوای بيشتر قراردادن ايران صورت گرفته است. پيشبرد سياست خارجی ايران بيش از هر زمان ديگری به سطحی نازل و بسيار آسيب‌پذير سقوط کرده است.
برای تدقيق علت‌‌ها و ريشه جنگ‌طلبی در منطقه‌ی به بشکه باروت تبديل شده خاورميانه، که در صورت انفجار، همه هستی‌مان را خواهد سوزاند، نگاه به سه نوع گرايش سياسی که هر سه آن رنگ و بوی بنیادگرایانه نيز دارند، اهميتی ويژه دارد.

۱- نقش و گرايش سياسی امريکا:
بر اساس تئوری راست افراطی در محافل امريکا، اگر امريکا بخواهد همچنان طلايهدار هژمونی تمدن معاصر باقی بماند، راهی ندارد جز اينکه نيروی نظامی خود را تقويت نموده و آنرا وارد صحنه سازد (نقل به معنی). زيرا در غير اينصورت اقتصاد قول پيکر چين در راه است و اقتصاد هندوستان هم با شتاب هر چه تمام‌تر به پيش می‌رود. پيشرفت‌های برخی کشور‌های ديگر و يک‌پارچگی اروپا، زمينه‌های رقابت اقتصادی متنوع‌تری را بوجود آورده است که طبعأ معادلات سياسی جديدی را با خود به همراه دارد که می‌تواند سدی باشد بر شدت‌گيری تلاش نفوذ امريکا در اقصی نقاط جهان. بنابراين تا دير نشده و معادلات بهم نخورده نيروهای نظامی امريکا می‌بايست وارد عمل شوند.
جهت به اجرا درآوردن اين هدف، زمينه چينی‌هايی لازم بود. جمهوری اسلامی ايران با اتخاذ سياست صدور انقلاب و تلاش بی‌وقفه در اين راه، فراهم کننده چنين زمينه‌هايی بوده است. مضاف براينکه جمهوری اسلامی ايران دست به فعاليت مخفی توليد و غنی‌سازی اورانيوم زده بود. تقويت نظامی حزب الله در لبنان و کمک‌های مالی و نظامی به افراطی‌های اسلام گرای جهاد فلسطينی و نيز برخی بمب گذاری‌‌ها و عمليات تروريستی از سوی ايران و در حال حاظر سوء استفاده از نفوذ خود در عراق و بی ثبات کردن آن جهت به شکست کشاندن سياست نظامی امريکا، به اندازه کافی مؤيد رفتاری شده که امريکا را به عکس‌العمل، آنهم در غالب یک حمله نظامی راغب ساخته است. لازم به ذکر است که هارترين و افراطی‌ترين نيروهای بنيادگرای مسيحيت در امريکا در اين ماجرا ايفای نقش می‌کنند.
پيشبرد استراتژی اهداف امريکا در خاورميانه جز کنترل کشورهای سرکش و ياغی منطقه امکان ناپذيراست. طرح خاورميانه بزرگ که مضمون آن ايجاد کشورهای با ثبات تحت نظارت و استيلای امريکا، در خدمت همين اهداف صورت گرفته و حمله نظامی به عراق عملأ در همين چهارچوب معنا می‌يابد. لازم به ذکر است که، قبل از جنگ خليج فارس، اغلب کشورهای منطقه و حتی عربستان سعودی هم ناخرسندی خود را به حضور نيروی نظامی امريکا در منطقه به طرق گوناگون ابراز نموده بودند. بنابراين اجرای طرح خاورميانه بزرگ نيازمند کشورهايی است که امريکا در آن تسلط کامل داشته باشد و اين امکان‌پذير نيست مگر با حضور بی‌سابقه نظامی که طراح واقعی آن محافل راست افراطی در امريکا می‌باشند.

۲- نقش و گرايش سياسی ايران جمهوری اسلامی:
سودای نيروهای اسلام‌گرای ايران برای تثبيت قدرت و دامنه نفوذ خود در خاورميانه، بر تشنج و بحران‌آفرينی استوار بوده است. اما جمهوری اسلامی به مدت ۲۸ سال عمر خود نه اينکه نتوانست اين امر را عملی سازد و الگويی مثبت برای ساير ملل اسلامی شود، بلکه نتيجه اين بلند پروازی به سياست خارجی خشونت آميزی مبدل شده است. در واقع امر جمهوری اسلامی با سرمايه گذاریِ بااصطلاح معنوی و مالی در اين راستا به منجلابی کشيده شد که برای بيرون آمدن از آن به هر دستاویزی چنگ می‌اندازد. در پيش گرفتن سياست سرکشی و گردن‌کشی که بحران آفرينی‌‌ها نماد بارز آن است، در عمل به سياست رسمی حاکمان تبدیل شده و امکان برخورد نظامی امريکا عليه کشورمان را دوچندان کرده است.
آيت الله خامنه‌ای در يک سخنرانی شديدالحن، آن نيروهای درون حکومت که تعليق غنی‌سازی اورانيوم را زمزمه می‌کنند را مورد تقبيح قرار داد. بلافاصله بعد از آن رئيس جمهور ايران اعلام نمود (البته بعد از مدت کوتاهی سکوت در اين زمينه) که دست از غنی‌سازی بر نخواهيم داشت. اين در حالی است که فرصت داده شده‌ی اولين قطعنامه شورای امنيت (۱۷۳۷) رو به اتمام نهاده و دومين قطعنامه به همراه دومين مرحله تحريم‌‌ها در راه است. تونی اسنو سخنگوی کاخ سفيد اعلام نمود که ايران به قطعنامه تمکين نکرده و مرحله دوم تحريم‌‌ها عليه ايران بايد آغاز شود. نخست وزير اسرائيل از جهانيان خواست که با تمام قوا جمهوری اسلامی را مورد تحريم گسترده قرار دهند.
بنابراين ايران از چند سو مورد حمله شديد قرار گرفته و حلقه محاصره هر روز تنگ‌تر می‌گردد که در اين رابطه نه تنها سران اسلامی کشورمان ایران نمی‌توانند سياست "صدور انقلاب" را پيش ببرند بلکه ماندگاری‌اشان بر اريکه قدرت و حکومت نیز به شدت آسيب‌پذير گشته، بطوری که در نظر دارند تا از جيب مردم هزينه و جنگ ناخواسته را بر ملت و کشور تحميل نمايند.

۳- نقش و گرايش سياسی اسرائيل:
محافل بنيادگرای اسرائيل و لابی آن در دستگاه دولت جورج بوش بطور پيگير و همه جانبه شرايط جنگ امريکا عليه جمهوری اسلامی را دامن می‌زنند. همان لابی که نقش مهمی را در جنگ با عراق ايفا نموده است. در طرح خاورميانه بزرگ، اسرائيل متحد استراتژیک امريکا، از اهميت ويژه‌ای برخوردار شده است.
بطورکلی اسرائيلی‌‌ها از يک ايرانِ اسلامیِ توانمند در زمينه‌های نظامی و اقتصادی در منطقه خاورميانه بيم داشته و روی خوش نشان نمی‌دهند. خصوصأ ايران اسلامی که موجوديت اسرائيل را به رسميت نشناخته و در جهت محو آن عناد می‌ورزد. از سوی ديگر نقض مداوم حقوق بشر و فشار وحشتناک اسرائيل بر ساکنين سرزمين‌های اشغالی و مردم فلسطين و ساختن ديوار اسرائيل جهت جدايی اسرائيلی‌‌ها با اعراب، نشانگر آن است که يک نيروی افراطی نسبتأ پرقدرت در اسرائيل، مانع برقراری آرامش و صلح در منطقه خاورميانه بوده و نيز وقعی به اعتراضات افکار عمومی بین‌المللی و در رأس آن اتحاديه اروپا و کميسيون حقوق بشر سازمان ملل نمی‌نهند. چنين رفتار ضدانسانی اگر به پشتيبانی امريکايی‌ها صورت نگيرد، هرگز امکان ادامه نخواهد داشت. گرچه مقاومت مردم فلسطين و اعتراض کشورهای عربی باعث برخی عقب نشينی‌‌ها شده و به تشکيل کشور فلسطين تن در داده می‌شود، اما اسرائيلی‌‌ها کمافی‌السابق با برخورداری از حمايت امريکا با هدف مهره‌ی محکم در خاورميانه ماندن، به هر قيمتی از جمله پايمال کردن حقوق مردم فلسطين ادامه می‌دهند.

تلاش امريکا برای استيلای بلامنازع سياسی بر انرژی سوختی در منطقه که بخشی از استراتژی امريکا برای اعمال هژمونی بر جهان معاصر که با طراحی خاورميانه بزرگ پيگيری می‌شود، و نيز سکوت در برابر نقض حقوق بشر اسرائيلی‌‌ها در حق فلسطين، و از سوی ديگر و خطرناکتر از همه، سياست راست افراطی دولت احمدی نژاد در زمينه شفاف‌سازی فعاليت غنی‌سازی اورانيوم در برابر جامعه جهانی و نيز تقويت حزب الله در بين کشور‌های مسلمان و عمليات انتحاری عليه شهروندان اسرائيل، از اهم سياست‌های نابخردانه‌ای است که چشم انداز يک درگيری نظامی تمام عيار در منطقه است که در صورت ادامه آن، "نه از تاک نشانی خواهد و نه تاکستان".
از آنجائيکه يک طرف قضيه بحران در منطقه بواسطه حکومت اسلامی ايران دامن زده می‌شود، ما ايرانيان می‌بايست نقش فعال‌تری را در اعتراض به سياست ايران بر باده سران رژيم ايفا نمايیم. ما ضمن اينکه به جنگ نه می‌گوييم، پيگيرانه بايد در مقابل اين بازی خطرناکی که کشورمان را تهديد می‌کند، عکس‌العمل نشان دهيم، جمهوری اسلامی را از بحران آفرينی و تشنج در منطقه بر حذر داشته و در ترغيب پذيرش قطعنامه ۱۷۳۷ و تعليق غنی‌سازی اورانيوم و از سرگيری مذاکره و نيز مذاکره مستقيم با امريکايی‌‌ها بر سر موارد اختلافات که شکل فرسايشی به خود گرفته، بکوشیم.
به ياد داشته باشيم که، رژيم ايران با سرکشی و بحران آفرينی‌های مکرر، بيشترين بهانه را به امريکا و اسرائيل برای تثبيت حضور نظامی خويش و فروش هر چه بيشتر ابزار جنگی به کشور‌های منطقه داده و دست آنها را برای تسهيل اجرای طرح خاورميانه بزرگ باز گذاشته است. از اينرو نوک تيز مبارزات ضد جنگ و صلح خواهی می‌بايست نخست حکومت اسلامی ايران و آنگاه سياست جنگ طلبانه امريکا را هدف قرار دهد. با همراه شدن به جنبش صلح خواهی در اسرائيل و جنبش ضد جنگ در امريکا و نيز شرکت در راهپيمايی سراسری ۱۷ مارس، سالگرد حمله‌ی آمریکا به عراق، آغاز جنگی ديگر و اينبار عليه کشورمان ايران را خنثی سازيم.

۱۵ اسفند ۱۳۸۵



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024