iran-emrooz.net | Fri, 23.02.2007, 7:27
چرا باید با حمله نظامی آمریکا به ایران مخالفت کنیم
شهلا صمصامی – لوسآنجلس
باوجود انکار آمریکا در مورد جنگ با ایران شواهد زیادی از جمله سخنان پرزیدنت بوش، فرستادن سه ناو جنگی به خلیح فارس، حمله به مرکز دیپلماتیک ایران در عراق و دستگیری اعضای سپاه پاسداران در این کشور حاکی از اینست که آمریکا خود را برای رودررویی نظامی با جمهوری اسلامی ایران آماده میکند. بنا به گزارش نیوزویک یکی از اعضای پیشین کابینه بوش در امور امنیت ملی گفته است که حداقل برخی از مشاوران پرزیدنت بوش بدنبال بهانهای هستند که به ایران حمله کنند. آنها قصد دارند تحریکات را بجایی برسانند که جمهوری اسلامی مجبور به عکسالعمل شود و سپس این عکسالعمل را وسیلهای برای حمله به ایران قرار دهند. مدتهاست جنگ لفظی بین واشنگتن و تهران شروع شده است که بنظر میرسد بسوی یک رودررویی خطرناک برود. در حال حاضر دو ناو جنگی در آبهای منطقه هستند و ناو سوم نیز در راه است. جمهوری اسلامی در یکی از عملیات نظامی نمایشی چند موشک به حوالی خلیج فارس فرستاد. یک تصادف کوچک مانند اصابت موشکی از ایران به یکی از این ناوها میتواند به سادگی بهانه مناسبی برای حمله آمریکا باشد.
بیاعتمادی دو کشور بیکدیگر
تاریخِ بیاعتمادی ایران و آمریکا بیکدیگراز کودتای ٢٨ مرداد ١٩٥٣ آغاز میشود که آمریکا و سازمان سیا شاه را به ایران بازگرداند و حکومت ملی و منتخب مردم یعنی دکتر محمد مصدق را برکنار کرد. در ١٩٧٩ با انقلاب ایران و روی کارآمدن جمهوری اسلامی و بویژه با ماجرای گروگانگیری این بیاعتمادی به دشمنی علنی تبدیل شد. جمهوری اسلامی با استفاده از این بیاعتمادی تاریخی و بحران سازیهای گوناگون به این دشمنی دامن زد. با انتخاب جرج بوش روابط بین ایران و آمریکا تیرهتر گشت و با روی کار آمدن احمدینژاد، تحریکات بیاعتمادی و جنگ لفظی به نهایت خود رسید. جرج بوش از ابتدای ریاست جمهوری خود و با قرار دادن ایران در مثلث شرارت به این بیاعتمادی دامن زد. از طرفی جمهوری اسلامی نیز از آغاز انقلاب هر هفته در تمام نمازهای جمعه شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسراییل را تکرار کرده است. تنها دو هفته این شعارها خاموش شد و آن بلافاصله پس از ١١ سپتامبر بود که دیگر در نماز جمعه صدای مرگ بر آمریکا شنیده نشد و دلیل عمده این بود که در آن روزها گمان میرفت ایران به عنوان بانی حملات ١١ سپتامبر شناخته شده و آمریکا به ایران حمله کند. پس از ٢٠ سپتامبر که اف-بی-آ اعلام کرد مسؤل ١١ سپتامبر القاعده است، شعارهای مرگ بر آمریکا در نماز جمعه آغاز گردید.
بیاعتمادی دولت بوش نسبت به جمهوری اسلامی با جنگ عراق بالا گرفت. آمریکا ادعا میکند مدارک و شواهد زیادی دارد که نشان میدهد عوامل جمهوری اسلامی ملیشیای شیعه را تعلیم داده و اسلحه و مهمات به این کشور میفرستند.
پشتیبانی از تروریستها و تعلیم آنها تنها نگرانی آمریکا در مورد جمهوری اسلامی نیست. از آغاز ریاست جمهوری بوش دولت آمریکا نگران برنامههای انرژی اتمی ایران بوده است. این برنامه که با کمک آمریکاییها در زمان شاه آغاز شد، بقول یکی از نزدیکان بوش اکنون بدست شیطان بزرگ افتاده است. اگر چه دولت ایران از جمله امضاء کنندگان عهدنامه عدم افزایش سلاحهای اتمی است ولی جمهوری اسلامی، پنهانی این برنامهها را دنبال کرد. در سال ٢٠٠٢ یکی از گروههای وابسته به مجاهدین خلق برنامه اتمی ایران و وجود مراکز غنی سازی اورانیوم را در اصفهان و نطنز فاش کرد. یکسال بعد روابط دانشمند پاکستانی و فعالیتهای او در زمینه کمک به غنی سازی اورانیوم خبر روز شد. اتحادیه اروپا برای ماهها سعی کرد ایران را متقاعد کند که برنامههای اتمی خود را متوقف کند، حتا در ماه می٢٠٠٥ نمایندگان اتحادیه اروپا با حسن روحانی در محل مسکونی سفیر جمهوری اسلامی در ژنو ملاقات کردند ولی روحانی اجازه و اختیار کافی برای مذاکرات نداشت. بعلاوه با نزدیک بودن انتخابات ریاست جمهوری ایران این مذاکرات بینتیجه ماند.
مذاکرات به بنبست رسیده است
در پاسخ این سؤال که آیا آمریکا نمیخواهد از راه مذاکرات مسله ایران را حل کند، پرزیدنت بوش میگوید: «ما راههای دیپلماتیک را امتحان کردهایم. مهمترین آنها جلسات سازمان ملل و جلساتی بوده است که اتحادیه اروپا، چین و شوروی هم در آن حضورداشته اند و از ایران خواسته اند از توسعه برنامه تسلیحاتی اتمی خودداری کند و ایران هیچگونه توجهی به قطعنامههای سازمان ملل نکرده است.» پرزیدنت بوش معتقد است بر سر میز مذاکره نشستن آمریکا با ایران بینتیجه است. آمریکا این کار را با همراهی کشورهای دیگر انجام داده است ولی ایران به کار خود ادامه میدهد. ایران نه حاضر است که برنامههای اتمی را متوقف کند و نه در امور عراق دخالت نکند.
پرزیدنت بوش بنوعی میگوید تمام راههای دیپلماتیک و صلحآمیز با جمهوری اسلامی به بنبست رسیده است.
برنامه حمله نظامی به ایران
پنتاگون برای حمله به ایران دارای نقشه حساب شدهای است که پرزیدنت بوش نیز از آن بخوبی آگاه است. بر اساس این برنامه هدفهای مورد حمله در ایران عبارتند از پایگاههای ضدهوایی، تمام مراکز تسلیحات اتمی و شیمیایی، مراکز پرتاب موشک، پایگاههای دریایی و پایگاه سپاه پاسداران در خلیج فارس و همچنین مراکز ضد اطلاعات آمریکا فشارهای سیاسی و اقتصادی را نیز ادامه خواهد داد. از جمله ایجاد محدودیتهای بانکی است که از هم اکنون تاثیرات آن در اقتصاد ایران مشاهده میشود. تورم شدید و بیکاری در ایران از محبوبیت احمدی نژاد کاسته است. حتا بر اساس گزارش نیوزویک، برخی مقامات بلند پایه دولت جمهوری اسلامی، سخنان تند و تحریک آمیز احمدینژاد را مسؤل قطعنامه سازمان ملل در ماه دسامبر میدانند. این قطعنامه باتفاق آراء از جمهوری اسلامی ایران میخواهد کلیه برنامههای اتمی خود را متوقف کند.
حمله احتمالی آمریکا به ایران با اتفاقاتی که در عراق رخ میدهد نیز ارتباط مستقیم دارد. آمریکا هم اکنون ادعا می کند مدارکی دارد که نشان میدهد حملهی ٢٠ ژانویه در کربلا، ربودن و کشتن چهار سرباز آمریکایی با کمک ایرانیها انجام شده است. آمریکا مدتهاست حکومت جمهوری اسلامی را مسؤل ساختن و صدور بمبهای خطرناکی که به IED معروف هستند میداند. بمبهایی که در کنار جادهها کار گذاشته میشود و بوسیله تلفنهای همراه و یا در بازکن گاراژ منفجر میشود. ادعای آمریکا بر اینکه عوامل جمهوری اسلامی در داخل عراق به تحریکات سیاسی و نظامی خود ادامه میدهند میتواند بسادگی دلیلی برای درگیری نظامی با ایران باشد. بنا بگزارش نیوزویک در شرایط کنونی سنیهای عراق به شدت نگران قدرت یافتن شیعهها هستند. این خود میتواند وسیلهای شود که برای مثال شورشیان سنی چند آمریکایی را بقتل برسانند و در نزدیک اجساد آنها اثراتی از هویت ایرانیها بجا بگذارند. در این شرایط آمریکا مجبور به پاسخ گویی خواهد بود.
مردم آمریکا بطور کلی موافق جنگ با ایران نیستند زیرا تجربه جنگ عراق بسیار ناخوش آیند بوده است. خانم نانسی پلوسی سخنگوی مجلس نمایندگان بارها اعلام کرده است که مجلس هیچ بودجهای برای یک جنگ جدید تصویب نمیکند و پرزیدنت بوش بدون اجازه و موافقت کنگره نمیتواند جنگی را آغاز کند.
ولی از سوی دیگر برای مثال پرزیدنت بوش اخیراً در یک کنفرانس مطبوعاتی گفت، ما مدارک کافی داریم که نشان میدهد نيروی قدس مسؤل تعلیم ملیشیای شیعه مانند ارتش مهدی است. بوش میگوید: ممکن است ما ندانیم چه کسی مستقیماً به نیروهای قدس دستور میدهد ولی میدانیم نتیجه کشته شدن سربازان آمریکایی است و به عنوان رییس قوای این کشور من باید از سربازان آمریکایی حمایت کنم.
چرا باید با جنگ با ایران مخاف باشیم
ما بعنوان ایرانی چه در آمریکا چه هر نقطه دیگر دنیا باید با هر نوع جنگ و درگیری نظامی آمریکا با ایران بشدت مخالفت کنیم. علیرغم آنچه که بنظر میآید و ادعا میشود که ایران یک قدرت بزرگ در خاور میانه است واقعیت این است که هر نوع حمله نظامی برای ایران یک فاجعه بسیار بزرگ خواهد بود. نه تنها جان هزاران انسان بیگناه در خطراست بلکه بسادگی مانند عراق زیر بنای اقتصادی جامعه بسرعت نابود خواهد شد. آمریکا برای حمله به ایران نیازی به لشگرکشی ندارد سه ناو جنگی آمریکا بسادگی، تمام مراکز مورد نظر را میتوانند بمباران کنند.
چنانچه در جنگ افغانستان و عراق دیدیم این موشکهایی که قرار است به هدف معینی بخورند، گاه نیز به محلهای غیر نظامی و مسکونی اصابت میکنند . خاطرات وحشتناک جنگ هشت ساله با عراق هنوز در اذهان ملت ایران زنده است. زیر بنای اقتصادی ایران آنچنان محکم نیست که بتواند تحملل درگیری با آمریکا را داشته باشد. بعلاوه مردم ایران جنگ نمیخواهند. همچنانکه در آمریکا تنها افراد انگشت شماری طالب جنگ هستند در ایران نیز یک گروه بسیار کوچک و تندرو ممکن است به استقبال درگیری نظامی با آمریکا برود. ایران و حکومت آن در منطقه و دنیا بدون پشتیبان است. در حال حاضر کشورهای خلیج فارس مانند کویت، قطر، امارات، عربستان سعودی، مصر و اردن که همه سنی هستند از نفوذ شیعیان در عراق، لبنان و فلسطین ناراضیاند. این کشورها و اسراییل همگی شاید از حمله نظامی آمریکا به ایران خشنود باشند. اسراییل به دلیل امکان دسترسی ایران به نیروی اتمی پشتیبانی جمهوری اسلامی از حماس و بطور کلی دشمنی علنی حکومت ایران نسبت به این کشور، ایران را دشمن خود میداند. عربستان سعودی نگران قدرت یافتن شیعهها در این کشور است. بیشتر مناطق نفتخیز عربستان در شرق این کشور است که شیعیان در این مناطق اکثریت دارند. یک حکومت شیعه طرفدار جمهوری اسلامی در عراق خطر بزرگی برای عربستان بحساب میآید. اتحادیه اروپا، چین و شوروی نیز با دولت ایران مشکل پیدا کردهاند. دوستان حکومت ایران مانند ونزوئلا و نیکاراگوا نیز از نظر جغرافیایی دورتر از آن هستند که بتوانند بکمک ایران بشتابند. درگیری نظامی به زیان ملت ایران است. اگر چه بوش پرزیدنت آمریکا بارها اعلام کرده است که دشمنی آمریکا با مردم ایران نیست بلکه با حکومت ایران است ولی هر نوع درگیری نظامی از جهات گوناگون به مردم ایران صدمه میزند.
خانم آذر نفیسی نویسنده و محقق ایرانی در مقالهای در لوس آنجلس تایمز مینویسد: در چنین شرایطی چه کسانی از حمله نظامی به ایران بهره خواهند گرفت؟ اینها کارگران، دانشجویان، اقلیتها، زنان و یا مخالفینی که کوشیدهاند از راههای مسالمتآمیز و دموکراتیک برای تغییر رژیم کنونی و مقاومت در مقابل زور و ستم استفاده کنند، نیستند. تنها کسانی که از حملهٌ به ایران بهره میبرند عوامل جنگطلب و واپسگرا در حکومت ایران هستند. خانم نفیسی ادامه میدهد: سالهاست که من مدافع سیاستی هستم که از ایدههای دموکراتیک مردم ایران پشتیبانی کند و معتقدم برای برقراری کثرتگرایی و جامعه باز باید از وسایل دموکراتیک و غیر خشونت آمیز کمک گرفت. من بار دیگر تاکید میکنم که بهترین اسلحهای که دموکراسی علیه رژیمهای سرکوبگر و مقابله با ستم دارد نظامی نیست بلکه ایدیولوژیک و فرهنگی است. موثرترین جنگ علیه زمامداران مستبد کمک به طبقات مختلف جامعه مانند کارگران است که بتوانند حقوق خود را طلب کنند و یا زنان که برای دست یافتن به مساوات بکوشند و دانشجویان، روزنامهنگاران نویسندگان و روشنفکران که بتوانند برای آزادی بیان و عقیده مبارزه کنند. این فرصت یگانه را از دست دادن نه تنها فاجعه ی بزرگ برای مردم ایران است بلکه نتایج شومی برای آمریکا و جهان خواهد داشت.