دوشنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Monday 21 April 2025
|
ايران امروز |
مواضع علی خامنهای، نسبت به پادشاهی پادشاهی سعودی در طول دو دهه گذشته دستخوش چرخش قابلتوجهی شده است. این تحولات نهتنها بازتابدهنده تغییرات در شرایط ژئوپلیتیکی و داخلی رژیم ولایی است، بلکه از منظر نظریه گفتمان ارنستو لاکلاو و شانتال موفه (1985 Ernesto Laclau & Chantal Mouffe) نشاندهنده بحران معنا و بازسازی نظم هژمونیک در گفتمان رسمی این رژیم است است.
۱. دشمنسازی گفتمانی: پادشاهی سعودی بهمثابه «دیگری» مطلق
در گفتمان رسمی رژیم ولایی، بهویژه در دورههایی از دهه ۲۰۱۰، پادشاهی سعودی بهعنوان «دشمن مطلق» بازنمایی شده است. خامنهای در سخنرانیهای خود از واژگان تحقیرآمیزی مانند «مستبد»، «فاسد»، «وابسته به غرب»، و «قبیلهای» برای توصیف نظام پادشاهی سعودی استفاده کرده است.
این بازنمایی ریشه در دو بعد گفتمانی و استراتژیکی دارد:
الف) بعد گفتمان ولایی
رژیم ولایی خود را بهعنوان پرچمدار« اسلام ناب»، «انقلاب اسلامی» و مدافع «مستضعفین» جهان معرفی میکند. بنا به این گفتمان، پادشاهیهای محافظهکار منطقه، بهویژه پادشاهی سعودی ، به دلیل آنچه “وابستگی به قدرتهای غربی” و “سرکوب جنبشهای انقلابی” خوانده میشود، بهعنوان «مرتج» و «دشمن» معرفی میشوند. از منظر لاکلاو و موفه، این دشمنسازی بخشی از زنجیره ای است که هویت گفتمانی جمهوری اسلامی را حول تقابل با «استکبار جهانی» و «ارتجاع منطقهای» تثبیت میکند. در این چارچوب، پادشاهی سعودی بهعنوان نشانهای شناور (Floating signifier) در خدمت بازتولید هویت انقلابی رژیم ولایی عمل میکند.
ب) بعد استراتژیک
رقابت ژئوپلیتیکی رژیم ولایی و پادشاهی سعودی در منطقه، بهویژه در بحرانهایی مانند جنگ یمن، سوریه، و لبنان، به تشدید این دشمنسازی منجر شد. در دوره ۲۰۱۶-۲۰۱۸، که مقارن با اوجگیری تنشها در منطقه بود، خامنهای بهطور مکرر پادشاهی سعودی را به «خیانت به امت اسلامی» و «همدستی با اسرائیل و آمریکا» متهم کرد. این موضعگیریها نهتنها برای تحکیم محور مقاومت (شامل رژیم ولایی، سوریه، حزبالله، حماس و حوثیها) بود، بلکه بهمنظور بسیج افکار عمومی داخلی و مشروعیتبخشی به سیاستهای منطقهای رژیم ولایی نیز طراحی شده بود.
۲. چرخش بهسوی مصلحتگرایی: بازتعریف پادشاهی سعودی بهعنوان «شریک بالقوه»
با تغییر شرایط ژئوپلیتیکی و داخلی، گفتمان خامنهای نسبت به پادشاهی سعودی از اواخر دهه ۲۰۱۰ و بهویژه در سالهای اخیر به سمت مصلحتگرایی منطقهای چرخش کرد. پیشنهاد همکاری در سال ۱۴۰۴ (2025) نمونهای از این تغییر پارادایم است. این چرخش را میتوان در سه سطح تحلیل کرد:
الف) تحولات ژئوپلیتیکی
سقوط بشار اسد در سوریه و تضعیف محور مقاومت، بهعنوان ستون فقرات سیاست خارجی رژیم ولایی، ضربهای جدی به نفوذ منطقهای جمهوری اسلامی وارد کرد. این امر، همراه با کاهش نفوذ رژیم ولایی در عراق و لبنان، رژیم ولایی را به بازنگری در استراتژیهای خود واداشت. از سوی دیگر، عادیسازی روابط برخی کشورهای عربی با اسرائیل (توافقنامه ابراهیم) و تقویت جایگاه پادشاهی سعودی بهعنوان یک بازیگر کلیدی منطقهای، رژیم ولایی را به سمت کاهش تنش با ریاض سوق داد.
ب) تنگناهای اقتصادی
تحریمهای شدید بینالمللی و بحران اقتصادی داخلی، رژیم ولایی را در موقعیت شکنندهای قرار داده است. کاهش درآمدهای نفتی، تورم فزاینده، و نارضایتی عمومی، حاکمیت را به سمت اتخاذ سیاستهای عملگرایانهتر هدایت کرد. بهبود روابط با پادشاهی سعودی ، بهعنوان یکی از اعضای کلیدی اوپک و بازیگر مهم در بازار جهانی انرژی، میتواند به کاهش فشارهای اقتصادی بر رژیم ولایی کمک کند.
ج) تنشهای داخلی
تنشهای داخلی در حاکمیت رژیم ولایی، از جمله اختلافات میان جناحهای سیاسی و فشارهای اجتماعی از سوی مردم، ضرورت بازسازی وجهه بینالمللی رژیم ولایی را برجسته کرد. نزدیکی به پادشاهی سعودی میتواند به کاهش انزوای رژیم ولایی در منطقه و جهان منجر شود و به رژیم کمک کند تا مشروعیت خود را در داخل و خارج تقویت کند.
۳. تحلیل گفتمانی: بحران معنا و بازسازی هژمونی
از منظر نظریه گفتمان لاکلاو و موفه، مفهوم «پادشاهی سعودی » در گفتمان خامنهای یک نشانه شناور است که معنای آن در طول زمان تغییر کرده است. در ابتدا، این نشانه در زنجیره تقابلی با مفاهیمی مانند «استکبار»، «ارتجاع»، و «صهیونیسم» قرار داشت و بهعنوان دشمن مطلق تعریف میشد. اما با ناپایداری عناصر گفتمانی (مانند فروپاشی محور مقاومت و فشارهای اقتصادی)، این نشانه به سمت معنای جدیدی، یعنی «شریک بالقوه»، حرکت کرد.
این تغییر نشاندهنده یک بحران معنا در گفتمان رسمی جمهوری اسلامی است. بحران معنا زمانی رخ میدهد که زنجیرههای همارزی و تقابلی که هویت گفتمانی را تثبیت میکنند، به دلیل فشارهای داخلی و خارجی دچار گسست میشوند. در این مورد، ناتوانی گفتمان انقلابی در پاسخگویی به چالشهای ژئوپلیتیکی و اقتصادی، رژیم را به بازسازی نظم هژمونیک خود واداشت. این بازسازی از طریق بازتعریف روابط با بازیگرانی مانند پادشاهی سعودی و تأکید بر مفاهیمی مانند «همکاری منطقهای» و «وحدت اسلامی» صورت گرفته است.
۴. پیامدها و تناقضات
چرخش گفتمانی خامنهای به سمت مصلحتگرایی، اگرچه از منظر استراتژیک قابلفهم است، اما تناقضات متعددی را به همراه دارد:
الف) تناقض ایدئولوژیک
گفتمان انقلابی جمهوری اسلامی، که بر تقابل با «ارتجاع» و «استکبار» بنا شده، با نزدیکی به پادشاهی سعودی، که همچنان بهعنوان یک رژیم محافظهکار و متحد غرب شناخته میشود، دچار پارادوکس میشود. این تناقض میتواند به کاهش اعتبار گفتمان انقلابی در میان پایگاه اجتماعی رژیم، بهویژه در میان گروههای تندرو داخلی، منجر شود.
ب) تناقض استراتژیک
اگرچه بهبود روابط با پادشاهی سعودی میتواند به کاهش تنشهای منطقهای کمک کند، اما این امر به تضعیف جایگاه رژیم ولایی در میان متحدان باقیماندهاش در “محور مقاومت” می انجامد. برای مثال، گروههایی مانند حوثیها ممکن است نزدیکی رژیم ولایی به پادشاهی سعودی را بهعنوان خیانت به آرمانهای انقلابیشان تفسیر کنند.
ج) چالشهای داخلی
چرخش به سمت مصلحتگرایی بعید نیست با مقاومت جناحهای تندرو در داخل حاکمیت مواجه شود که همچنان به گفتمان دشمنسازی پایبند هستند. این امر میتواند به تشدید شکافهای داخلی و تضعیف انسجام داخلی رژیم منجر شود.
۵. نتیجهگیری
تحول در مواضع علی خامنهای نسبت به پادشاهی سعودی از دشمنسازی ایدئولوژیک به مصلحتگرایی منطقهای، بازتابدهنده یک بحران معنا در گفتمان رسمی جمهوری اسلامی است. این بحران، که ریشه در فشارهای ژئوپلیتیکی، اقتصادی، و داخلی دارد، رژیم را به بازسازی نظم هژمونیک خود واداشته است. بااینحال، این چرخش گفتمانی با تناقضات ایدئولوژیک و استراتژیک همراه است که میتواند پیامدهای بلندمدتی بر سیاست داخلی و خارجی رژیم ولایی داشته باشد. از منظر نظریه گفتمان، این تحول نشاندهنده پویایی نشانههای شناور و تلاش برای تثبیت معنای جدید در مواجهه با ناپایداریهای گفتمانی است.
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net
|