سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
![]() |
سرانجام فشارهای سیاسی و اقتصادی، درونی و بیرونی، مردمی و درون حکومتی جواب دادند و اقدامی که به فرموده، قرار بود ناشرافتمندانه، ناعاقلانه و خفتبار باشد، در کمتر از دو ماه عاقلانه و شرافتمندانه شد و مذاکرات ایران و آمریکا در عمان آغاز گردید. قبل از هر چیز این پیروزی کوچک را باید به جامعه مدنی، رسانههای ملی، همه نیروهای سیاسی گذارطلب، اصلاحطلبان بیعرضه! و اصولگرایانی که دماغ حضرت آقا را گرفتند و قطره تلخ را در کامش چکاندند تبریک گفت.
حالا اصلا مهم نیست که آقا کجاست، خجالت میکشد یا نمیکشد، تا کی سرش را میدزدد، اصلا دوباره آفتابی میشود یا از غصه دق مرگ میشود. مهم فهم این مساله است که فقط یک قدم کوچک از جنگ دور و یک قدم کوچکتر به حل مساله نزدیک شدهایم و اگر گام بعدی و گامهای بعدی برداشته نشوند، به سرعت به جایی بدتر از دیروز باز خواهیم گشت.
پروژه اتمی، به مثابه کمربند انتحاری بر کمر ایران، طبعا عاجلترین خطری است که موجودیت کشور را تهدید میکند. بیحیایی علی لاریجانی و پیشتر از او بیشرمی کمال خرازی، دست محور مقاومتیهای چپ و راست را رو کردند و برای همه هممیهنان باورمندی که آرزو داشتند قصه بمبسازی دروغ باشد هم، ثابت کردند که نه بمبسازی بلکه «انرژی اتمی حق مسلم ماست!» از روز اول دروغ بود و حکومت اسلامی، برای یک لیوان شیر دنبال تاسیس گاوداری نرفته و چند هزار میلیارد دلار را پودر نکرده است. این پول هزینه شد تا نظام ولایت فقیه با دستیابی به قدرت اتمی، هم به بازدارندگی دست یابد و هم بتواند در منطقه نسق بگیرد، قلدری کند و انقلاب خود را تا تاسیس امت واحد اسلامی پیش ببرد.
حالا بعد از چهل سال بازی موش و گربه و بز رقصاندن برای کسانی که به صلاحیت روحانیون حاکم در داشتن بمب اتمی باور نداشتند، بازی به مرحله آخر رسیده است. پر و بال حکومت در منطقه، یکی بعد از دیگری چیده شدهاند. چند دهه تحریم رمق اقتصاد ما را کشیده و مردم ایران در اکثریت بالای ۹۰ در صد، به اشکال مختلف، به خامنهای و حکومتش کارت قرمز نشان دادهاند.
در آن سوی عالم هم، جریان راست افراطی آمریکا به ریاست دونالد ترامپ، پس از تسخیر قوای مقننه و اجراییه و کنترل قوه قضاییه آمریکا، به هر دلیل تصمیم گرفته است که به این بازی پایان بدهد و حکومت اسلامی را برای همیشه از داشتن دندان اتمی محروم کند.
واقعیت این است که جدای از آنکه آمریکاییها چه میخواهند یا نمیخواهند، بمب اتمی برای ایران، به جای امنیت، فقط ناامنی به ارمغان میآورد، همانگونه که تا کنون آورده است. بحث آن را در این چهل سال بسیار کردهایم و هر کس قصد فهمیدن داشت، حتما فهمیده است و اگر هنوز کسانی بمب اتم را بخشی از قدرت دفاعی ایران تصور میکنند، حتما خودشان را به کری زدهاند! باید از آنها گذشت و رفت و این را بر سر هر کوی و برزنی جار زد که خلع سلاح اتمی جمهوری اسلامی به سود ایران است و این بساطی که برایش چند هزار میلیارد دلار هزینه و عدمالنفع به بار آوردند، برای ایران به دو پول سیاه هم نمیارزد و ما ایرانیان از جهان سپاسگزار خواهیم شد اگر همه این بساط را برای بازیافت از ایران خارج کنند، ولی برای رضای خدا، صورت حسابش را خودشان پرداخت کنند و ملت ایران را تا ابد زیر بار قرض جدیدی نبرند.
پس گام دوم کاملا معلوم است! آقایان ظریف، عراقچی، لاریجانی، خرازی، ولایتی و...! هر کدام که به نمایندگی از طرف حضرت آقا پشت میز مذاکره مینشینید، این جام شراب خوشگوار را لاجرعه و به سرعت سر بکشید و پیش از آنکه از عمان به تهران برگردید، برای صرفهجویی در هزینههای بازیافت، از «رسانه ملی!» جلیلی و شرکا اعلام کنید که فردو، نطنز و بقیه مراکز بمبسازی، به موزههای عبرت تبدیل میشوند تا ار نوروز آینده فشار گردشگران بر تخت جمشید و حافظیه کاهش یابد! این بزرگترین خدمتی است که شما میتوانید به ایران و نیز به نظام منحوس ناجمهوری اسلامی بکنید.
البته شما اهل این کار نیستید و برایتان پست و مقام از سرنوشت ایران مهمتر است. شما سعی میکنید که دل آقا را نشکنید و با «جلیلی بازی» زمان بخرید تا شاید مهلت فعال شدن مکانیسم ماشه بگذرد و بتوانید این را به عنوان دستاورد بزرگ دیپلماسی اسلامی به آقا هدیه بدهید. اما مطمئن باشید که این اتفاق نخواهد افتاد! هم مردم ایران و هم طرفهای ۵+۱ دست شما را خواندهاند و حالا دیگر از چم وخم پدرسوخته بازیهای آخوندی سر در میآورند و به شما فرصت وقت خریدن نخواهند داد. مطمئن باشید که کارد به استخوان اکثریت بزرگی از مردم ایران رسیده است و این فکر که «اینها برن، هر چه میخواد بشه، بزار بشه!» هر روز طرفدار بیشتری پیدا میکند. شما مردم را به اینجا رساندهاید!
جامعه مدنی ایران، سیاسیون ملیگرا و ایراندوست و همه آزادیخواهان تلاش میکنند که این خشم ملی و مقدس را مدیریت کنند. باشد که شما هم این بار از خود شهامت مدنی نشان بدهید و پیش از آنها جنگ یا سیل بنیانکن مردمان خشمگین، بنیادهای ایران را به نابودی بکشانند، گام دوم را بردارید تا برای گامهای سوم و چهارم و... آماده شویم! اگر تاخیر کنید، در کنار متهم ردیف اول، پروندههای خود را برای دوران عدالت انتقالی، بسیار سنگین خواهد کرد و کسی شفاعت شما را نخواهد کرد. آقایان! باور کنید! خیلی زود دیر میشود!
■ جناب پورمندی با درود و تشکر از مقاله به موقع شما. شما در مقالهتان گام دوم پس از شروع مذاکرات را از بین بردن ظرفیتهای تبدیل ج. ا. به رژیمی با قابلیت تولید و نگهداری تسلیحات هستهای بر شمردهاید. این تا حدودی به معنی رضایت دادن به بقای رژیم به شرط تغییر رفتار آن است. در حالی که بنظر من اصل موضوع استفاده از شرایط کنونی برای آماده کردن شرایط انحلال رژیم و استقرار یک سکولار-دموکراسی در ایران است.
توضیح آنکه اگر مذاکرات به توافقی مانند برجام برسد رژیم، در مقابل توقف برنامه هستهای یا کاهش میزان غنی سازی به میزان چند درصدی قابل قبول آژانس انرژی هستهای یا طرف آمریکایی و غرب، دوباره به درآمدهای نفتی دست یافته و ضمن سرکوب مردم در داخل مجددا با مخفی کاری بیشتر به برنامه های هستهای و موشکی و تجهیز و تقویت نیابتیها برای ادامه راهبرد بیرون کردن آمریکا از منطقه و نابودی اسرائیل باز خواهد گشت. زیرا این رژیم هویتی غیر از این ندارد. خامنهای و گروه هر چند کوچک حامیان و پیروان ارتدوکس او و نیز کاسبان تحریمها این را رسالت خود و به نفع خویش میدانند و در این مسیر پروای نابودی ایران و ایرانی را ندارند. بنابراین آنها اگر سرکار بمانند از فرصت استفاده کرده دوباره خود و نیروهای نیابتی را تقویت و برنامه های گذشت را از سر گرفته و فرایند گذار به دموکراسی برای سالهای بیشتر به تعویق خواهند انداخت.
بهمین دلیل بنظر من به جای آنکه به از بین بردن قابلیتهای صنعت هستهای کشور متمرکز شده و برای آن تبلیغ کنیم (که بر خلاف آنچه در مقاله آمده نه تنها موجب خوشحالی ایرانیان نمیشود بلکه مخالفان زیادی حتی در بین دشمنان رژیم دارد) باید بر ضرورت حسابدهی و برکناری خامنهای از قدرت، به دلیل قراردادن ایران در این وضعیت، ایجاد بحران اقتصادی اجتماعی در ایران و تبدیل کشور ما به جهنمی که همه در تلاش فرار از آن هستند تلاش کنیم. برای مثال اگر اپوزسیون موفق شود شعار “خامنهای استعفاء - پزشکیان مذاکره” را به شعاری ملی تبدیل کند، به طوریکه در هر گردهمایی یا تظاهراتی سر داده شده و از طرف همه فعالان اجتماعی- سیاسی اعم از احزاب تحول خواه و اپوزسیون یا دانشگاهیان یا شخصیتهای آزادیخواه تکرار شود، برای راهبرد بلند مدت گذار به دموکراسی در کشور کارسازتر خواهد بود.
ارادتمند خسرو
■ نمیدانم این یک لغزش فکری است یا همان ته ماندههای رای دادن به اصلاحطلبان حکومتی که گاه گداری مانند “آبدانههای چرکین باران” بیموقع بر بام روشنفکری ایران ضربی غمناک میگیرد. گذار طلبی باید رفیق براندازی باشد نه یار اصلاحاتی که میشناسیم. خیلی زیاد اگر هم تخمها را در سبد میر حسین بگذاریم ممکن است جوجه داخلش بعد کوکو از آب در بیاد. باید مراقب بود از فرط ناامیدی یا نبود آلترناتیو در ما توهم تغییر رفتار رژیم جا خوش نکند.
با احترام سالاری
■ سپاس از پورمندی برای طرح به موقع این موضوع. با خسرو و سالاری همفکرم، در این گیر و دار در چنته “اصلاحطلبان” نمیبینم آبی به نفع مردم گرم شود. از طرفی هیچ اعتمادی به طرفهای در گیر (ترامپ، روسیه، چین، اسرائیل) نیست و بهزیست ایرانیان پشیزی در تصمیم هایشان موثر نیست. از طرف دیگر جو عمومی ایرانیان بر خلاف نظر بعضی عزیزان آماده به صحنه آمدن در مقیاس ملی نیست. در چنین شرایطی اگر خواست برکناری (یا استعفای) خامنهای همهگیر شود و بگوش جهانیان برسد، بهترین سد کننده جنگ ویرانگر و احتمالا نقشههای شوم روسیه-ترامپ میباشد. در مورد شعار “خامنهای استعفاء - پزشکیان مذاکره” شاید بهتر باشد به “خامنهای استعفا” اکتفا کنیم، هم بدلیل اکراه برخی از مردم و اپوزسیون در ابراز خواسته از پزشکیان و هم این بهانه که “ما همین حالا هم در حال مذاکره هستیم” و ندیده گرفتم اصل خواسته که برکناری خامنهای است.
موفق باشید، پیروز.
■ دوستان عزیز، خسرو، سالاری و پیروز!
گرامیان! تا هفته قبل همه تلاش مان متوجه وادار کردن حکومت به نشستن پشت میز مذاکره بود، چرا که مذاکره را تنها بدیل جنگ می دانستیم. اینک سوال این است که مذاکره بر سر چی؟ طبعا نگاه کلان ما باید متوجه پایان دادن به خصومت با آمریکا و اسرائیل و عادی سازی روابط باشد. اما، این امر به پرونده اتمی گره خورده است و تا این کمربند انتحاری از کمر ایران باز نشود، هر لحظه بیم انفجار آن وجود خواهد داشت و بدون حل و فصل این پرونده، مذاکره به جایی نمی رسد و به بن بست می خورد. این تردید که اگر مشکل اتمی با فریز کردن غنی سازی و مخلفات آن، حل شود، گذار از ج.ا. به تاخیر می افتد، نه درست است و نه مسولانه! هر آنچه که به بهبود اوضاع جامعه و معیشت مردم منجر شود، به تنفس و بازسازی طبقه متوسط و جوامع مدنی منجر شده و در خدمت گذار قرار خواهد گرفت. از نگاه من، گذار سامانمند و خشونت پرهیز، به یک نسبت با براندازی و اصلاح طلبی مرزبندی و در عین حال هم پوشانی دارد. این فکر که ما بهتر است بی خیال مذاکرات شویم و طرح برکناری خامنه ای را دنبال کنیم، نه سیاستورزانه است و نه دقیق. سیاستورزانه نیست، برای آنکه ما را از یکی از حیاتی ترین روند های کشور جدا می کند و دقیق نیست برای آنکه متوجه نقش سرنوشت این مذاکرات در تضعیف موقعیت خامنه ای نیست. این مذاکرات به هر نتیجه ای منجر شود، خامنه ای بازنده اصلی آن خواهد بود. اگر مذاکرات به نتیجه اولیه برسد و بساط اتمی جمع شود، خامنه ای باید پاسخ بدهد که چرا هشت سال کشور را بیهوده معطل کرد و خسارات عظیمی به بار آورد. اگر مذاکرات شکست بخورد، باز این اوست که باید جوابگو باشد چرا علیرغم خوا،ست مردم و تمایل طرف مقابل، مذاکرات را به شکست کشانده است. نظریه « هرچه بدتر، بهتر» که به نظریه «ظهورس حجتیه و نظریه انقلاب قهر آمیز پرولتری تنه می زند، هیچ نسبتی به نظریه گذار خشونت پرهیز ندارد. کاوه مدنی - به نظرم به درستی- روی «خستگی اجتماعی» به عنوان مهم ترین مشکل کشور دست گذاشته است. با یک جامعه خسته، کار زیادی نمی توان کرد. واکنش دو- سه روز اخیر مردم و بازار ها ، نشانگر آن است که اگر بتوانیم حکومت را به مواضعی شبیه برجام یک، عقب برانیم، فضا برای رفع خستگی شاید فراهم بیاید. جامعه ای که از نظر سیاسی سرپا و چابک باشد، خیلی بهتر، راهش را به سمت آزادی و دموکراسی خواهد گشود.
با ارادت پورمندی
■ جناب پورمندی، با درود و تشکر از توجه شما به اظهار نظر ها.
هم اکنون شاهد آن هستیم که بتدریج خواسته استعفاء و یا برکناری خامنه ای در جامعه عمومیت یافته و توسط فعالان سیاسی و مبارزان آزادی مانند آقای دکتر محمودیان، قدیانی، دکتر مهر آئین و دیگران به طور علنی ابراز و در شبکه های اجتماعی طنین انداز شده است. زیرا همه متوجه شده اند که خامنه ای بیشترین نقش و مسئولیت را در سقوط کشور به وضعیت فلاکت بار کنونی داشته و بدون برکناری او، و در نتیجه بر هم زدن کانون فساد و حذف مافیای دزد سالار شکل گرفته از اطرافیان افراطی و کاسبان تحریم مرتبط با او، غیر ممکن است. بنظر من اپوزسیون باید این فرصت مهم را غنیمت شمرده و مبارزات خود در مسیر گذار به دموکراسی را حول شعار استعفاء یا برکناری خامنه ای سامان دهی کند. این شعار نه تنها فرایند باز کردن بقول شما “کمربند انتحاری هسته ای” از کمر ایران را تضعیف نکرده و به تعویق نمی اندازد بلکه بر عکس آنرا در چارچوب صحیح اصلاح روابط خارجی کشور و کنار گذاشتن دشمنی بیهوده با آمریکا و دنیای غرب و شعار نابودی اسرانیل، که تکیه کلام خامنه ای در تمام دوران رهبریش بوده است، قرار داده و سرعت می بخشد.
دلیل این مدعا روشن است. بیشترین آسیبی که به اقتصاد و بطور کلی موقعیت بین المللی ایران رسیده ناشی از سیاستهای فاجعه بار و ماجراجویانه آمریکا ستیزی و دشمنی با اسرائیل از بعد از انقلاب و بخصوص در دوره رهبری خامنه ای و همراهان افراطی و کاسبان تحریم مرتبط با او بوده است. در همین شماره ایران امروز میتوان درخواست دادستان آرژانتین برای بازداشت خامنه ای به جهت نقشی که در انفجار آمیا مرکز یهودیان پایتخت آرژانتین در سال 1994 را داشته را خواند (در اعلامیه دادستانی آرژانتین کنار خامنه ای اسم بعضی از سران مافیای کاسبان تحریم از جمله محسن رضائی، علی فلاحیان و احمد وحیدی نیز دیده میشود). این نشان میدهد که دنیا به این صراحت رسیده است که شرور واقعی پشت سر اقدامات ماجراجویانه ج. ا. خامنه ای است و باید او و اطرافیانش را هدف قرار داده و مسئول شناخت و مقامات دولتی کاره ای نیستند.
همه میدانند که ترور صدها فعال سیاسی اپوزسیون در خارج از کشور و انفجار مراکز مختلف نظامی و غیر نظامی وابسته به آمریکا و اسرائیل در منطقه توسط نیروهای نیابتی که با تربیت و حمایت و پشتیبانی مالی و تسلیحاتی ج. ا. انجام شده بدون دستور و یا اجازه خامنه ای امکان پذیر نبوده است. بنابراین تبدیل شعار “برکناری یا استعفای خامنه ای” به یک شعار ملی حتی اگر بزودی تحقق نیابد بطور اجتناب ناپذیری موجب تضعیف موقعیت سیاسی او شده و پایگاه طرفداران اصلاح روابط خارجی کشور، غیر نظامی کردن برنامه هسته ای، کنار آمدن با آمریکا و پایان شعار مرگ بر اسرائیل و این قبیل مزخرفات را تقویت خواهد کرد. مطمئنا با اوج گرفتن شعار برکناری خامنه ای مذاکرات مضحک غیر مستقیم هسته ای نیز بزودی مستقیم شده و چه بسا با برگزاری مذاکرات برجام دو و سه و غیره یکبار برای همیشه نقش غیر مسیولانه خامنه ای و به اصطلاح “میدان” را در سیاست خارجی ایران پایان دهد. بنظر من این موضوع بقدری روشن است که بقول معروف “تصور آن باعث تصدیق” می شود. بنابراین هدف از ملی کردن “شعار برکناری یا استعفای خامنه ای” آن نیست که “بی خیال مذاکرات شویم و طرح برکناری خامنه ای را دنبال کنیم” بر عکس تقویت موقعیت کسانی است که خواهان گذاشتن مذاکرات هسته ای در یک چارچوب منطقی حل مسائل خارجی کشور از طریق عادی سازی روابط با آمریکا و کنار گذاشتن شعار مرگ بر اسرائیل است که بدون برکناری و یا تضعیف واقعی موقعیت سیاسی خامنهای و کاسبان تحریم اطراف او ممکن نیست.
خسرو
■ همراهی خودم را با نوشته خسرو اعلام میکنم و هیچ نکتهای نیست که به آن اضافه کنم. فقط تاکید بر این واقعیت که بانگ همه گیر برکناری خامنهای به خروجی “مذاکرات” کنونی، هر چه که میخواهد باشد، کمک میکند. هم فشاریست بر جنگ طلبان درونی و هم پیامی روشن به قدرت های دیگر که نمیتوانند فاکتور “مردم ایران” را فراموش کنند.
با احترام، پیروز.
■ خسرو عزیز! شاید یک سو تفاهم پیش آمده باشد. من در پاسخ شما نوشتهام: «این فکر که ما بهتر است بیخیال مذاکرات شویم و طرح برکناری خامنهای را دنبال کنیم، نه سیاستورزانه است و نه دقیق.» منظورم که در این فرمول هم آمده، این نیست که خواست برکناری را به سود رها کردن پروژه اتمی مسکوت بگذاریم. منظورم آن است که مرتکب عملی بر عکس آن نشویم و نگوییم که مذاکرات، محتوی و نتایج آن مساله ما نیست و فقط خامنهای باید برود!
این اشاره شما که برخی از مردم و ناسیونالیست هم از حامیان پروژه اتمی هستند، نه تنها از وجوب تاکید بر ضرورت برچیدن بساط غنیسازی و خداحافظی با بمبسازی کم نمیکند، بلکه آنرا ضروری تر از هر زمان دیگری می کند. نامه ۴۰۰ نفره به گوترش که یکی از اهداف آن «کام بخشی» به خامنهای ست، بوسیله طیفی از اصلاحطلبان زرد، ناسیونالیستها و روسوفیلهای موسوم به «چپ محور مقاومتی» تهیه شده است که همه آنها در حمایت از پروژه اتمی هم وجه اشتراک دارند و روشن است که در نزد اینان، میان رابطه با خامنهای و نگاه به پروژه اتمی پیوند آشکاری وجود دارد. در مناظره با پیمان عارف و ملیحه محمدی به تفصیل به نقد این نامه پرداختهام. نیروهای ملی و آزادیخواه بهتر است که مرز خود را با این جریان ها به روشنی ترسیم کنند و در تاکید بر ضرورت باز کردن کمربند اتمی-انتحاری از کمر ایران، کمترین تردیدی نداشته باشند. من معتقد نیستم که اول این یا اول آن! اتمی و خامنهای باید بروند! رفتن اتمی اگر جلو بیفتد، رفتن خامنهای را هم جلو می اندازد، ضمن آنکه خودش به تنهایی هم، می تواند راه را برای رفع خستگی و رها کردن جامعه مدنی و مردم از چنگ فلاکت و فقر فلج کننده باز کند.
با ارادت پورمندی
■ جناب پورمندی با درود فراوان و تشکر از پاسخ شما!
اگر خاطرتان باشد در مقاله قبلی جنابعالی که در آن احتمال تلاش برای خلاص شدن از شر خامنهای توسط الیت حاکم، به دلیل به خطر افتادن موجودیت ج. ا. با رهبری او، در کنار موضوع بلند مدتتر رفراندوم قانون اساسی و تشکیل مجلس موسسان مورد بحث قرار گرفت بود، من در اظهارنظری نوشتم که الان کشور در شرایط خطیر جنگی است و افکار عمومی درگیر این موضوع است و رفراندوم قانون اساسی و یا تشکیل مجلس موسسان در کانون توجه فعالان سیاسی و عامه مردم نیست. همچنین پیشنهاد کردم که وضعیت ملتهب جامعه اقتضاء میکند شعارهایی مانند “نه به جنگ - نه به خامنهای” با توضیح آنکه خامنهای مسئول اصلی ایجاد این وضعیت بحرانی است و یا “خامنهای استعفاء - پزشکیان مذاکره” مطرح شود تا ضمن تضعیف موقعیت سیاسی خامنه ای مذاکره برای رسیدن برای توافق و دوری از جنگ مورد تاکید قرار گیرد. بنابراین تا اینجا همفکری بین ما وجود دارد.
نقطه افتراق انجا است که جنابعالی بر تمرکز به مخالفت با جنگ و مذاکره تا حد کنار گذاشتن کل برنامه هستهای کشور تاکید دارید اما من فکر میکنم از آنجا که اکثریت مردم، مخصوصا الیت حاکم، فعالان سیاسی و تحصیلکردگان کشور بعد از ۳۵ سال رهبری خامنهای متقاعد شدهاند که تا این فرد در قدرت است امکان اصلاح امور وجود ندارد اکنون که به خاطر شرارتها و اشتباهات او کشور در خطر جنگی ایران بر باد ده قرار گرفته و فعالان سیاسی و آزادیخواهان کشور خواستار برکناری او از قدرت شدهاند موقع مناسبی است تا اپوزیسیون نیز با این روند همصدا شده و خواهان برکناری خامنهای، غیر نظامی کردن برنامه هستهای کشور برای اجتناب از جنگ و عادیسازی روابط خارجی کشور در چارچوب فرایند گذار به دموکراسی شوند.
اتفاقا در این صورت است که مرز واقعی بین اپوزیسیون واقعی و حقهبازان وابستهای مانند پیمان عارف و ملیحه محمدی و بسیاری از آن چند صد نفری که بیانیه خطاب به دبیرکل سازمان ملل را امضاء کرده بودند روشن میشود. زیرا اگر دولت زیر سلطه اهریمنی خامنهای و مافیای نظامی-مالی-اداری کاسبان تحریم مرتبط با او نبود به سادگی میتوانست اعلام کند که برنامه هستهای ما غیر نظامی است و دستگاه اطلاعاتی آمریکا نیز اخیرا اعلام کرده است که ایران در حال تولید بمبهای هستهای نیست با اینحال آقای ترامپ اگر مایل است میتواند نمایندگان و کارشناسان خود را به ایران بفرستد تا از مراکز برنامه هستهای ما بازدید و حتی برای مدتی در آنجا مستقر شوند تا از غیر نظامی بودن برنامه هستهای ما اطمینان حاصل شود. این تنشهای موجود را بر طرف و نقشههای اسرائیل و روسیه برای جنگ بین امریکا و ایران را بر هم میزد و مسخره بازیهایی مانند مذاکرات غیر مستقیم را نالازم میکرد. در حالیکه با وجود علی خامنهای در قدرت حتی این احتمال وجود دارد که او و مافیای کاسبان تحریم مرتبط با او بدنبال ایجاد یک درگیری و جنگ محدود چند روزه باشند تا علیرغم نابودی تاسیسات برنامه هستهای و غیره هستهای رژیم ارتجاعی خود را حفظ و با کسب مشروعیت از بین رفته در چشم طرفداران خود به سرکوب خونین مخالفتهای داخلی، با اتهام وابستگی مخالفان به آمریکا و اسرائیل و غیره، بپردازند.
در ضمن بنظرم افرادی از قبیل پیمان عارف و ملیحه محمدی تصور میکنند از طریق مناظره با امثال جنابعالی میتوانند اندک مشروعیتی برای خود کسب کنند در حالیکه وابستگی آنها به دستگاه امنیتی و تبلیغاتی رژیم برای همه روشن است. در واقع اگر من به جای شما بودم در آن برنامه نظرات خود را اعلام میکردم اما حاضر به مناظره با آنها نمیشدم.
ارادتمند خسرو
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net
|