شنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۳ - Saturday 15 March 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 14.03.2025, 14:59

گونه‌شناسی محور مقاومت و پروژه اتمی!


احمد پورمندی

ذیل عنوان “محور مقاومت” گروه‌ها و جریان‌های سیاسی قرار می‌گیرند که ضدیت با آمریکا و مخالفت با عادی‌سازی رابطه ایران و آمریکا، وجه مشترک آنهاست. در این جریان، گونه‌های زیر قابل تشخیص است:

یکم ــــ گونه خامنه‌ای! در این گونه، آمریکا، مظهر استکبار و دشمن ذاتی و آشتی‌ناپذیر اسلام و مستضعفان جهان است. شیعیان باید تا قیام مهدی با این شیطان بزرگ بجنگند. زندگی عقیده و جهاد است و غایت هستی، شهادت در راه دین خدا! در این “گونه”، رفاه به شدت مکروه است و فقر ممدوح! آمریکا مظهر رفاه‌طلبی و ترویج شهوات نفسانی در جهان و دشمن ذاتی اسلام است.

دوم ــــ گونه روسی! این گونه که از بقایای حامیان نظام منقرض شده اتحاد شوروی سابق تشکیل شده، و گاه به مرض و غرض “چپ محور مقاومتی” هم نامیده می‌شود، آمریکا را سرکرده امپریالیسم جهانی می‌داند که هدفی جز به بند کشیدن خلق‌های جهان، استثمار توده‌ها و جنگ‌آفرینی در خدمت صنایع تسلیحاتی خود ندارد و هر نوع نزدیکی و همکاری با آن، خیانت به طبقه کارگر جهانی و مبارزات خلق‌های تحت ستم به شمار می‌آید. این گونه هم مثل گونه نخست، به شدت تمامیت‌خواه است و همه حقیقت را در انحصار خود می‌داند.

سوم ــــ گونه مافیایی! مادر این گونه، حزب موتلفه اسلامی است. این حزب که از ائتلاف شماری از گروه‌های لمپن و تروریست، روحانیون بنیادگرای اسلامی و تجار سنتی پدید آمد، از فردای انقلاب اسلامی، بسیاری از مراکز اصلی قدرت و ثروت، نظیر فرماندهی سپاه، دادستانی انقلاب و وزارت بازرگانی را در چنگ خود گرفت.

موتلفه را می‌توان جریانی دانست که اسلام، فقه و جمهوری اسلامی را “بازاری‌سازی” کرد. در این اسلام بازاری‌سازی شده، همه چیز قابل خرید و فروش است و برای حفظ قدرت و ثروت، هر کاری مجاز شناخته می‌شود. کار دین، تولید “کلاه شرعی” در خدمت دکان است. حزب موتلفه افتخار می‌کند که اهل تقلید از مرجعیت است، اما هر دکانداری نظیر لاجوردی و رفیق‌دوست هم می‌تواند خود را “مرجع متجزی” بنامد و حکم قتل، حرب و تجاوز صادر کند. نگاه موتلفه به حکومت، اقتصاد و سیاست خارجی، نگاهی “حجره‌سالارانه” و “چرتکه‌ای” است. دین موتلفه، در خدمت دنیای اوست. او با حربه کلاه شرعی، هر حلالی را حرام و هر حرامی را حلال می‌کند. برای موتلفه حفظ ثروت و قدرت اوجب واجبات است.

آنچه امروز در پشت پرده، قدرت را در چنگ دارد، نسخه تکامل‌یافته موتلفه دهه ۶۰ است. اگر لاجوردی از اوین به حجره بازگشت، رفیق‌دوست، خاموشی و بقیه سران این حزب، از حجره به برج‌های زعفرانیه پر کشیدند تا از آنجا امپراطوری‌های عظیم مالی-تجاری خود را مدیریت کنند. آنها با آنکه در همه مراکز قدرت، حضور جدی و اغلب تعیین کننده دارند، اما از سازماندهی ارتش‌های خصوصی - که در قالب خودجوش و خود سر، وارد صحنه و خیابان می‌شوند، صرف نظر نمی‌‌کنند ، تا عبور از موانع قانونی همیشه ممکن بماند.

مردان موتلفه، مردان شکار در تاریکی‌اند. آنها از نور در هراسند و در آزادی و گشایش فضای سیاسی و اقتصادی کشور، مرگ خویش را می‌بینند. آنها با بستن درها به روی کشور و دریچه‌ها به روی اقتصاد، باتلاقی تجارت‌محور، “نزول‌خوارانه” و رانتخوار در فضای کسب و کار ایجاد کرده‌اند که در آن با خام‌فروشی از یک طرف و واردات کالا‌های مصرفی از طرف دیگر، پول روی پول انباشته می‌کنند.

فضای انحصاری و تاریک، فضای ایده‌آل تجار موتلفه است. مغز آنها گنجایش فکر کردن به فراتر از گاوصندوق، آینده کشور و امر ملی را ندارد. برای ابرتاجران موتلفه، آمریکا، بهترین جا برای زندگی فرزندان، اما در عین حال، تا ابد شیطان بزرگ است، چون عادی شدن رابطه با آن، پایان انحصار و دوران طلایی شلیک به دروازه‌های خالی است. از نگاه آنها، تنها در پناه قطع ارتباط با اقتصاد‌های آزاد جهان، می‌توان ده‌ها میلیارد دلار اقتصاد سیاه و خاکستری را با نرخ سود‌های افسانه‌ای و فارغ از هر گونه محدویت قانونی مدیریت کرد. پس مرگ بر آمریکا تا قیام مهدی و زنده باد تحریم! تحریم‌هایی که «به فرموده آقا» به راستی نعمت‌اند!

محوری‌ها و پروژه اتمی!

سیاست خارجی محوری‌ها که با انگیزه ترس و ستیز و در خدمت منزوی سازی ایران طراحی شد، بر سه پایه نظامی‌گری، ایجاد عمق استراتژیک در خاک همسایگان، از یمن وعراق تا سوریه و لبنان و دستیابی به سلاح اتمی بنا شده است. پروژه دستیابی به سلاح اتمی ذیل شعار «انرژی اتمی حق مسلم ماست!» کلید خورد تا در بسته‌بندی شیک «تولید برق از نیروگاه‌های اتمی» به مردم فروخته شود. به مرور زمان که این بسته‌بندی مندرس شد و از رنگ و رو افتاد، حضرات مخفی کاری را کنار گذاشتند و رسما پروژه اتمی را بخشی از دکترین دفاعی خود اعلام نمودند.

محوری‌ها در هر سه شاخه، می‌دانند که دنیا، از چین و روسیه تا آمریکا و اروپا و تا همه کشورهای همسایه، هرگز به آنها اجازه بمب‌سازی را نخواهند داد، اما با سخت‌سری و برباد دادن بیش از هزار میلیارد دلار از ثروت ملی، به این بازی ایران‌بربادده ادامه می‌دهند.

شاید برای خامنه‌ای، دست شستن از ماجراجویی شکست‌خورده اتمی، صرفا از جنبه حیثیتی و وجه ایدئولوژیک اهمیت داشته باشد، اما برای مافیای کاسب تحریم، جز تداوم چپاول در تاریکی، هیچ انگیزه دیگری در دفاع از پروژه اتمی وجود ندارد.

مذاکره و پروژه اتمی!

در حالی که تحرک ایالات متحده و اصرار ترامپ برای پایان دادن به پروژه هسته‌ای از طریق مذاکره، فرصت مناسبی برای مردم ایران فراهم کرده تا صدای خود را علیه این ماجراجویی بلند کنند و خامنه‌ای را وادار به تسلیم نمایند، برخی از همسایگان نوع روسی محور مقاومت، از محکوم کردن قاطع پروژه اتمی طفره می‌روند و به بهانه‌های مختلف از قبیل اینکه “نباید خامنه‌ای را ترساند”، ” پروژه اتمی موضوع بده و بستان است” و ” ایران بعد از ج.ا. هم به بازدارندگی نیاز دارد” و... ضرورت طرح مطالبه “برچیدن بساط اتمی، همین امروز!” را رد می‌کنند.

پروژه اتمی در فردای ایران نمی‌‌تواند هیچ نقش دفاعی و بازدارندگی بازی کند، به این دلیل ساده که امروز نمی‌‌تواند! و به این دلیل منطقه‌ای که رفتن ایران به سمت سلاح اتمی، همه همسایگان بزرگ ما را هم به حرکت مشابه وامی‌دارد و منطقه بحرانی خاورمیانه را به صحنه رقابت مرگ‌بار و پرهیزنه بر سر سلاح‌های اتمی بدل می‌کند و به این دلیل بدیهی که چند کلاهک اتمی با تکنولوژی دست چندم و کهنه در مقابل زرداخانه‌های اتمی قدرت‌های بزرگ جهانی، عددی به حساب نمی‌‌آیند و به جای تامین امنیت، سبب نا امنی بیشتر می‌شوند و سرانجام به این دلیل راهبردی و کلان که مفهوم “قدرت” دستخوش تغییر اساسی شده است و آنچه می‌تواند ثبات و امنیت نسبی را به ارمغان آورد، نه قدرت نظامی صرف، بلکه “قدرت هوشمند” مرکب از اقتصاد، فن‌آوری، سرمایه اجتماعی ناشی رضایت مردم اززندگی، داشتن شبکه‌ای از کشور‌های دوست و هم منفعت درجهان و در آخر، داشتن توان دفاعی متناسب است.

در کشوری که اقتصادش در آستانه فروپاشی است، در حوزه فن‌آوری در ته جدول قرار دارد، سرمایه اجتماعی به زیر صفر سقوط کرده و با همه دنیا سر ستیز دارد، پافشاری برداشتن سلاح اتمی، که مهم‌ترین عامل تحریم و فلاکت اقتصادی ناشی از آن است، حتی به فرجام کره شمالی هم ختم نخواهد شد! در چنین شرایطی، تردید به خرج دادن در اعمال فشار حداکثری بر حکومت برای برچیدن بلادرنگ بساط اتمی، با این منطق که ممکن است فردا به‌درد کشور بخورد، در عمل به نابود کردن امروز و فردای کشور منجر خواهد شد.

روشن است تا زمانی که آمریکاستیزی و اسراییل‌خوری حکومت ادامه دارد، ایران روی رفاه و آسایش را نخواهد دید. جمع کردن بساط اتمی تنها می‌تواند آغاز راهی باشد که در انتهای آن ممکن است سیاست خارجی ایران “نرمالیزه” شود. با اتمی، به جایی نخواهیم رسید، بی‌اتمی شاید برسیم!


نظر خوانندگان:


■ با درود فراوان به آقای پورمندی و با تشکر برای مقاله روشنگرانه ایشان.
بنظر من نقش مجتبی خامنه‌ای و نیروها سیاسی-امنیتی-شبه‌نظامی مرتبط به او، فرماندهان سپاه و بسیج، و تشکل‌های اصولگرایان بخصوص جبهه پایداری (طرفداران مرحوم مصباح یزدی)، در موضوع مقاله یعنی پروژه هسته‌ای نادیده گرفته شده و از سوی دیگر در قدرت و نفوذ هیات (اکنون حزب) موتلفه اغراق شده است.
ممکن است جناب پورمندی این سه دسته را ذیل گونه خامنه‌ای لحاظ کرده باشند اما صرفنظر از مجتبی خامنه‌ای و اطرافیان و عواملش توضیح نقش سرداران سپاه و اصولگرایان حول حزب پایداری (امثال سعید جلیلی‌ها، تهرانی، روانبخش، رسایی، ثابتی و غیره) در این موضوع اهمیت دارد. نقشی که آنها (سعید جلیلی، باقری، ..) در بی‌نتیجه گذاشتن مذاکرات هسته‌ای در دوره احمدی‌نژاد و پس از آن داشتند و نیز ارتباط آنها (مخصوصا شماری از سرداران سپاه مانند شمخانی و امثالهم) با کاسبان تحریم‌ها که در سطح جهانی داشته و دارند در این موضوع حائز اهمیت است.
هیات‌های موتلفه در اوایل انقلاب به دلیل ارتباط نزدیکی که با روحانیون انقلابی (مانند هاشمی رفسنجانی، مهدوی کنی و غیره و حتی شخص خمینی) داشتند بطوریکه چهره های شاخص آنها مانند عسگر اولادی و تا حدی نیز رفیقدوست در دولت بودند و نیز نفوذ گسترده‌ای که در دستگاه قضایی و سازمان زندانهای کشور، آنهم بیشتر با انگیزه مبارزه و سرکوب با مجاهدین خلق و نیروهای چپ بخصوص حزب توده و فدائیان خلق، پیدا کرده بودند نقش مهمی در سمت‌دهی سیاستهای کشور داشتند (که اوج آن با سرکوب، قتل و حبس شمار زیادی از اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق و نیز حزب توده و فدائیان در اوایل دهه ۱۳۶۰ بود) اما به‌مرور با قدرت گرفتن سپاه و دست اندازی بیشتر و بیشتر ولی فقیه به درآمدهای نفتی و سوق آنها به پروژه‌های نظامی و تسلیحاتی و ماجراجوئی‌های گسترش نیروهای نیابتی در منطقه از دهه ۱۳۷۰ به بعد از نفوذ نسبی این نیروی سیاسی و تشکل روحانی-سیاسی نزدیک به آن مجمع روحانیون مبارز نیز کاسته شد. در مقابل به قدرت گروه های اصولگرا که مستقیما به خامنه‌ای مرتبط بودند و نیز از اواسط دهه ۱۳۸۰ نیروهای اصولگرای طرفدار مصباح یزدی، که می‌توان آنها را طالبان یا حتی داعش شیعی دانست، افزوده شد.
خامنه‌ای، مخصوصا در اوایل رهبری خود، به روحانیونی مانند مصباح یزدی که در حوزه نفوذی داشتند برای تجمیع قدرت و توجیه جنایات خود در قتل و شکنجه و سرکوب مخالفان نیاز داشت (امثال آیت‌الله خوشوقت و آیت‌الله تهرانی نیز که آشکارا از قتل و سرکوب مخافان ولی فقیه حمایت میکردند از این جمله‌اند)، و بنابراین رانتهای و امتیازات زیادی به آنها داده شد و هنوز هم این سیاست ادامه دارد. برنامه های منظم سپاه و بسیج برای حضور فرماندهان آن نیروها در سخنرانهای مصباح یزدی که خامنه ای او را علامه طباطبایی+مطهری زمان خوانده بود برای ارائه تفسیر ولایت مطلقه فقیه از زبان او که ولی فقیه را برگزیده خدا میدانست که خبرگان او را کشف میکنند و نه منصوب و یا اینکه مردم حقی در انتخاب رهبری سیاسی خود ندارند و توجیه سرکوب مخالفان ولی فقیه اعم از روحانی و غیر روحانی خامنه ای از آنها برای تحکیم قدرت خود استفاده کرد. هیات‌های موتلفه عموما با روحانیون سنتی (امثال مکارم شیرازی) که تفسیرهای معتدل تری از حکومت اسلامی دارند نزدیک بوده‌اند.
خسرو




نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net