چهارشنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۳ - Wednesday 12 March 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 11.03.2025, 10:55

از سلطنت‌طلبی تا پادشاهی پارلمانی (۵)


ب. بی‌نیاز (داریوش)

دو محور استراتژیک در کنار توسعه اقتصادی: محیط زیست و میراث فرهنگی

مدخل

۴۶ سال گذشته برای اقتصاد ملی ایران یک فاجعه تکان‌دهنده بود. اساسی‌ترین بی‌توجهی مربوط به زیرساخت‌های اقتصادی – جاده‌ها و بزرگ‌راه‌ها، راه‌ آهن، نفت و گاز، برق‌رسانی، فناوری اطلاعات، آب‌رسانی و مدیریت آب، گسترش کویرها و ...- است که نه بازسازی شدند و نه توسعه یافته‌اند. آن‌چه که خواننده تاکنون درباره ویرانی زیرساخت‌ها شنیده باید آن را چند برابر کند. برای نمونه: ۳۰٪ آب تهران به دلیل فرسودگی خطوط آب رسانی از بین می‌روند (اتلاف آب) و طبق گزارش مصطفی رجبی، سخن‌گوی صنعت برق، «اتلاف برق در شبکه‌های توزیع حدود ۴۰ درسد است.» در کنار آن بخش بزرگی (بیش از ۵۰ درسد) از شبکه‌های راه‌های میان شهری یعنی جاده‌ها عملاً ویرانه هستند و باید دوباره ساخته شوند.

این مقاله، به درکِ کلی ما از توسعه پایدار می‌پردازد، ولی ایران در فردای جمهوری اسلامی مقدمتاً چند سالی نیاز دارد که ابتدا خود را از زیر صفر به صفر برساند. برای نمونه، مهم‌ترین و عاجل‌ترین چالش نظام سیاسی پس از جمهوری اسلامی، حل مسئله آب است. به اصطلاح در دو سه سال نخست باید اقداماتی برای رفع نیازمندی‌های اساسی مردم انجام شود که شاید چندان مناسبتی با توسعه پایدار نداشته باشد. امروز ایران در وضعیتی قرار گرفته که در آغاز انقلاب اسلامی خمینی اعلام کرده و گفته بود: «ایران جزو غنائم اسلام است» و خامنه‌ای بعدها در تأیید آن گفت که «... می‌خواهند ایران را از چنگ جمهوری اسلامی بیرون بیاورند» و پیش‌ترها حجت‌الاسلام احمد دشتلو گفته بود که «اگر ما [آخوندها] مجبور بشویم برویم زمین سوخته تحویل‌تان خواهیم داد.» آخوندها با کمک نیروهای مزدور خود یعنی سپاه پاسداران به قول خودشان یعنی تحویل دادن «زمین سوخته»، «شرافتمندانه» عمل کردند.

توسعه اقتصادی پایدار

توسعه اقتصادی، بویژه توسعه اقتصادی پایدار، روندی است که به زمان نسبتاً طولانی نیاز دارد؛ طبیعی است که نخستین گام برای توسعه اقتصادی، بیرون آمدن از حاشیه‌نشینی جهانی است.

توسعه اقتصادی پایدار یک سیاست راهبردی است که با عوامل زیرساختیِ گوناگون گره می‌خورد؛ بدون این عوامل زیرساختی اولیه، توسعه اقتصادی پایدار به مرور زمان دچار اختلالات فراوانی خواهد شد. بخشی از عواملِ زیرساختی اولیه که می‌توانند یک توسعه اقتصادی پایدار را تضمین کنند، عبارت هستند از:

سرمایه انسانی: امروزه بیش از هر زمان دیگر در تاریخ، سرمایه انسانی پراهمیت‌تر شده است و عملاً به یکی از مهم‌ترین «منابع» (Ressource) ثروت تبدیل شده است؛ سرمایه انسانی، بنیادی‌ترین عامل برای تغذیه توسعه پایدار است. از این رو، دسترسی همه شهروندان به آموزشِ رایگان، سرمایه‌گذاری گسترده در حوزه‌های گوناگون آموزشی- از ابتدائی تا مقاطع عالی-،‌ گره زدن آموزش با جهان دیجیتالی و بویژه هوش مصنوعی، از مواردی هستند که می‌توان بدان اشاره کرد. به عبارتی، بدون پرورش نظام‌مند سرمایه‌ انسانی، یکی از ستون‌های توسعه پایدار اقتصادی لنگ خواهد بود.

زیرساخت‌های فیزیکی و دیجیتالی:‌ منظور، توسعه زیرساخت‌های ترابری، انرژی و فناوری اطلاعات است.

جذب سرمایه: ایجاد یک فضای آرام سیاسی و اقتصادی که سرمایه‌گذاری را برای سرمایه‌گذاران پیش‌بینی‌پذیر کند و فراهم آوردن امکانات حقوقی و مالیاتی برای جذب سرمایه‌های مالی و فناوری.

شفافیت: بازتاب اِعمال حاکمیت قانون در شفافیت است. از این رو، شفافیت و مبارزه با فساد یکی از ارکان توسعه پایدار است. شفافیت‌سازی جامعه نباید در دست دولت باشد بلکه توسط سازمان‌های مردم نهاد (سمن‌ها) با حمایت قانونی و دسترسی به داده‌ها صورت پذیرد. بر همین اساس، اِعمال شفافیت‌سازی، بدون تقویت نهادهای دموکراتیک و مشارکت مردم توسط قانون ناممکن است.

نوآوری و فناوری: شاید بهتر باشد که وزارت‌خانه‌ای ناظر بر این بخش حیاتی بوجود آید. برای توسعه پایدار باید آینده‌نگر بود و به اصطلاح ریسک کرد. حمایت‌های مالی و مالیاتی برای پروژه‌های پژوهشی و توسعه در حوزه نوآوری. حمایت و تقویت کارآفرینی و استارت‌آپ‌ها. «نوآوری و فناوری» نقطه‌ای است که دانشگاه‌ها و مدارس عالی را با صنعت و بازرگانی جوش می‌دهد؛ دقیقاً در همین جاست که مشخص می‌شود یک دولت چگونه با سرمایه انسانی، آموزش و صنعت رفتار کرده است.

ما در این جا فقط به اساسی‌ترین مبانی توسعه اقتصادی پایدار اشاره کردیم، طبعاً می‌توان از زاویه تخصصی‌تر وارد مباحث ریزتر اقتصادی شد و آن را دقیق‌تر کرد.

محیط زیست و توسعه پایدار

یکی از مشکلات بنیادین ایران در حال حاضر، مشکلات و زخم‌های کهنه‌شده‌ی محیط زیست در ایران است. این مشکلات دوگانه هستند: یکی وابسته است به روندهای طبیعی و اجتناب‌ناپذیر و دیگری مشکلات و زخم‌های دست‌ساز انسان هستند. مهم‌ترین مشکل تاریخی ایران، همیشه آب بوده است. داریوش بزرگ، پادشاه هخامنشی، نخستین پادشاه ایرانی بود که مسئله آب را به یک «وظیفه دولتی» تبدیل کرد. بهترین مهندسان ایرانی، مهندسان در حوزه مدیریت آب بودند. مسئله آب، برای داریوش بزرگ به یک «واسوس فکری» (Obsession) تبدیل شده بود. «اهورا مزدا این کشور را بپاید از سپاه دشمن، از خشکسالی و از دروغ. به این کشور نیاید، نه سپاه دشمن، نه خشکسالی و نه دروغ.» (ترجمه سنگ‌نبشته منسوب به داریوش اول پادشاهی هخامنشی). به هر رو، در زمان داریوش بزرگ سیستم‌های آبیاری فراوانی در قلمرو امپراتوری هخامنشی از خراسان، تا خوزستان، از میانرودان تا مصر و لیبی ساخته شدند. دومین شخصیت تاریخی ایران که مانند داریوش بزرگ، شدیداً دغدغه آب را داشت، محمدرضا شاه فقید بود. او نیز، کمبود آب را مشکلِ بنیادین ایران می‌دانست و بر این باور بود که سرزمین بزرگ ایران می‌تواند آب حداکثر ۶۰ میلیون نفر را تأمین کند، البته با این پیش‌شرط که تولید آن بخش از محصولاتِ کشاورزی که آب فراوان نیاز دارند، کاهش یابد یا ممنوع شود.

جمهوری اسلامی از همان آغاز می‌دانست که با تمام جهان سرشاخ می‌شود، چون به تمام جهان، به‌ویژه غرب، به عنوان دشمن می‌نگریست. وزارت کشاورزی به وزارت جهاد کشاورزی تبدیل شد و تمامی سیاست راهبردی جمهوری اسلامی در جهت «خودکفایی» مواد غذایی و کشاورزی قرار گرفت. و درست بر اساس همین سیاست نادرست، سدسازی‌های غیرموجه – عمدتاً توسط کنسرسیوم خاتم‌الانبیاء- راه افتاد و در کنار آن حفر چاه‌های عمیق برای رسیدن به این «خودکفایی» تشدید یافت. روی دیگر سیاست راهبردی «خودکفایی» این بود که به جهان بگوید: اگر فردا ما را محاصره اقتصادی کردید یا وارد جنگ با ما شدید، ما می‌توانیم از پس زندگی خود برآییم.

این سیاست راهبردی، نادانی و بلاهت تدوین‌کنندگان این سیاست را می‌رساند. نشان می‌دهد که هیچ کدام از این دست‌اندرکاران طبیعت ایران را نمی‌شناختند. از روز ۶ تیر ۱۳۶۲ که آب منطقه افسریه تهران برای ۴۸ ساعت قطع شد و با اعتراض شدید مردم در مسیر اتوبان افسریه خود را نشان داد تا به امروز چند سد بار در ایران بر سر مسئله آب، اعتراضات بزرگی راه افتاده است. چند نمونه:

در تیرماه ۱۳۷۸، کشاورزان بابل / ۱۳۷۹ مردم شهرک سینا در جاده قدیم کرج / ۱۳۸۰ اعتراض اهالی فردیس کرج / ۱۳۸۶ در کاشان / ۱۳۸۷ مردم دیر و کنگان استان بوشهر / ۱۳۹۰ اهالی روستای جلگه خلج از توابع شهرستان پلدختر / ۱۳۹۴ و ۱۳۹۵ مردم سیستان و بلوچستان / ... اعتراضات مردم اصفهان در سال‌ها ۱۳۹۵، ۱۳۹۶ و ۱۳۹۷ و آذربایجان در سال ۱۳۸۸ و ده‌ها اعتراض مردمی دیگر.

جمهوری اسلامی به طور واقعی دو راه در برابر خود نداشت: یا کمبود را «مدیریت» کند یا سیاستِ راهبردی خود را «تغییر» بدهد. سرانجام، جمهوری اسلامی تمرکز خود را روی «مدیریت کمبود آب» قرار داد، چون نمی‌توانست از سیاست راهبردی خود که با سیاست‌های راهبردی کل نظام گره خورده، دست بردارد. به هر رو، وضعیت امروز به گونه‌ای شد که به قول یکی از کارشناسان محیط زیست، در آینده نه شورش گرسنگان بلکه شورش تشنگان در ایران رخ خواهد داد.

از این رو، نخستین گام، متوقف کردن تخریب محیط زیست است. این، بزرگ‌ترین و در عین حال حساس‌ترین چالش تاریخی نظام سیاسی آینده در ایران است. زیرا متوقف کردن تخریب محیط‌زیست، به معنی آن است که هزاران حلقه چاه عمیق باید بسته شوند، بخشی از کشاورزان باید کار خود را متوقف کنند، بخشی از صنایع غیرضروری آب‌بر باید از زنجیره تولید بیرون آورده شوند، و در کنار آن، ارزش واقعی آب برای مردم روشنگری شود و فرهنگِ صرفه‌جویی آب در میان مردم اشاعه یابد. ولی این وظیفه کارشناسان آینده است که کم‌دردترین راه‌ها را بیابند. ولی از سوی دیگر، خوشبختانه ما در جهانی زندگی می‌کنیم که فناوری‌ها، به‌ویژه فناوری تبدیل آب شور به شیرین، بسیار پیشرفته شده است. عربستان سعودی بهترین نمونه در جهان است. این کشور ۵۰ درسد آب آشامیدنی را از فرآیندهای نمک‌زُدایی آب‌های شور به دست می‌آورد. ۴۰ درسد را از استخراج آب‌های زیرزمینی و ۱۰ درسد را از آب‌های سطحی کوهستان‌های جنوب غربی. این کشور چندین تأسیسات برای نمک‌زدایی آب شور دارد: رأس الخیر، جُبیل، شعیبا، ربیغ، ینبع و آب‌شیرکن‌ِ شناور بندر الشفیق.[۱] البته بزرگ‌ترین آب‌شیرین‌کن جهان در امارات متحده عربی در «جبل علی» قرار دارد و دومین، رأس الخیر در عربستان سعودی است.

با مشاهده موفقیت‌های کشور عربستان می‌توان امید داشت که فناوری‌های مدرن، بتوانند بخشی از مشکلِ تاریخی آب ما را حل کنند.

ولی مراقبت از محیط زیست تنها به مشکل آب برنمی‌گردد بلکه یک مجموعه گسترده از عوامل گوناگون است مانند پرهیز از آلودگی‌های گوناگون که از آلودگی هوا تا آلودگی صدا و جلوگیری از پیشرفت کویر را در برمی‌گیرد.

به هر رو، بدون یک مراقبت متعهدانه و علمی از محیط زیست، توسعه پایدار اقتصادی با یک اختلال بزرگ روبرو خواهد شد. به همین دلیل، توسعه اقتصادی پایدار با مراقبت از محیط زیست به گونه‌ای ارگانیک پیوند خورده است.

میراث فرهنگی

میراث فرهنگی شامل مجموعه‌ای از آثار، سنت‌ها، دانش‌ها و ارزش‌هایی است که از نسل‌های گذشته به ما رسیده و هویت فرهنگی یک جامعه را شکل می‌دهد و کلاً به دو بخش تقسیم می‌شوند:

۱) میراث فرهنگی ملموس یا مادی
۲) میراث فرهنگی ناملموس

میراث فرهنگی ملموس، بناهای تاریخی، اشیای باستانی، هنرهای تجسمی، نسخ خطی و کتیبه‌ها را در برمی‌گیرد. میراث فرهنگی ناملموس، سنت‌ها، جشن‌ها، آیین‌ها، موسیقی و رقص‌های محلی، زبان‌ها و گویش‌های محلی را شامل می‌شود.

پاسداری از میراث فرهنگی، هم دارای سودمندی فرهنگی و هم سودمندی اقتصادی است. سودمندی فرهنگی عبارت از، حفظ هویت تاریخی و ایجاد پیوند میان نسل‌ها است. سودمندی اقتصادی آن عبارت است از جذب گردشگران و توسعه صنعت گردشگری می‌باشد.

به همین دلیل، ترمیم و بازسازی بناهای تاریخی، ایجاد موزه‌های تاریخی و تقویت موسیقی و رقص‌های محلی، رویکردی است که هم جنبه هویتی دارد و هم سودمندی اقتصادی.

زبان‌ها به مثابه میراث فرهنگی

زبان‌ها و گویش‌ها جزو میراث فرهنگی ناملموس طبقه‌بندی شده‌اند. ایران، کشوری است چند زبانه که زبان فارسی همیشه زبان همگانی (franca lingua) و رسمی آن بوده است. این سنت تاریخی که فارسی زبان رسمی و همگانی است در آینده نیز به قوت خود باقی خواهد ماند. با این وجود، به نظر ما باید زبان‌های دیگر در ایران از طریق آموزش [علمی و کارشناسانه] در مدارس حفظ شوند. اگرچه ما در حال حاضر از داشتن مربیان آموزش‌دیده برای دیگر زبان‌ها محروم هستیم ولی باید طبق قانون، آموزش زبان مادری در مدارس به طور واقعی – نه نمادین و برای رفع تکلیف- تدریس شوند. پافشاری ما بر تدریس زبان مادری هم جنبه فرهنگی دارد و هم جنبه اقتصادی و در راستای منافع ملی ایران است. به دلیل حساسیت و پیچیدگی این مسئله، اندکی روی آن مکث می‌کنیم.

در جهان کنونی هم‌اکنون حدود هفت هزار زبان وجود دارد که هر دو هفته یک زبان از بین می‌رود. تا پایان سده حاضر، نیمی از زبان‌های کنونی از بین خواهند رفت. به دلایلی که در زیر گفته می‌شود، ما به عنوان ایرانی نباید اجازه بدهیم که این یا آن زبان در ایران از بین برود.

ایران به طور طبیعی یک محیط چند زبانه است. شاید خواننده اندکی شگفت‌زده شود اگر بگوییم که درست به همین دلیل، ایران از بزرگ‌ترین و کارآمدترین سرمایه انسانی برخوردار است و این سرمایه از نظر ما در رأس همه سرمایه‌های دیگر قرار دارد، حتا نفت و گاز و مس و غیره، از نظر سودمندی اقتصادی، فاصله زیادی با این سرمایه انسانی دارند.

چرا چند زبانه بودن ایران، بزرگ‌ترین سرمایه آن است؟

زبان یکی از پیچیده‌ترین فرآیند‌هایی است که مغز انسان را به گونه‌ای مستقیم تحت تأثیر خود قرار می‌دهد. زبان رابطه مستقیمی با عصب‌شناسی (مغز) دارد، زیرا پدیده‌ای‌ست پویا که همواره در «آشوب و نظم» به‌سر می‌برد. امروز برای بسیاری از عصب‌شناسان روشن شده است که انسان‌ها چندزبانه نسبت به انسان‌های تک زبانه از امتیازات بسیار بیشتری برخوردار هستند. این افراد از «انعطاف‌پذیری شناختی» بسیار بالایی برخوردارند و خیلی راحت‌تر می‌توانند همزمان از پس وظایف گوناگون برآیند، زیرا مغز آن‌ها عادت کرده که از این زبان به زبان دیگر «بپرد». از سوی دیگر، «عملکرد اجرایی مغز» آن‌ها بسیار فعال‌تر است، به اصطلاح قشر پیشانی (Prefrontal Cortex) آن‌ها که مسئول برنامه‌ریزی، تمرکز، مدیریت تکالیف هم‌زمان و مهار پاسخ‌های نامناسب است، شدیداً فعال است. در کنار این‌ها، افزایش خلاقیت و تفکر متنوع، افزایش توانایی آن‌ها در درک دیدگاه‌های دیگران و افزایش هوش هیجانی (Emotional Intelligence) و سرآخر، کاهش خطر بیماری‌های عصبی مانند آلزایمر.

در حال حاضر، یک بخش از موفق‌ترین انسان‌ها، انسان‌های چندزبانه هستند. بسیاری از آن‌ها، طبق تصمیم خانواده از همان کودکی چندزبانه تربیت و پرورش یافته‌اند؛ که البته شوربختانه در بسیاری موارد، تحت فشار رخ می‌دهد. بهترین نمونه، از یک فرد چند زبانه (در محیط مصنوعی)، جان استوارت میل، متفکر سده ۱۹ است. پدرش، جیمز میل که اقتصاددان، فیلسوف و تاریخ‌نگار بود و پیرو مکتب «فایده / سودگرایی» (Utilitrianism) بود، از همان آغاز کودکی جان، به او زبان‌های کهن یونانی، آلمانی، فرانسوی و ... را یاد داد. به گونه‌ای که جان در سن ۱۲ سالگی بخش‌هایی از کانت را برای پدرش از آلمانی به انگلیسی ترجمه کرد. ولی محیط زندگی جان استوارت یک محیط طبیعی نبود بلکه پدرش به طور مصنوعی ایجاد کرده بود. به همین دلیل، علیرغم کارهای و آثار بزرگ جان استوارت، او شدیداً از نظر عاطفی و روانی تحت فشار بود و رنج‌های روحی فراوانی متحمل شد.

در ایران، یک محیط طبیعی چند زبانه وجود دارد. در کنار فارسی به عنوان زبان رسمی و همگانی، زبان‌های مادری هستند که باید به طور حرفه‌ای و کارشناسانه تدریس شوند و در کنار آن، از منظر توسعه اقتصادی که بنگریم، زبان‌های انگلیسی، چینی و عربی برای ما از اولویت برخوردارند. نسلی که در چنین فضایی آموزش ببیند و بزرگ شود،‌ بزرگ‌ترین سرمایه‌ی ایران آینده خواهد بود، آن‌ هم در جهانی که چالش‌هایش هر روز پیچیده‌تر می‌شوند و به مغزهای پیچیده‌تر هم نیازمند است.[۲]

بدون شک، هر بخش از موضوعات مطرح شده در این نوشتار، خود یک جهان جداگانه است، ولی تلاش ما این بوده که تصور کلی خود را از توسعه اقتصادی پایدار که در پیوند با مراقبت از محیط زیست و میراث فرهنگی است ارائه دهیم.


ادامه دارد

بخش نخست: از سلطنت‌طلبی تا پادشاهی پارلمانی
بخش دوم: از سلطنت‌طلبی تا پادشاهی پارلمانی (مبانی نظری)
بخش سوم: مناسبات دولت (State / Staat) با نهادهای دینی در پادشاهی پارلمانی
بخش چهارم: درباره آزادی‌های سیاسی و الغای قانون اعدام
بخش پنجم:‌ دو محور استراتژیک در کنار توسعه اقتصادی: محیط زیست و میراث فرهنگی
بخش شش: چرا گزینه پادشاهی پارلمانی بهتر از جمهوری است

—————————————-
[۱] برای این که بدانیم دنبال منافع ملی بودن یعنی چه، می‌توان جمهوری اسلامی را با عربستان سعودی مقایسه کرد. طی ۴۵ سال گذشته عربستان سعودی توانسته از طریق تأسیسات تبدیل آب شور به شیرین، ظرفیت تولید آب شیرین را به ۱۱.۵ میلیون مترمکعب برساند (آمار ۲۰۲۳) در حالی که در همین مدت جمهوری اسلامی توانسته تولید آب‌شیرین را فقط ۶۳۴ هزار مترمکعب برساند، یعنی زیر یک میلیون متر مکعب. این تفاوت را می‌توانید در همه حوزه‌های اقتصادی بسط بدهید.
[۲] در آینده برای روشنگری بیشتر درباره این موضوع تلاش خواهیم با کمک کارشناسان این حوزه، نوشته‌های بیشتری ارائه بدهیم.



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net