iran-emrooz.net | Wed, 31.01.2007, 14:51
تأملاتی درگسترش تحرک و انگیزش عملیاتی در اپوزیسیون
دکتر فرهنگ قاسمی
|
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
(مدیر مدرسه عالی مدیریت و کارشناس دفتر فرانسوی کیفیت در مدیریت آموزشی)
عدم شرکت فعالان سیاسی در جلسات، عدم وجود اجتماعات بزرگ سالهای هفتاد و حتی هشتاد اپوزیسیون خارج کشور، وجود و عرضاندام افراد و نیروها به شکلهای کوچک و پراکنده نشانگر آن است که مردم ما اعتماد کورکورانه گذشته را پشت سر گذاردهاند و مباحث سیاسی به ویژه تبعیت از رهبران و الیتهای سنتی آنرا دیگر به اندازه سابق تأئید نمیکنند.
١- ساختار اپوزیسیون
خدایان کوچک جای خدای بزرگ را گرفتهاند؛ شهروندان بیشتر به جزئیات می نگرند و به جنبه آموزشی و بازآموزی دموکراسی توجه دارند.
یکی از محققان جوان ایرانی، تحصیلکرده در فرانسه که مقالات متعددی نیز تحریر کرده و نویسنده این سطور برای نخستین بار با اسم ایشان آشنا شد، نامهای برایم ارسال داشت که بعداز تقبیح دیکتاتوری جمهوری اسلامی و امپریالیسم جهانی در بخشی از آن می نویسد:" من میتوانم به روشنی نشان دهم که امروز اپوزیسیون ایرانی در غرب مطلقگرا و مستبد بوده و قادر است بدتر از خود جمهوری اسلامی و هیتلر عمل کند." (*)
این مطلب هر ایرانی طرفدار دموکراسی را به فکر می اندازد. اگر حداقل درصد کوچکی از محصولات تحقیقات و اندیشه او درست باشد، اپوزیسیون میهن ما در کجای مبارزه خود قرار دارد؟ آیا واقعاً اپوزیسیون ایرانی بمفهوم علمی وجود دارد؟ امروز با شرائط ویژهای که برای ایران بوجود آمده مسئله حساستر شده است. با این اپوزیسیون و ساختارهای کهنه آن و استبدادی که اصولاً در نهاد همه ماست و حتی ابزار کنترل آنرا نیز نداریم، با خطر جنگ، دیکتاتوری جمهوری اسلامی، کشتارها و زندانهای مملو از آزادیخواهان چه باید کرد و وظیفه ما چیست؟!
٢- گامی به سوی تحرک جهانی
مقالاتی که در سایتها انتشار می یابند، که به سهم خود هریک ضرورت یا ضرورتهائی را بیان و تصویر میکنند که نوعی مبارزه است که باید رویهمرفته آنرا مثبت ارزیابی کرد. اما متأسفانه شرائط ایران سخت و از ویژگی یکتائی برخوردار است و اپوزیسیون حداقل در خارج کشور دچار سردرگمی و پراکندگی و به هدردادن امکانات و نیروهاست. امکان تشکل اپوزیسیون دیدیم و می بینیم وجود ندارد، اما چه کسی یا چه کسانی می توانند اپوزیسیون را فعال و نه متشکل کنند؟ کجاست موجودیت عملی این اپوزیسیونی که ما از آن گفتگو می کنیم؟ آیا اپوزیسیون مجموعهای از افراد و نیروهای پراکنده نیست که حرکتهایش را حتماً، مثل سالهای هفتاد و هشتاد میلادی در چاپخانهها که زحمت بکارانداختن ماشینهای چاپ و صحافی و انتشار و توزیع نوشتهها را داشت، دیگر ندارد؟ چرا همانند آن سالها اپوزیسیون قادر به تشکیل جلسات و میتینگها و راهانداختن تظاهرات بزرگ در پایتختهای جهان نیست. همه کارهایش خلاصه شده به همین مقالات در سایتها و "پالتاکها" که خود شرکتکنندگان بهتر می دانند پویائی و اثربخشی آن روی جنبش محدود است، که البته در عین حال اگرچه لازم است ولی بدون تردید کافی نیست.
ایرانیان خارج کشور به ویژه مدافعان حقوق بشر، دموکراسی، عدالت اجتماعی و همه نیروهای مترقی مستقل و غیروابسته، امروز جشمانتظارند تا روی همین سایتها و در همه وسائل ارتباط جمعی فارسی زبان و خارجی ببینند و بشنوند که فراخوانی بزرگ برای اعتراض به دیکتاتوری جمهوری اسلامی و برای صلح در ایران و منطقه و علیه جنگ خانمانسوزی که بوسیله صاحبان قدرت و ثروت و یا دستنشاندگان آنان در حال آمادهشدن است، اعلام گردد. شکی نیست که اگر این فراخوان بدرستی فکر شده باشد مورد استقبال مردم جهان نیز قرار خواهد گرفت و صدای مردم ایران بگوش جهانیان خواهد رسید.
کجاست آن باورها و اندیشههایی که موجبات تحرک اجتماعی را فراهم آورند؟ آن بازوهای توانا، آن دستهای همبستگی و دوستی حلقه شده در هم، آن گامهای هماهنگ، آن شعارها و فریادهای صلح و آزادی و دموکراسی، آن زنان و مردان مصمم، آن سرودهای رهائی بخش، که بر سنگفرشهای پاریس و لندن و فرانکفورت و وین و استراسبورگ ... طنین اندازد، چرا دیگر عمل نمیکنند؟
٣- هدف و رهبری
اگر جمهوری اسلامی اپوزیسیونی دارد، و حرکتی می تواند بکند باید امروز آنرا نمایان سازد.
اپوزیسیون نیاز به یک حرکت بزرگ دارد. تجربه دو سه ساله گذشته جبهه ملی در خارج کشور، جمهوریخواهان دموکرات و لائیک و در اتحاد جمهوریخواهان بدرستی نشان داد انعطافپذیری و عدمتمرکز برای این حرکت امری حیاتی است. گوناگونی سازمانهای سیاسی بزرگ و کوچک، به عنوان ضامن اقدامات درست و بالارفتن کیفیت و کمیّت آن است. نیاز به گفتن نیست که یکی از عوامل لازم برای اثبات وجود اپوزیسیون، رهبری آن است. در این زمان حساس قبول مسئولیت و قرار گرفتن در رهبری قبول وظیفهای خطیر است. به هیچوجه نمیتوان باور داشت که رهبری اپوزیسیون خسته و درمانده است و در خود توان عملیاتی نمی بیند. اما میتوان اذعان نمود که این واحد، یعنی رهبری اپوزیسیون هنوز موجودیت هماهنگ ندارد.
آیا کسانی که در این سالهای اخیر در سطح رهبری تشکیلاتی سیاسی قرار گرفتهاند واقعاً به وظیفه خود که باید مبارزه مستمر علیه جمهوری اسلامی و برای استقرار دموکراسی و حاکمیت ملی باشد، عمل کردهاند یا اینکه، تنها قادر بودهاند موجودیت سازمان خود را حفظ کنند؟
در هر اپوزیسیون، نقش رهبری آن است که بگونهای عمل کند و به اقداماتی دست زند که آرزوهای فردی به اهرم بهبود و دستیافتن نیازها و مطالبات اجتماعی تبدیل گردد. قبول مسئولیت باید برای اجرای برنامه یا هدف خاصی باشد؛ و این هدف موقعی ارزش دارد که خودش را با زمان انطباق داده و در ظرف آن بیان کند.
٤- پروژه عملیاتی
اگر مبارزه علیه جمهوری اسلامی را در ساختار و متد یک پروژه - سیاسی - مورد بررسی قرار داده و با توجه به متدولوژی پروژه مدیریتی با آن برخورد کنیم، ملاحظات زیر به اقدامات ما کمک خواهد کرد:
هدف باید ساده و روشن باشد تا همهگیر گردد. هرگونه ناروشنی در هدف، ما را در مراحل عملی دچار تردید کرده و کار را مشکل خواهد کرد.
باید بگوئیم که امروز هدف برقراری دموکراسی و صلح در ایران است. این هدف موقعی ارزش دارد که متُد کارش مشخص بوده و ابزار خودش را دارا باشد. این هدف موقعی تحرک به وجود می آورد که وسائل و نیروهای اجرائی، نحوهها و روشهای عملیاتی، مجرد و انتزاعی نباشند.
هرکدام از مراحل اجرائی باید به تنهائی نقش تعیینکننده و قدرت عملیاتی خود را داشته باشد و بین این عوامل باید روابط مناسب، مثبت و همگرا برای اکتساب موفقیت بوجود آورد. تبادلات دیاگونال – نه افقی و نه عمودی - راز عمده و نخستین حرکت منطقی به سوی هدف است. اپوزیسیون به مثابه یک مجموعه متحرک سیاسی خود جزئی از کل جامعه است که باید قادر باشد تبادل و توازن و رقابتهای موجود در مجموعه کل را هدفمند و قانونمند کرده و به سوی کسب حاکمیت حرکت کند. اگر این کار درست انجام شود اپوزیسیون توانسته است سطحی را بوجود آورد که ضروری می باشد. اما عمل اپوزیسیون باید دارای عمق نیز باشد و حجمی را ایجاد کند. فرآیندی که براین سطح لازم است، عمر هر اقدام می باشد. پس نقش زمان بسیار مهم است و در واقع این متغیر زمان است که نیروها را توان و ضریب می بخشد. ضریب و توان در حرکت اپوزیسیون ایجاد تحرک و انگیزش می نماید. بعبارت دیگر، اگر مسئله را از جهت عکس خود طرح کنیم، چنین می توان گفت که، اگر اپوزیسیون ایران وجود عملیاتی ندارد یعنی تحرک و انگیزش ندارد؛ پس عمق ندارد. اهدافش زمانبندی شده نیست و به مبارزه خود ساختار علمی نمی دهد. هر تبادل اجتماعی برای تغییر و ترمیم نهادها و سامانههای قدرت، باید قابلیت تحرک، علیّت و نوآوری داشته باشند و اپوزیسیون باید چنان عمل کند که این اهداف عملی شده تبدیل به اصول و ستونهای لازم برای تحرک بیشتر در ابعاد تازهتری گردند. وانگهی باید دانست که در یک جامعه پویا و رشدپذیر، بزرگ یا کوچک، اهداف هرکدام عمر خاصی دارند. عمر هر کدام را الزاماً باید به درستی و بدون اشتباه تعیین کرد و قبل از رسیدن به مرحله نهائی هر هدف – یعنی بدستآوردنش – هدف دیگری را آماده و بیان و ارائه نمود. باید جرئت کرده و گفت، در اثر عدم وجود چنین تناوبی است که امروز، جمود و بیتفاوتی در اپوزیسیون جای تحرک و انگیزش و جنبشهای چشمگیر را گرفته و نیروها را بهدر می دهد. امروز ما در دوران انزوال تحرک و انگیزش در اپوزیسیون هستیم. تولیدات واقعی سیاسی ما تحلیل رفته و نیروهای عملیاتی تنزیل یافته و آتش عشق رشد و تغییر در اپوزیسیون خاموش شده، در حالیکه آبشار طبیعی نیازها و خواستهای اجتماعی در جامعهای که ما ادعای مبارزه برای آن را داریم، کماکان موجودیت خود را حفظ کردهاند. خلاف نگفتهام اگر اظهار کنیم که مدیریت و رهبری اپوزیسیون، در ایجاد و انسجام حرکت گوهر وجودی و نقش تاریخی خود را ایفا نمی کند.
این نوشته را با عباراتی بسیار خلاصه شده از تاریخ بلعمی در مورد شاپور ذوالاکتاف که در یک برهه تاریخی رهبری را بدست گرفته و با یک استراتژی درست و تاکتیکهای بهجا و با شجاعت و اعتقاد به هدف خود بیگانگان را از ایران بیرون رانده و استقلال و حاکمیت ایرانی را به کشور خود بازگردانید، پایان می دهیم:
" ملک عجم بر او راست (مقرّر) شد و ملوک ترک و روم و هند هم را خبر شد که عجم ضایع است و ایشان را مَلِک نیست و کودکی اندر گهواره است که مَلِک کردهاند و مُلک بر او نگاه همی دارند تا بزرگ شود و ندانند که بزیَد (زنده بماند) یا نه. و هرکس از ملوک ترک و هند آهنگ عجم کردند و هرکسی از زمین عجم آنچه بدو نزدیکتر بود همی گرفتند و طمع عرب بدین مُلک بیشتر بود از آن که زمین عجم نزدیک ایشان بود و نیز ایشان درویشتر بودند و گرسنهتر (...). ( شاپور ذوالاکتاف) شانزده ساله شد و به اسب نشست و سوار شد و سلاح برگرفت. آن گاه مهتران و رعیّت و سپاه گرد کرد و ایشان را آگاه کرد که من بدان مذهبم که پدرانم بودند، از عدل بر شما و آبادانیکردن و دشمنان از مملکت راندن، و این دشمن که ما را از عرب آمد از همه بدتر است ... آمدند و به پارس فساد کردند و خواستهها (ثروتها) بستدند و مردمان بکشتند. من قصد ایشان خواهم کردن، از همه سپاه من هزار مرد بستانم چنان که من بگزینم و با ایشان بروم ... ( او همه مهاجمین عرب و ترک و هندی و رومی را از ایران بیرون راند و هفتاد و دو سال عمر کرد. ) "
با تلخیص از تاریخ بلعمی
30/01/2007
** این نامه در ارتباط با مقاله "نبرد برای صلح و علیه دیکتاتوری جمهوری اسلامی" بوده است.
Farhang GHASSEMI
Réflexions sur la création de la synergie et de la motivation dans l’opposition iranienne