دوشنبه ۲۴ دي ۱۴۰۳ - Monday 13 January 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 13.01.2025, 12:03

از هویت انقلابی تا جنبش هویتی


حمید فرخنده

در آستانه چهل و ششمین سالگرد انقلاب ۵۷ هستیم و همچنان بخشی از نیروهای اپوزیسیون و مردم ایران از خود می‌پرسند چرا در ایران انقلاب نمی‌شود؟ چرا باوجود اینکه مصائب و مشکلات مردم و کشور بسیار بیشتر و گسترده‌تر از مشکلات مردم در سال‌های منتهی به سال ۵۷ است، در آن زمان علیه نظام سلطنتی انقلاب شد اما اکنون علیرغم نارضایتی گسترده‌تر مردم، خبری از آن اتحاد و همبستگی برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی نیست؟

۴۶ سال پیش در چنین روزهایی ایران در تب و تاب انقلاب بود. اکثریت مردم ایران از اقشار مختلف، هویت‌های قومی، مذهبی یا سکولار خود را در پرتو هویت انقلابی خویش قرار داده بودند. هویت انقلابی، نخ تسبیحی بود که توده‌های مردم معترض را به هم پیوند داده بود. زن و مرد، مسلمان و کمونیست، اهل مسجد و میخانه، ترک و فارس، اصفهانی و مهابادی و حوزوی و دانشگاهی همه برای یک امر مشترک که همان رزم مشترک علیه حکومت شاه بود، با هم متحد شده بودند. نیروهای سیاسی مختلف با اینکه اهداف مختلف سیاسی داشتند، چون با در داشتن هویت انقلابی یا راهبرد انقلاب اتفاق نظر داشتند همه برای پیروزی انقلاب و سرنگونی شاه تلاش می‌کردند. حتی نیروهایی که سال‌ها طرفدار رفرم بودند مانند جبهه ملی و نهضت آزادی، نیز به جبهه انقلاب پیوستند.

نیروهای سیاسی انقلابی، مردم شرکت کننده در انقلاب و رهبر آن تصویری ساده و خوشبینانه‌ از تحولات سریع و سازنده در عرصه‌های مختلف زندگی مردم بعد از پیروزی انقلاب داشتند. از همین‌رو تاکید و تمرکز خود را بر سرنگونی شاه و به‌دست گرفتن قدرت سیاسی گذاشته بودند. آیت‌الله خمینی در سال ۴۳ در مسجد اعظم قم گفته بود:

«وزارت اوقاف از ما باشد... یک نفر هم وزیر اوقافش بکنیم، آن‌وقت ببینید که این‌طوری که الان دارد لوطی‌خور می‌شود، نخواهد شد... دست ما بدهید تا ببینید چه خواهد شد، آن‌وقت ببینید که ما با همین اوقاف این فقرا را غنی‌شان می‌کنیم. .... باید یک وزارت فرهنگی، یک فرهنگ صحیح باشد؛ و فرهنگ هم حقش است‏ ‎‏دست ما باشد. خوب ما در این مملکت یک وزارتخانه نداشته باشیم؟ همه وزرا از‏‎ ‎‏امریکا؟! خوب یکی اش هم از ما. خوب بدهید این فرهنگ را دست ما؛ ما خودمان اداره‏‎ ‎‏[‏‏می کنیم‏‏]‏‏. ما یک کسی را وزیر فرهنگ می کنیم و اداره می کنیم. اگر از شما بهتر اداره‏‎ ‎‏نکردیم، بعد از ده ـ پانزده سال ما را بیرون کنید. فقط اگر وزارت فرهنگ و دستگاههای فرستنده، یک مقداری، در‏‎ ‎‏دست ما باشد ما مردم را آشنا می کنیم؛ دنیا را آشنا می کنیم به احکام اسلام و اسلاممان؛ و‏‎ ‎‏فرهنگ را یک فرهنگ مستقل، یک فرهنگ مسْلم، یک فرهنگی که یک دانه عربش‏ ‎‏وقتی می ایستاد جلو امپراتور، وقتی که می ایستاد، شمشیرش را درمی آورد و آن دیباجها‏‎ ‎‏را کنار می زد می گفت: رسول الله فرموده است که ما لباس حریر ‏‏[‏‏در بر‏‏]‏‏ نکنیم، ما روی‏‎ ‎‏جای حریر هم نمی‌نشینیم. ما این جور رجال درست می‌کنیم. آن وقت ببینید که اگر یک‏‎ ‎‏همچو رجالی از مکتب ما بیرون آمد و از فرهنگ ما بیرون آمد، این رجال تحت تأثیر‏‎ ‎‏استعمار می رود؟ لکن چه بکنیم که استعمار نخواهد گذاشت؛ دست خبیث استعمار‏‎ ‎‏نخواهد گذاشت که وزارت فرهنگ را دست ما بدهند؛ و الاّ حق با ماست؛ فرهنگ باید‏‎ ‎‏ما باشیم.‏»

تجربه تلخ انقلاب ۵۷ مهم‌ترین و نزدیک‌ترین تجربه تاریخی مردم ایران برای عدم تمایل به انقلابی دیگر برای دست‌یابی به حقوق و آزادی‌های خود است. درس گرانبهای انقلاب برای اقشار مختلف این بود که از ظن خود یار انقلابی دیگر نشوند که علیرغم وعده‌ها و امیدهای زیبای اولیه، محصولش به قدرت رساندن کسانی باشد که بیشترین عده و عُده را کف خیابان دارند، چه بسا به قدرت رساندن زندانبانان، شکنجه‌گران و قاتلان فردای خود.

اکنون، نزدیک به نیم قرن بعد جمع جبری تمام نارضایتی‌های عمومی و خواست‌های هویتی (برابری حقوقی زنان، رفع حجاب اجباری، خواست‌های جوانان، مسئله قومیت‌ها و اهل تسنن، طرفداران محیط‌زیست و یا حقوق حیوانات، مشکل ال‌جی‌بی‌تی‌ها) و خواست‌های صنفی اگر جمعیت بزرگتری از کسانی که انقلاب ۵۷ را رقم زدند تشکیل ندهند، کمتر نیستند.

برجسته شدن و طرح بخشی از خواست‌ها و اعتراضات هویتی که «سیاست هویت» نامیده می‌شود محصول تغییر و تحولات جهانی در عرصه حقوق بشر و محیط زیست است، اما «سیاست هویت» در ایران طبیعتا تحت تاثیر درس‌های انقلاب ۵۷ نیز هست.

اعتراضات سیاسی در ایران از جنبش سبز، اعتراضات کشاورزان اصفهان و آب در خوزستان تا اعتراضات ۹۶، ۹۸ و  جنبش زن زندگی آزادی در ۱۴۰۱ چون مجمع‌الجزایر پراکنده اعتراض، حلقه پیوند دهنده و گمشده‌ای که بهمن انقلاب ۵۷ را رقم زد، کم داشته‌اند.

نبود پیوند سراسری بین این جزیره‌های پراکنده اعتراض شاید بخشی محصول ناخودآگاه جمعی مردم ایران از تجربه تلخ انقلاب باشد، بخشی نیز محصول ماهیت ترمز زننده یک جنبش هویتی یا خواست سیاسی بر دیگری است. عمامه‌‌پرانی، بالا رفتن پرچم ال.جی.بی.تی‌ها در تظاهرات عظیم حمایتی اکتبر در برلین و استفاده از فحاشی به عنوان شعار و ابزار سیاسی در دانشگاه هرچند نمادی از اعتراض به حاکمیت سیاسی سرکوبگر و دورویی اخلاقی حاکمیت دینی است، می‌تواند عامل ترساندن طبقه متوسط سنتی و نمایندگان محافظه‌کار آنها برای پیوستن یا حمایت فعال از جنبش ۱۴۰۱ باشد.

رشد فعالیت نیروهای سلطنت‌طلب و ناسیونالیست ترمزی بر پیوستن قومیت‌ها به اعتراضات سراسری است. چنانکه تبلیغ فدرالیسم، تجزیه‌طلبی و طرح آموزش به زبان مادری تردید نیروهای ملی در حمایت از حقوق قومیت‌ها را رقم می‌زند.

زنان نیز از همان فردای انقلاب فهمیدند اگر بخواهند مسئله رفع حجاب را زیر چتر این سازمان یا آن جناح سیاسی کشور به پیش برند، چندان دست‌آوردی نخواهند داشت. از همین رو بود که از سال‌ها پیش خود وارد میدان شدند، به‌تدریج از غلظت حجاب خود کاستند، بعد روسری در خیابان‌ بر سر چوب زدند و نهایتا نیز جنبش بزرگ «زن، زندگی، آزادی» آفریدند. با چشمان و بدن‌های ساچمه خورده خود نیز هزینه آن را پرداختند.

همچنین است شعار «مرگ بر سه مفسد/ ملا، چپی، مجاهد» یا توهین به روشنفکران که می‌تواند بسیج کننده هواداران افراطی سلطنت پهلوی و تسلی دهنده گروهی از مردم مستاصل و زخم‌دیده از انقلاب باشد، اما حتی مشروطه‌طلبان، بخشی از چپ‌های کنونی یا سابق و جمهوری‌خواهانی که تمایل به اتحاد هول رهبری شاهزاده رضا پهلوی داشتند را از آنها دور می‌کند.

در چنین فضایی و با چنین نگرانی‌هایی، گروه‌های مختلف اجتماعی مبارزه‌‌ی نقد با «هویت‌ها»ی خویش و برای حقوق خود را بر «همه با هم»های نسیه ترجیح می‌دهند.



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025