دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳ -
Monday 10 February 2025
|
ايران امروز |
![]() |
شرایط امروز کشورمان، و از آن بدتر شرایطی که رژیم حاکم بر کشورمان، دچار آن شده به قدری در بدترین حد ممکن قرار دارد که آنرا به غیر از یک منجلاب به چیز بهتری نمیتوان تشبیه کرد. ایران به عنوان یکی از تولید کنندگان معتبر انرژی، حالا در فقر انرژی به سر میبرد. به یاد بیاورید دوران پر افتخاری را که مصدق با یاری و پشتیبانی ملت، قادر شد بخاطر همین مسئله نفت یکی از بزرگتری کشورهای استعماری آنزمان را به زانو درآورد. بعد از آن هم در دوران شاه، پر منفعت ترین قراردادهای نفت برای ایران را با کمپانیهای بزرگ نفت امضاء کردند. ولی همان ایران، امروز در اثر سیاستهای غلط اقتصادی، بین المللی و سرکوب، دچار آن چنان ذلت انرژی گردیده که وزیر نیرو علنا اظهار عجز میکند و از مردم به خاطر فقر سوخت و انرژی عذرخواهی میکند.
رژیمی که تا دیروز با هارت و پورتهای تو خالی فکر میکرد میتواند برای دنیا تعیین تکلیف کند ناچارا تا بالاترین سطح کشور، حتی التماسوار اعلام میکند که حاضر به گفتگو و حتی انعقاد قرارداد میباشد ولی ظاهرا عجلهای از سوی کشورهای غربی به چشم نمیخورد. من هیچوقت به تهدیدها دل نبستهام ولی زمانی که فرانسه، کشوری که هیچگاه با ایران درگیری نداشته، علنا اقدام به هشدار و حتی تهدید ایران میکند پس باید گوش به زنگ واقعه بدی برای سرزمینمان باشیم. مضافا به این که اسرائیل امروز سربازان اسرائیلی را که در خارج آن کشور هستند دوباره به اسرائیل احضار کرد.
این هیچگاه با خلق و خوی و فرهنگ من سازگاری نداشته، زمانی که خصم دچار ذلت میگردد و آماده برای دادن امتیاز، او را به سخره بگیرم و شادی کنم. برای سوتهدلانی که دغدغه وطن دارند، ذلت رژیم در حال حاضر، به جای اینکه انگیزهای برای شادمانی باشد، باید فرصتی برای امتیازگیری و پیشروی به سوی هدف و آرمانمان باشد. در این فرصت مناسب، ندای خوش طنینی از درون زندان بگوش رسید که نشان از دید و تشخیص فرصت مناسب برای ورود به میدان و نشان دادن راه، برای تغییر کمهزینه به سوی حکومت و وضع بهتری داشت. مصطفی تاجزاده که خود قربانی زجر و زندان از سوی رژیم حاکم بر کشور بوده از درون زندان، راه پیش پای ما گذارده و دست به سوی رژیم دراز کرده برای رهائی از منجلاب خود ساختهای که جمهوری اسلامی، خودش و وطن را دچار آن نموده.
میگویند گربه زمانی که در گوشهای قرار گیرد و امکان فرار وجود نداشته باشد اقدام به جهش خطرناک برای فرار از مخمصه میکند. تاجزاده به درستی مینویسد که “رهبر ظرفیت پذیرش شکست ندارد”. تاجزاده بدون هیچگونه احساس خشم یا انتقامجوئی از ظلمی که بر او وارد شده، راهحلی پیش پای رژیم گذارده که میتواند آخرین فرصت برای رژیم باشد. ترس من از این است، با علم به خصلت خونآشام و بدطینت سران این رژیم، به جای فشردن دستی که با حسن نیت به سوی آنها دراز شده مانند گربه گرفتار دربند، اقدام به جهشهای خطرناک بنماید که متاسفانه نمونههای آن را مانند احضار محسن رنانی، اعدام زندانیان و ادعای خندهآور حمله به سوریه را شاهد هستیم.
تاجزاده با اشاره به عملکرد در عصر مشروطه پیشنهاد میکند “دستگاهها و نهادها به کار خود ادامه دهند و هم زمان مجلس موسسان با انتخاباتی کاملا آزاد تشکیل شود و تغییرات لازم در قانون اساسی را به وجود آورد. سپس اضافه میکند که مصوبات مجلس موسسان به همهپرسی ملی گذارده شود. به این ترتیب میتوان دست به تغییرات اساسی زد بدون این که گرفتار آسیبهای یک انقلاب ویرانگر شد”.
نقطه ضعفی که در این پیشنهاد تاجزاده عزیز وجود دارد، اینست که آیا انتخابات به این مهمی باید به وسیله دولت کنونی انجام گیرد یا این که باید تیم جدیدی از شخصیتهای واجد صلاحیت، حکومت را تحویل گرفته و این مهم را انجام دهند؟ چون در غیر این صورت من چنین حسن نیتی را در رهبران کنونی نمیبینم. البته به این حقیقت هم واقفم که تاجزاده فقط یک فکر ارائه داده که جزئیات اجرای آن هنوز معلوم نیست. ولی این فکر و ایده، میتواند، فقط به عنوان یک فکر، راهحل سالم و بدون هزینهای برای برونرفت از منجلاب کنونی گردد. به گمان من رهبران کنونی هنوز به اندازه کافی سرشان به سنگ نخورده که این راهحل را، حتی فقط به عنوان یک فکر، بپذیرند.
تاجزاده نیز به این حقیقت واقف است که سیاست داخلی و خارجی ایران، دو روی یک سکهاند که هر دو به یک اندازه مورد اهمیت میباشند. او در سطور پایان پیامش چنین مینویسد: “تغییرات سیاستی و دیپلوماتیک در کنار تغییرات ساختاری، هم ضرورت دارد و هم فوریت. رسالت حکومت در ایران، برقراری مناسبات صمیمانه و همهجانبه با همسایگان است تا توسعه میهن ممکن شود و اقتصاد آن رونق یابد”.
آنچه را که در بالا ملاحظه کردید چند سطر خلاصهای از پیام تاجزاده از درون زندان است. بینتیجه خواهد بود اگر این پیام از بیرون زندان و از سوی فعالین مدنی، فرهنگی و اصلاحطلبان داخل کشور بدون جواب بماند. همانطور که بارها تکرار کردهام یک پتانسیل قوی و دارای دانش اداره کشور، در درون سرزمینمان وجود دارد که چنانچه به یک اجماع، انسجام و نوعی سازماندهی دست یابند قادر میباشند به حمایت از این پیام تاجزاده برخاسته و حول محور آن یک حرکت مدنی/سیاسی در جهت تغییر در ساختار کنونی را باعث شوند.
من چنانچه فقط و فقط محض نمونه و در عالم رویا، قرار باشد از شخصیتهایی در داخل کشور نام ببرم، دارای تنوع سلیقه و اندیشه ولی دارای یک مخرج مشترک (بیانیه تاجزاده) که هسته اولیه برای مشاوره در جهت تشکیل یک کابینه جدید و یا تغییراتی در همین کابینه پزشکیان باشند، خواهم گفت: نسرین ستوده، صادق زیباکلام، احمد زیدآبادی، محسن رنانی و مولانا عبدالحمید.
من به دخالت خارج کشور در حرکتهای داخل کشور کوچکترین اعتقادی ندارم. در داخل کشور، هم دانش، شعور، تجربه سیاسی و هم آگاهی و تجربه بینالمللی، به اندازه کافی وجود دارد. خارج کشور میتواند یک حامی برای فعالین و نیروهای درونمرز در جهت تغییر باشد. با هزاران اما و اگر، چنانچه آقای رضا پهلوی با همکاری چند مشاور صاحب اندیشه، به حمایت از جنبشی برخیزد که در درونمرز در جهت تحقق خواستههای این بیانیه تاجزاده به وجود آید (فرض را بر این میگذاریم که چنین جنبشی در درونمرز به وجود آید) آنوقت شعار از تاجزاده تا شاهزاده، در جهت عکس آن، یعنی از شاهزاده تا تاجزاده عینیت پیدا میکند. البته این نیاز به یک تغییر بیش از ۱۸۰ درجه در افکار و دیدگاههای ایشان دارد که شعارهای سرنگونی و براندازی جای خود را به تدبیر و اندیشه در راه تغییر مسالمتآمیز و تحقق ایدههای تاجزاده بدهد.
آنچه که در بالا نوشتم، با کمال تاسف، در حال حاضر بیش از یک رویا، خواب و آرزو نیست. فردا که چشمانم را باز کنم خواهم دید که ندای تاجزاده در داخل کشور، فریاد در وادی بیکران و بدون شنوندهای بوده و تکههای موزائیک از هم جداشده، یعنی جامعه مدنی، اصلاحطلبان و تشکلهای صنفی، کارگری و کارمندی، هنوز آن ملاط یا سریشمی که قطعات این موزائیک زیبا را به هم بچسباند دارا نیستند، زندان و اعدام زنان و جوانان نیز در حال اجراست و خارج کشور هم ندای انقلاب، سرنگونی و مرگ بر..... سر میدهد.
این مواضعی که از سوی تاجزاده از درون زندان نوشته میتواند در عین حال نقشهراهی برای دوستانی باشد که دستی هم در داخل و خصوصا با این طیف دارند. نکته مهمی که در این پیام نهفته ولی نوشته نشده، آقای تاجزاده، موسوی و یارانشان همیشه اعلام نمودهاند که از مرز رژیم گذشتهاند. من هم همیشه نوشتهام این جمله زیباست و بهخصوص مورد خوشایند خارج کشور و برایشان دست زدهاند، ولی من نمیفهمم معنای این جمله چیست؟ مگر میشود برانداز نباشی، به انقلاب و سرنگونی معتقد نباشی ولی از مرز رژیم بگذری و اصلا کاری به کار این رژیم نداشته باشی؟ حضور نحس این رژیم در داخل کشور یک واقعیت است و برای هر اقدامی نمیتوانی به حضور این رژیم در ایران بیاعتنا باشی. برای هر قدم یا اقدامی در وحله اول با این رژیم سر و کار داری.
همانطور که ملاحظه کردید آقای تاجزاده در این نوشته خود، که در سطور بالای این مقاله نقل قول شده، نوشته “نهادها و دستگاهها به کار خود ادامه دهند.....” شاید هم منظورشان از “مرز رژیم گذشتن” هدف نهائی است که باید، از این طریق مسالمتآمیز، منجر به یک نظم کاملا متفاوت با این رژیم دینی و سرکوبگر گردد.
تمام مواد اولیه برای شروع یک نهضت وسیع در داخل کشور برای تغییر و در قبال آن، در خارج کشور برای حمایت از آن وجود دارد، ولی این ندا، همراه با نداهای دیگر از سوی نرگس محمدی و سایر زندانیان سیاسی از درون زندان، نیاز به یک لبیک رسا از سوی جامعه تغییرخواه و تحولطلب، در وحله اول از درون کشور، دارد.
من مجددا یاد آن غربیهای افتادم که در یکی از دهات بختیاری به حمام رفته بود. حمام خیلی تاریک بود، هرکجا پا میگذاشت یکنفر میگفت مواظب باش پا روی دست یا شکم خان نگذاری. او هم عصبانی شد و گفت نمیفهمم چرا این همه خان هیچ کدامشان یک چراغ با خودشان ندارند. منتظرم ببینم کدام یک از خانهای میدان سیاست یا جامعه مدنی با چراغشان ما را به جاده منتهی به تغییر و تحول هدایت میکند.
داریوش مجلسی، ژانویه ۲۰۲۵
■ مجلسی عزیز، اگر ظرفیتهای داخل ایران و بعضا داخل ساختار حکومتی مد نظرتان است به دنبال گذر از حکومت ولایی بگردید. بانگ و ندای عبور از ولایت فقیه از داخل بیت خامنهای هم بگوش میرسد، با این حال شما معامله با آنرا پیشنهاد میکنید. و در خلال نوشته خودتان چندین بار یادآور میشوید که هیچ انعطافی از رژیم قابل تصور نیست؟؟ از افرادی نام بردید که میتوانند انگیزه و الهام بخش مردم در ادامه متمدنانه جنبش آزادیخواهی و “زن زندگی آزادی” باشند؟؟ با تمام احترام برای زیدآبادی و زیباکلام که هوادار حکومت قانون هستند، هرگز و هرگز کلامی یا مضمونی از آنها ندیدهام که مردم ایران را جایی به جز زیر گنبد ولایت بخواهند. آنها در شرایط آزاد زیر چند درصد مردم را نمایندگی میکنند. امروز صحبتهای نخست وزیر کانادا در انتهای عمر دولتش را شنیدم، ای کاش ما نیز به اندازه برخی خارجیها به مردم ایران و جنبش آنها بها دهیم. او گفت جنبش و مبارزات زنان ایران نه تنها برای ایران و مردمش بلکه برای تمامی جهان نقش راهبردی داشته است.
در ضمن، برداشت من از پیشنهاد تاجزاده مساوی گذر از رژیم ولایی است.
درود بر شما، پیروز
■ جناب مجلسی با درود. من سعی کردم بفهمم هدف این نوشته چیست؟ چه پیامی دارد؟ چه نکتهای را میخواهد روشن کند؟ اما دیدم نوشته صراحتی در این موارد ندارد. گمانم بر این رفت که شاید خواستهاید بار دیگر این نکته را تکرار کنید که دخالت نیروهای سیاسی خارج از کشور در هدایت انقلاب اجتماعی-سیاسی ایران بیهوده بوده و وظیفه این نیروها را باید کمک به نیروهای سیاسی داخلی دانست. و در ادامه به شیوه مرضیه گذشته با نگاهی از بالا از شاهزاده رضا پهلوی و مشاورانش بخواهید اگر عقل داشته باشند به کمک این جنبشی بر آیند که ممکن است در حمایت از بیانیه تاجزاده شکل گیرد. (هر چند خودتان هم شکل گرفتن چنان جنبشی را خواب و خیال میدانید. با اینحال در ادامه و با معرفی افرادی برای همکاری در کابینه خیالی آقای تاجزاده موضوع را خندهدارتر کردهاید زیرا بزرگوارانی را که نام بردهاید چهره های اجرایی نیستند بلکه میتوانند بخشی از گروه مشاوران سیاسی اجتماعی یک رئیس جمهور فرضی باشند). بهر حال اگر منظور اصلی نوشته این باشد تصور من آن است که این برداشت از مساله سیاسی در ایران درست نیست. به توضیح زیر:
ابتدا دقت شود که نامه جالب توجه آقای تاجزاده بر خلاف آنچه در نوشته آمده یک نقشه راه نیست (اصولا معنی نقشه راه در ادبیات مدیریت این نیست) بلکه بیانیهای است تحلیلی برای روشن تر کردن مواضع آقای تاجزاده و توضیح مستدل اشتباهات آقای خامنهای و مسئولیت او در سقوط کشور به وضعیت نا مطلوب کنونی و اشاره بر اینکه مقامات مسئول کشور باید تا دیر نشده نسبت به اصلاحات ساختاری از طریق تشکیل مجلس موسسان و رفراندوم قانون اساسی اقدام کرده به این وضعیت خاتمه دهند؛ و اگر آقای خامنهای مخالفت کند او را از کار برکنار کنند. معلوم است که پیشنهادهای او امکان عملی ندارد با اینحال آقای تاجزاده مانند یک فعال سیاسی تیز هوش که پیشبینیهایی برای آینده دارد این مواضع را برای موضعگیری های بعدی خود لازم میداند.
در ادامه ضروری است به دو نکته توجه شود:
- اولا، اصرار بر جدایی نیروهای سیاسی درون و بیرون کشور و اینکه رهبری سیاسی در داخل باشد و نیروهای خارج کشور از آنها حمایت کنند تصنعی، غیر واقعی و حتی زیان بار است. فعالان سیاسی مخالف رژیم در داخل و خارج کشور دو بال یک نیروی سیاسی گسترده مخالف ج. ا. هستند و باید تلاش شود این نیروها با هم بصورت سازمانیافته متشکل شوند تا هدف محقق شود. خمینی در انقلاب ۵۷ در داخل کشور نبود اما موفق شد گروههای مختلف سیاسی داخل و خارج کشور را پشت سر خود بسیج کند. بسیاری از رهبران انقلابهای اجتماعی-سیاسی از خارج کشور خود توانسته اند نیروهای سیاسی و عموم مردم را برای تغییر رژیم حاکم بسیج و سازماندهی کنند.
- ثانیا، مساله مهم عدم اعتماد مردم به سیاستمداران و فعالان سیاسی مخصوصا آنهایی است که در انقلاب ۱۳۵۷ شرکت و سپس مقاماتی داشته اند. (توجه شود که اعتماد سیاسی Political Trust غیر از اعتماد اجتماعی Social Trust است) به همین دلیل هر چند آقایان موسوی و تاج زاده افراد فداکاری هستند اما به دلیل سوابق سیاسی خود نمی توانند در موقعیت رهبری یک جنبش انقلابی برای تغییر رژیم در ایران قرار گیرند. خود آنها هم کاملا بر این امر واقف هستند و مواضع سیاسی آنها هم اصلاح رژیم ج. ا. است نه تغییر آن. آنها شاید میتوانستند رهبری جنبش اصلاحی در درون رژیم را به عهده بگیرند (هر چند آقای خاتمی از اقبال بیشتری در این مورد برخوردار بودند) اما رژیم نشان داد که اصلاح پذیر نیست. بنابراین این بزرگواران حداکثر میتوانند از جنبش انقلابی خشونت پرهیز تغییر رژیم سیاسی و استقرار سکولار دموکراسی مبتنی بر حقوق بشر در کشور حمایت کنند و در کنار حامیان رهبری آن جنبش انقلابی قرار گیرند. از دو نکته بالا به این نتیجه میرسیم که به جای خیال پردازی برای تشکیل کابینه آقای تاجزاده ابتدا باید به تشکیل یک تشکل یا مجمع سیاسی متشکل از رهبران سیاسی مخالف در داخل و خارج کشور به منظور ایجاد بزرگترین ائتلاف ممکن برای استقرار سکولار-دموکراسی مبتنی بر حقوق بشر در ایران همت گماشت. از آنجا که اعتماد مردم به رهبران و فعالان سیاسی (بسیار) کم است این تشکل یا مجمع سیاسی هنگامی میتواند مورد اعتماد و اقبال مردم قرار گیرد که در یک انتخابات آزاد و با رای مردم تشکیل شده باشد. در چنان مجمعی هم آقایان موسوی و تاجزاده و هم سرکار خانمها نرگس محمدی و نسرین ستوده و دیگر چهره های اجتماعی سیاسی از جمله افرادی که شما نام بردهاید از داخل کشور و هم شاهزاده رضا پهلوی و مثلا سرکار خانم شیرین عبادی و دیگر رهبران سیاسی اپوزسیون از خارج کشور میتوانند حضور داشته باشند. آنگاه آن مجمع سیاسی منتخب میتواند یک هیات اجرایی (ده-بیست نفره) از درون خود انتخاب و انقلاب اجتماعی سیاسی خشونت پرهیز ایران برای انحلال ج. ا. و استقرار دموکراسی را پیش ببرد.
بنظر من در حال حاضر این مساله اصلی سیاست در ایران ما است. هر حرف و موضع دیگری در برابر آن فرعی است و میتواند حتی بازدارنده باشد. امکان برگزاری انتخابات آنلاین از سرتاسر دنیا با فناوری نوین ارتباطات در حال حاضر وجود دارد و اگر رهبران سیاسی اپوزسیون همت و انگیزه داشته باشند این مهم قابل انجام است. تشکیل چنان مجمعی را میتوان آغاز یک جنبش انقلابی حساب شده و تحت کنترل دانست که بدون توسل به خشونت رژیم ارتجاعی ولایت فقیه را قدم بقدم عقب رانده (مثلا ابتدا با نقد قانون اساسی رژیم و نشان دادن اینکه این قانون اساسی فاقد ضروریات و اصول ابتدایی یک قرارداد اجتماعی مناسب برای جامعهای مانند ایران در قرن بیست و یکم است، تا نقد سیاستها و قوانین اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی رژیم برای متقاعد کردن اکثریت مردم کشور، حتی طرفداران کنونی حکومت، به تغییر رژیم سیاسی کشور است) به استقرار دموکراسی (حال یا در شکل جمهوری یا پادشاهی به انتخاب مردم ایران) منتهی میشود.
خسرو
■ پیروز عزیز، شما به درستی نوشتهاید نظرات تاجزاده را به معنای گذر از رژیم میدانید. درست میگویید ولی او در همین نوشته پیشنهاد کرده “دستگاهها و نهادها به کار خود ادامه دهند و هم زمان مجلس موسسان با انتخاباتی کاملا آزاد تشکیل شود و تغییرات لازم در قانون اساسی را به وجود آورد”. این یعنی، گذر از رژیم از طریق رژیم. نوشتهاید زیدآبادی و زیبا کلام “مردم را در زیر گنبد ولایی میخواهند” با این نوشتهتان موافق نیستم. من تا کنون نتوانستم چنین برداشتی از نوشته های این دو شخصیت داشته باشم. ثانیا پنج اسمی را که من اینجا نوشتم، به عنوان مثال و در عالم خیال بود. تا به آن مرحله برسیم (اگر برسیم) بطور مسلم در شرایط کنونی نیستیم.
با درود، مجلسی
■ جناب خسرو، بهتر است به جای این که جوابی به مطالبتان بنویسم نظرتان را به مقالهای که در همین شماره “ایران امروز” درج شده جلب میکنم از یک اندیشکده آمریکایی به نام مرکز استیمسون که معتقد به وجود یک جامعه مدنی و اصلاح طلب قوی و فعال در داخل ایران میباشد که با گامهای آهسته قادر به ایجاد تغییرات آزادی خواهانه در درون ایران میباشد. آنوقت شما میخواهید با انتخابات آنلاین با شرکت رهبران اپوزیسیون!!! آن هم در خارج کشور! مجمعی را تاسیس کنند که قادر به استقرار دموکراسی در ایران باشد (علاقمندان میتوانند نسخه کامل پیشنهادات شما را در همین صفحه مشاهده کنند) به گمان من واقعیت در درون جامعه داخل کشور ما سازگاری با این ارزو ها و امیدهای خارج کشوری ندارد. تغییر و تحول فقط در داخل کشور و از طریق جامعه مدنی، اصلاح طلبان و فعالان فرهنگی و صنفی/سندیکائی به وجود خواهد آمد بدون نیاز به راه حل های اکادمیک و خارج کشوری.
خسرو عزیز واقعیتهای عینی داخل کشور باور کنید هیچگونه سازگاری با چنین اقدامات نمایشی و خارج کشوری ندارد. البته شخصا امیدوارم که تغییر در کشورمان، آن هم از خارج کشور، از طریق راه حل های پیشنهادی شما ممکن میبود. حالا راه باز است چرا با تعدادی از دوستان همفکرتان چنین پروژه ای را در خارج کشور پیاده نمی کنید؟ برایتان آرزوی موفقیت دارم.
با احترام مجلسی
■ آقای مجلسی عزیز.
من اولویتها را طور دیگری میبینم. ما ایرانیان، درداخل و خارج، در این روزهای حساس و سرنوشتساز باید روی دو خواست عاجل تاکید کنیم: اول اینکه ج.ا. اعلام کند که از دخالت در امور داخلی کشورهای دیگر خودداری میکند و ” موجودیت” اسرائیل را به رسمیت میشناسد. در گذشته، اعتراض ایرانیان همواره این بوده که چرا پول مملکت صرف غزه و فلسطین میشود. در صورتی که اعتراض اصلی این بایستی میبود که چرا ایران در امور سایر کشورها دخالت میکند؟! متاسفانه آنچه اغلب خوانده و شنیدهام، «دیدگاه کاسبکارانه» و مساله بودن چند صد ملیون دلار پرداخت پول به غزه و امثال آن بوده است. در صورتی که بحث بر سر اصول اساسی در سیاست است، نه فقط پول: عدم دخالت در امور دیگران!
نکته دوم اینکه ج.ا. “صادقانه” اعلام کند که برنامه اتمی خود را کنار میگذارد. نه اینکه موضوع اتمی را وسیلهای برای چانهزنی و امتیازگیری مطرح کند. بدین ترتیب تحریمها کمکم برداشته شده و مبارزه با فساد مالی ناشی از تحریمها آسانتر شده، و گشایشی آرام آرام به جلو صورت میگیرد.
اینها دو خواست عاجل ما، باید از صدر تا ذیل، از تمام اطراف کشور و از طرف تمام هموطنان ما مطرح شود. سایر مسائل مثل همهپرسی، مجلس موسسان، براندازی، جمهوری و...مسائل بحران همهجانبه امروز ما نيستند. مساله امروز و این هفته ( نه ماهها و سالهای آینده) ما، دو موردی است که ذکر کردم. اگر فردا روزی مجلس موسسانی هم تشکیل شود، باز هم باید خواست ملی پشت دو مورد فوق باشد، و الا کار به جایی نمیرسد. باید این دو خواست اساسی را جا انداخت و آن را به نیرو تبدیل کرد و ج.ا. را به قبول آن واداشت.
با احترام. رضا قنبری. آلمان
■ قنبری عزیز،
در اینباره با تو همفکرم، منتها اعلام این شعار و مواضع منطقی، اگر گوش شنوایی وجود نداشته باشد بیحاصل است. نامه یا بیانیه تاجزاده برای رسیدن به ترکیبی در حاکمیت است که نه تنها گوش شنوا برای شنیدن این نداهای منطقی دارا باشد، بلکه خود حاکمیت هم معتقد به این ایدههای منطقی باشد. در بیانیه تاجزاده در سطر آخر در رابطه با سیاست خارجی به این موضوع اشاره شده. ولی فراموش نکن که تاجزاده فقط یک فکر و اشارهای به راهکار ارائه داده تا شاید یک حرکت مسالمت آمیز در جهش تغییر به وجود آید. به گمان من چنانچه ترکیب حاکمیت فعلی، به ترکیبی تغییر کند که دغدغه اش مصالح ملی سرزمینمان باشد دو نکته مهمی که شما نوشتی حتما در دستور کارش قرار میگیرد، این نه فقط در جهت مصالح ملی ماست، بلکه در جهت مصالح منطقه هم میباشد. نوشته تاجزاده رهنمونی برای حرکت به این سو میباشد. ضمنا با تو کاملا هم فکرم در رابطه با مسائلی که نوشتی خواسته امروز ما نیستند.
با ارادت مجدد. مجلسی
■ ممنون از توجه شما به اظهار نظر من جناب مجلسی! منظور از این مباحث روشنتر کردن مسائل مورد بحث است و توهین و تخفیف دیگران نباید در کار باشد.
علاوه بر نوشته منتشر شده از سوی مرکز استیمسون که نام نویسنده ذکر نشده اما معلوم است که از اصلاح طلبان، و یا دارای همان مواضع، در تهران است نوشته ریچارد هاوس دیپلمات سابق آمریکایی در فارین افرز که ترجمه نوشتهاش در ایران امروز منتشر شده، نیز قابل توجه است.
خلاصه نوشته دوست اصلاح طلب ما که توسط مرکز استیمسون منتشر شده آنست که سقوط اسد و کاهش نفوذ منطقهای ج. ا. بطور اجتناب ناپذیری مواضع آقای خامنهای و هسته سخت قدرت را در داخل ضعیفتر کرده و میتواند به تقویت جنبش اصلاحطلبانه که اکنون از یک جنبش اصلاحی حکومتی و مشارکت در انتخابات به سمت اصلاحات جامعهمحور گرایش یافته بیانجامد. از آنجا که ایران دارای سابقه تاریخی قوی اصلاحات از مشروط به این سو بوده و سازمانهای مدنی دفاع از حقوق زنان، دانشجویی و غیره در کشور فعال هستند در مجموع امید میرود تضعیف موقعیت تندرو ها در حاکمیت به افزایش مطالبات مدنی انجامیده و فشارهای بین المللی به اصلاحات دموکراتیک را افزایش دهد. در واقع دوست اصلاح طلب ما امیدوار است تحولات سیاسی اجتماعی اخیر به حمایت بین المللی از اصلاح طلبان منتهی شود. در هر حال، بنظر میرسد سقف آرزوهای دوست اصلاح طلب ما حفظ ج. ا. با تقویت جناح اصلاح طلب آن است چرا که هیچ صحبتی از گذار به دموکراسی در ایران نمی کند.
نوشته ریچارد هاوس منتشره در فارین افرز از دیدگاه دیگری اهمیت دارد. وی میگوید اولویت های آمریکا در مواجهه با یک ج. ا. تضعیف شده باید متوقف کردن یا کنترل برنامه هستهای ایران و قطع کمکهای آن به نیروهای نیابتی برای حذف آنها از معادلات سیاسی خاورمیانه باشد و اصلاحات داخلی و رعایت حقوق بشر و آزادیهای سیاسی و مدنی ایرانیان در اولویت های بعدی سیاست آمریکا در قبال ایران قرار گیرد. استدلال او آن است که معلوم نیست حمایت از آزادیهای مدنی و سیاسی در ایران موفقیت آمیز باشد زیرا ایران لیبی یا عراق و سوریه نیست و در آن انتخابات برگزار میشود و رژیم هنوز طرفدارانی دارد.
مرور این دو دیدگاه داخلی و خارجی ما را متوجه نکته جالبی میکند، آنکه دغدغه اصلی هیچکدام از این دو نویسنده “گذار ایران به دموکراسی” نیست، یکی تقویت نهادهای مدنی و موضع اصلاح طلبان در چارچوب ج. ا. و دیگری کنترل برنامه هسته ای و حذف نیابتی ها را مد نظر دارد. شاید بهمین دلیل است که جناب مجلسی نیز در شرایط کنونی تقویت اصلاح طلبان را توصیه کرده و ایده هایی مانند تاسیس یک مجمع منتخب از فعالان سیاسی داخلی و خارجی را خیال پردازانه و غیر عملی میدانند. اما اگر دقت شود می بینیم علت اولویت ندادن به “گذار به دموکراسی در ایران” در مقاله دوست روزنه گشای ما در داخل و آقای ریچارد هاوس دیپلمات سابق آمریکایی در واقع یک چیز است: فقدان یک نهاد قوی و مردم بنیاد دموکراسی خواه ایرانی که شناسایی داخلی و بین المللی داشته باشد. اگر ما ایرانیان چنان نهاد سیاسی منتخبی ایجاد کرده بودیم نه دوستان اصلاح طلب در داخل و نه نظریه پردازان خارجی نمیتوانستند این ضرورت تاریخی و اولویت حمایت از مبارزات مردم ایران برای گذار به دموکراسی را نادیده بگیرند. در حالیکه نتایج انتخابات مختلف و حتی نظر سنجی های دولتی در ایران نشان میدهد که مردم ایران دیگر حکومت دینی را نفی میکنند و همه مشاهدات و اظهارات کارشناسان و حتی روحانیون تحول خواه همه مبتنی بر پذیرش عمومی دموکراسی در مقابل حکومت ولایت فقیه است. در ضمن ایجاد یک نهاد منتخب سیاسی آزاد (به موازات مجلس نمایشی ج. ا.) را نیز غیر عملی نمیدانم و نحوه ایجاد آنرا در جای دیگری بحث کرده ام. اما تاسیس چنان نهادی به عهده رهبران سیاسی اپوزسیون در داخل و خارج کشور است و خارج از امکان و وظیفه یک دانشجوی علوم انسانی و سیاسی است. در ادامه، با پوزش ازطولانی شدن نوشته، به چند نکته برای تقویت بحث خود اشاره میکنم: -نخست آنکه وضعیت ایران با پرتقال و یونان که مورد استناد دوست اصلاح طلب قرار گرفته متفاوت است. رژیم حاکم بر ایران یک رژیم (نیمه) تمامیت خواه دینی است (Semi-Totalitarian Theocracy). این رژیم های اقتدارگرا با دیکتاتوریهای نظامی و یا دیکتاتوریهای غیر نظامی معمولی تفاوت دارند. توضیح مفصل آنرا دوستان میتوانند در کتابهای رونالد وینتروب (Ron, Wintrobe) از جمله کتاب ( The Political Economy of Dictatorship, 1998) ملاحظه کنند. مثلا استدلال میکند که رژیم های دیکتاتوری تمامیت خواه بر خلاف دیکتاتوریهای معمولی پس از شکستهای خارجی بجای انعطاف در داخل به سرکوب شدیدتر در داخل روی میاورند. خامنه ای در یکی از سخنرانیهای اخیر خود از لگدمال کردن مخالفان توسط مردم اشاره کرد و مانور چند هزار نفره سپاه و بسیج امروز در تهران غیر از تهدید به قتل عام مخالفان و تظاهر کنندگان معنی دیگری ندارد.
- دیگر آنکه دانشمندان علوم سیاسی که در انقلابهای اجتماعی-سیاسی مطالعه کرده اند (از جمله جک گلداستون معروف که در جریان جنبش انقلابی زن، زندگی، آزادی چند بار در مورد ایران مصاحبه کرد) از شرایط لازم و کافی برای وقوع انقلابهای اجتماعی-سیاسی در دنیای امروز بحث کرده اند. مطالعات آنها نشان میدهد که شرایط لازم برای وقوع یک انقلاب اجتماعی سیاسی گذار به دموکراسی در ایران وجود دارد اما شرایط کافی که: ۱) وجود یک جایگزین (رهبری سیاسی اپوزسیون) توانمند و مورد اعتماد مردم برای حل معضل اقدام جمعی (Collective Action) و ۲) خنثی کردن نیروهای سرکوب باشد هنوز ایجاد نشده است.
جزئیات مباحث و توضیحات دیگر خارج از حوصله این نوشته است اما نهایتا خدمت جناب مجلسی و دیگر دوستان صاحبنظر عرض میشود که بدون تردید “گذار به دموکراسی در ایران” دشوار و طولانی است اما امکانپذیر است و مردان و زنان مصمم و فداکار و پیگیر ایرانی میتوانند آنرا تحقق بخشند. یک شعر معروف ایرانی میگوید: گر بزرگی به کام شیر در است / رو خطر کن ز کام شیر بجوی.
خسرو
■ جناب خسرو گرامی، خودتان به درستی مینویسید، ” عدم وجود یک جایگزین توانمند و مورد اعتماد مردم......” حالا درک میکنید چرا من راه حل را، اصلاح طلبان میدانم. شاید از طریق بی راهه در مدت طولانی تری، به جامعه موعود شما و خودم برسیم.
با احترام مجدد، مجلسی
■ داریوش مجلسی گرامی،
گمان میکنم استدلال مهم خسرو را نادیده گرفتهای. اگر اشتباه نکنم او میگوید: “فقدان یک نهاد قوی و مردم بنیاد دموکراسی خواه ایرانی که شناسایی داخلی و بینالمللی داشته باشد” به دور زده شدن مردم ایران (=پایمال شدن حقوق دموکراتیک مردم ایران) میانجامد.
در مقابل، پاسخ شما این است که “برای به دست آوردن کمی ثبات و کمی رفاه، عقب افتادن حقوق دموکراتیک مردم ایران اشکالی ندارد.” به عبارت دیگر شما با این که برای مردم ایران، به جای آنها و بدون نظر آنها، نسخهای پیچیده شود، مخالفتی ندارید! آیا چنین است؟
لطفا دقت کن که اگر کسی در چارچوب یک روند دموکراتیک نظر مرا نپرسیده باشد، نه “رای” مرا دارد و نه “حمایت” مرا. دیگران خود دانند.
با احترام - حسین جرجانی
■ با تشکر از پاسختان. مجلسی عزیز، من تضاد بین “تشکیل مجمع راهبردی در خارج” و حمایت از “جامعه مدنی در حال شکلگیری داخل” را نمیفهمم. خواهش میکنم نظرتان را در این خصوص بگویید.
من بارها در نوشتههای خود شما گلهمندی از نبود وحدت - مرکزیت - هماهنگی در میان نیروهای خارج از ایران را مشاهده کردهام. همه ما حس میکنیم که نیروی مادی و معنوی ایرانیان خارج پتانسیل با ارزشی در معادلات سیاسی دوران ما است، اتاق فکر جمهوری اسلامی نیز آنرا درک میکند و در خنثی سازی آن دریغ نمیورزد. کلام شما اغلب نگاه ناامیدانه به اجماع ایرانیان خارج دارد، بسیاری از ما نیز با شما همدردیم. سخن من این است که این ناامیدی دلیل توقف کردن و راه گشایی نکردن نیست. جواب شما به خسرو که “.. چرا با تعدادی از دوستان همفکرتان چنین پروژهای را در خارج کشور پیاده نمیکنید؟”
مرا دلسرد میکند. “تعدادی از دوستان” شما و همه هستید، هر طیف و تفکری که ایران را آزاد میخواهد. نه فرد خاصی بلکه هر نگاه آزادیخواه و ایران دوست.
موفق باشید، پیروز
■ جناب مجلسی، جنابان جرجانی و پیروز، با تشکر از توجه شما به نکاتی که نوشته بودم.
دوستان عزیز! دیروز و امروز ویدئوهایی از کنفرانس مجاهدین خلق در پاریس که در آن شمار قابل توجهی از سیاستمداران و مقامات سابق اروپایی و آمریکایی، لابد به دعوت شورای ملی مقاومت و خانم مریم رجوی اما در واقع برای گرفتن پولهای قابلتوجهی که برای حضور این جلسات میگیرند و از طرفی نیز ارسال این علامت به رژیم ولایت فقیه که لازم باشد جایگزین متشکلی هم دم دست داریم که در تهران سر کار بیاوریم، شرکت کرده بودند، در یوتیوب ظاهر شده است. احتمالا شما نیز این ویدئوها را دیدهاید. همه میدانیم که هیچکدام از این افراد (مثلا عضو رهبری حزب لیبرال نروژ!) هیچ قرابتی با مجاهدین خلق و ایدئولوژی مارکسیست اسلامی این گروه، که هنوز در بسیاری از کشورها تروریست محسوب میشود، ندارند. گروهی که درست مانند رژیم کره شمالی و رئیس آن اعضای خود را مانند عروسکهای کوکی هم شکل در مقابل مهمانان خارجی ردیف میکند و به اشاره یکنفر دست میزنند یا هورا میکشند. از طرف دیگر میدانیم، و این سیاستمداران و مقامات سابق اروپایی و آمریکائی هم میدانند، که این گروه پایگاه اجتماعی نازلی در ایران دارد و بنابراین خطر واقعی از سوی این گروه رژیم ج. ا. را تهدید نمیکند. اما چیزی که انسان را غمگین و افسرده میکند آنست که چرا ایرانیان آزایخواه (باورمندان به دموکراسی مبتنی بر حقوق بشر) فاقد یک نهاد مردم بنیاد و تشکل سیاستمداران و شخصیتهای اجتماعی منتخب شناخته شده هستند تا از طرف مردم رنجدیده ایران در کنفرانسها و گردهمائیهای خود ده ها و بلکه صدها نفر از این سیاستمداران و شخصیتهای برجسته را گرد هم آورده و به ملت ایران و نیز جهانیان نوید آزادی ایران و ایرانی از نکبت ج. ا. و رهبر متوهم آن و گذار به دموکراسی و توسعه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بدهد. فکر میکنم رهبران و شخصیتهای سیاسی-اجتماعی اپوزسیون در داخل و خارج کشور مدیون ملت ایران هستند تا چنین نهادهایی را ایجاد کنند.
خسرو
■ تحلیل وارونه اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران و عدم وجود یک آلترناتیو دمکراتیک و در کنارش نادیده گرفتن و تلاش فعالین سیاسی خارج کشور برای جا انداختن این نظر که انتخاب پزشکیان و کوتاه کردن سقف خواسته های ملت ایران تا حد توقع اصلاح طلبان حکومتی، راه حلی مناسب برای حل معضلات کشورمان است جناب مجلسی را هر چه بیشتر به سوی هماهنگی با راه حل های سران قوم و قم سوق داده است. به جواب کوتاه ایشان که خود بسی گویاست به جناب خسرو توجه کنید!
به داخلیهای کشور هم به عنوان سیاهی لشکر اصلاحطلبان نظام مینگرد و برداشت ایشان مانند آقای طاهری در جبههٔ پهلوی طلبان است منتها در سمت و سویی دیگر و رنگی از خواستههای مردم ایران بعد از این همه درنده خویی نظام حاکم در بوم افکارشان قابل رویت نیست. به هر ورق پاره و خبری که بتواند در قاب فکریشان جا خوش کند و به آن یاری رساند، چنگ میاندازند. ولی حسن نوشتههای ایشان این است که هر چه بیشتر نقاب از چهره آلترناتیوهای قلابی توسط دوستان در پای مقالات ایشان برداشته میشود و ایشان بالجبار صریح تر درون افکارشان را رو میکنند.
مقاله مهآلود جناب تاجزاده که هم به خامنهای درس میدهد و هم به اسد سرکرده “نظام فاشیسی سوریه” و از “فداکاری دهها هزار جوان و تقدیم حداقل ۶ هزار جانباخته” در سوریه سخن میگوید و هم با ذکر (توصیه بنیان گذار نظام را مبنی بر اینکه “ایران نباید در خطمقدم نبرد با اسرائیل قرار گیرد”) فراموش میکند که راه قدس از کربلا میگذرد و ....٬ خود واکاوی بیشتری میطلبد و در واله و شیدا شدن برای چنین درسها و افکاری باید درنگ و تامل کرد.
با احترام سالاری
■ با درود جناب آقای مجلسی و سایر دوستان. شرح مشکل اصلی امروز ایران بسیار ساده ولی حل آن بسیار مشکل است . مشکل اصلی- ترس کسانی است که در انقلاب ۵۷ شرکت داشتند و مخالف شاه بودند(بنام پنجاه و هفتیها نامیده می شوند) و اکنون حتا به ازای آزادی ایران حاضر نیستند پسر آن شاه با هر اسم و رسمی به ایران برگردد چون این را شکستی برای سالها مبارزات خود برای سرنگون کردن محمد رضا شاه میدانند. تکرار میکنم آنها در ازای آزادی ایران از دست آخوندها هم، حاضر به این پذیرش نیستند. مشکل اصلی و واقعی همین است بقیهاش رنگ پاشی بروی حقیقت است.
و اما راه حل- راه حل بسیار مشکل است چون حسن نیتی در دو طرف ماجرا دیده نمیشود. اینها از آن ها میترسند و آن ها از این ها....... میپرسید چه خواهد شد؟ نیروهای شبه انقلابیِ مانند انقلابیون سال ۵۷ بنام اصلاحطلب یا نام هایی مشابه، برنده نهایی بدست آوردن حکومت خواهند شد و آن ها هم بیست سالی با وعده و وعیدهایی (مانند زمان جنگ، که ما فعلا در جنگ هستیم و حرف نزنید) نا موفق و کارشان به شکست خواهد انجامید. و کار مردم روز از نو و روزی از نو خواهد بود و از جایی باید شروع کنند که امروز هستند. یا اینکه خارجی ها بار دیگر حکومت دست نشانده خود را با نام مجاهدین یا کودتاچیان نظامی در کشور مستقر می کنند که صد البته حکومت آن ها هم دولت مستعجل خواهد بود.
به ضرس قاطع تا پادشاهیخواهان دست از حکومت پادشاهی برندارند و تا ترس پنجاه و هفتیها از برگشت خانواده پهلوی وجود دارد، دسترسی به آزادی و دموکراسی در ایران به این زودیها امکان پذیر نیست. به سخن دیگر تا اختلافات اصلی و کلی ابتدا حل نشود. موضوع گذار و تغییر رژیم موضوعیتی ندارد و شاید فعلا تعدیل فشارها و جلوگیری از اختلاسها رژیم حاکم را برای سالهای بیشتری سرپا نگه دارد. اختلاف بین اپوزسیون چه در داخل و چه در خارج را سرسری و کینتوزانه زیر فرش پنهان نکنیم. ماندگاری جمهوری اسلامی با این پرونده سیاه تا به امروز تنها و تنها همین اختلاف بین مخالفان میباشد. بجز این مشکل هیچ بنبستی برای تغییر سریع رژیم وجود ندارد. این را مردم عادی ملت ما بخوبی درک کردهاند که از جای خود بر نمیخیزند، آن ها از این تفرقه بخوبی آگاهند و زندگی خود را برای بار دوم پس از انقلاب ۵۷ به خطر نخواهند انداخت.
سیاوش
■ دوستان اشتباه نکنید وضع بد اقتصادی دلیل انقلاب نمیشود بلکه توسعه نامتوازن است که زمینه شورش و از همپاشیدگی را فراهم میکند. شاه از یک سو وضع اقتصادی را به سمت توسعه برد و از طرفی اجازه دخالت و توسعه سیاسی و اجتماعی را نداد از یکسو بخشی از مردم امکانات مالی داشتند ولی هویت اجتماعی و حق دخالت در امور مملکتشان را نداشتند.
اصفهانی
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025
|