جمعه ۲۱ دي ۱۴۰۳ -
Friday 10 January 2025
|
ايران امروز |
قدرتمند کیست؟ آن کس که میتواند قدرتش را مهار کند. (تلمود)
معتقدم فاجعهی غزه در تاریخ مدرن مانندی ندارد، بیهمانند، یگانه. تاریخ در آینده پیش از غزه و پس از غزه را برخواهد رسید، غزه چونان محل شکاف و نقطهی گذار. از آن نقطه گذاریهای تاریخی همچون رفتن به ماه، همچون دو بمب اتمی در هیروشیما و ناکازاکی. همانقدر مهم و تعیین کننده.
بیشرمی
آنچه بر غزه میرود بیهمانند است، استثنایی است در تاریخ روابط انسانی، از آن دست رفتارهایی که چنگیز و تیمور را در تاریخ قدیم نام آور کرده بود. آنها که منارها از جمجمهها بر میافراشتند. از نوع و جنس بمباران اتمی ژاپن (که امروز پاسداران خاطرات آن حمله میگریند و کشتار غزه را همسنگ آن مصیبت میشمارند). آنچه بر غزه میرود و در غزه در حال وقوع است استثنائی است در جنگ و رفتار جنگی، در رفتار با “دشمن” و “اسیر”، در رابطه با مردمان عادی و غیر مسلح.
جنگ غزه جنگ نیست کشتار و قتل عامی “استثنایی” است، جنایتی دولتی و سازمانیافته، بهرهمند از پشتیبانی تمام دولتهای غربی. اسثنایی است چون متجاوزان به زشتکاری خود افتخار میکنند.
رژیم نازی از آشویتس و بوخوالد، آن اردوگاههای خون و جنایت، شرم داشت و پنهانشان میکرد، در پایان جنگ بود که جهان دریافت بر محکومان چه رفته است. متفقین بودند که پس از شکست آلمان هيتلری دریافتند و به جهانیان نشان دادند که رژیم نازی با قربانيان چه میکرد. رایش سوم آن جنایات را میپوشاند. در دادگاه نورنبرگ ژنرالها میگفتند آلمانیها نمیتوانند بگویند که ما بیخبر بودیم. گرچه حکومت نازی جار نمیزد که در اردوگاهها نابودی سازمانیافته در جریان است. رژیم اسرائیل اما از کشتار انبوه در غزه انگار شادمان و سرفراز است. این شادمانی از حکمرانی وحشت و بازی با وحشت دستکم در تاریخ مدرن رفتار آدمی استثنایی است.
در کدام دوره، در چه کشوری میتوان به کشتار مردمان، به ویرانسازی و به نابودی هر شکل و جلوهای از زندگی مغرور بود و افتخار کرد؟ آلمان نازی اردوگاهها را مخفی میکرد، رفتار با زندانیان را میپوشاند و انکار میکرد. به دروغ انکار میکرد.
رژیم اسرائیل اما از رفتار هنجار شکن، از خشونت برهنه، در اشکال ماقبل تاریخی، خود راضی و مغرور است، به آن مینازد و در بلندگوها جار میزند. “ارتش ما بیمارستان را منهدم کرد، نیروهای ما مدرسه را منفجر کردند، سربازان ما اردوگاه آوارگان را تسخیر کردند.” جار زدن، افتخار کردن به رفتارهای ویرانگرانه و زشتکاری و بعد اعلام گردنفرازانهی جنایت و تجاوز تا ماجرای غزه نمونهای در تاریخ مدرن ندارد.
کشتار: هم هدف و هم وسیله
تهاجم برای تهاجم، کشتار برای کشتار، ویرانی برای ویرانی. هدفی نیست، برنامهای نیست، سیاستی نیست، هدف انگار بازی و سرگرمی است. مسابقه و شرطبندی در تیراندازی به دست و به پای کودکان. نیت و هدفی جنگ غزه را تبیین و تعریف نمیکند. بجز شهوت نمایش، جلوهی قدرتی که امروز و اینجا فرصت یافته که توان تخریبی خود را به جهانیان بنمایاند. این قتل عام و ویرانگری نه برای سودجویی و چیرگی بر سرزمینی و بر منابع آن است.
کشتار مدام و دلخواهانهی مردمانی بیهیچ نوع دفاع را نمیتوان با ابزارهای معمولی منطق و تفکر عادی درک کرد و بررسید. چنین مجموعهای از خشونت خالص و متمرکز به شکل یک رفتار جمعی هماهنگ در تاریخ خشونت جمعی انسان الگوی رفتاری استثنایی است. از آن نوع نیهیلیسم داستایوفسکی و راسکولنیکفی است که جایش در رمان و داستان ست و نه در واقعیت. بر آمده از ورشکستگی اخلاقی و فروریزی هر آنچه حداقل رفتار انسانی-اخلاقی نام گرفته و به شکل فرمانها و آموزههای مذهبی-اخلاقی زندگی جمعی را سازمان و شکل داده. انگار ارادهای در پاره کردن زنجیرهایی ست که نمیگذاشت کشتار و تخریب را تا بینهایت پیش برد.
تهاجم بیپایان رژیم اسرائیل تجسم آن نوع پردهدری، لجام گسیختگی، رها شدن نیروهای مرگزا، (تاناتوس) و شروری است که دیگر هیچ مهاری را نمیخواهد پذیرا باشد. نوعی طغیان شورشی بر آنچه تا امروز معنای تمدن و حداقل رفتار تحمل پذیر را تعریف میکرد.
اما بخش مهم دیگر این فوران خشونت را میتوان در بعد لذتجویی آن دریافت.
رژیم اسرائیل اینبار نمیکشد چون سودی باید ببرد که جز با این کشتار ممکن نخواهد بود. این کشتار بیپایان است چون متجاوزان لذتی از نوع و جنس تجاوزکار جنسی میبرند. از نوع تجاوزگران زنجیرهای که اشتهای تهاجم و تجاوز او را پایانی نیست تا نیروی دیگری بتواند او را متوقف کند. هدف تجاوز جنسی لذت جنسی و اورگاسم نیست، هدفش نابودی و دراندن و لذت از نمایش این همه قدرت و توانایی است. شکلی از بیاخلاقی، مرزشکنی همهی میثاقهای ابتدایی آرکه تیپال (سر نمودانه). فریاد بدوی رهایی از بندهای اخلاق جمعی و میثاق ابتدایی زندگی جمعی.
این نوع تمایل بیمرز به رفتار ضد اخلاقی و هنجارشکن در بُعد جمعی شگفتانگیز است و نشانی دارد از پایان تمدن به شکلی که تاکنون میشناختیم.
چگونگی پیدایی چنین فاجعهای را نمیتوان به شخص و به سیاستی فرو کاست. نتانیاهو و گالانت و دیگران فقط ابزارها، بازوهای اجرایی این کنش “ویرانگرانه” هستند.
همانگونه که پس از آن دو بمب اتمی جهان دیگر معصومیت پیشین را از دست میدهد، در برابر جهانی دیگر و نیروهایی دیگر قرار میگیریم، با فاجعهی غزه هم گام به عصر نوین دیگری میگذاریم. عصر سربلندی و افتخار به تجاوز، به نفرت، به تهاجم خام.
پایان حقوق بشر
پیشروان و منادیان غربی حقوق بشر چگونه در برابر چنین کشتار، تهاجم و تجاوز لخت، برهنه، آشکار و با افتخار اعلام شدهای، دهان میبندند و میبندانند؟ این برخورد را چه باید نام نهاد؟ شاید حقوق بشر در مرز غزه به پایان میرسد، که مردمان غزه بخشی از آن انسانیت فراگیر نیستند.
پدیده موجودی پرزور و تجاوزگر، بیاعتنا به آنچه “حداقل کدهای رفتار انسانی” نامیده میشد نعره میکشد، گروههای دیگر، “انسان”های دیگر، همنوعانش را از حداقل دسترسی به منابع زیستی محروم میکند، نه آب و نه غذا و نه دارو. و دستگاههای رسمی مدعیان حقوق بشر، کر و لال و کور میمانند. رسانههای تمام دموکراتیک زمانی طولانی در بررسی مصیبتهای کاهش روزهای تعطیلی، کمبود برف در گردشگاههای اسکی و ... وقت مینهند، اما فاجعهی غزه سهمی بیش از چند ثانیه و گاه دقیقه نمییابد، اعلام چند رقم و چند محل جغرافیایی. از آن زنان و مردان و کودکان تکه پاره شده، منفجر شده، از بیآبی و قحطی و درماندگی کمتر نشان و گفتگویی در میان نیست.
غزه مرز حقوق بشر در دستگاه ارزشی حکومتهای غربی ست. غزه گواه فروپاشی تمام آن دستگاهی است که تمدن غربی به آن مینازید و به جهان میفروخت. گویی این حقوق بشر فروشان امروز ستایشگرانه به مخلوق افسار گسیختهی خود با هیجان و گاه با آشفتگی نگاه میکنند. رفتار بیاخلاق و تجاوزگر او را با غزه نشینان مینگرند و سرانجام میگویند که شاید آنطورها هم همهی انسانها شایستگی بهره گرفتن از حقوق بشر را ندارند. شاید غزهنشینان تمام شرایط لازم برای دریافت ویزا و ورود به جغرافیای حقوق بشر را ندارند.
پایان تمدن
وارد دورانی جدید شدهایم. دورانی که انگار تجاوز و تهاجم نه تنها شرمآور و مخفی شدنی نیست، که با افتخار باید آن را فریاد زد و کف بر دهان آورد که “آری من آن متجاوز بیمانند هستم.” دورانی که واژهها و مفاهیم پیامهایی بیمعنا، مسخره و گروتسک را منتقل میکنند. رژیم اسرائیل با غزهنشینان بازی مرگباری را سازمان میدهد و با نوعی سرخوشی ارگاسمیک از نمایش این قدرت، بازی را ادامه میدهد. “امروز شاید آتش بس، فردا نه نظرم تغییر کرد، به جنوب بروید، به شمال بروید، دو ساعت وقت دارید که شهر را ترک کنید، تا صبح فردا، تا غروب امروز. ... به آنجا نروید، اینجا کسی نیاید، کمک ممنوع، شاید پنجاه کامیون، شاید دو تانکر آب، صد لیتر بنزین، آن هم به خاطر شما، هزار واکسن و نه بیشتر، نه دیگر دلم نمیخواهد، فعلا بروید گم شوید.” ...
همه بیمعنا، همه برای بازی و نمایش قدرت. آیا کشور دیگری را میشناسید که چنین بیاعتنا به حداقل قراردادهای زندگی جمعی انسانی رفتار کند و حقوق بشر پرستان دهان بسته و کلام فروخورده بمانند؟
فاجعهی غزه تمام آنچه انسانیت ما را شکل داده دگرگون میکند.
تمدن به آن شکل آشنا در غزه تمام میشود. آن مجموعهای از دستاوردهای انسانی که زندگانی جمعی را ممکن میسازد.
تنها در تله
فاجعهی غزه بیمانند است چون هیچ گروه دیگر انسانی در چنین تلهای گیر نیفتاده که کوچکترین راه گریزی نداشته باشد. هیچ گروه دیگر انسانی را نمییابید که چنین بیپناه و بیکس در وحشت و در اضطراب مدام زندگی کند. جنگی را نمیتوان یافت که نیمی از کشتگان آن را کودکان تشکیل دهند. خلقی در تیررس بیامان شکارچیها. همگان به او پشت کردهاند. تنها و پشت به دیوار، بیدفاع و دست بسته در برابر مهاجم و متجاوزی که در هر لحظه هرچه خواست انجام میدهد و جوابگو در برابر هیچ مرجعی نیست.
فاجعهی غزه تمام انسانیت، معنای انسانیت، تعریف انسانیت را به پرسش میکشاند. آنچه بر غزه و در غزه میگذرد، برای تو، برای من، برای هر یک از ما زلزلهای بنیادی است.
همان بیان آدورنو در شکلی بسیار تکان دهندهتر: پس از آشویتس چگونه میتوان از شعر لذت برد؟ با آنچه در غزه میگذرد چطور میتوان همچون گذشته زندگی کرد؟
هریک از ما، شاهدان چنین تجاوز بیمانندی، مسئول ادامهی آن هستیم. هریک از ما دیگر نمیتوانیم همچون گذشته زندگی کنیم، بخندیم و شادی کنیم، معناها و تعاریف دگرگون میشود و بهت و حیرت: “مگر میتوان چنین کرد؟”
■ اگر چه با نتیجهگیریها و قضاوت در مورد مقاصد استراتژیک اسرائیل همسو نیستم، اما سکوت را در تایید رنجنامه شما در باب جنایات غزه جایز نمیدانم. “پس از آشویتس چگونه میتوان از شعر لذت برد؟ با آنچه در غزه میگذرد چطور میتوان همچون گذشته زندگی کرد؟”
با احترام، پیروز
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025
|