پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ - Thursday 21 November 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 17.11.2024, 21:22

بن علی و بن سلمانیسم!


احمد پورمندی

همه شواهد حاکی از آن است که «دوران خامنه‌ای» رو به پایان است و مساله جانشینی به مثابه محور مهم دوران پساخامنه‌ای، به مساله روز تبدیل شده است. این سوال در دستور کار سیاست در کشور ما قرار گرفته است که آیا مساله جانشینی خامنه‌ای در چارچوب نظام و بدون بحران‌های بزرگ حل خواهد شد و چگونه؟

شایع‌ترین تحلیل که در تایید آن دلایل مهمی هم وجود دارد، این است که طرح نظام برای جانشینی، انتقال رهبری به مجتبی بن علی، فرزند دوم علی خامنه‌ای است و در ادامه هم این فرضیه بسیار تخیلی مطرح می‌شود که بن علی، بن سلمان ایران خواهد بود و «انقلاب سفید» دومی در راه است.

برای فهم پروسه جانشینی و بررسی احتمالات مختلف، لازم است که نقش عوامل مهم و تاثیر گذار را بررسی کنیم. جامعه نسبتا بیدار، پرتحرک و به شدت ناراضی ایران، نیرو‌های اصلاح‌طلب، مخالفان گذارطلب، براندازان و دولت‌های خارجی از جمله عواملی هستند که می‌خواهند در روند پر کردن خلا ناشی از مرگ خامنه‌ای نقش‌آفرینی کنند، اما نقش تعیین‌کننده را گروه‌های برخوردار حاکمی دارند که تا امروز شاکله نظام قدرت در جمهوری اسلامی را تشکیل داده‌اند. سپاه پاسداران، سازمان‌های اطلاعات و امنیت بویژه وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه، روحانیت حاکم و ابرسرمایه‌دارانی که بازار صادرات نفت و مشتقات نفتی و واردات را در اختیار دارند، تا کنون توانسته‌اند ذیل تئوری و ساختار مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه، توزیع «ابر رانت»‌های اقتصادی را در بین خود، بدون توسل به خشونت‌های جدی، مدیریت کنند. بخش خصوصی، فن‌سالاران و دیوان‌سالاران به مثابه سه گروه برخوردار دیگر، نقش شریک کوچکتر و ناراضی ائتلاف حاکم را بازی می‌کنند.

سرکوب خشن هر گونه حرکت و تشکل در داخل، ایجاد محور مقاومت در منطقه، پروژه‌های موشکی و اتمی و درگیر نگه داشتن غرب در بحران خاورمیانه و تحریم ایران و ایجاد «اقتصاد مقاومتی» به مفهوم تضمین تحصیل رانت‌های اقتصادی و بوپژه رانت‌های نفتی در ارتباط با چین و ورود کالا از این کشور، مهم‌ترین اجزای برنامه کلان راهبردی است که این گروه‌های برخوردار، زیر رهبری خامنه‌ای بر سر آن توافق کرده‌اند.

منطقا تا وقتی رابطه اقتصادی با چین به شکل کنونی ادامه پیدا کند، چین روزانه حدود ۱،۵ میلیون بشکه نفت ایران را به حدود نصف قیمت بخرد و در ازای آن بجای دلار، کالای چینی به تجار وارد کننده تحویل بدهد، ائتلاف گروه‌های برخوردار می‌تواند به تحصیل رانت‌های کلان اقتصادی و حیات خود ادامه بدهد. بنابراین، مستقل از عوامل پیش‌بینی‌ناپذیری نظیر جنگ و قیام توده‌ای، تا وقتی غرب، درگیر در باتلاق خاور میانه، ناچار به ادامه و تشدید تحریم‌ها باشد، چین و گروه‌های برخورداری که به درستی «کاسبان تحریم» نام گرفته‌اند، دلیلی برای تغییر راهبردهای کلان کنونی نخواهند داشت و خصلت‌نمای اصلی جانشینی «تداوم وضع موجود» خواهد بود.

علاوه بر منافع اقتصادی، برای چین درگیر ماندن ایالات متحده در خاورمیانه، تمرکز کامل بر شرق دور را دشوار کرده و از منظر چالش کلان قرن هم دارای اهمیت است.

بنا بر آنچه گفته شد، می‌توان به این نتیجه نزدیک شد که سرنوشت جانشینی در نبرد چین و آمریکا تعیین خواهد شد. اگر آمریکا بتواند با منهدم کردن محور مقاومت جمهوری اسلامی در لبنان، غزه، یمن، سوریه و عراق پای خود را از باتلاق خاورمیانه بیرون بکشد و چین را نیز از ادامه خرید نفت ایران منصرف کند، آنگاه می‌توان با اطمینان بیشتری از ته کشیدن منابع اصلی رانت و پایان ائتلاف حکومتی، همزمان با پایان دوران خامنه‌ای سخن گفت.

درهم آمیزی منافع گروه‌های برخوردار حاکم در ساختار مافیایی اقتصاد ایران، شکل‌گیری گروه‌های دوراندیش و مستقل در هیئت حاکمه را به امری بعید بدل کرده است و در نتیجه فکر تغییر زمانی در حکومت جدی خواهد شد که کفگیر نفت فروشی و واردت از چین به ته دیگ بخورد. ظاهرا همه محاسبه حکومت این است که غرب بهای سنگین راضی کردن چین را نخواهد پرداخت و چین هم به آسانی از مکیدن خون ایران و درگیر نگه داشتن آمریکا در خاور میانه دست نخواهد کشید و تا چنین است، جانشین خامنه‌ای هر که باشد، باید بتواند ادامه وضعیت موجود را مدیریت کند. اما اگر چین از خرید نفت ایران منصرف شود، آنگاه تمام ارکان قدرت دچار زلزله بزرگی خواهند شد که نتایج آن قابل پیش‌بینی نیست.

اگر اندکی دوراندیشی در بخش‌های موثر حکومت وجود می‌داشت، می‌شد آغاز «بن سلمانیسم»، پس از مرگ یا حذف خامنه‌ای را، پیش از آنکه سرنوشت کشور در پکن و واشنگتن تعیین شود، سوژه جنگ قدرت داخلی و امری محتمل دانست. اما تا وقتی ادامه وضعیت موجود، و امید به تداوم سیاست تاکنونی چین، تعیین‌کننده گزینه مطلوب حاکمیت باشد، شانسی برای بن سلمانیسم وجود نخواهد داشت.

با فرض تغییر سیاست چین، جنگ اجتناب‌ناپذیر قدرت، نظام ج.ا. را درگیر بحران فروپاشی خواهد کرد و برای توسل به بن سلمانیسم دیر خواهد بود. چه در ادامه وضعیت موجود و چه پس از فروختن ج.ا. به آمریکا، چین شیشه عمر نظام را در چنگ دارد و آنرا ارزان از کف نخواهد داد و در همه حال، خامنه‌ای دوم، بر فرض جانشینی، سرنوشتی بهتر از پدرش نخواهد داشت!

چه ادامه وضعیت موجود و چه اوج‌گیری جنگ قدرت، به نظر می‌رسد که پایان دوران خامنه‌ای با پایان جمهوری اسلامی فاصله چندانی نداشته باشد و ایران به ناگزیر، گزینه خود را برای تغییر روی میز خواهد گذاشت که بوی زن-زندگی-آزادی می‌دهد و تشابه چندانی با بن سلمانیسم ندارد!


نظر خوانندگان:


■ با درود بر جناب پورمندی و تشکر از مقاله ارزنده اشان. پیشنهاد میکنم چند نکته زیر نیز در چارچوب همین مقاله مورد توجه قرار گیرد.
اول، احتمال بالا گرفتن جنگ قدرت در درون اردوگاه اصولگرایان. زیرا با حذف فیزیکی رئیسی و نیز کنار گذاشته شدن احمد خاتمی از هیات مدیره مجلس خبرگان و نیز جلوگیری از ورود آملی لاریجانی به مجلس خبرگان از یک سو و کاهش نفوذ و مشروعیت خامنه ای در درون الیت حاکم (اعم از اصولگرا و اصلاح طلب) به دلیل اشتباهات راهبردی او و اصرار غیر موجه بر ادامه دشمنی با آمریکا و کوبیدن به طبل نابودی اسرائیل که کشور را به بن بست کنونی رسانده است از سوی دیگر؛ وضعیت فعلی را میتوان آتش زیر خاکستر دانست. آتشی که با تضعیف بیشتر موقعیت خامنه ای، مرگ و یا کشته شدن او میتواند با علنی شدن مخالفتها با رهبری مجتبی خامنه ای شعله ور شود. گروه های مختلف مافیایی آخوندی- مالی-نظامی با ملغمه ای از انگیزه های ایدئولوژیک و وسوسه دست یابی به قدرت و میلیاردها دلار رانت نفتی ممکن است برای کنار زدن یکدیگر به خشونت متوسل شوند.
دوم، بازیگری روسیه. نفوذ اطلاعاتی و سیاسی روسیه در کشور قابل انکار نیست و پوتین که ظاهرا برای رهبری رئیسی برنامه ریزی کرده بود و از حذف او بر آشفته شد میتواند در قبال امتیازاتی مثلا در اکراین حمایت سیاسی و اطلاعاتی و نظامی از رژیم را کاهش دهد. فراموش نکنیم که دست یابی ایران به بمب اتمی بر ضد علایق روسیه (و نیز چین) است. بنابراین اگر رژیم زیر فشار فزاینده غرب بخواهد به سوی سلاح هسته ای برود مسلما روسیه مخالفت و کارشکنی خواهد کرد.
سوم، فرصت طلبی نتانیاهو. آرزو و تلاش دولت اسرائیل در سالهای اخیر، بخصوص پس از شروع جنگ غزه و اکنون لبنان، کشاندن پای آمریکا به درگیری با ایران برای از بین بردن برنامه های هسته ای و موشکی ایران و تخریب زیر ساختها و تاسیسات نفتی و تضعیف کشور بوده است بطوری که برای سالها خطری از سوی ایران او را تهدید نکند. موقعیت کنونی با بازگشت ترامپ به قدرت ایده ال نتانیاهو و افراطیون اسرانیل برای عملی شدن این برنامه است. بنابراین ممکن است حتی قبل از شروع به کار دولت ترامپ در دو ماه آینده اسرائیل از طریق ترورهای برنامه ریزی شده در سطوح بالای سیاسی نظامی ایران و تخریب و بمباران مراکز حساس هسته ای و نظامی و تاسیسات نفتی عملاکار را به جنگ بکشد.
نهایتا، بنظر میرسد راهبرد اصلی ترامپ ایجاد تحریم های فلج کننده برای کشاندن ایران به پای میز مذاکره در نقطه ضعف کامل آن و به امضا رساندن قراردادهای تحقیر کننده باشد تا نتواند هیچگونه مانعی بر سر راه عادی سازی روابط کشورهای عربی و اسرائیل ایجاد نکند. در این راه مسلما اروپا با او همراهی خواهد کرد و چین هم بعید است به خاطر ایران در مقابل آمریکا بایستد. بخصوص آنکه برنامه بازیابی رشد اقتصاد چین نیاز به همکاری و بازارهای دو قدرت بزرگ اقتصادی دیگر جهان یعنی آمریکا و اتحادیه اروپا با آن دارد.
خسرو


■ جناب پورمندی گرامی. درود بر شما.
من با برداشت کلی شما در این نوشتار ازجمله و بویژه سطر پایانی آن همسو هستم. یعنی اگر پس از خامنه‌ای جمهوری اسلامی باقی بماند که امکان آن هم زیاد نیست، بن علی نه بن سلمان که کاریکاتوری از حاکم بی خرد و کودک صفت کره شمالی خواهد شد، که امکان آن نیز بسیار اندک است. هرچند چین و روسیه احتمالاً از او پشتیبانی کنند، اما رقابت داخلی میان گروههایی که شمااز آن یاد کردید، آنچنان تیز و خام طمعانه است که بن علی پشتیبانان داخلی چندانی نخواهد داشت.
پیروز باشیم. بهرام خراسانی ۲۸ آبان ۱۴۰۳


■ جناب پورمندی؛ روح حاکم بر تحلیل جنابعالی این است که سرداران و مافیای قدرت در پساخامنه‌ای، تن به “بن سلمانیسم” نخواهند داد اما از یک نکته کلیدی از نظر دور مانده‌است! نکته این است که هیچ سیستم دیکتاتوری یا اقتدارگرا، به سادگی از قدرت کنار نخواهد رفت اما اینجا مشخصا در باره کشورمان ایران، واقعیت این است که مافیای قدرت، راهی جز عقب نشینی ندارد زیرا هم در داخل و هم در خارج تحت فشارهای شدید است واین فشارها، روز به روز تشدید خواهد شد، بنابراین جمهوری اسلامی فرجامش مشخص است: بن سلمانیسم و اصلاحات تدریجی یا فروپاشی و سقوط... به نظرم گزینه اول با توجه به واقعیت‌های ایران، محتمل‌تر است.
ارادتمند: محمد علی فردین




نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024