iran-emrooz.net | Tue, 29.03.2005, 22:42
تحریم انتخابات كافی نیست
دكتر حسين باقرزاده
سهشنبه ٩ فروردین ١٣٨٤ – ٢٩ مارچ ٢٠٠٥
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
تا انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران كمتر از سه ماه وقت باقی مانده است. رژیم جمهوری اسلامی تلاش زیادی به خرج میدهد كه تنور انتخابات را گرم كند و مردم را به پای صندوقهای رای بكشاند. نامزدهای متعددی از جناحهای حكومتی وارد میدان مبارزه انتخاباتی شدهاند تا به اصطلاح تنوع بیشتری به طیف نامزدها بدهند و دایره انتخاب مردم را افزایش دهند. حتیخانم بیات، نماینده زنجان در مجلس شورای اسلامی، هم علارغم نظر شورای نگهبان كه رییس جمهور باید مرد باشد خود را نامزد این مقام كرده است. برای رژیم مهم نیست كه در سرانجام كدام نامزد مجاز انتخاباتی بیشترین رای را بیاورد - مهم این است كه بیشترین تعداد مردم به پای صندوقهای رای بیایند و رژیم بتواند از حضور آنان برای مشروعیت خود بهرهبرداری كند. در عین حال، فاصله زمانی دو ماه و نیم آینده بهترین فرصت اپوزیسیون دموكرات و استقلالطلب این رژیم برای به چالش كشیدن مشروعیت آن و بسیج نیروهای مردمی حول شعارهای آزادی و حقوق بشر بشمار میرود.
دغدغه اصلی رژیم جمهوری اسلامی در این دوره از انتخابات ریاست جمهوری، بر خلاف تمامی موارد گذشته آن، رقم رایدهندگان است و بس. تجربه دو انتخابات شوراهای شهر و مجلس اسلامی در دو سال گذشته نشان داده است كه مردم ایران، به خصوص در كلانشهرها، به این رژیم پشت كردهاند و امیدی به اصلاح آن ندارند. اگر در دو انتخابات یادشده، عوامل محلی و منطقهای به شركت عده بیشتری از مردم در شهرستانها و نقاط حاشیهای به نفع این یا آن نامزد محلی منجر شده است در انتخابات ریاست جمهوری این عوامل كمتر میتوانند مؤثر باشند. از این رو میتوان انتظار داشت كه ضریب پایین شركت مردم در انتخابات به سراسر كشور تعمیم یابد. انتخابات آینده ریاست جمهوری در ایران در شرایطی برگزار میگردد كه جامعه جهانی عملكرد رژیم حاكم بر ایران را با دقت و اهمیتی بیش از هر زمان زیر نظر گرفته است و مشروعیت یا عدم مشروعیت آن نقش مهمی در رابطه جامعه جهانی با آن ایفا خواهد كرد.
تحریم انتخابات یا شركت اقلیتی از مردم در آن، البته به تنهایی برای اثبات عدم مشروعیت رژیم در افكار عمومی جهان كافی نخواهد بود. در بسیاری از نقاط جهان، بخش عظیمی از مردم در روز انتخابات در خانه میمانند و یا خود را به كار یا تفریح و سرگرمی مشغول میكنند و زحمت رفتن پای صندوق رای را به خود نمیدهند. این امر، اما، كوچكترین علامت سؤالی پای مشروعیت رژیم نمیگذارد. از سوی دیگر، اگر مردمی كه حتی در انتخابات شركت كردهاند درستی آن را زیر سوال ببرند، میتوانند نه تنها مشروعیت آن و بلكه مشروعیت نظام یا قدرتمداران حاكم را به چالش بكشانند - و همان طور كه تجربههای گرجستان و اوكراین و قرقیزستان نشان داد میتوانند قدرتمداران حاكم را به زیر بكشند. انتخابات آزاد و منصفانه در دنیای امروز تنها ملاك مشروعیت یك رژیم است - و آنان كه نتوانند از طریق چنین انتخاباتی مشروعیت خود را نشان دهند در برابر اعتراضات عمومی مردم چندان تاب مقاومت نمیتوانند آورد.
اكنون نیز در ایران تنها به تحریم انتخابات نمیتوان اكتفا كرد. این تحریم وقتی میتواند مؤثر باشد كه مردم را به خیابانها بكشاند و نادرستی انتخابات را به جهانیان نشان دهد. نادرستی این انتخابات، اما، و بر خلاف نمونه كشورهایی كه از آن ها یاد شد، به خاطر تقلب در آن نخواهد بود. در تجربه انتخابات در جمهوری اسلامی، دست كم در چند سال اخیر، كمتر نشانی از دستكاری در رای مردم دیده شده است. در واقع، جمهوری اسلامی به تقلب در رای نیاز چندانی ندارد. سازوكار انتخاباتی در این رژیم چنان تعبیه شده است كه تنها كسانی میتوانند در انتخابات نامزد شوند كه از دید رژیم مطلوب شناخته شوند. رژیم برای این كه از انتخاب عناصر نامطلوب مانع شود نیازی ندارد كه رای آنان را به نفع عنصر یا عناصر مطلوب بخواند، و بلكه از ابتدا از نامزد شدن آنان جلوگیری میكند. آب را از سر چشمه میبندند تا بعد دردسر تقلب در انتخابات را نداشته باشند.
یعنی اگر به دنبال آن باشیم كه نادرستی انتخابات ریاست جمهوری را به جهانیان نشان دهیم لازم نیست به انتظار روز انتخابات بنشینیم. نقطه ثبوت این نادرستی روزی است كه مقامات اجرایی یا نظارتی انتخابات (وزارت كشور یا شورای نگهبان) نامزدی كسی را به دلایل سیاسی یا عقیدتی نپذیرند و مردم را از دادن رای به نامزد مطلوب خود محروم كنند. این نقطه میتواند (و باید) نقطه حركت اعتراضی مردم و ریختن به خیابانها باشد. یعنی باید به جهانیان نشان داد كه جمهوری اسلامی مانع از آن میشود كه شخصیتهای مورد علاقه مردم در انتخابات نامزد شوند، و به این صورت باید مشروعیت رژیم را در انظار جهانی زیر سؤال برد. یعنی حركتی را كه مردم گرجستان و اوكراین و قرقیزستان پس از انجام انتخابات شروع كردند در ایران باید بلافاصله پس از سلب صلاحیت نامزدها آغاز كرد.
برای این كار البته باید نامزد معرفی كرد تا جهانیان به چشم خود ببینند كه نامزد مورد علاقه مردم از سویرژیم حذف میشود. این نامزد طبیعتا باید كسی باشد با سابقه سیاسی نسبتا خوب كه صریحا نظام جمهوری اسلامی را به چالش بكشد و آرزو و خواست اكثریت قاطع مردم برای استقرار نظامی دموكراتیك و انسانی مبتنی بر ارزشهای حقوق بشری را نمایندگی كند. در حال حاضر بهترین كسی كه برای این كار به نظر میرسد عباس امیرانتظام است. او این خواستها را بارها به صراحت مطرح كرده است، خواهان رفراندومی ساختارشكن است، و بیشترین سالهای دوران جمهوری اسلامی را در زندانها و شكنجهگاههای این رژیم گذرانده است. به این دلایل، او از اعتبار و احترامی خاص در بین غالب نیروهای سیاسی و فعالان سیاسی و دانشجویی در ایران، و محافل سیاسی در سطح جهانی، برخوردار است. او اكنون میتواند نقطه تبلور خواست مشترك همه نیروهای دموكرات و آزادیخواه و استقلالطلب ایران قرار بگیرد.
اگر (اكثریت) نیروهای سیاسی دموكرات بر روی این راهبرد سیاسی توافق كنند، میتوان این حركت را از هم اكنون آغاز كرد. باید بلافاصله تبلیغ روی نامزدی اقای امیرانتظام را با یك حركت وسیع مردمی شروع كرد. در این حركت، نیروهای دانشجویی كه موتور تبلیغی آقای خاتمی در خرداد ٧٦ بودند طبیعتا میتوانند نقش مشابهی را ایفا كنند. جنبش رفراندوم نیز كه در حال شكلگیری است میتواند شعار خود را از طریق حمایت از این حركت پیش ببرد. همچنین از آقای امیرانتظام باید خواست تا با مراجعه به وزارت كشور فرم نامزدی را پر كند و با خط قرمز كشیدن بر روی بندهای عقیدتی و سیاسی آن (التزام به ولایت فقیه و مانند آن) فرم را به مامور ثبت نام نامزدها تسلیم كند. همزمان باید به تبلیغ بر روی نامزدی ایشان ادامه داد و در عین حال گوش به زنگ واكنش وزارت كشور (یا شورای نگهبان) بود. لحظه اعلام واكنش رسمی مقامات بر حذف ایشان از فهرست انتخاباتی میتواند نقطه شروع حركت خیابانی مردم قرار گیرد - حركتی كه اگر درست رهبریشود میتواند تا نفی كلیت رژیم جمهوری اسلامی ادامه پیدا كند.
تجربههای گرجستان و اوكراین و قرقیزستان نشان داد كه یك روند انتخاباتی ناسالم میتواند جرقه مناسبی برای یك حركت عمومی موفق در جهت تغییر نظام حاكم باشد. چنین فرصتی اكنون در اختیار مردم ایران قرار گرفته است. روند چنین حركتی در ایران نه پس از انجام انتخابات و بلكه پیش از آن و بلافاصله پس از اعلام صلاحیت نامزدها باید آغاز شود. پیشنهادهای دیگری از سوی محمد ملكی و عیسی سحرخیز برای به خیابان آمدن مردم در آستانه انتخابات و در روز رایگیری مطرح شده است. هر دوی این آقایان پرچم سفید را برای این كار مناسب دانستهاند. آقای ملكی بر روی شعار رفراندوم نیز تاكید كرده است. این نظرات را میتوان با پیشنهاد فوق تلفیق كرد. علاوه بر این، با اعلام نامزدی فردی مانند عباس امیرانتظام و شروع حركت خیابانی بلافاصله پس از اعلام رد نامزدی ایشان، نقطه حركت را میتوان از هم اكنون تعیین نمود. این حركت همراه با سازماندهی جنبش رفراندوم به طور قطع حمایت افكار عمومی جهان را نیز به خود جلب خواهد كرد و مردم ایران با استظهار به این حمایت میتوانند به پیروزی حركت خود اطمینان پیدا كنند.
تحریم انتخابات كافی نیست، باید آن را از موضوعیت انداخت. مردم ایران یك فرصت دو ماه و نیمه را برای طرح خواستهای دموكراتیك خود در برابر افكار عمومی جهان در اختیار دارند. باید از این فرصت حد اكثر استفاده را برد. باید به جهانیان نشان داد كه رژیم حاكم بر ایران به مردم این كشور حق انتخاب نمیدهد. برای این كار لازم است نامزدی برای انتخاب معرفی كرد - نامزدی كه بیانگر خواست مردم برای آزادی و دموكراسی باشد - و به محض رد آن از سوی نظام حاكم به خیابانها ریخت، و تا این حق انتخاب داده نشده است از مبارزه نایستاد. رژیم یا مجبوراست از خیر انتخابات نمایشی خود بگذرد و به خواست مردم تن دهد و یا دست به سركوب بزند. در هر حالت، رژیم مشروعیت خود را از دست داده است و انتخابات نمایشی آن (اگر برگزار شود) كمترین اعتباری در سطح جهانی نخواهد داشت.