شنبه ۱ دي ۱۴۰۳ -
Saturday 21 December 2024
|
ايران امروز |
با بالا گرفتن تنش میان ایران و اسرائیل در پی دومین حمله موشکی ایران به اسرائیل در هفته گذشته، واکنشهای مختلف از سوی نیروها و فعالان سیاسی و همچنین در فضای مجازی میان موافقان و مخالفان جنگ یا پاسخ نظامی اسرائیل به تاسیسات نظامی یا زیربنایی کشور بالا گرفته است. هرچند آمار دقیق و معتبری در اختیار نداریم اما گروه قابل توجهی از مردم بخاطر نارضایتیهای انباشته شده در عمر بیش از چهار دهه جمهوری اسلامی از روی استیصال در حمله اسرائیل راه نجاتی از دست حکومت جمهوری اسلامی مییابد و بر همین مبنا از چنین حملهای استقبال میکنند.
چون صدای کسانی که از نظام به دلایل مختلف ناراضی هستند اما با حمله اسرائیل نیز به کشورشان هم مخالف هستند در فضای مجازی و رسانههای فارسی زبان خارج کشور کمتر شنیده میشود، تصور غیرواقعی از میزان موافقان چنین حملهای میتواند پدید آید.
نیروها و فعالان سیاسی موافق و مخالف حمله نظامی به ایران و استدلالهای را میتوان به پنج دسته تقسیم کرد:
۱. نیروهایی که موافق چنین حملهای از سوی اسرائیل و متحدان آن هستند. استدلال آنها این است که اصولا از آغاز این جمهوری اسلامی است که باید جنگطلب خطاب شود. چراکه همه تحریکات و کمک رسانی به نیروهای تندرو فلسطینی و نیروهای نیابتی از سوی جمهوری اسلامی بوده است. تنها عامل یا عامل اصلی نبود صلح در خاورمیانه را ایران میدانند. حمله اسرائیل را کمکی به اپوزیسیون برانداز برای ساقط کردن جمهوری اسلامی میدانند. استدلال میکنند که «هر آلترناتیوی که منافع ملی ایران و مردم ایران را به هر شکل ممکن در مرکز توجه خود قرار دهد و جلوی نابودی روزانه سرمایههای ملی، اجتماعی، اقتصادی، طبیعی و انسانی را بگیرد، بسیار بر این رژیم ارجحیت دارد.»
اما توضیح نمیدهند که چگونه با جنگ و ویرانی میتوان منافع ملی ایران و مردم ایران را تامین کرد.
شاهزاده رضا پهلوی که جزو این طیف است که دیروز در سالگرد ۷ اکتبر با انتشار پیامی ویدئویی خطاب به سران کشورها و مردم منطقه وعده پر کردن خلاء قدرت پس از ساقط شدن رژیم میدهد و همچنین معتقد است او با همکاری دیگر نیروهایی که میخواهند ایرانی آزاد و آباد همراه با دموکراسی بسازند، بعد از سرنگونی نظام موفق به چنین امری میشوند و وعده صلح در منطقه و بازگشت ایران به جامعه جهانی میدهد.
۲. کسانی که به خاطر قبح طرفداری از حمله خارجی به صراحت از حمله اسرائیل استقبال نمیکنند، اما در دل یا عمل موافق چنین حملهای هستند، میگویند چنین حملهای به موافق یا موافقت نیروهای سیاسی ربطی ندارد. پس بهتر است از حمله و ویرانی مراکز نظامی و سرکوب رژیم استفاده کنیم و خود را برای براندازی نظام و استقرار نظم جدید آماده کنیم.
یا میگویند «با هرگونه جنگی مخالفند اما معتقد هستند که سرانجام جنگ کنونی[حمله اسرائیل به ایران] با همه ویرانگریهای آن، بیش از هرچیز به زیان جمهوری اسلامی و به سود آزادی مردم و حتی و فلسطینی است.»
۳. کسانی که خود را صدای سوم مینامند و تحت بیانیه «نه به جنگ و نه به جمهوری اسلامی» مخالفت خود را با جنگافروزی دو طرف اعلام میکنند. آنها پیآمدهای جنگ و کشتار و ویرانگرهای ناشی از آن را برای مردم ایران و اسرائیل و دیگر ملتهای منطقه یادآور میشوند. معتقد هستند در کنار کشتار و ویرانی ناشی از جنگ، سرکوب دموکراسیخواهان و جنبشهای اجتماعی و همچنین افزایش افراطگرایی و ناامنی نیز از پیآمدهای جنگ خواهد بود.
۴. «محورمقاومتیهایی» که از دیدگاه چپ ضدامپریالیست با حمله اسرائیل به ایران مخالفت میکنند. مشکل را اسرائیل و حمایت امریکا و دیگر کشورهای غربی از این کشور میدانند و سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی و کمکهای آن به گروههای تندرو فلسطینی و ایجاد نیروهای نیابتی در کشورهای منطقه را مورد انتقاد قرار نمیدهند.
۵. کسانی که مخالف هر نوع حمله نظامی به کشور هستند و راه حل را در گفتگو میدانند. آنها سباستهای متطقهای و اسرائیلستیزی جمهوری اسلامی را مورد نقد قرار میدهند. اما معتقد هستند سیاستهای نادرست ایران در منطقه و نقش ایران در افزایش تنش با اسرائیل به هیچوجه دلیل موافقت با حمله اسرائیل یا هر کشور دیگر به کشور خود نیست. پیآمدهای کوتاه مدت و دراز مدت جنگ را برای مردم ایران ومنطقه را برمیشمارند و استقرار دموکراسی در کشور به فرض سرنگونی نظام با حمله نظامی خارجی را خیال خام ناپختگان و ماجراجویان سیاسی میدانند.
■ جناب حميد فرخنده مطلب شما را با اشتياق خواندم. به عنوان يک ايرانی مخالف حمله اسراييل به خاک ايران و به عنوان کسی که می توان او را در جبهه خط سوم يا به قول شما “صدای سوم” جای داد، به خود اجازه می دهم که يکی دو تا سوال را در رابطه با مطلب شما طرح کنم.
بعد از يکسال که از حمله حماس به خاک اسراييل و کشتار بی رحمانه مردم بی گناه و گرو گان گرفتن زن و مرد و پير و جوان می گذرد و پس از رنج جانکاهی که به مردم ساکن غزه، لبنان و يمن تجميل شد و در آستانه اين روز هايی که خطری بس مهيب حيات و استقلال کشور ما را تهديد می کند، شايد بد نباشد که نخست مواضع آن موقع و نيز مواضع کنونی جبهه اصلاحات که شما از مدافعين پر شور آن هستيد را مرور کنيم و سپس پرسش ام که به نه به ديدگاه سياسی شما بلکه به معيار های اخلاق سياسی شما و جبهه محبوب شما بر می گردد را مطرح کنم. بر من و شما و همه افرادی که وقايع سياسی ايران را تعقيب می کنند پوشيده نيست که رهبر معنوی آقای محمد خاتمی جبهه اصلاحات با بی صبری و با خوشحالی از حمله هفتم اکتبر به طور تمام قد حمايت کرد و از جمله اين حمله را “دستاورد بزرگی برای مردم فلسطين پس از هفتاد سال” دانست. چند روزی بيشتر نگذشت که گوشه های ديگری از اين “دستاورد بزرگ” بر همه جهانيان روشن شد. رهبر جبهه اصلاحات هم به گوشه دنج خود رفتند و ديگر چيزی از موضع گيری های ايشان به گوش ما مردم عادی (که در روزها و ماه های قبل و بعد از انتخابات ديگر محرم ايشان و جبهه شان نيستيم) نخورد. اين حمله به غير از عواقب فاجعه بار آن برای مردم غزه و کلا خاور ميانه به نظر من بهترين کادو به ناتانياهو و کابينه راست افراطی اسراييل بود که ماه های پيش از اين حمله زير فشار مردم اسراييل و نيروهای چپ و دموکرات آن کشور در آستانه سقوط قرار گرفته بود. با کمال تاسف جبهه اصلاحات بدون درس گرفتن از اشتباهات خود دوباره و اين بار از زبان خانم آذر منصوری رييس جبهه اصلاحات اقدام بس نابخردانه و ما جرا جويانه موشک اندازی رژيم به خاک اسراييل مورد تاييد و تحسين قرار گرفت. نماز حمعه رهبر که به مثابه مهر تاييد زدن به سياست جنگ جويانه اين فرد متوهم بود هم با استقبال کم نظير جبهه اصلاحات همراه شد. حال سوال من از شما اين است: آيا به نظر شما بين چنين سياستی که به طور غير مستقيم تاييد کننده سياست جنگ طلبانه رهبر متوهم حمهوری اسلامی است و سياست شرم آور کنونی سلطنت طلبان که علنا خواستار حمله نظامی اسراييل به ايران هستند، تفاوت ماهوی وجود دارد؟ راستی جای اصلاح طلبان در تقسيم بندی که شما در جستار خود کرده ايد کجاست؟
جای خود شما که در مقابل سياست های فرصت طلبانه دوستان اصلاح طلب خود سکوت می کنيد، کجاست؟ نظر خود شما شما در مورد موشک اندازی های سپاه به خاک اسراييل چيست؟ نکته آخر اينکه من و خيلی های ديگر مناسبات سلطنت طلبانی که تمامی مواضع سياسی رضا پهلوی يکجا و بی هيچ انتقادی می پذيرند و تبليغ می کنند را مناسبات ارباب و رعيتی می خوانند. اميدوارم که مناسبات فکری، سياسی و باالخص اخلاقی دوستان اصلاح طلب ما که در خارج بلند گوی سياستمداران اصلاح طلب داخل کشور هستند (که به نظر من کاری بس پسنديده و نيک است) در چهارچوب اتحاد و انتقاد باقی بماند. خاتمی و ساير رهبران جبهه اصلاحات نشان داده اند که آنان هيچگاه به توده مردم اعتماد نداشته اند، پنهان کاری، چانه زنی با رهبر و پشت در های بسته و حمايت بی چون و چرا از سياست های او کار کشور ما را به اينجا کشانده است.
با احترام وحيد بمانيان
■ آقای بمانیان گرامی، من حمایت خاتمی از حمله ۷ اکتبر حماس را نادرست میدانم. همچنین هرگونه طرفداری از تقابل و بالا بردن تنش با اسرائیل از جانب هر نیروی سیاسی اصلاحطلب یا غیراصلاح طلب را اشتباه و ریسک کردن با منافع ملی ابران و بالا بردن خطر درگیر کردن کشور در جنگ میدانم. اگر ایران از آغاز قطبی با کشورهای بزرگ اسلامی منطقه مانند ترکیه، عربستان و مصر در جهت مبارزه سیاسی برای کمک به حقوق فلسطینیها کرده بود دست آورد بهتری هم برای ایران و هم برای فلسطینیها داشت. ایجاد این قطب سیاسی میتوانست هم باعث پیوستن دیگر کشورهای اسلامی به آن شود و هم وقتی چندین کشور بتوانند وزنه ابر سر یک موضوع همکاری سیاسی کنند به تبع آن میتوانند وارد همکاریهای اقتصادی نیز بشوند و از این اهرم برای فشار به امریکا و اروپا برای وادار کردن اسرائیل به راه حل دو کشور و بازگشت پشت مرزهای ۱۹۶۷ طبق قطعنامههای سازمان ملل کنند.
اصلاحطلبان یک طیف هستند که از روزنهگشایان تا تاجزاده را دربر میگیرد. داوری شما درباره اینکه آنها از هرکاری که رهبر جمهوری اسلامی بکند حمایت میکنند نه دقیق است نه منصفانه.
یک نمونه درمورد آقای خاتمی: اگر او از رهبر و سیاستهایش حمایت میکند و به مردم اعتماد ندارد چرا سالها ممنوعالتصویر بود؟ بسیاری از بیانیههای سالهای اخیر خاتمی و شرکت نکردنش در انتخابات مجلس در بهمن سال گذشته و ماندنش در کنار اکثریت مردمی که در آن انتخابات مشارکت نکردند، نمونههای نقص داوری شما درباره او هست.
با احترام/ حمید فرخنده
■ آقاى فرخنده عزيز
از پاسخ شما و از اينكه مواضع خود را مختصرا تشريح كرديد سپاسگزارم. من در عين حال دوست ندارم كه در اين شرايط خطير كه ميهن ما و مردم رنجديده ما در خطر جنگى بس مهيب و ويرانگر قرار گرفته اند، وقتمان را به گفتگو در مورد مسائل فرعى اختصاص دهيم. داورى من در رابطه با اصلاح طلبان بر اساس دو واقعه مهم تاريخى بود كه در هر دوى آنها رهبران اصلاح طلب به طور مستقيم يا غير مستقيم آب به آسياب سياست جنگطلبانه حاكميت ريختهاند.
محمد خاتمى در دوران رياست جمهورى خود و پس از سخنرانى اش در سازمان ملل و طرح نظريه گفتگوى تمدن ها براى خود در اذهان روشنفكران غربى، شرق شناسان، اسلام شناسان و كلا كسانى كه در شكل گيرى افكار عمومى در كشور هاى غربى تاثير به سزايى دارند، چهره اى استثنايى و بسيار مثبت ارائه كرد كه اين چهره با اظهارات نسنجيده اش و پشتيبانى زود هنگام اش از همله حماس در هفت اكتبر دچار آسيب هاى جدى شد. به همين سياق پشتيبانى خانم آذر منصورى به عنوان رييس جبهه اصلاحات از حملات موشكى اخير سپاه و بدتر از آن شركت دست جمعى جبهه اصلاحات در نماز جمعه رهبر كه طى آن اسراييل به نابودى كامل تهديد مى شود، جبهه اصلاحات را در اتحاد آشكار با نيرو هاى اهريمنى جنگ طلب قرار داد. عواقب چنين “اشتباهاتى” براى جبهه اصلاحات اين است كه آنها آخرين نيرو و توان خود را در عرصه مبارزات سياسى شان از دست خواهند داد. من و امثال من اگر كوچك ترين اميدى به اقداماتى خردمندانه از اين جبهه داشتيم، به كل نا اميد شدهايم.
من فكر نمى كنم كه قضاوت من در مورد اينان نا منصفانه باشد. تاريخ ما و نسل هاى بعدى در مورد تمامى كسانى كه با تشويق يكى از نيروهاى اهريمنى كه در دو طرف جبهه اين جنگ بى حاصل و ويرانگر ايستاده اند قضاوتى بى رحمانه خواهد داشت. در شرايط دشوار كنونى كه صحنه سياست از قوادان و ناراستان پر شده است از امثال خاتمى و پشتيبانان او كه دم از اخلاق در سياست مى زنند، انتظار مى رفت كه حداقل با عدم شركت فعال خود در اين مراسم ننگين نماز جمعه كه ياد آور گرد همايى هايى هيتلرى است، حاوى پيامى ديگر گونه مى بودند و خط خود را از رهبر متوهم و جنگ طلب و سپاه جنايتكار او جدا مى كردند. من فكر نمى كنم كه داشتن چنين انتظارى از اين قبيله اصلاح طلب زياده خواهى باشد.
سخن آخر اينكه انتظار من و امثال من از شما و ساير دوستانى كه هوادار خط مشى اصلاح طلبى هستيد اين است كه در مواردى كه با گفتار و سياست هاى آقاى خاتمى، پزشكيان و ساير افراد موثر اين جبهه مخالف هستيد آن را با صراحت و بدون هيچ پروايى بنويسيد و منتشر كنيد. شما جستار نويس خوش قلم اين سايت هستيد. من و شما به دو طيف فكرى و سياسى مختلف تعلق داريم اما من هميشه مقالات شما را با علاقه مى خوانم و اگر چيزى در موافقت يا مخالفت با آن در ذهن داشته باشم با زبان الكن خود مى نويسم و با شما و ساير دوستان خواننده در ميا ن مى گذارم. من در كامنت پيشين پيشين خود از مناسبات سلطنت طلبان و شاهزاده رضا ئهلوى به عنوان نوعى مناسبات ارباب و رعيتى ياد كردم، چرا كه در مطالب آنان شما هيچگاه مطلبى كه حاوى كوچك ترين انتقادى نسبت به ايشان، و يا پهلوى اول يا دوم باشد پيدا نمى كنيد. اين تازه با هزار بار خوش بينى و مهربانى كه فحاشى ها ى شبانه روزى هوادارانشان را ناديده بگيريم و به سايبرى هاى رژيم نسبت دهيم. اميدوارم كه صراحت كلامى من باعث آزردگى خاطر شما نشود، اما اگر شما نيز انتقادات خود به خاتمى را در موقع مناسب آن قلمى نكنيد و منتشر نكنيد، رابطه شما با اصلاح طلبان نيز چيزى در حدود همين مقوله تلقى خواهد شد كه براى من به عنوان خواننده علاقهمند به مطالب شما بس غمانگيز خواهد بود.
با احترام فروان، به اميد صلح و دموكراسى
وحيد بمانيان
■ درک این مساله که کمپین کنونی “نه به جنگ” تا چه اندازه غلط است کار دشواری نیست. تمامی آزادیخواهان واقعی مخالف جنگ هستند, در سراسر عمرشان, دوستداران واقعی دمکراسی نمیخواهند خون از دماغ یک نفر جاری شود, هرگز. اما زمانبندی در الویت دادن به شعار ها دارای معنی و مفهوم است, و گاهی (نظیر امروز) میتواند نقض غرض باشد.
مثال : کسانی که چندی پیش از شرکت در انتخابات اخیر سر باز زدند نه ضد دمکراسی بودند نه ضد مدنیت و حاکمیت جمهور. به گمانم موافقان و مخالفان شرکت در انتخابات همدیگر را درک میکردند.
امروز دفاع از جمهوری اسلامی که کانون جنگهای منطقه است “صلح طلبی نیست” جنگی که همه ایرانیان به آن “نه” میگویند دها سال است شروع شده. شاید ما کمی کرخ شده بودیم و مستحیل در زمان. انبار کردن دها هزار موشک و راکت در دو وجب زمین لبنان و پرتاب مداوم آنها به شهر های شمالی اسرائیل به گاردن پارتی ختم نمیشود. چه با نتانیاهو چه بدون او .
اگر ایرانیان فعال بتوانند منشاء اثری باشند ؟ باید سعی در دفاع از جان و مال ایرانیان در این کشاکش بربریت کنند. تاکید بر حفاظت ۱- غیر نظامیان ۲- تاسیسات اقتصادی ۳- مخاطره در نشت مواد رادیواکتیو اگر صدایی هست که به گوش جهانیان برسد ؟ این صدا را کمی “سببی” کنیم و از “سلبی” مطلق بپرهیزیم.
با احترام, پیروز
■ جناب پیروز گرامی، شما نمیتوانید رای دادن یا ندادن را با موافقت یا موافقت با جنگ مقایسه کنید. اولا انتخابات یک مسئله داخلی است و جنگ مورد بحث بر سر حمله خارجی است. ثانیا با رای ندادن که حق مردم است کشور نمیتواند ویران شود اما با جنگ چرا، پس مخالفت با حمله خارجی به کشور اما و اگر ندارد. شما فکر میکنید اگر مسئولان کشور یا مراکز نظامی مورد حمله قرار گیرند، آنها با حملات متقابل پاسخ نمیدهند؟ آنها حتما پاسخ میدهند و نهایتا جنگ به تاسیسات زیربنایی میرسد و مردم غیرنظامی نیز کشته میشوند. شما فکر میکنید اسرائیل که برای کشتن یک فرمانده حماس خانههای چند طبقه را بر طر ساکنان آن ویران میکند، در صورت حمله به مراکز اتمی ایران چندان نگران نشت مواد رادیو اکتیو از این مراکز خواهد بود؟
با احترام/ حمید فرخنده
■ آقای فرخنده عزیز. در این نکته با شما همعقیدهام که اسراییل در صورت حمله به مراکز اتمی ایران چندان نگران نشت مواد رادیو اکتیو از این مراکز نخواهد بود. اگر براساس حرمت به جان انسانها (چه ایرانی، چه اسراییلی، چه عرب، چه اروپایی،...) قضاوت کنیم:
۱- نشت مواد رادیواکتیو در کشور وسیع ایران تلفات کمتری دارد نسبت به انفجار بمب اتمی ایرانی در اسراییل (جمعیت در هر کیلومتر مربع در ایران تقریبأ ۵۰ و در اسراییل ۴۰۰ است).
۲- با روند افزایش غنیسازی در ایران، اگر این اتفاق امروز بیفتد، تلفاتش کمتر است از فردا.
منظورم مخالفت یا موافقت با جریان خاصی نیست، بلکه تاکید روی این نکته است که تجویز سیاسی باید براساس فاکتها و اقعیات باشد، نه آرزوها.
با احترام . رضا قنبری.
■ آقای قنبری عزیز، شما بر اساس چه استدلالی نتیجه گرفتهاید که اگر ایران بمب اتم بسازد با آن به اسرائیل حمله میکند؟ اگر داشتن حداقلی از عقلانیت (حداقل برای حفظ خود) را برای حاکمان ایران بپذیرید، کشوری که به یک یا چند بمب اتمی دست یافته باشد به کشوری که دارای تعداد بسیار بیشتری کلاهک اتمی است حمله نمیکند. این نکته را نیز در نظر بگیرید که اگر بر فرض ایران با بمب اتمی به اسرائیل حمله کند بخاطر کوچک بودن اسرائیل و وجود فلسطینیها در کنار اسرائیلیها، آنها نیز قربانی خواهند شد. از همه اینها گذشته یک ایراد دیگر استدلال شما در حمله پیشگیرانه است که مصداق قصاص قبل از جنایت است.
با احترام/ حمید فرخنده
■ جناب فرخنده، هر کس عقلانیت خاص خود را دارد. قبول دارم که در کلام شما نیز عقلانیتی هست. مینویسید: «بر اساس چه استدلالی نتیجه گرفتهاید که اگر ایران بمب اتم بسازد با آن به اسرائیل حمله میکند؟». میپرسم، بر چه اساسی حمله نمیکند؟ تهدید به حمله موشکی کرده بودند که دیدیم انجام دادند. پرتاب همزمان ۱۸۰ موشک بالیستیک عدد کمی نیست! در مورد تعداد کلاهک اتمی، ایران استدلال میکند که وسعت ایران و کوههای آن، آسیبپذیری را بسیار کاهش میدهد.....
برگردیم به موضوع عقلانیت. چون هر کس عقلانیت خاص خود را دارد، اساس سیستم دمکراتیک عبارتست از مراجعه به رای اکثریت برای تصمیمگیری. در حیطه نظری اما، بسیار خوبست که استدلالها را با هم مقایسه میکنیم.
ممنوم. رضا قنبری
■ رای دادن و سر پا نگه داشتن یک رژیم جنگطلب به هر بهانهای که از ابتدا خواهان نابودی کشوری دیگر است چه بخواهید و چه نخواهید خود موافقت با جنگ است و چک سفید دادن به رژیم برای انجام آن به هر صورتی که تشخیص دهد. پس اول تکلیفتان را با خودتان روشن کرده و بعد برای زدن انگ جنگطلبی و اهدای مدال صلحطلبی به دیگران یقهدرانی کنید. به قول بهزاد مهرانی در سایت شورای مدیریت گذار: “نام نایستادن پشت رژیم اشغالگر ج.ا ، جنگطلبی نیست و نام این کار شما که به فرمان خامنهای و امپریالیسم ستیزیاش رفتار میکنید هم صلحطلبی نیست.” و اضافه میکند: “جنگ را کسانی آغاز کردند که از فردای پیروزی نکبت ۵۷ از محو اسراییل گفتند و اینکه حاضرند با جان و مال ایران و ایرانی بر سر «آرمان فلسطین» بایستند و چنین هم کردند.”
با احترام سالاری
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|