پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ -
Thursday 21 November 2024
|
ايران امروز |
عضو سابق هیات علمی دانشگاه ایالتی کالیفرنیا
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
دکتر مسعود پزشکیان در روز ۱۷ شهریور ماه (۷ سپتامبر) در بازدید از فعالیتهای زیربنایی و زیرساختی قرارگاه سازندگی خاتمالانبیاء گفت “توسعه کشور با ادامه روند فعلی امکانپذیر نیست، اینکه بخواهیم همچنان منابع اولیه را از جنوب کشور و دریا به مرکز بیاوریم و تبدیل به محصول کنیم و دوباره برای صادرات به جنوب بفرستیم، به شدت توان رقابت ما را مستهلک کرده و کاهش میدهد. چارهای نداریم جز اینکه مرکزیت اقتصادی و سیاسی کشور را به جنوب و نزدیک دریا منتقل کنیم”.
رئیس جمهور خاطرنشان کرد: “تهران به عنوان پایتخت کشور با مشکلاتی دست به گریبان است که هیچ راه حلی جز انتقال مرکزیت نداریم؛ کمبود آب، نشست زمین، آلودگی هوا و امثال آن با تداوم سیاستها و اقداماتی که تا به حال اتخاذ و اجرا شدهاند، فقط تشدید شده و راهحل اساسی، جابجایی مرکزیت سیاسی و اقتصادی کشور است. انتقال مرکزیت سیاسی و اقتصادی هم به این شکل که ما خودمان در تهران بنشینیم و به مردم بگوییم جابجا شوند، مقدور و ممکن نیست، باید ابتدا خودمان برویم تا مردم هم دنبال ما بیایند”.
سخنان دیروز آقای مسعود پزشکیان نشان میدهد که ایشان کلید توسعه آتی کشور را کشف کرده است. بنظر بنده اگر ما خواهان رشد ۶-۸ درصدی کشور هستیم، ساختن پایتخت جدید برای کشور با مشارکت فعال بخش خصوصی و پشتیبانی مردمی بزرگترین گام برای ساختن ایران تراز قرن بیست و یکم است.
۲۸ سال پیش موقعی که برای شرکت در هفتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری از فرانسه عازم ایران بودم، کتابی در ۳۰۰ صفحه در شهریور ماه ۱۳۷۵ در پاریس منتشر کردم. یکی از فصول آن کتاب و به تبع آن یکی از مواد برنامه انتخاباتی من ساختن پایتخت جدید ایران در یک منطقه محروم کشور در مناطق جنوب شرقی بود.
خوشحالم که دکتر پزشکیان اینک به این امر مهم پرداخته و کلید توسعه آتی کشور را در ساختن پایتخت جدید در نواحی جنوب کشور و در نزدیکی ابهای آزاد تشخیص داده است. بدین منظور عین مطلبی که ۲۸ سال پیش در تشریح ضرورت ساختن یک پایتخت جدید نگاشتم را جهت تایید نظر رییس جمهور ایران منتشر میکنم:
پایتخت جدید، الگوی ایران توسعه یافته قرن بیست و یکم
که ایران بماند هماره جوان
روانش بود زنده و جادوان
شاید طرح این موضوع، یعنی پایتخت جدید برای ایران، خیلی عجیب بنظر برسد و خیلیها بگویند: “ای بابا! در ایران با این همه بدبختی و فقر و مصیبت کی به فکر پایتخت جدید است؟” و اتفاقاً پیچ قضیه در همین است.
من مقالات بسیاری از صاحب نظران داخل کشور در مورد مشکل توسعه ایران خواندهام و بنظر میرسد که جدای از بافت و نقش بازدارنده عدهای در حاکمیت، ورود به مقوله توسعه ایران، نقطه شروع و مرحله جهش بسوی توسعه، بصورت یک حلقه مفقوده درآمده است. مدعی هستم حلقه مفقوده توسعه ایران در تهران است و قفل توسعه آتی آن و قرار گرفتن کشورمان در کنار ممالک توسعه یافته قرن بیست و یکم، از کانال تصمیم به ساختن (و نه انتقال) پایتخت جدید برای ایران باز میشود.
البته در گذشته، بخصوص در زمان شاه، صحبتهایی در مورد ساختن یک پایتخت اداری در حاشیه تهران و یا در تپههای عباس آباد مطرح بود ولی اجرا نشد. آنچه که من قصد طرحش را دارم با آن ایده کاملاً متفاوت است و نقطه عزیمت این ایده هم مسأله بعرنج و پیچیده توسعه ایران که بنظر من صرفاً با یک جهش خیره کننده گشوده میشود.
پایتخت، نماد اندیشه حاکم بر کشور
شهرسازان میدانند که شهرسازی و طراحی شهری قبل از اینکه یک مقولهای تکنیکی باشد، مقولهای جامعهشناسانه و سیاسی است. این موضوع در مورد پایتختها بدلیل مرکز ثقل نظام سیاسی یک کشور از اهمیت ویژهای برخوردار است. میتوان در یک کشور دهها و صدها شهر جدید با اسلوب شهرسازی مدرن بنا نمود ولی هیچ کدام بار سیاسی اجتماعی ندارند در حالیکه ترکیب، ساختار شهری، نما و ظواهر هر پایتخت شاخص اندیشه سیاسی، روش اقتصادی، نگرش اجتماعی و دید آتی حکومتهاست.
یک پایتخت میتواند گذشته نگر باشد یا آینده نگر، میتواند روح دینامیک داشته باشد یا روح ایستا، میتواند حیات بخش باشد یا افسرده. هر آنچه از یک پایتخت بروز داده شود روح و دستگاه فکری و سیاسی آن حکومت و طبعاً آن جامعه را مشخص میکند.
یک پایتخت صرفاً مجموعهای از تعدادی بنا در کنار هم نیست بلکه ترکیب شهر سازی و ایده پشت شهر سازی شاخص تفکر حاکم بر نظام سیاسی یک کشور است. من بدلیل تحصیلات معماری و شهرسازی و سپس ژئوپولیتیک مایلم این قضیه را از تلفیق این سه علم، مورد بررسی قراردهم.
هر شهری، مجموعهای از تعدادی مسکن و بناست. وقتی از کل به جزء حرکت کنیم و یا بالعکس از جزء به سمت کل برویم، میتوانیم مثال یک خانه مسکونی را، بعنوان یک واحد شهری، ملاک و شاخص در نظر بگیریم. محل سکونت، سبک معماری ساختمان، نمای یک منزل و سپس نحوه تزئین باغچه، دکوراسیون داخلی، منظم بودن یا بی نظم بودن اثاثیه، شکل عمومی آشپزخانه و... گویای حال هوا و نحوه نگرش ساکنین آن منزل به زندگی، به اجتماع، به علم و به تجدد و یا سنت است.
دو فردی که دارای تحصیلات و مزایای یکسان اجتماعی باشند ولی هر یک در دو محله کاملاً متفاوت شهری زندگی کنند، دو نوع نگرش متفاوت و دو نوع جهان بینی گوناگون بدست میآورند. اگر یکی از این دو، در محله فقیرنشین اسلامشهر ساکن باشد و دیگری در قیطریه زندگی کند، حتی اگر هر دو کارمند یک اداره بوده و حقوق و مزایای مساوی داشته باشند، دارای دو جهان بینی مختلف میشوند. حال اگر محل سکونت این دو نفر را با هم عوض کنید، هر دو از محیط پیرامون خود تأثیر گرفته و سبک و نگرش شان عوض میشود.
معماری یک شیوه سمبلیک برای بیان و به تصویر کشیدن عواطف و احساسات یک ملت است. در هر دوره تاریخی با تجزیه و تحلیل معماری کشورها میتوان روحیه عمومی آنها را لمس نمود. معماری زمان هیتلر یک سبک فاشیستی بود چرا که با مقیاسهای غیر واقعی و بسیار بزرگتر از ابعاد طبیعی، انسان بیننده، در مقابل آن احساس حقارت میکرد. معماری کمونیستی شوروی خالی از احساس و عاطفه انسانی است و خشک بی روح بودن آن، انسان بیننده را آزار میداد. معماری صفوی بخصوص در اطراف میدان عالی قاپو لطافت، ظرافت و شکوه حکومت شاه عباس را عیان میکند و انسان را به سمت عرفان و به سمت بیرون از خود میراند. معماری قاجاریه با بناهای کوتاه، دیوارهای بلند و دکوراسیون صرفاً داخلی، روحیه بسته و درون گرای زمان قاجاریه را عیان میکند.
در مهاجرت انسانها تغییر میکنند و در کنش و واکنش با فرهنگهای دیگر، گاهی جرقههای روشنایی انسانی و تاریخی میدرخشد. وقتی که انسانها در مهاجرت تغییر میکنند، کشورها هم با مهاجرت تغییر میکنند. ولی چون کشور قابل مهاجرت فیزیکی نیست، میتوان قلب و مرکز عصبی آنرا مهاجرت داد تا جرقههای روشنایی در آن کشور بدرخشد.
به نمونههای تاریخی در جهان نظری بیافکنیم:
شهر واشنگتن پایتخت آمریکای مدرن، پیش از استقلال است . جورج واشنگتن میتوانست فیلادلفیا، بستون، بالتیمور و یا نیویورک را بعنوان پایتخت برگزیند اما وی با ساختن پایتخت جدید، در واقع روح یک مملکت نوین را عرضه نمود. شهرسازی و طراحی شهری پایتخت جدید آمریکا نمایان کننده نگرش سیاسی و فلسفه حکومتی نظام ایالات متحده آمریکاست. وقتی وارد این شهر میشوید، در سه ضلع میدان بزرگ شهر، فلسفه حکومت نمایان است:
کنگره بعنوان نظام پارلمانتاریستی، بنای یادبود آبراهام لینکلن، بعنوان فلسفه حقوق مدنی و کاخ سفید بعنوان فلسفه اجرایی حکومت. در اطراف آن میدان، وزارتخانههای فدرال قرار دارند. بزرگی و فراخی میدان یک شاخص نگرش کلان آمریکایی است. جورج واشنگتن با این سبک شهرسازی، از گذشته استعماری آمریکا، که در شهرهای ساحلی فوق الذکر قرار گرفته بود، جدا شد و فصل نوینی را در تاریخ کشور خود گشود.
باقی ماندن در شهرهایی که بر اساس فلسفه استعمار بنا شده بود و اغلب بصورت قارچی رشد نموده بودند، هیچ گاه نمیتوانست چنین بُرشی را با گذشته ایجاد نماید. ساختن پایتخت جدید به معنی نفی اهمیت آن شهرها نبود ولی مهم این بود که آن شهرها مدعی معرفی روحیه و نگرش نظام سیاسی ایالات متحده آمریکا نبودند.
ترکیه مدرن زمان آتاتورک بدون ساختن پایتخت جدید در آنکارا تحقق تاریخی نمییافت . او با انتقال پایتخت، با امپراطوری عثمانی وداع کرد چرا که استامبول شاخص روحیه، فرهنگ و شیوه حکومتی عثمانی بود.
رژیم کمونیستی شوروی با انتقال پایتخت از “سنت پِطرزبورگ” به مسکو، با نظام سیاسی و فلسفه حکومتی تزارها وداع کرد و معماری مسکو و بخصوص” میدان سرخ”، شاخص فرهنگ میلیتاریستی و توتالیتاریستی استالین است.
ساختن “برازیلیا”، بعنوان پایتخت نوین برزیل، سمبل گسستن از پیشینه استعماری و نماد روحیه برزیل قرن بیستم گردید. آلمان فدرال یادگار عظمت رایش اول است و این یادگار، در برلین سمبلیزه شده است و لذا پس از وحدت دو آلمان، میبایست برلین بازسازی شده، مجدداً پایتخت آلمان متحد شود.
اخیراً قزاقستان، علیرغم تمامی مشکلات اقتصادی دوران انتقال، از نظام کمونیستی به نظام آزاد، تصمیم به ساختن پایتخت جدیدی گرفته است. یک سوم جمعیت این کشور روس هستند که در نیمه شمالی این کشور مستقر میباشند. یک صحرای وسیع این جمعیت را از مسلمانان جنوب صحرا جدا کرده است. برای جلوگیری از تجزیه احتمالی کشور، یک شیوه انتقال پایتخت باقی مانده از زمان استعمار روسیه، به نیمه شمالی بود که هم اکنون در درست ساختن است و قرار است تا سال ۲۰۰۰ نقل و انتقال انجام گیرد. بدین ترتیب بنای قزاقستان نوین و متحد،در پایتخت جدید آن سمبلیزه خواهد شد.
تهران، نماد عصر تاریکی
دو شهر تهران و واشنگتن تقریباً در یک مقطع زمانی پایخت شدند. اولی مظهر افول یک ابرقدرت و دومی مظهر عظمت یک ابرقدرت شد.
سابقه شهر تهران به زمان قاجاریه بر میگردد که این محل را بعنوان مقر نظامی برگزیده و سپس کاخی در آن بنا کرده و بعد پایتخت شد. نظر به اینکه این شهر بطور خلق الساعه انتخاب شد، هیچ طرح و برنامهای هم برای آن وجود نداشت، و لذا رشد و گسترش آن بصورت کور و خود بخود شکل گرفت. در هر گوشهای، ساختمانی، بازاری، سربازخانهای، کاخی، ادارهای و... ساخته شد. اما یک شباهت بین این شهر و واشنگتن هست و آن اینکه هر دو تفکر و فلسفه حکومتهای خود را سمبلیزه میکردند.
در مورد واشنگتن قبلاً توضیح داده شد، ولی تهران چه چیزی را سمبلیزه میکند؟
روحیه بسته، درون گرا، هرج و مرج، بی نظمی، عدم امنیت، نظام ملوک الطوایفی، بی برنامگی سیاسی اقتصادی سه شخصیت بارز تهران، یعنی بازار، مسجد و سربازخانه، پایههای نظام قاجاریه را آشکار میکنند.
شاهان پهلوی جز ماله کشیدن بر یک بنای متروکه و فرسوده کاری نکردند. هنوز پس از ۲۰۰ سال این شهر هویت فرهنگی ندارد اگر چه بنظر عدهای، ثقل آن بازار است، ولی بازاری باقی مانده از عصر استعمارگران روس و انگلیس.
وقتی چنین شهری الگوی روحی، فرهنگی برای توسعه شهرهای دیگر کشور بشود میتوان تصور نمود که چه تصویر تاریک و مغشوشی از توسعه و شهر نشینی در ضمیر یک ملت شکل میگیرد. مضرات یک چنین شهری باعث رشد فرهنگ ضد مدرنیسم در قشر عقب افتاده جامعه شد که عقدههای آن در زمان انقلاب ۵۷ منفجر شد. شهری که دو چهره شدیداً فقیر و شدیداً مرفه را بطور ناهنجار و دیوار به دیوار در خود جای داده و تفاوت طبقاتی را در تمام نمادها و محلههایش به عریان ترین شکلی به نمایش میگذارد. چنین الگویی از توسعه طبعاً فرهنگ ضد توسعه را هم در پی خواهد داشت.
ضرورت یک تکان تاریخی
به عنوان یک تکان تاریخی، اجتماعی و فرهنگی، اولین برنامه توسعه یک دولت مردم سالار ساختن یک پایتخت جدید است. پایتختی که هر ایرانی در هر کجای جهان به آن افتخار کند و ملاک جهش بسوی توسعه باشد. مهم ساختمان فیزیکی پایتخت نیست، بلکه مهم انگیزش و اعتماد به نفسی است که در یک ملت تحقیر شده، پس از سه قرن تحقیر داخلی و خارجی، ایجاد میشود. همانگونه که مردم به اصفهان و تخت جمشید افتخار میکنند. نیاز دارند به واقعیات امروزین خود نیز افتخار نمایند. نمیتوان همیشه در گذشتهها و در خاطرات قرون قبل سیر کرد. پایتخت، بعنوان نماد و مظهر اقتدار و شکوه و عظمت یک ملت، باید تابلوی نوینی از مدرنیسم و توسعه را به نمایش بگذارد.
برای ایرانیانی که به کشورهای غربی و ژاپن سفر میکنند یکی از چیزهایی که چشمگیر است همین مسأله شهر است. نمیتوان کامپیوتر و ماشین و تکنولوژی را برای آنها آورد تا باور کنند ولی تکنولوژی خدمات فنی و اداری شهری را باید ساخت تا ببیند و لمس کنند.
مطمئناً بنای یک پایتخت مدرن و مجهز به تکنولوژی پیشرفته خدمات شهری، تنها به جابجایی فیزیکی سیستم حکومتی منجر نمیشود بلکه در پناه این تغییر، میتوان دگرگونیهای بنیادین را در ساختارهای اقتصادی و حتی سیاسی جامعه پدید آورد و آنرا الگوی سایر نقاط کشور قرار داد. از این نظر معتقدم ساختن یک پایتخت جدید نه تنها ما را از یادگار سیاسی قاجاریه جدا خواهد کرد، بلکه مظهر ملموس و مادی توسعه قرن بیست و یکم را نیز در بطن خود خواهد داشت.
مضافاً شهر تهران از نظر تراکم از حد انفجار هم گذشته است و هیچ دستگاهی قادر به پاسخگویی به مشکلات روز افزون آن نخواهد بود. هزینه خدمات و تعمیرات این شهر در دراز مدت بسیار سنگین تر از ساختن یک پایتخت جدید است. مشکلات عدیده اجتماعی، زیست محیطی، آلودگی، ترافیک، آلونک نشینی، بهداشت، تأمین آب و مایحتاج آن و مهمتر از همه، قرار گرفتن در یک منطقه زلزله خیز، نکات مهمی است که در هر طرح جدی توسعه، حل آنها بعنوان اولویت درجه یک منظور میگردد. اتخاذ یک شیوه رادیکال در حل این مشکل، که چندین دهه است زنگ خطر آن بصدا در آمده، الگویی برای حل رادیکال دیگر مشکلات اقتصادی و اجتماعی بدست خواهد داد.
طبعاً انتخاب یک منطقهای بایر در ایران، این امیدواری را به مردم خواهد داد که دولت مجری این طرح، قادر به حل سایر مشکلات جامعه و حتی آباد کردن روستاهای دور افتاده و آباد کردن کویر هم خواهد بود. لذا بعنوان سرلوحه برنامه انتخاباتی خود، ساختن یک پایتخت مدرن و متناسب با قرن بیست و یکم را بعنوان اولویت درجه یک اعلام میدارم. امیدوارم با این محمل حقیقی و ملموس، سرمایههای معنوی و مادی ایرانیان داخل و خارج کشور زنده و فعال شده و از توان بالای مهندسین، شهرسازان، هنرمندان، فنی کاران و مدیران ایرانی نهایت استفاده میشود.
در فرانسه یک مثلی هست که میگوید: “وقتی ساختمانسازی متوقف شود، همه اقتصاد متوقف میشود”. اقتصاددانان با این نظر هم رأی هستند که موتور محرک اقتصاد و یک شاخص مهم توسعه، میزان سرمایه گذاری در امورات ساختمانی و راهسازی است. با این قبیل پروژهها میتوان هم به جلب سرمایههای بخش خصوصی دست یافت و هم تعداد زیادی شغل ایجاد کرد و چرخ بسیاری از بخشهای اقتصادی را به حرکت در آورد.
گر که فتد مرا گذر بار دگر سوی وطن
سرمه چشم میکنم خاک دیار خویش را
مؤید ثابتی
■ با تشکر از جناب فراستی برای مقاله خوبشان.
اگر شرایط سیاسی-اقتصادی کشور عادی بود و ایران در تحریم اقتصادی قرار نداشت و این حکومت دزد سالار (کلپتوکراسی) پولهای نفت را بر باد نداده بود و مانند سایر کشورهای نفت خیز (نروژ، عربستان سعودی، کویت..) چندین صد میلیارد دلار در صندوق توسعه ملی نفت پسانداز شده بود این ایده یک ایده قابل توجهی بود که میتوانست اقتصاد ایران را حتی رشد و رونق بیشتری دهد. چون امکان داشت شرکتهای ایرانی در مشارکت با شرکتهای خارجی با فناوریهای پیشرفته ضمن انتقال فناوریهای مدرن ساخت و ساز و شهر سازی به کشور پایتخت زیبا و قابل سکونتی را برای کشور خلق کنند. اما با شرایط کنونی اقتصاد کشور که تورم و بیکاری امان مردم را بریده، وضع مالی اسفناک دولت که در واقع دولتی ورشکسته است و همه ساله با کسری بودجههای عظیم مواجه است که کسری بودجه آن نهایتا با چاپ پول توسط بانک مرکزی تامین میشود، فساد گسترده اداری مالی، و دخالت نظامیان در همه فعالیتهای اقتصادی از صادرات نفت گرفته تا واردات و تولید و بخش ساختمان که ناکارآمدی را در اقتصاد ایران نهادینه کرده خطر این وجود دارد که چنین ایدهای اگر عملیاتی شود به یک پروژه عظیم اتلاف منابع و کشمکش مافیاهای مالی نظامی برای انتفاع از آن تبدیل و سرانجام نیز ایرانشهر مورد نظر ساخته نشود.
هم اکنون دولت مصر در حال اجرای پروژه بزرگ احداث پایتخت جدید آن کشور است اما گزارشها حاکی از تاثیر منفی آن بر اقتصاد مصر است و اینکه دخالت نظامیان در این پروژه و ناتوانی آنها در مدیریت و تامین مالی آن اقتصاد مصر را به لبه پرتگاه کشانده. تا زمانیکه دولتها درجه قابل قبولی از مشروعیت نداشته و فساد و ناکارائی و عدم شفافیت اصول کاری کارگزاران حکومت باشد احتمال شکست چنین پروژه هایی بیش از موفقیت آنها خواهد بود.
خسرو
■ با درود گرم پیشگاه جنابان فراستی و خسرو،
اگر بنا بود با جابجایی پایتخت کشور ها پیشرفت کنند و دموکراتیک! شوند که همه دیکتاتورهای قد و نیم قد در آسیا و آفریقا اینکار را نی کردند. نه، به باور من گره کانونی کشور و ملت ایران، گرهای سیاسی است و تا آن گشوده نشود، دیگر کارها راهی به جای نخواهد برد. جابجایی پایتخت همانند همان افسانه شیرین برداشتن صفرهای بیشمار پول بیارزش است، که بنا بود بانی پیشرفت و بهبود اقتصاد داغان اخوندی شود!
همانگونه که هم میهن خسرو گفته، آری این میتواند یکی از راهکارهای توسعه شود، زمانی که کشور یک سیاست سکولار امروزین داشته باشد و نه یک حکومت از بیخ واپسگرای بسته ایدولوژیک.
راستی، قزاقستان را گفتید و یا مصر و اندونزی هیچکدام از این کشورها با پایتخت نو نوگرا و دموکراتیک نشدند و به باور من، نخواهند شد. در کشور های آزاد و دموکراتیک آری این راه به سوی پیشرفت و کامیابی هر چه بیشتر کشور ها شده، همانگونه که گفتهاید، ایالات متحده آمریکا. در باره آلمان حتی وارونه این جریان است، یعنی اینکه پایتخت از بن دوباره به برلین، که پایتخت قدیمی و آلمان نازی بود، باز گشت.
کشور ایران به جراحی نیاز دارد و نه آرایش پلاستیکی ، پایتخت نو!!! اما من در میهن دوستی و خوب اندیشی شما شکی ندارم.
پایدار باشید کاوه
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|