يكشنبه ۱۸ شهريور ۱۴۰۳ - Sunday 8 September 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 23.07.2024, 12:17

«نجات» هم زندانی است!


امیر مُمبینی

آقای پزشکیان به تبعیت از امام و اکثر خویشاوندان عقیدتی خویش، هنوز دستکش ریاست به دست نکرده پریده است در رینگ و مشت زدن به دهان این و آن را شروع کرده است. ایشان اخیرأ فرمودند:
«امیدوارم خداوند ما را شرمنده این مردم عزیزی نکند که علی‌رغم تبلیغاتی که برای نیامدن پای صندوق‌ها می‌کردند، آمدند و مشت محکمی بر دهان آدم‌هایی زدند که از خارج و داخل نشسته بودند و تبلیغ می‌کردند»

در این حرف ناراست و فرافکنانه چه پیامی هست و چه درمانی برای دردها؟

دانه‌ی این کاه کجاست، مقصد این راه کجاست؟

نخست این که؛
اکثریت عظیم مردم در هر دو نوبت در این انتخابات شرکت نکردند، تا جایی که جناب خامنه‌ای نیز بدین اعتراف کردند. اگر پزشکیان طرفدار مردم هستند و مدعی «هوای تازه» اول باید ببینید آن اکثریت شرکت نکرده «مشت محکم» خود را به دهان که زدند. آیا ایشان براستی دردی در چانه‌ی خرد خود احساس نکردند؟

دوم این که؛
اگر ایشان رئیس جمهور همه‌‌‌ی مردم هستند باید بدانند که مخالفان و موافقان شرکت در این «انتخابات» انتصابی همه بخش‌هایی از مردم ایران هستند و با هم حق مساوی دارند. همچنین، مبلغان شرکت در انتخابات و مبلغان امتناع از شرکت در انتخابات، از هر گروه و عقیده و حزبی، بخشی از مردم هستند و حق دارند نظر خود را بدهند. پذیرش برابر حقوقی شهروندان، مستقل از نظر و عقیده و گرایش سیاسی آنها، و احترام به حق هر کس در رأی دادن یا رأی ندادن، حرف اول دموکراسی است. نقض این حق و پاس نداشتن این حق، ضدیت آشکار با دموکراسی است. نه آقای پزشکیان و همگرایش‌های ایشان حق دارند مشت به دهان کسانی بکوبند که از شرکت در انتخابات امتناع کردند و نه معادل‌های سیاسی ایشان در اپوزیسیون حق دارند به کسانی که در انتخابات شرکت می‌کنند مشت بزنند. چنین برخوردهایی به تنهایی دلیل کافی برای ضدیت اقدام‌کننده با دموکراسی و رعایت حقوق شهروندی است. اعتماد به بوکسورهای سیاسی هرگز!

سوم این که؛
انسان باید چشم ادراک خود را بسته باشد اگر که نبیند این «روزنه»‌ی تنگ و هنوز مبهم برای ورود اصلاح‌طلبان محترم به بازی انتخابات اخیر، عمدتا ناشی از تأثیر نیروی امتناع بوده است. ترس نظام از ترک کامل بازی موسوم به انتخابات توسط مردم و از دست رفتن این نمایش مشروعیت نظام بود که باعث داغ کردن تنور توسط هیزم اصلاحات شد. آقای پزشکیان هیزم تنوری بود که امتناع و اعتراض توده‌ای داغ کردن آن را به ولی فقیه تحمیل کرد.

گویا یکی از مفاد درسی آقایان قلمرو قدرت در مدرسه و دانشگاه تعویض جای مغز و مشت است. از آنجا که خرد با منطق و منطق با نطق و نطق با دهان مرتبط است، اول کاری که می‌کنند مشت زدن بر دهان است. انقلاب بهمن با همین توی دهان زدن استارت زد! «توی دهن این دولت می‌زنم»! از پیر و جوان و از معمم و مکلا کم پیش می‌آید که در طول سخنرانی های خود به دهانی مشت نزنند. این امر شامل بخش بزرگی از اپوزیسیون هم می‌شود و اینها حتی در دموکراسی‌های اروپایی نیز مشت بر دهان این و آن می‌کوبند و برای زدن توی دهان رأی‌دهندگان هجوم می‌آورد. اینان دارند توی دهان مخالفان مشت و میکروفون و پاره آجر می‌زنند، در همان حالی که مدعی دفاع از آزادی رأی و بیان هستند. گویا در تاریخ این کشور همواره بیان متفاوت باید از دهان خونین بیرون بیاید.

از آنجایی که آزادی بیان یک رکن بنیادین دموکراسی است، مشت زدن بر دهان به خاطر بیان یک رکن بنیادین ضدیت با دموکراسی است. استدلال‌های توجیه کننده را باید ببرند و در کوزه شکسته‌ی نظام‌های ورشکسته‌ی فکری قرون وسطایی آب از آن بنوشند.

وقتی پزشکیان می‌گوید؛
«دشمنان مردم ایران تمام تلاش‌شان را کردند تا نگذارند مردم پای صندوق‌ها بیایند» دو اشتباه هولناک می‌کند.

اول این که؛
مجموع مدافعان امتناع از شرکت در انتخابات را زیر عنوان دشمنان جمع می‌کند. تکلیف دشمن هم در نظام ولایت فقیه مشخص است. دهان که هیچ، کله‌ی او را باید با چماق کوبید. شاخص‌ترین این دشمنان نیز کسانی چون نرگس محمدی و نسرین ستوده و توماج صالحی و زندانیان غرورآفرین ما هستند. گویا زندانیان باید مرخصی می‌گرفتند و می‌آمدند و به ایشان رأی می‌دادند!

دوم این که؛
پزشکیان در باره‌ی نیروی امتناع دروغ می‌گوید. علت اصلی شرکت نکردن اکثریت مردم در انتخابات بی‌چارگی و نومیدی آنها و مخالفتشان با سیاستهای ایران‌برافکن بوده است. امتناع از شرکت در انتخابات اعتراض و مبارزه مسالمت‌آمیز و مدنی میلیون‌ها مردم ایران برای حقوق خویش است. آنهایی که سعی کردند مردم را به امتناع ترغیب کنند نیز غیر از مردم نیستند بلکه شهروندان حق‌دار کشور هستند.

باری، مردمی که شرکت کردند و مردمی که شرکت نکردند در این «انتخابات» اکثراً در پی نجات زندگی خود و نجات کشور هستند. آنها نه متضاد هم و نه علیه هم هستند. مردم خواست‌های مشترکی را پی می‌گیرند. گروهی فکر کردند این اندک شانس ورود اصلاح‌طلبان را نباید از دست داد، چرا که کشور در خطر است. گروهی فکر می‌کنند شانسی که با اعتراض و فشار و قیمت بالا پدید آمد باید با تداوم و افزایش فشار از پایین به یک شانس واقعی بدل شود و نباید آن را ارزان فروخت. پس، آنها را نمی‌‌توان به گروه‌های متفاوت و متضاد تقسیم کرد و به جان هم انداخت. کسانی که بر اساس شرکت و عدم شرکت بین مردم مرز می‌کشند به سود مردم عمل نمی‌‌‌کنند و به نیاز مردم پاسخ نمی‌‌دهند.

آقایان دولتی به جای این سیاست‌ورزی‌های آماتوری و بوکسوری عمل ادعایی را شروع کنند و نشان دهند چه در چنته دارند. چاپلوسی و لیسه زدن بر القاب و اوصاف مقام خدایگونه‌ی رهبری و مثل موش به کنجی از عبای آقا پناه بردن و از آن زیر کلامی از دهان صادر کردن، خرج کردن خویشتن است نه خدمت خلق. رها کنند تملق قجری را و غرور خود را بازیابند و به خود احترام بگذارند و یک کاری برای مردم انجام دهند.

نه! فکر نکنید که مردم ایران از شما می‌خواهند که آنها را فریب دهید. مردم ایران راه نجات واقعی را می‌جویند. در این راه واقعی، اولین کار و فوری‌ترین نیاز آزاد کردن زندانیان سیاسی است. شک دارم که آقای پزشکیان یک بار با کلماتی روشن بگوید که دولت او خواهان آزاد شدن زندانیان سیاسی عقیدتی است. فقط و فقط همین یک جمله را اگر به گونه روشن از زبان ایشان بشوم، حتی بدون آن که این آزادسازی شروع شده باشد، به خود خواهم گفت، خوشحال باش که نومیدی تو از قحطی خرد و تدبیر نزد زورمندان این کشور درست نبود.

روشن بگویم، تغییر و بهسازی و اصلاح و تحول و گذار از این وضعیت نه با کلمه‌ی برجام روی میز سیاست خارجی که با کلمه آزادی روی میز سیاست داخلی شروع می‌شود. ما را دنبال نخود سیاه نمی‌‌توان فرستاد. ما می‌دانیم خود «نجات» هم یکی از زندانیان سیاسی این کشور است که پشت میله‌های دیکتاتوری و ندانم کاری اسیر مانده است. دروازه‌ی نجات کشور و دروازه نجات زندانیان سیاسی یکی است. در زندانها که باز شود در نجات کشور هم باز می‌شود. «نجات» با نجات زندانیان از زندان بیرون می‌آید!

آیا این دولت بضاعت سیاسی و شهامت انسانی آن را خواهد داشت که به این خواست بپردازد؟

همه چیز در گرو آن است که مردم بر اعتراض و مبارزه‌ی مسالمت‌آمیز و مدنی خود پافشاری کنند و بدان بیفزایند. همه چیز در گرو آن است که زندانیان سیاسی آزاد شوند. کلید قفل آزادی این است.


نظر خوانندگان:


■ آقای ممبینی گرامی، لطفا گفته‌های پزشکیان را دقیق نقل کنید. عین گفته او چنین است. “این مردم عزیزی که آمدند علیرغم تبلیغاتی که می‌کردند که نیایند پای صندوق های رای، آمدند و مشت محکمی به دهان آدم‌هایی که از خارج و داخل نشسته بودند و تبلیغ می‌کردند، زدند”. پس او خودش مشت به دهان کسی نمی‌زند. ثانیا نه مشت به دهان کسانی که رای ندادند بلکه کسانی که تبلیغ می‌کردند. ضمنا بد نیست به گفته او هم در مناظره با جلیلی توجه کنید. او گفت “چهل درصد آمدند به ما رای دادند، شصت درصد فعلا ما را قبول ندارند پس طبعا مردم با ما مشکل دارند”.
با عرض احترام، داریوش مجلسی


■ آقای ممبینی عزیز. کاملأ با شما هم‌عقیده‌ام که «مردمی که شرکت کردند و مردمی که شرکت نکردند... اکثراً در پی نجات زندگی خود و نجات کشور هستند. آنها نه متضاد هم و نه علیه هم هستند». اما آنجا که نوشته‌اید «همه چیز در گرو آن است که زندانیان سیاسی آزاد شوند. کلید قفل آزادی این است»، به نظر من غلو کرده‌اید. البته که زندانیان سیاسی عزیزان ما هستند و هر قدر هم که در جهت رهایی آنان بکوشیم، باز هم کم است. اما مبارزه با استبداد، بسیار وسیع‌تر و عمیق‌تر است و آنچه بیش از هر چیز نیاز است، اندیشه و تفکر خلاق و نقاد است.
می‌دانم که به شکل نمادی و سمبلیک نوشته‌اید که «دروازه‌ی نجات کشور و دروازه نجات زندانیان سیاسی یکی است». اما توجه داشته باشید که دروازه نجات کشور را آنها که خارج از زندان هستند می‌گشایند. و ما که خارج از ایران هستیم، در کنار انبوه متفکرینی که در ایران روز و شب تلاش می‌کنند، وظیفه‌ای خاص و ویژه داریم، چرا که روزانه با مسائل عملی و تئوریک دمکراسی سر و کار داریم.
ارادتمند. رضا قنبری. آلمان


■ آقای ممبینی سپاس از این نوشته منطقی و مستدل.  ما باید خوشحال باشیم که پزشکیان قاضی قوه قضاییه نیست. وگرنه نه تنها زندانیان آزاد نمی‌شدند، چون اونها در رای گیری شرکت نکردند و حتی توصیه به عدم شرکت کردند، بلکه اونها هم که آزاد می‌گردند ولی انتخابات را تحریم کردند و توصیه به عدم شرکت کردند، بجای تودهنی محاکمه و به زندان انداخته می‌شدند. من هنوز یک نفر از رای دهندگان به پزشکیان ندیده‌ام که برای تودهنی زدن به مخالفین جمهوری اسلامی در رای گیری شرکت کرده‌اند. آنها یا برای جلوگیری از آمدن تیم جلیلی رای دادند یا خواهان تعییر بودند. ادبیات پزشکیان همان ادبیات ۴۵ ساله سران جمهوری اسلامی است و که تو دهنی زدن به وطن پرستان و آزادی خواهان خبره بوده‌اند.
با احترام رنسانس


■ من هم با برداشت جناب ممبینی همسو هستم و بهتر است دست از توجیه برداریم و نیازی هم به این کار نیست. گفته پزشکیان کاملن روشن است.
بهرام خراسانی


■ آقای مجلسی گرامی، همانطور که عده‌ای از خارج و‌ داخل مردم را تشویق کردند به پزشکیان رای بدهند، این حق سیاسی طرفداران عدم مشارکت و تحریم است که بتوانند برای نظر خود تبلیغ کنند. ما باید اختلافات سیاسی‌مان را از راه گفتگو و با به رسمیت شناختن یکدیگر حل کنیم یا درک کنیم، نه با «مشت کوبیدن» بر دهان مخالف خود. به نظرم من این سخنان و این ادبیات پزشکیان همانطور که آقای ممبینی نوشته‌اند به هیچ‌وجه قابل قبول نیست و اشتباه مهمی از سوی ایشان است.
با احترام/ حمید فرخنده


■ انگار رفع و رجوع کردن بی‌پرنسیبی‌ها و پشت به مردم و خلف وعده کردن‌های اصلاح‌طلبان حکومتی وظیفه طرفداران‌شان است تا دفعه بعد امکان لابیگری برای آنها از دست نرود. تار دیدن برای نابینا نعمت است. نوشته آقای مُمبینی واضح و روشن است و توجیه آن باعث تعجب و تاسف است و به قول آقای خراسانی واقعا “نیازی هم به این کار نیست”.
با احترام سالاری


■ شاید اغماض و خوشباوری بیش از حد باشد که که صحبت‌های پزشکیان را احترام به مردم بپنداریم و صرفا یک جمله خبری گفت که اقلیتی از مردم “تودهنی” زدند به مدافعان اکثریت مردم, مضاف بر بکارگیری ادبیات پرخاشگر ۴۵ ساله جمهوری اسلامی.
با این وجود اگر ما کنش سیاسی سنگر به سنگر را انتخاب کرده‌ایم و نه رویکرد و زبان آخرالزمانی را، درست است پزشکیان طعم تلخ این گستاخی را بچشد. چون بدون شک مهره هایی در درون حاکمیت برای این رویکرد اخیر ضد مردمی مرحبا پیشکش پزشکیان می‌کنند. در واقع روشنفکرانی که حمایت از انتخاب پزشکیان کرده اند “کمی” از گناه گستاخی پزشکیان را بدوش میکشند؟ زیرا پزشکیان تحت فشار چندانی از طرف این حامیان نبوده و جاده را باز میدید که به قول آقای پیوندی به “ناخود آگاه تنظیمات سنتی” روی آورد. (نوشته دیگری در همین صفحه)
شاید دوستانی بگویند چرا موضوع پزشکیان را تا این اندازه به درازا میکشید، مگر ماهیت و تکلیف وی معلوم نیست؟ البته که نه. مبارزه سیاسی خشونت پرهیز و سنگر به سنگر حکم میکند از هر فرصتی برای جابجایی خاکریز بین مردم و استبداد سود جست. اگر پزشکیان سناریو خامنه‌ای است (که به اعتراف خودش هست) با این حال دلیل نمی‌شود که وی را روی سینی طلا به خامنه‌ای تحویل داد. اگر استبداد با حیله این دولت را به خورد بخشی از مردم داد باید فشار آورد تا هزینه اش را بپردازند. هر چند هزینه‌ای بسیار ناچیز. بقول ممبینی عزیز “... یک بار با کلماتی روشن بگوید که دولت او خواهان آزاد شدن زندانیان سیاسی عقیدتی است. فقط و فقط همین یک جمله ...”
با احترام، پیروز.


■ مطابق روح نوشته خود نظرم را نوشتم و برای دیگران هم همین اندازه حق قائل هستم که نظر خود را بنویسند. محترمی در پیامی برایم نوشت که خواست آزادی زندانیان سیاسی زیاده‌طلبی است. نه تنها این حرف نادرست است بلکه غیر قانونی است و تعرض به حقوق شهروندانی است که به خاطر عقیده خود در زندان هستند. به چه حقی کسی ممکن است بگوید خواست آزادی دیگران از زندان زیاده خواهی است؟ این فکر فقط یک فاجعه شناختی در مورد حقوق بشر است.
آقای مجلسی گرامی هم نوشتند که آقای پزشکیان گفتند مردم شرکت کننده در انتخابات مشت محکم زدند نه خود ایشان. دوست گرامی این که بدتر است. ایشان از کجا می‌دانستند که شرکت کنندگان می‌خواستند محکم محکم بزنند؟ نسبت دادن نظر و خواست خود به مردم یک کار معمول در میان نیروهای سیاسی ایرانی است. آنها خواست خود را به مردم نسبت می‌دهند. مثلا گفته می‌شد طبقه کارگر ایران به رهبری پیشاهنگ خود حکومت کارگری برقرار خواهد کرد. مردم اصلا می‌دانستند که چنین پیشاهنگی وجود دارد یا نه و چگونه حکومتی می‌خواهد پیاده کند؟ آیا مردم می‌دانستند که ولایت فقیه یا عدل علی چیست که از آن حمایت کنند؟ نسبت دادن این حرف‌ها به مردم یک شکل از بیان نظر همراه با جستجوی مشروعیت برای حرف خود است. متأسفانه روشنفکران مسلمان داخل کشور بسیار قاطع تر وضعیت را نقد و انتقاد می‌کنند تا شهروندانی که اساس کارشان دفع شر امپریالیسم با قباله برجام است.
آقای پزشکیان مدام از نهج البلاغه نقل قول می‌کند. گویی نشسته‌ایم در مسجد و ایشان روضه می‌خوانند. کسانی که با تفسیر خود از کتب دینی می‌خواهند نظریات خود را مشروع کنند باید بدانند که رقیبان آنها و دیگر بیروهای سیاسی نیز می‌توانند به همین شکل از خود دفاع کنند. تفاسیر از کتب دینی هرگز نمی‌تواند مبنای برنامه سیاسی برای یک دولت باشد. گروه‌های مختلف سیاسی هرگز در تفسیر نظریات دینی از همدیگر کم نمی‌آورند و به وحدت نمی‌رسند. نه تنها در زمینه دین بلکه در زمینه هر ایدئولوژی و از آن جمله مارکسیم نیز مین گونه است. سرنوشت یک کشور را نمیتوان با سناریو تفاسیر به بازی گرفت. دست از سر تبدیل تمامیت دین مردم به سیاست بردارند و برای کشور برنامه سازنده بدهند.
نگارنده تک روشنفکر مستقل خواهان خیر برای همه شهروندان است. کمترین حق این است که پته حرف‌های پوک را روی آب بریزیم. این همه ادعای تفاسیر دینی از سوی پزشکیان یک دروغگویی به حساب دین است. هر یک از رهبران جمهوری اسلامی تفسیر خاص خود را از هر حکمت دینی دارند. حرمت به معنویت یک دین نه ارائه تفاسیر خاص با هدف مشروع جلوه دادن حرف سیاسی خود بلکه متمایز کردن دستورات دینی از دستورات سیاسی است. بدون نقد و انتقاد بی‌گذشت قدرت سیاسی موجود راه برای گذار از این وضعیت فاجعه بار باز نمی‌شود. آنهایی که تعامل را با چاپلوسی و زینت رهبر و مسئولان جمهوری اسلامی عوضی می‌گیرند مشخصا خود بخشی از اصل مشکل این کشور هستند. و همیشه هم همینگونه بوده است.
امیر ممبینی


■ دوست گرامی آقای رضا قنبری!
منظور من این بود که اولین قدم آزادی معمولا با بررسی وضعیت زندانیان سیاسی و روند آزادی این زندانیان شروع می‌شود. از همین رو گفتم باز شدن در زندان و باز شدن دروازه آزادی یکیست. اما این که چگونه این روند شروع می‌شود و چه نیروهایی نقش ایفا می‌کنند همانطور که گفتید مسئله بغرنج و وسیعی است. در ایران به طور اخص بازبینی وضعیت زندانیان سیاسی و آزادی آنها گام اول است.
امیر ممبینی




نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024