يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
۱. مشارکت نسبت به دور اول ۱۰ درصد افزایش یافت و به ۵۰ درصد رسید (۴۹٫۸درصد). تعدادآرا حدود ۳۰٫۵ میلیون است که از این میان مسعود پزشکیان ۱۶٫۵(۵۳٫۷ درصد از کل آرا) و سعید جلیلی ۱۳٫۲ میلیون(۴۴٫۳درصد از کل آرا) رای کسب کردند. میزان آرای باطله کمتر از دور قبل و کمتر از یک میلیون است (۱٫۹۹درصد). آرای پزشکیان حدود ۶ میلیون افزایش یافت و به آرای جلیلی نیز نسبت به دور اول تقریبا ۳٫۵ میلیون افزوده شد. البته آرای جلیلی در دور دوم تقریبا معادل مجموع آرای اصولگرایان در دور اول است. هرچند میشود تخمین زد حدود یک میلیون از این آرا نتیجه هوادارانش بسیج روزهای آخر است. یک نمونه چنین فعالیتهایی به نفع جلیلی فرستادن طلاب جوان به روستاها و ترساندن آنها از پیروزی پزشکیان است.
۲. اگر در نظر بگیریم که حداقل ۳۰ درصد آرای قالیباف در دور اول به سبد آرای پزشکیان در دور دوم ریخته شده باشد، در مجموع آرای جلیلی نشان میدهد که او حدود ۲درصد از این افزایش ۱۰ درصدی مشارکت را به خود اختصاص داده است. ۸ درصد از این افزایش در دور دوم نیز به نفع پزشکیان به صندوقها ریخته شده است.
۳. میزان مشارکت حدود ۳ درصد بیش از آخرین پیشبینیای بود که پنجشنبه شب از سوی موسسه معتبر افکارسنجی آرا تخمین زده شده بود. این میتواند نشان از روند افزایش مشارکت تا روز انتخابات باشد. این افزایش میتواند نتیجه دعوت نخبگانی که برخی در دور اول نیز مشارکت نکرده بودند و همچنین نگرانی بخشی از مردم از پیروزی جلیلی باشد.
سابقه مشارکت در دور دوم انتخابات در ایران قبلا کمتر از دور اول بوده است(سال ۸۴). اما اینبار افزایش ۱۰ درصدی مشارکت در دور دوم نشان از اهمیت انتخابات اخیر و اختلاف زیاد میان برنامههای دو کاندیدای حاضر در دور دوم بود.
۴. یکی از مهمترین رویدادهای این انتخابات قرار گرفتن صحنه سیاست ایرات در آستانه صفبندیهای جدید سیاسی بین نیروهای سیاسی داخل و خارج است. در داخل کشور اصلاحطلبان با بدست گرفتن ابتکار سیاسی و وارد شدن به عرصه انتخابات بطور نسبی از انزوا بیرون آمدند، یک پیروزی بدست آوردند و کاندیدای خود را به پاستور فرستادند.
۵. میتوان گفت تا اطلاع ثانوی ثقل تحولات سیاسی و تحولخواهی در ایران حول رئیس جمهور جدید شکل خواهد گرفت. با در نظر گرفتن اینکه میرحسین موسوی، مصطفی تاجزاده و طیف جنبش سبز در انتخابات شرکت نکردند، احتمال از دست دادن ابتکار سیاسی از سوی آنها افزایش مییابد.
۶. اینکه کاندیدای اصلاحطلبان در انتخاباتی با پایینترین میزان مشارکت، در دور اول انتخابات نفر اول میشود گویای ریزش در صف اصولگرایان به نفع اصلاحطلبان است. نشانههای چنین ریزشی در صف اصولگرایان معتدلی که میخواهند صف خود را از اصولگرایان تندرو مانند جبهه پایداری، جلیلی و نیروهای اطراف او جدا کنند برخی فرماندهان اسبق سپاه و اصولگرایان و افرادی مانند ناطق نوری هستند که در این انتخابات از پزشکیان حمایت کردند. نشانههای این تحول در صفوف اصولگرایان از سرکوب خونین سال ۹۶ به بعد و همچنین در انتخابات ۱۴۰۰ دیده شده بود اما در انتخابات اخیر نمود روشن یافت. بعید نیست شاهد تولد تشکلات جدید از سوی چنین اصولگرایانی و یا نزدیک شدن بیشتر آنها به اصلاحطلبان باشیم.
۷ . علیرغم فعالیت گسترده اصلاحطلبان و هواداران پزشکیان و سفرهای فشرده به استانها و علیرغم دعوت گسترده برای مشارکت از سوی نخبگان سیاسی و مبارزان خوشنامی مانند علیرضا رجایی و کیوان صمیمی، اقتصاددانان معتبر و دیگر شخصیتهایی که در دور اول مشارکت نکرده بودند، باز هم نباید فراموش کرد ۵۰ درصد مردم در انتخابات شرکت نکردند.
تحریم کنندگان که بیشتر آنها از نسل جوان و بویژه دختران هستند، گذشته از اینکه اصولا چندان به تحول اصلاحطلبانه در بالا امیدوار نیستند، به دلیل سرکوبها، تبعیضها و بویژه سرکوب خونین جنبش زن، زندگی، آزادی و تنوبه قربانیان این جنبش، با سد و مانع اخلاقی برای مشارکت روبرو بودند، که باعث شد مشارکت حتی در دور دوم چندان افزایش نیابد.
۸. نیروهای سیاسی خارج کشور که طرفدار انقلاب و براندازی نیستند اما حاضر نشدند حتی در دور دوم باری مقابله با خطر پیروزی جلیلی وارد مشارکت شوند نیز احتمالا در صفوف خود شاهد جابجاییهایی خواهند شد. اتحاد جمهوری خواهان ایران که ظاهرا از زمان ورود به «همگامی جمهویخواهان» دست و پای خود برای ابتکار سیاسی را بسته است، بخشی از نیروهای ملی-مذهبی طرفدار جنبش سبز و گروهی از نیروهای چپ مانند حزب چپ شامل این نیروها هستند.
۹. بخشی از چپهای «محور مقاومتی» یا «ضدامپریالیست» با حمایت از سعید جلیلی نشان دادند تا چه میزان حاضرند بخاطر امریکاستیزی سنتی خود و اولویت دانستن این راهبرد با تاریکترین و تندروترین نیروهای سیاسی کشور متحد شوند.
۱۰. سلطنتطلبان و بخشی از چپهای افراطی زیر عنوان «چالش شرمساری» یا به بهانه دفاع از قربانیان جنبش زن، زندگی، آزادی اینبار نمایش فحاشی و توهین به رایدهنگان خارج کشور را گستردهتر از پیش اجرا کردند. رهبران این نیروها بویژه شاهزاده رضا پهلوی با محکوم نکردن چنین روشهای غیردموکراتیکی بیش از پیش خود را در انزوای سیاسی فرو خواهند برد.
بجز بخشی کوچک و افراطی، مردم ایران نیز با دیدن چنین صحنههایی علیرغم نارضایتی از حکومت جمهوری اسلامی، از این نیروها و از راهبرد براندازانه، انقلابی یا حذفی و اصولا چشماندازی که این نیروها برای آینده ایران ترسیم میکنند فاصله خواهند گرفت.
۱۱. شواهد مختلفی، از جمله برخی صحبتهای رهبر جمهوری اسلامی نیز گویای این است که احتمالا او و هسته سخت قدرت، دولت جدید مسعود پزشکیان را مانند دولتهای خاتمی و روحانی زمینگیر نکنند. طبیعی است که آنها از زاویه خطراتی که آینده نظام را تهدید میکند به این نتیجه رسیدهاند. البته برای داوری دقیقتر در این مورد باید شاهد تشکیل دولت جدید و برنامه ۱۰۰ روزه و چالشهای پیش روی آن باشیم. آنچه مسلم است نیروهایی که سالها قدرت اصلی را در دست داشتهاند، به آسانی از منابع ثروت و قدرت خود دست نخواهند کشید.
ادامه مطالبهگری از سوی مردم کمک بزرگی به رئیس جمهور جدید در راه سختی که پیش رو دارد خواهد بود و نهایتا این موازنه قواست که تعیین خواهد کرد پزشکیان چقدر در اجرای وعدههای خود موفق خواهد شد.
■ آقای فرخنده عزیز. جمعبندی خوبی ارائه دادید. موضوع باز است و خواهیم دید که به چه سمت و سویی میرود. اما یک نکته در نوشته شما احتیاج به تأمل بیشتر دارد، آنجا که نوشتهاید «نباید فراموش کرد ۵۰ درصد مردم در انتخابات شرکت نکردند».
این ۵۰ درصد مشتمل بر ۳ طیف هستند. طیف اول آنها که اصولأ در هیچ انتخاباتی شرکت نمیکنند (در جاهای دیگر دنیا با توجه به اهمیت انتخابات، حدود ۲۰ درصد واجدین شرایط، اصلأ رأی نمیدهند). طیف دوم بخشی از مردم هستند که از هرگونه تحولات مثبت با وجود رژیم، ناامید و مأیوس شدهاند و لذا از فعالیت سیاسی و انتخابات، کنار کشیدهاند. طیف سوم، آنها که فعالانه انتخابات را تحریم کرده و «نه» گفتهاند.
ارادتمند. رضا قنبری. آلمان
■ تشکر از جناب فرخنده برای ارزیابی اولیه اشان از نتیجه انتخابات. منهم مانند جناب فرخنده از رئیس دولت شدن آقای پزشکیان و ناکام ماندن متوهم عقب افتاده ای مانند جلیلی از رسیدن به قدرت خوشحال هستم اما احتمالا به دلایل متفاوت که در زیر توضیح میدهم. اما اجازه دهید در ابتدا بگویم که این ارزیابی اولیه نه تنها شتابزده بلکه خوش باورانه هم است. به چند دلیل:
- اولا نرخ مشارکت بمراتب کمتر از میزان اعلام شده است. زیرا آرا ایرانیان خارج از کشور، هر چند اندک، در این مشارکت منظور شده اما شمار ایرانیان خارج ازکشور حائز شرایط رای دادن در محاسبه نسبت مشارکت منظور نشده است. اگر شمار ایرانیان خارج از کشور دارای شرایط رای دادن را حتی ۲ م نفر هم در نظر بگیریم و نیز شمار آرای باطله را هم حساب کنیم میزان مشارکت بمراتب کمتر از ۴۹.۸% اعلام شده خواهد بود. یکی از دلایل خوشحالی منهم آن است که مردم ایران نه تنها مانع بقدرت رسیدن دار و دسته پایداریها در این شرایط بحرانی شدند بلکه هم چنان نشان دادند که اکثریت قاطع مردم مخالف کلیت ج. ا. هستند.
اما فرض کنیم همین ارقام رسمی اعلام شده صحیح باشد آیا می توان این واقعیت را نادیده گرفت که این نه یک انتخابات آزاد و منصفانه بلکه یک رای گیری رسوا و مهندسی شده توسط خامنه ای و زامبی های شورای نگهبان وزارت کشور ج. ا. بوده است؟ آیا تردیدی وجود دارد که اگر امروز در یک شرایط آزاد رفراندمی برگزار شود بیش از ۷۰% مردم (۶۰% مردمی که در دور اول رای ندادند به اضافه بخش اعظم رای دهندگان به پزشکیان که از ترس بر سرکار آمدن طالبان شیعی به نمایندگی جلیلی به پزشکیان رای دادند ) خواهان انحلال ج. ا. و استقرار یک جمهوری سکولار دموکرات خواهند بود؟ آیا بر سر کار آمدن کسی که خود را ذوب در ولایت و مدیون علی خامنه ای برای احراز شرایط انتخاب شدن میداند جای خوشحالی دارد؟
- ثانیا، این تازه اول گرفتاری آقای پزشکیان و اصلاح طلبان حکومتی است و به اصطلاح تعداد جوجه ها را باید در آخر پائیز شمرد. شما تنها چند خبر روزهای اخیر را با واقعیتهای نظام سیاسی کشور در کنار هم قرار دهید تا صحنه روشن تر شود.
- اخطار معاون فرمانده سپاه به کاندیداها، قبل از شروع رقابتها، که تجربه بنی صدر را فراموش نکنند!
- پیام خامنه ای به پوتین که تغییر دولتها خط مشی و سیاست خارجی ج. ا. را تغییر نخواهد داد،
- پیام تبریک خامنه ای به پزشکیان که سعی کند ادامه دهنده دولت رئیسی بوده و از جوانان مومن (منظور همین عقب افتاده های دولت رئیسی است که میخواستند اقتصاد ایران را در دنیا به رده های اول دوم برسانند اما شاخص فلاکت در ایران را در دنیا به رده های اول، دوم رساندند).
اخطار مقامات ذیربط در روزهای گذشته که رفع محدودیتهای اینترنت و یا حجاب اجباری در حیطه اختیارات رئیس جمهور نیست، - این واقعیت که جناب پزشکیان علیرغم پاکدستی و صداقت دارای دانش و مهارتهای لازم برای ریاست جمهوری کشوری مانند ایران نیست. فقط کافی است به اظهارات او در مناظرات یا سخنرانیها توجه شود. کسی که در قرن ۲۱ و ۴۵ سال بعد از فاجعه ج. ا. راه حل مشکلات کشور را عمل به کلام علی ابن ابی طالب دانسته و از نهج البلاغه شاهد می آورد نیاز بیشتری به معرفی ندارد. روشن است که او نه تنها با ادبیات و نظریه های معاصر علوم سیاسی، جامعه شناسی، اقتصاد سیاسی، جغرافیای سیاسی و غیره که لازمه موفقیت دولتمردان کنونی است آشنایی ندارد بلکه هنوز اسیر دگمها و پیش داوریهای مذهبی بوده و بلحاظ ذهنی در دوران پیشا روشنگری (Enlightenment) جا مانده و بنابراین فاقد آن جهان بینی و دیدگاه مدرن لازمه هدایت کشور در شرایط کنونی است.
نتیجه آنکه مجبور است در مسایل مختلف از سیاست خارجی و داخلی و اقتصادی و اجتماعی به مشاوران مختلف تکیه کند اما چون خود فاقد یک نظریه و دیدگاه منسجم و کاملی است بزودی در مواجه با شرایط بحرانی اقتصاد و وضع مالی دولت، کارشکنی های محتمل مجلس و شورای نگهبان و تشخیص مصلحت در اداره کشور دچار مشکل خواهد شد. آن زمان است که اصولگرایان وقیح و مافیاهای متشکل از روحانیون مرتجع و سرداران سپاه و بروکراتهای وابسته به دولت سایه و کاسبان تحریم احتمالا از طریق مداحان هرزه زبان به ملامت گشوده مشکلات را به گردن این جناب انداخته و مردم را بخاطر انتخاب فرد نامناسب این سمت لعن و نفرین خواهند کرد.
واضح است که هیچ ایرانی نمیتواند از شکست رئیس دولتی که صداقت داشته و خواسته قدمی در اصلاح اوضاع آشفته اقتصادی اجتماعی کشور بردارد خوشحال باشد اما واقعیتها را نباید نادیده گرفت و تجربیات خاتمی و روحانی را نمیتوان فراموش کرد.
با همه اینها نمی توان کتمان کرد که این تجربه مفیدی برای مردم ایران در مسیر طولانی و دشوار گذار از ج. ا. و استقرار دموکراسی در کشور خواهد بود. زیرا آن اقلیتی را که هنوز و بعد از فاجعه دولت رئیسی و اجرای توطئه خالص سازی تصور میکنند با حفظ این ساختار سیاسی و رژیم دینی نیمه -توتالیتر ولایت فقیه میتوان ایران را در دنیای متحول کنونی به جایی رساند بیدار کرده و در مناسبتهای بعدی احتمالا شاهد تحریم های سنگینتر بالای ۷۰% باشیم. آنجا است که دوراندیشی سیاستمداران و شخصیتهای اجتماعی داخل کشور (مانند میر حسین موسوی و تاجزاده و سرکار خانم محمدی، و غیره) و رهبران سیاسی خارج کشور که موافق تحریم نمایش انتخابات بودند روشنتر شده و وزن سیاسی آنها برای هدایت جامعه به دموکراسی و آزادی سنگین تر خواهد شد. این جای خوشحالی دارد. شاید هم تا آن زمان اپوزسیون موفق به ایجاد یک ائتلاف بزرگ و دارای پایگاه مردمی شود.
خسرو
■ آقای قنبری عزیز، ممنون از توجه شما. درست میگویید، اگر نصف آن ۲۰ درصدی که در بهترین انتخاباتها هم شرکت نمیکنند مخالف نظام جمهوری اسلامی محسوب کنیم، میزان عدم مشارکت ۴۰٪ درصد است. کسانی که در انتخابات شرکت نکردند سه طیف عمده و گاه بسیار مخالف دیدگاههای یکدیگر هستند. گروه اول بسیاری از جوانانی هستند که خواستار تحولات رادیکالتر و یا طرفدار جنبش سبز هستند. آنها خود را گذارطلب یا طرفدار اصلاحات ساختاری مینامند و از همان زاویهای که میرحسین موسوی، مصطفی تاجزاده، مهدی محمودیان یا نرگس محمدی در انتخابات شرکت نکردند یا بخاطر سرکوبها و کشتارها در سالهای گذشته بویژه در جنبش مهسا در ۱۴۰۱، آنها نیز رای ندادند. نیروهایی مانند جبهه ملی ایران، همگامی جمهوریخواهان و حزب چپ نیز جزو این گروه اول هستند. گروه دوم سلطنتطلبان و طرفداران براندازی هستند و نهایتا گروه سوم چپهای انقلابی طرفدار سرنگونی هستند. البته برخی از گذارطلبان یا طرفداران اصلاحات ساختاری در دور دوم بخاطر رفع خطر به قدرت رسیدن تندروها در انتخابات شرکت کردند. این گروهها بجز اشتراک در عدم مشارکت یا «نه» گفتن به جمهوری اسلامی هیچ نقطه مشترک دیگری با هم ندارند. به همین دلیل نیز عدم مشارکت آنها سلبی است و تحریم انتخابات از سوی آنها نمیتواند به اتحاد آنها یا حرکتی ایجابی پس از پایان انتخابات بینجامد.
حمید فرخنده
■ ۱- جنبش آزادیخواهی ایران فاقد رهبری و مرکزیت است. رهبران قابل قبول جنبش، پراکنده، منفرد و عمدتا در زندان هستند. در چنین شرایطی رویکرد مردم به پدیدهها کاملا خود بخودی است.
۲- رویکرد عمومی مردم نسبت به انتخابات اخیر اعتراض و اعتصاب بود و اصرار به نادیده گرفتن جو عمومی حکم اعتصاب شکنی داشت.
۳- ارقام انتخابات را بعضی بیچون و چرا قبول میکنند، برخی بگونهای افراطی همه چیز را ۱۰۰% دروغ میپندارند و برخی عقیده دارند عدم شفافیت و نظارت “از سر تا انتها” در برگزاری انتخابات اتفاقی و بیدلیل نیست و رژیم در حد باور هوادارانش با ارقام بازی میکند.
۴- جدا از اعداد غیر قابل اتکا، آیا دعوت به مشارکت به دلایل “کار مدنی” و “جلیلی فوبیا” موثر بود؟ تا حدودی شاید. این مساله بیش از همیشه نیاز جنبش به رهبری تشکیلاتی و راهبردی را گوشزد میکند. هسته قدرت از حرکت های حد اکثری مردم به شدت میترسد، ۵۰/۵۰ برایش آسوده خاطر است.
با احترام، پیروز.
■ جناب فرخنده گرامی - ضمن سپاس از تحلیل واقعی و منطقی شما، نظری در پارا گراف ۱۰ دارم. فکر میکنم سلطنتطلبان توقع و انتظار بیش از حد پتانسیل و تجربه شاهزاده رضا پهلوی دارند. ایشان که فرصتی جهت آموختن علوم سیاسی و اجتماعی و حکومت داری در مدرسه و یا دانشگاهی در این رشتهها و حرفهها که نداشتهاند. ایشان که موسسه با سازمانی صنعتی و یا اقتصادی اداره نکردهاند تا نحوه مدیریت و سازماندهی فرصت تجربه داشته باشند. و حتی فرصت تاسیس موسسه یا تشکیلاتی در کار های امور خیرهای نداشتهاند. پیش از خروج از ایران هم فقط فرصت اتمام دبیرستان و فارغ التحصیلی مدرسه خلبانی را داشتند. با توجه به موارد فوق این چه انتظار فوق العادهای است که از شخص ایشان دارند.
با احترام کاوه
■ کاوه عزیز، ممنون از توجه شما. من در مورد شاهزاده رضا پهلوی حتی اینکه تجربه کاری نداشته را چندان مانع سیاستورزی و اشکال عمده او نمیدانم. چون معمولا شاهان و شاهزادگان کم و بیش چنین زندگیای دارند، هرچند برخی سعی میکنند به قول شما سازمانهای عامالمنفعه راه بیندازند یا در امور خیریه فعالتر باشند. اشکال عمده ایشان که حتی برای وجهه سیاسی خودش هم خوب نیست، سکوت در برابر کسانی است که با عکس ایشان و پرچم شیروخورشید نقش گروههای فشار در خارج کشور بازی میکنند. با فحاشی و گاه درگیری با رایدهندگان نقش زهرا خانم و حزبالهیهای جلو دانشگاه تهران در جلوی سفارتخانه های ایران و مراکز اخذ رای در خارج کشور بازی میکنند. فرشگردیها همهجا در کنارش حضور دارند اما از چپ و راست افراطی شکایت میکند. او یا راست نمیگوید و یا راست افراطی را نمیشناسد که دیگر بدتر. اینکه میگویند «بر زمینت میزند نادانِ دوست» حکایت ایشان و هواداران افراطیاش هست.
با احترام/ حمید فرخنده
■ اقای فرخنده نوشته شما مبنی بر اینکه شاهزاده رضا پهلوی فحاشی به رای دهندگان را محکوم نکردهاند خلاف واقعیت است. امیدوارم که خطای سهوی باشد. شاهزاده در مصاحبه با صدای امریکا بتاریخ ۱۳ تیر بطور مشخص و قاطع این رفتار را محکوم کردند.
https://x.com/voafarsi/status/1808339522406547700?s=46
آرش
■ آرش گرامی، ممنون از اطلاعرسانی شما، من متاسفانه این مصاحبه را ندیده بودم. قبلا نیز ایشان وقتی در جریان تظاهرات جنبش زن، زندگی آزادی در خارج کشور چنین اتفاقاتی از سوی افراطیون اتفاق میافتاد و حتی به مسیح علینژاد حمله لفظی میکردند گاهی این رفتارها را محکوم میکرد، اما توجه کنید که همین چند روز پیش علیرضا کیانی فرشگردی سابق و «حزب ایران نوین» امروزی در تلویزیون اینترنشنال با افتخار از این کارها دفاع میکند. آقای کیانی یا امیرحسین اعتمادی از نزدیکان ایشان هستند و شاهزاده با آنها همکاری میکند. پس روشن کردن حساب خود از تندروها باید سیستماتیک و راهبردی باشد. او قبل از جنبش مهسا به گمان من وجهه بهتری هم در خارج و حتی داخل ایران داشت، اما این افراطیگریها بخشی از قشر خاکستری را ترساند. این نکته و برخی مصاحبههای دیگر او باعث شد که کمتر ایشان را جدی بگیرند.
با احترام/ حمید فرخنده
■ آقای فرخنده، ایکاش فقط به معذرتی کوتاه بسنده می کردید ولی متاسفانه با اما و اگرهای بعدی مجددا از نسبت دروغ دادن به آقای پهلوی دفاع کردید. من لینک مصاحبهی اقای رضا پهلوی را که او در ان بطور مشخص و قاطع فحاشی به رای دهندگان را محکوم کرده برای شما فرستادم اما شما بجای معذرت خواهی از نسبت دروغ به او مینویسید: ” که همین چند روز پیش علیرضا کیانی فرشگردی سابق و «حزب ایران نوین» امروزی در تلویزیون اینترنشنال با افتخار از این کارها دفاع میکند. آقای کیانی یا امیرحسین اعتمادی از نزدیکان ایشان هستند و شاهزاده با آنها همکاری میکند”.
اقای محترم گفتار و رفتار اقای کیانی و اعتمادی حتی در صورتی که آنها همکار شاهزاده باشند ربطی به شاهزاده رضا پهلوی ندارد، چه آنها سخنگوی او نیستند. از طرفی عذر شما در مورد ندیدن این مصاحبه عذر موجهی برای شما که فعال سیاسی هستید نیست. شما البته مختارید که به روش خود ادامه دهید اما نسبت دروغ به دیگرا ن کاری است غیراخلاقی.
با احترام، آرش
■ پیروز گرامی این چیزها را همه این آقایان سینه چاک اصلاحطلبان حکومتی میدانند و بارها هم شنیدهاند. اینها دنبال جنبش آزادیخواهی مردم با رهبری تشکیلاتی و راهبردی نیستند مردم برای اینها تنها توده بیشکل و قوارهای است که به وقت احتیاج رای آنان امکان به نتیجه رساندن اهداف سیاسی مشخصشان را فراهم کند و دستهبندی و بالا و پایین کردن آمار هم در خدمت همان اهداف است. گوششان توانایی شنیدن صدای مردمی که انزجار خود را به اشکال مختلف ابراز میدارند، را از دست داده است نان قرض دادنشان هم به یکدیگر بیشتر به قوت قلب دادن میماند تا استدلال سیاسی و میبینید که نه به نوشته جناب خسرو پاسخ میدهند و نه به شما. یکی شان هم چندی پیش با دادن نسبتی دروغ به من صحنه را ترک کرد. به نظر میرسد دیالوگ با این دلبستگان مانند کوبیدن میخ در سنگ باشد. فکر کنم احتمالا بزودی به این نتیجه برسید.
با درود و احترام سالاری
■ جناب آرش گرامی. ممنونم بابت لینکی که فرستادید. حق با شماست: آقای رضا پهلوی در این مصاحبه با صدای امریکا بطور مشخص و قاطع رفتار «فحاشی و زننده» را محکوم کردند. اما ایشان خودش میلیونها ایرانی که پای صندوق رأی رفتند را با عنوان شرکت در «سیرک انتخاباتی» معرفی میکند و پزشکیان را «نوکر» خامنهای میخواند. آیا استفاده از این کلمات را شایسته میدانید؟ آیا نباید پذیرفت که حداقل بخشی از افراد دگراندیش، برای خودشان عقل و منطقی دارند و نباید از آنها با کلمات زننده یاد کرد؟!
ارادتمند. رضا قنبری. آلمان
■ جناب فرخنده گرامی - ایشان همین اخیرا در یک سخنرانی ناراضیان و مخالفین انقلابی ۵۷ را «وز وز»- کنایه به مگس - نامیده اند. که مرا به یاد احمدی نژاد انداخت مخالفین را خس و خاشاک نامید. بگذریم
البته مثلا در زمان قاجار ولیعهد نیازی به تحصیلات نداشت و احمدشاه میشد. ولی امروز با توجه به فنون اطلاعاتی گسترده که آگاهی مردم را چند برابر میکند، دانش کلاسیک و تجربه اجتماعی اهمیت فراران دارد. البته بطور کلی حکومت مادامالعمر در این دوران با توجه به در دست بودن رسانه ها برای مردم و آگاهی آنها دیگر کاربرد مثبت ندارد، و غیر از با زور قابل دوام نیست حتی حاکم فرد صالحی باشد. اصولا بشر ظرفیت قدرت بلا منازع و نا محدود زمانی را ندارد و فاسد میشود یا فاسدش میکنند.
ضمنا هیچ حکومتی حتی دورهای چهار ساله هم نمیتواند همه مردمش را راضی نگه دارد، چون همه مردم مثل هم فکر نمیکنند، و منافع و دیدگاههایی متفاوت و حتی متضاد دارند، حتی در کشور های کوچکی مانند سویس و هلند و اسکاندیناوی با جمعیتهای هرکدام حدود ده میلیون - در همان کشورهای کوچک ده میلیونی هم تفکر چپی، راستی، شاه الهی، مذهبی، فاشیستی، دیکتاتوری وجود دارد، ولی به علت داشتن نظام دورهای در هر دوره هریک از گروههای متفاوت برمبنای تعداد رای به قدرت میرسند، و گروهی راضی و گروهی نا راضی میشوند. در انتخابات بعدی ممکن است راضیها ناراضی و ناراضی ها راضی و خوشحال شوند. اما نکته مهم و (خیلی خیلی مهم) این است که رضایت و عدم رضایت گروهها حداکثر هشت تا ده سال بیشتر طول نمیکشد و به سی چهل سال نمیرسد، که جامعه به وسیله ناراضیها منفجر شود.
با احترام کاوه
■ پیروز گرامی، مقایسه میان شرکت در انتخابات با اعتصابشکنی مقایسه کامل و درستی نیست. چون اعتصاب یا برای رسیدن به یک خواسته صنفی انجام میشود یا برای یک اعتراض سیاسی، مانند بستن بازار در اعتراض به کشته شدن تظاهرکنندگان یا به درخواست آقای خمینی در سال ۵۷ قبل از پیروزی انقلاب. چرا مقایسهی درست نیست؟ چون چه کسانی که شرکت کردند و چه کسانی که رای ندادند در اهداف و پاسداشت ارزشها عمدتا هم هدف هستند، اما راههای متفاوتی را برگزیدند. اعتصاب سیاسی اما یک عمل سمبلیک هست و نمیتوان گفت اعتراض را هم میتوان با اعتصاب کردن و هم با اعتصاب شکستن نشان داد. از نظر من و دیگر مشارکت کنندگانی که به پزشکیان رای داند ممانعت از به قدرت رسیدن جلیلی با آن توهمات و خوابهایی که برای افزایش تشنج با جامعه جهانی، ادامه انزوای ایران، ادامه تحریمها و دست اندازی همفکرانش با آن تحجر فکری بر امکانات قوه مجریه کشور، یک دست آورد و یک «نه» گفتن به ادامه روندی بود که سه سال گذشته دنبال شده بود، یک کار مهم بود. کمک به بهتر شدن شرایط برای تقویت جامعه مدنی بود. کسانی که خواستهای بیشتر، ساختاری و یا رادیکالتری دارند نیز با بودن جلیلی در قوه مجریه کار اعتراضها و اعتصابهایشان برای رسیدن به خواستهایشان بهتر پیش نمیرفت.
با احترام/ حمید فرخنده
■ خسرو گرامی، اصلاحطلبان هیچوقت نگفتهاند که انتخابات در ایران آزاد است. اما در همین ساختار و با همین نبودن آزادی واقعی انتخابات و با همین ساختار و قانون اساسی ما روسای جمهور مختلفی داشتهایم که گاه بسیار هم برنامههایشان با یکدیگر متفاوت بوده است. پس چرا اصلاحطلبان در انتخاباتی که کاملا آزاد نیست و تایید صلاحیت کاندیداها با چینش حاکمیت و شورای نگهبان صورت میگیرد شرکت میکنند؟ چون «انتخابات آزاد» صفر و صد نیست. اگر آزادی واقعی انتخابات در ایران داشتیم که دیگر مسئله حل بود و ما با یک نظام غیردمکراتیک روبرو نبودیم. به همین سیاق میشود در مورد آزادی بیان نیز صحبت کرد. ما آزادی کامل بیان و یا مطبوعات و رسانههای کاملا آزاد در داخل کشور نداریم، در عین حال خفقان کامل و سانسور مطلق در مطبوعات کشور نیز برقرار نیست. آیا یک سیاستمدار یا یک حزب سیاسی باید اعلام کند که در سیاست و انتخابات نیمهآزاد شرکت نمیکند و تا زمانی که انتخابات کاملا آزاد شود منتظر میماند؟ یا اینکه اینکه وارد پروسه می شود تا آن صفر را در جهت حرکت به سوی صد ارتقاع دهد؟ پس کسانی که در انتخابات شرکت میکنند با توجه به همین محدودیتها وارد میشوند تا از ظرفیتها برای کشایش سیاسی استفاده کنند. کسانی مانند کیوان صمیمی، علیرضا رجایی، فخرالسادات محتشمی پور همسر مصطفی تاجزاده و صادق زیباکلام (در مرخصی زندان) که خود از هزینهپرداختگان در راه آزادی و دموکراسی در ایران هستند با همین فکر و نیت وارد چنین انتخاباتی می شوند تا بلکه اوضاع سیاسی و اقتصادی کشور را کمی بهتر کنند برای کاهش آلام مردم، برای کمی باز شدن فضای سیاسی کشور تا بشود گامهای بیشتری در آینده به سوی آزادی بیشتر انتخابات برداشت.
آنها بیخبر از محدودیتها و چینش انتخابات از سوی حاکمیت نیستند، اما سیاستورزی خود را میکنند، از امکانات و فرصتهای پدید آمده استفاده میکنند و حداقل نگذارند اوضاع مردم و کشور بدتر از این شود. ضمنا بخاطر وجود مراکز مختلف نظرسنجی در داخل کشور و پیشبینی میزان مشارکت امکان دستکاری در آرای مردم، حداقل دستکاری عمده و تعیین کننده، کاهش یافته است.
با احترام/ حمید فرخنده
■ در تحلیل جامعه نو این گونه آمده است: “اگر تغییر ریل انتخاباتی حاکمیت، نه تحولی منفرد، بلکه قطعهای از پازل تندادن به تغییرات بنیادین برای پاسخگویی به بخشی از مطالبات اصلی اکثریت معترض مردم باشد، انتقال قدرت قوه مجریه از اصولگرایان به رقیب اصلاحطلب، اقدامی لازم اما ناکافی خواهد بود زیرا موفقیت حاکمیت در مهار نسبی یا جدی ابربحرانهای گوناگون کنونی و جلب رضایت اکثریت ناراضی، در گرو موفقیت کابینه پزشکیان است و پیششرط پیشبرد اهداف و برنامههای دولت چهاردهم؛ همسویی و یا حداقل، توقف مانعتراشیهای متعدد نهادهای رسمی مانند قوای مقننه و قضاییه و رفع پارازیت نیروهای نظامی امنیتی و نیز اراده حاکمیت برای کنترل و به مرخصی فرستادن نهادهای غیررسمی قدرت، همانند محفلهای تندروها، گروههای فشار خیابانی، کنترل رسانههای تندرو اصولگرا و ... است.”
ولی سؤال اساسی این است که چه لزومی به آوردن یک کاندیدای اصلاحطلب است اینگونه “رفرم” از بالا را میتوانست با اصولگرایانی مانند لاریجانی هم انجام دهد. آیا حکومت مثل همیشه برای از سر گذراندن بحران دست به این “نرمش” نزده است؟ پاسخش را در شدت کار شکنیها و تهدید و تذکرهایی که شروع شده در آینده خواهیم دید. بی شک درصدی از رای دهندگان اصلاح نظام را قبول ندارند و از ترس (چه خود داشته و چه تزریق شده به آنان) بدتر نشدن اوضاع شرکت کردند. آنها را هم در آمار خود کنار تحریم کنندگان بگذارید و هم چنین چند میلیون از ایرانیان خارج از کشور را. آنگاه اندازه حرارت ناشی از ذوقزدگی شاید دور از واقعیت موجود نباشد.
در ضمن امیدوارم “پاسخ” به خسرو و پیروز گرامی به خاطر یادداشت من نبوده باشد.
با احترام و درود به همه کسانی که دغدغهمند ایراناند
سالاری
■ با تشکر از جناب فرخنده برای پاسخی که به اظهار نظر من دادهاند. شکی نیست که با روی کار آمدن دولت یک شخصیت اصلاحطلب یا نزدیک به اصلاحطلبان وضعیت اجتماعی، سیاسی و مالی چهرههای شاخص اصلاحطلب یا اعتدالی که از او حمایت کردهاند (خاتمی، روحانی، کروبی وزرای سابق مانند جناب ظریف، طیبنیا، آذری جهرمی و ..) و حتی چهره های رده دوم آنها (جلاییپور، عباس عبدی، سعید لیلاز، قوچانی و..) بهتر خواهد شد. اما باید دید وضع زندگی ایرانیان بطور کلی و توسعه اقتصادی، اجتماعی، سیاسی کشور چه میشود؟ رسانهها و مطبوعاتی که عمدتا تحت تاثیر اصلاحطلبان هستند بهتر شدن وضع این شخصیتها را مترادف با بهبود کلی وضع کشور میدانند اما میدانیم که اینطور نیست و موفقیت دولتها در ایران بسته به همراهی مراکز قدرت بالا دستی دارد. دیدیم که خامنهای و هسته سخت قدرت چه بر سر دولتهای دوم خاتمی و روحانی آوردند تا به اظهار صریح ایندو رئیس جمهور اسبق مانع از موفقیت آنها و در عین حال موجب سقوط شاخصهای اقتصادی اجتماعی در کشور شوند.
اما نکته اصلی من آنست که:
- اگر از رفتار و کردار این جناب، آقای دکتر پزشکیان، و گروه همراه ایشان نشانهها و دلایل روشنی داشتیم که هدف ایشان و گروه همراهش از ریاست جمهوری و تشکیل دولت دفاع از حقوق آحاد مردم ایران و قراردادن کشور در مسیر توسعه (اقتصادی، اجتماعی و سیاسی) و بهبود کیفیت مردم ایران است تا نهایتا و در میانمدت و بلند مدت راه برای گذار به آزادیهای مدنی و سیاسی و استقرار دموکراسی مبتنی بر رعایت حقوق بشر در کشور هموارتر شود و در این مسیر ناگزیر است در کوتاه مدت با مراکز بالادستی قدرت هم مماشات و حتی همراهی کند تا مخالفتها و کارشکنیهای آنها را خنثی کند (تقریبا سیاستی که دکتر مصدق در ملی کردن صنعت نفت داشت)، بله باید از چنین شخصیتها و گروه هایی حمایت و پشتیبانی کرد،
- اما اگر این شخصیتها و گروههای همراه آنها ذوب در ولایت بوده و تمام سعی آنها دور کردن بحرانها و عبور دادن رژیم ولایت فقیه از خطر اضمحلال و سقوط بوده و هرکدام شیوه و سیاستی را برای این مقصود کارآمدتر می دانند (اصلاحطلبان سیاست مماشات با غرب و اصلاحات صوری در داخل کشور برای قابل تحملتر کردن زندگی و اصولگرایان با قطع رابطه با آمریکا و کوبیدن بر طبل نابودی اسرائیل و سختگیرها در داخل برای خالصسازی نیروها در دولت و سختگیری علیه زنان و ..) آنوقت آیا وظیفه امثال ما چیست؟
جنابعالی شق اول را فرض میکنید اما تمام شواهد نشان میدهد که نه خاتمی و دولت و اصلاحطلبان همراه او، نه روحانی و اعتدالیون دور و بر او و نه جناب پزشکیان و حامیان او واقعا معتقد به یک دموکراسی کارآمد برای ایران نبوده و برای آن مبارزه نکرده و نمیکنند هدف همه آنها آنطور که اعلام کرده اند استمرار همین ج. ا. و اتصال آن به حکومت جهانی امام زمان است!
اینجا سئوالی که پیش می آید آنستکه ایا در قرن ۲۱ و با ملاحظه تحولات شتابان فناوری و اجتماعی اقتصادی در دنیا ملت ایران چقدر فرصت دارد حکومت این زامبی های متحجر عقب افتاده را تحمل کند بلکه بتدریج خود اینها متوجه شده افکار و رفتار خود را اصلاح کنند. و آیا حمایت امثال ما از اینها (از طریق رای دادن و ..) در نهایت بنفع ملت ایران است یا دور کردن کشور از هدف غایی آن که رسیدن یک جامعه مدنی و سیاسی پیشرفته و استقرار دموکراسی در ایران است.
خسرو
■ آقای قنبری گرامی، از کامنت شما متشکرم. من خودم از واژه “رای گیری” برای ایران استفاده میکنم، چه واژه ” انتخابات” را فقط برازنده رژیمهای دمکراتیک میدانم و نه جمهوری اسلامی که صرفنظر از عملکردش از نظر حقوقی نیز غیر دمکراتیک است. واژه “سیرک” هم را مناسب نمیدانم چون به مانند شما معتقدم که تک تک شهروندان ایران آزاد هستند که در هر رای گیری که میخواهند شرکت کنند یا نکنند، صرفنظر از انگیزه و دلیل. من اگر با شرکت یا عدم شرکت آنان مخالف هستم میتوانم آنها را نقد کنم. انتقاد من از آقای فرخنده بر این استدلال استوار بود که ایشان حق دارد رفتار و گفتار آقای رضا پهلوی و هر فعال سیاسی دیگری را نقد کند، اما رفتار و گفتاری را که فرد مورد انتقاد انجام داده است نه آنکه بدروغ به او نسبت داده شده. فعالین سیاسی چون آقای فرخنده باید در رعایت این امر ضروری وسواس بخرج دهند وگرنه بقول معروف سنگ روی سنگ بند نمیشود.
با احترام آرش
■ با تشکر از توجه سالاری عزیز و جوابیه فرخنده گرامی.
کوتاه سخن کنم و به یک سوال اکتفا میکنم، چرا که سالاری و خسرو جزییات را با دقت شمردند. اما مفید است که فرخنده گرامی از زاویه خود پاسخ دهند که ویژیگی خاص این فرایند اخیر چه بود. آقای فرخنده، اگر جوابیه های خود را مرور کنید احکام شما همچنان کلی و بدون زمان است. لطفا به سوال امروز پاسخ گویید: چرا ملتی زخم خورده، بعد از ۳ سال اعتراضات مترقی (بویژه زنان آزادیخواه)، در حالی که عزمشان به یک نه بزرگ دیگر است را باید مجاب کرد گرد کاندیدایی متحد شوند که تنها خاصیت مثبت او این است که نامش جلیلی نیست. کسی که به حاکمیت پیام میدهد راه جلیلی در برخورد با جنبش زنان کارایی ندارد و من میدانم “اینها را چگونه باید درستشان کرد”. اگر نکات مرا قابل نفی میدانید ولی بیشتر به باز کردن دیدگاه خودتان بپردازید، شاید شما چیزی را میبینید که از دید دیگران پنهان مانده است.
در ضمن به هوش باشیم که دورهای جدید در سیاست دولتی ایران آغاز گشته. بخشی از “اصلاحطلبان” رسما از اصلاحطلبی دست کشیدند و بخش دیگر مصممتر در خواستههای خود شدند. این معادله موجب رویاروییهای غیر قابل اجتناب در آینده خواهد شد. و میدانیم علی خامنهای در کدام سمت ایستاده است.
روزتان خوش، پیروز.
■ پیروز عزیز، اگر شما علیرغم اطلاعات زیادی که پیرامون شخصیت، زندگی، تجارب، منش سیاسی، مبارزات گذشته و نگاه پزشکیان و جلیلی نسبت به مشکلات مبتلابه مردم و کشور منتشر شده هنوز معتقد هستید پزشکیان و جلیلی اختلافشان فقط در نامشان است، من حرف اضافی برای قانع کردن شما ندارم. اما از نظر من نه تنها اسم آنها که رسمشان نیز متفاوت است. کسانی که رای دادند حق داشتند برای قانع کردن مرددها تلاش کنند چون انتخاب پزشکیان و بالا بردن آرای او را به دلایلی که قبلا برشمردم درست میدانستند. از جمله برای التیام همان زخمهایی که شما از آن نام میبرید و برای اینکه مجدا شاهد آن زخمها و سرکوبها نباشیم یا کمتر باشیم. اما آنها نه ادعا داشتند که میتوانند همه را قانع کنند و نه از کسانی که رای ندادند ایراد میگیرند که چرا مشارکت نکردند. به انتخاب همه کسانی که رای ندادند چه پیر چه جوان بویژه دختران آزادیخواهی که رای ندادند احترام میگذارند. همانطور که رای دادن حق است، رای ندادن نیز حق است.
همانطور که اشاره کردم رای دهندگان و رای ندهندگان در بسیاری از اهداف مشترک هستند، اما راههای متفاوتی را برگزیدند. اصلاحطلبان هر تعریف و تقسیمبندی که شما برای آنها ترسیم کنید، دنبال رویارویی با کسی نیستند، بلکه تلاش دارند با اقناع حاکمیت و دیگر نیروهای سیاسی و نهایتا با توجه به توازن قوا بطور مسالمتآمیز و در یک بازی برد-برد به تحولات و تغییرات لازم در سیاست و کارکرد نهادهای حکومتی و مدنی دست یابند.
با احترام/ حمید فرخنده
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|