يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
۱. مشارکت ۴۰ درصدی بسیار پایینتر از میزانی بود که نظرسنجیها پیش بینی کرده بودند. اینکه میزان خطای پیشبینیها بیش از ۱۰٪ است را باید کارشناسان به بررسی و تحلیل پارامترهای سوگیری بپردازند.
۲. تفاوت آرای زیاد میان کاندیداهای اصولگرایان، جلیلی و قالیباف نیز ظاهرا در نظر سنجیها پیش بینی نشده بود.
۳. دور دوم انتخابات بخاطر دوقطبی پزشکیان-جلیلی با شور و هیجان بیشتری در جمعه آینده ۱۵ تیر برگذار خواهد شد.
۴. در شش روز باقیمانده دو وظیفه مهم روبروی دو گروه اصلاحطلب و تحولخواه است؛ اصلاحطلبان و کاندیدای آنها مسعود پزشکیان باید با بسیج نیرو تلاش کنند تحریمکنندگان و مخالفان مشارکت را برای شرکت در دور دوم قانع کنند. از سوی دیگر آن چهل درصدی که شرکت نکردند(اگر میزان مشارکت در بهترین حالت را حدود ۸۰ تا ۸۵ درصد ارزیابی کنیم) کسانی که شرکت نکردند نیز با این سوال مهم روبرو هستند که اگر با عدم مشارکت در دور دوم باعث پیروزی سعید جلیلی شوند، با توجه به خطراتی که پیروزی تندروها برای آینده کشور دارد آنها چگونه میتوانند نقش و سهم خود در پیروزی احتمالی این کاندیدای اصولگرای تندرو را بپذیرند؟ بسیاری از آنها با فرض اینکه پزشکیان به راحتی و بدون مشارکت آنها پیروز میشود تاکنون تلاش داشتند در انتخابات مشارکت نکنند. اکنون عدم مشارکت آنها میتواند عواقب وخیمی برای کشور داشته باشد.
۵. شخصیتهای سیاسی مانند نرگس محمدی که فعالانه عدم مشارکت را تشویق اعلام کردند تا کسانی که مانند مصطفی تاجزاده که در اینمورد سکوت کردند یا میرحسین موسوی و زهرا رهنورد که بیسروصدا از عدم شرکت خود گفتند نیز در این چند روز با تصمیم مهمی روبرو هستند.
۶. نیروهای سیاسی در داخل و خارج کشور نیز که دعوت به تحریم کرده بودند نیز با چالش شخصیتهای سیاسی مشارکت نکننده روبرو هستند. به احتمال زیاد در این چند روز شاهد تغییر صفبندیها و مواضع در صفوف این نیروها(جبهه ملی ایران، برخی نیروهای ملی-مذهبی، همگامی بویژه اتحاد جمهوریخواهان و حزب چپ) خواهیم بود.
۷. به احتمال زیاد محمد خاتمی نقش دعوت و بسیجگری بیشتری برای بالا بردن میزان مشارکت در دور دوم ایجاد خواهد کرد.
۸. مناظره پزشکیان- جلیلی چالشیتر از مناظرههای قبل برگزار خواهد شد.
۹. افراطیهای خارج کشور بار دیگر با توهین و فحاشی به کسانی که برای رای دادن به سفارتخانهها یا کنسولگریهای ایران میرفتند، نمایشی از عدم اعتقاد خود به دموکراسی و دنبال کردن سیاست حذفی را نشان دادند.
۱۰. کاهش آرای باطله از ۱۳٪ در ۱۴۰۰ به حدود ۴٪ نشان از میزان معناداری نسبی انتخابات در مقایسه با دور قبل است. به احتمال زیاد در دور دوم میزان آرای باطله باز هم کاهش خواهد داشت.
■ باز هم شور کاذب انتخاباتی و جو زدگی بر برخی ایرانیان برونمرز حاکم شده و برای رأی ندهندگان شاخه و شانه میکشند، که اگر پزشکیان شکست بخورد فلان و بهمان خواهد شد. این گونه نیست. نخست اینکه پیروزی جلیلی در صورت شرکت نکردن رأی ندهندگان قطعی نیست که چنین هول شما را برداشته است. دوم اینکه، احتمال زیاد میرود که برخی هواداران قالیباف از لج جلیلی به پزشکیان رأی دهند.
سوم اینکه، به فرض رأی آوردن جلیلی اتفاق مهمی نخواهد افتاد، چرا که وی کمابیش همان راه رئیسی را ادامه خواهد داد.
چهارم اینکه، چه تضمینی هست که در صورت مشارکت این باره رأی ندهندگان، وزارت کشور وحیدی و شورای نگهبان خامنه ای آرای پزشکیان را بنام جلیلی نخوانند و اعلام نکنند؟ در آن صورت، آیا رأی ندهندگان هم چوب و هم پیاز را نخواهند خورد؟
پنجم اینکه در صورت پیروزی، پزشکیان چگونه می تواند وزرای “متخصص” خود و در رأس آن ها ظریف را از سد سدید مجلس مرتجع کنونی و رهبری بگذراند و برای شان رأی اعتماد بگیرد؟
ششم، آیا تجربههای خاتمی در ۱۳۷۶، موسوی-کروبی در ۱۳۸۸، و روحانی در ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ کافی نیست که دریابید رئیس جمهور در حکومت اسلامی در حد یک کارگزار رهبر و تدارکاتچی(مانند رئیسی) است؟
هفتم، پزشکیان در صورت پیروزی چگونه میتواند “نهج البلاغه در دست” کوه مشکلات و نابسامانیهای پیش روی داخلی و خارجی را پشت سر گذارد و مردم و کشور را از هزارتوی مشکلات و معضلات بیشمار برهاند؟ و....
پس به عنوان یک شهروند ایرانی به شما و همفکران تان توصیه می کنم، زیاد شلوغش نکنید و بگذارید روند و روال عادی کار پیش برود.
میپرسید رأی ندهیم چه کنیم؟ پاسخ این است که بکوشید در برونمرز ائتلافی حداقلی از نیروها و شخصیتهای سیاسی تأثیرگذار شکل دهید و آن را با فعالان درونمرز پیوند دهید، و در این حین منتظر بمانید تا مرگ خامنهای فرا رسد و با بروز خلاء قدرت اختلافات و جنگ ناگزیر میان بالائیها آغاز شود. جنگی که پزشکیان اگر رئیس جمهور باشد از نخستین قربانیان آن خواهد بود.
شاهین
■ پس انتخاب جلیلی بهتر است چون وضع زندگی مردم خرابتر میشود و در نتیجه زودتر انقلاب می شود!
پیمان نعمتی
■ جناب فرخنده! دلسوزی و دلنگرانی شما برای ایران عزیز قابل تقدیر است اما در تحلیل سیاسی لازم است واقعیتها را در نظر گرفت و احساسات را دخالت نداد. با اعلام نتایج آراء چند نکته روشن شده است:
- کمتر از ۴۰ درصد از جمعیت حائز شرایط رای داده است که به مفهوم یک نه بزرگ به ج. ا. است مخصوصا با توجه به حرفهای خامنه ای در پای صندوق رای که اعتبار و آبروی ج. ا. را موقوف به حضور مردم در انتخابات دانست.
- در همان اقلیت ۴۰ درصد رای دهندگان هم شمار اصلاح طلبان حکومتی و نیز رای دهندگانی که نگران بر سر کار آمدن اصولگرایان و تندروها بودند از شمار هواداران اصولگرایان بیشتر بود. این یعنی اگر اصلاح طلبان و مردم نگران بر سرکارآمدن تندروها نیز انتخابات را تحریم میکردند مشارکت در انتخابات از 25% هم کمتر می بود که رسوائی بزرگی برای خامنه ای و اصولگرایان بود و مشروعیت نظام و نیز دل و جرات آنها به سرکوب مردم را از بین میبرد.
- انتشار رای خامنه ای برای قالیباف در روز انتخابات، که شاید هم تعمدی بوده، و بیفایده بودن آن در تغییر نتیجه به نفع قالیباف نشانه انزوای واقعی خامنه ای نه تنها بین مردم کشور بلکه حتی در بین اصولگرایان و نیز و طرفداران ج. ا. است. این انزوا مخصوصا هنگامی اهمیت پیدا میکند که به اخبار تلاش بی حاصل اصولگرایان قدیمیتر مانند حزب موتلفه، محسن رضایی، روحانیون سنتی و طرفداران قالیباف برای ایجاد ائتلاف بین اصولگرایان و کنار رفتن جلیلی به نفع قالیباف توجه کنیم.
- پایداریها یا حامیان جلیلی را میتوان طالبان شیعی دانست و بنظر نگارنده نیاز خامنه ای به آنها و حمایتی که از آنها میکرد برای کوبیدن و از میان برداشتن هاشمی رفسنجانی و سپس موسوی و خاتمی بود آنها هم به خامنه ای اعتقاد ندارند. معروف است که در روزی که خامنه ای را به رهبری معرفی کردند چند نفر از شاگردان آقای مصباح یزدی نظر او را راجع به خامنه ای جویا میشوند. ابتدا از پاسخ طفره میرود اما با اصرار حاضران در جلسه میگوید “در باره کسی که حتی رسائل (از کتابهای دوره های مقدماتی حوزه های علمیه) را بدون فتحه و کسره از رو نمی تواند بخواند چه میتوانم بگویم”. اما همین فرد بعدها تقیه کرده پای خامنهای را میبوسید.
- اکنون که این گروه بنیادگرا یا طالبان شیعی با چراغ خاموش و زیر لوای حمایت خامنه ای در مجلس و نیز دستگاه های دولتی، به ویژه به دلیل فساد مالی-اداری قالباف، دست بالا را پیدا کرده اند بتدریج دندانهای خود را به خامنه ای هم نشان میدهند و با تمایل او برای کنار رفتن جلیلی به نفع قالیباف مخالفت می کنند.
- با توجه به واقعیت های یاد شده در بالا اصلا بعید نیست این گروه بنیادگرای متوهم که خود را، در پیروی از پدرخوانده فکری خود مرحوم آقای مصباح یزدی، حق مطلق پنداشته جمهوریت و رای مردم در ج. ا. را هم زینت نظام سیاسی و نه عاملی تعیین کننده در مشروعیت آن میدانند در مرحله دوم به راحتی آراء را بنفع جلیلی تغییر دهند. با توجه به اینکه وزارت کشور (با آن وزیری که صلاحیت پزشکیان را حتی برای مجلس رد کرده بود) و استانداریها و دستگاه اداری و صدا و سیما هم تحت نفوذ این طالبان شیعی است پزشکیان هیچ کاری نخواهد توانست بکند و بعید است مردم برای او هم مانند موسوی به خیابان بیاند. بنابراین مجبور خواهد بود برای حفظ موقعیت خود پیروزی جلیلی را پذیرفته و حداکثر آنکه مانند هاشمی رفسنجانی بجای تبریک به جلیلی به خامنه ای تبریک گفته و شکایت به خدا ببرد.
- حتی با فرض اینکه خامنه ای و طرفداران او از ترس قدرت یافتن این طالبان شیعی در مرحله دوم از آراء پزشکیان مراقبت کرده و اور را به ریاست جمهوری برسانند مطمئن باشید این طالبان شیعی با نفوذی که در مجلس، دستگاه های دولتی و نیروهای مسلح دارند مانع از موفقیت او در کوچکترین اقدامات اصلاحی خواهند بود. این کارشکنیها علاوه بر جزمیت خامنه ای در سیاسی خارجی، برنامه هسته ای و دشمنی با آمریکا و تداوم تحریم های جهانی است.
- در نتیجه نباید گرفتار اشتباه راهبردی اصلاحطلبان حکومتی شد. زیرا آنها در اینجا بازی خوردند و بنفع خامنهای عمل کردند. در حالیکه اگر مانند موسوی و تاجزاده، قدیانی، نرگس محمدی، فاطمه سپهری و بسیاری دیگر انتخابات نمایشی را که فاقد حداقل شرایط انتخابات آزاد و منصفانه است تحریم کرده کنار مردم میایستادند نزد مردم اعتبار کسب کرده و در بلند مدت سرمایه سیاسی بزرگتری برای ورود به بازی بزرگ سیاسی گذار به دموکراسی داشتند.
خسرو
■ چنانکه جناب نعمتی نوشتهاند از منظر انقلاب و سرنگونی عدم مشارکت و انتخاب پزشکیان که به معنای تقویت شانس جلیلی است قابل پذیرش است، چون در این منطق «خرابی چون که از حد بگذرد آباد میگردد». اما بخش بزرگی از کسانی که مشارکت نکردند مخالف انقلاب و منطق خرابی بیشتر بهتر، هستند. آنها طرفدار تحولات یا اصلاحات ساختاری و گذار مسالمتآمیز هستند. اما در صورت پیروزی جلیلی راه تحولات مسالمتآمیز در کشور سختتر میشود.
در عرصه خارجی نیز امکان درگیر شدن ایران در جنگ لبنان و در صورت رویکار آمدن دونالد ترامپ فروش نفت برای ایران سختتر میشود و فشار اقتصادی بیشتری بر مردم ایران وارد میشود. مردم عاصی و گرفتار سختیهای اقتصادی و فرار بیشتر مغزها چگونه به بهتر شدن وضعیت سیاسی و تغییرات سیاسی رادیکال و همزمان مسالمتآمیز را بیشتر میکند؟
حمید فرخنده
■ با درود به آقای شاهین.
ظاهرا آقای فرخنده و نعمتی فراموش کردهاند که اگر پزشکیان میتوانست اصلاحاتی برخلاف میل خامنهای انجام دهد و قادر بود ورای کارکرد خامنهای عمل کند، هیچگاه شورای نگهبان صلاحیت وی را تآیید نمیکرد. شما آقایان فکر میکنید خامنهای یکشبه دمکرات شده است و اجازه میدهد کسانی که با وی کوچکترین زاویهای دارند در جایگاه رئیس جمهور قرار گیرند.
دوستان بهتر است کشتار ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱ و رویکرد غرب و اسرائیلستیز نظام ولایت فقیه را دوباره مرور کنید و از توهم دست کشید! ممکن است دیکتاتور با این انتخابات دوباره شماری را فریب دهد اما در بر همین پاشنه خواهد چرخید.
شهرام
■ من تعجب میکنم از آقای فرخنده محترم و همفکران ایشان. در مورد رأیگیری در ج.ا. چنان استدلال میکنند انگار که انتخاب بین مکرون و لوپن در فرانسه است. در خوشبینانهترین حالت حداقل دو دهه است که در ج.ا. انتخابی وجود ندارد. صحنه آرایی شورای نگهبان (بخوانید خامنهای) صرفا یک بازی کهنه است. من از تکرار صحبتهای آقایان شاهین، خسرو و شهرام خودداری میکنم. لابد فرق تاثیر جلیلی و پزشکیان در نقش رئیس جمهور این است که در شلیک به مردم ۸۰٪ مغز و ۲۰٪ پا یا ۶۰٪ مغز و ۲۰٪ قلب و ۲۰٪ پا نشانه گرفته خواهد شد! تحلیل روزنه گشایان یا راه گشایان در یک حکومت توتالیتر مافیایی با ماسک شیعی-اسلامی هیج محلی از اعراب ندارد.
اقبال
■ من راستش به وجود این مقدار توهم در این جماعت معتقد به اصلاح نظام باور ندارم. اسراییل ستیزی به بهانه دفاع از مردم فلسطین، نگاه مثبت به چین و روسیه و نپرداختن به جنایات آنان، محور مقاومت دانستن سپاه و بازوهایش در منطقه، نفی هر نوع تحریم نظام اسلامی به خاطر شرارتهایش علیه مردم ایران و صدور تروریسم به جهان. در مجموع سوزنی به رژیم زدن و خنجر تشتت به اتحاد مخالفین آن و متهم کردن آنان با الفاظی مانند برانداز طرفدار خشونت و انقلاب قهرآمیز. آیا میشود اینها را جزو اپوزیسیون دانست؟ اگر چنین است پس باید به محمد جواد ظریف و امثالش خوشامد گفت. این جماعت هرگز به مردم نگاه نمیکنند و در تمام این سالها هر تحولی در جامعه مدنی را که مردم با خون دل رقم زدند به حساب اصلاحطلبان در قدرت که لیاقت رای مردم را نداشتند و به آنها پشت کردند مینویسند. همیشه دل به کرشمه ای از بالا بسته اند وقتی سراب نشانشان میدهند فورا مشک برداشته و راهی بیابان میشوند و همه را بدان سو دعوت میکنند. با این خصوصیاتی که بر شمردم جای اینان واقعا در کدام جبهه است و دعوتشان از مردم برای شرکت در بازی و نمایش رژیم بعد از هر بار تودهنی خوردن از نظام توتالیتر از چیست؟ لابیگری چه آگاهانه و چه ناآگاهانه و غیر مسقیم با هر ژست و شمایلی خلاف منافع ملی ست.
به امید ایجاد بدیلی در خور ملت ایران برای گذر از این وقفه تیره تاریخ سرزمینمان و با درود به مبارزان راه آزادی
سالاری
■ جناب اقبال عزیز. شما «تعجب میکنید از آقای فرخنده محترم و همفکران ایشان» (مثل من). متقابلأ من هم تعجب میکنم از اینکه در ساحت سیاسی ایران، شما تفاوت دو کاندید را چیزی جز «شلیک به مردم ۸۰٪ مغز و ۲۰٪ پا یا ۶۰٪ مغز و ۲۰٪ قلب و ۲۰٪ پا» نمیبینید. اگر منظور بحث و بررسی و تعمیق موضوع باشد، باید هر دو کس به سهم خود قدم به جانب یکدیگر بردارند.
ما بدان مقصد عالی نخواهيم رسيد / هم مگر پيش نهد لطف شما گامی چند
با احترام. رضا قنبری ـ آلمان
■ اگر آقای پزشکیان رئیس جمهور شود و بتواند کابینه نسبتا خوبی تشکیل دهد میتواند اقتدارگرایانی که صحنه را باختهاند و از کمترین حمایت مردمی برخورداند، را پس بزند. در دل کشمکشی که از قبل قابل پیشبینی هست، میتواند حرکت بزرگ ملی و گذار به دمکراسی متولد شود.
با احترام یزدانی
■ آقای قنبری عزیز، از نکته شما متشکرم. با توجه به فرهیختگی شما مطمئنام که کنایه مرا درک کردهاید. آقای عبدالرضا رحمانی فضلی وزیر کشور دولت روحانی که مورد حمایت و وثوق اصلاحطلبان بود در جواب این سؤال که چرا به سر معترضان شلیک شده گفت به پا هم زدهاند. پروپاگاندای حکومتهای توتالیتر چنان پیچیده است که بسیاری حتی افراد فهمیده و با حسن نیت تمام در دام آن افتاده و غیر مستقیم همان نتیجهای را حاصل میکنند که حکومت توتالیتر میخواسته اما مستقیما توان آن را نداشته است. راه برون رفت از این دور باطل که ایران عزیزمان را به ته دره میکشاند، بازی نکردن در چیدمان و صحنه آرایی ج.ا. است. این وظیفه اپوزیسیون است که زمین بازی را بچیند و قواعد بازی را بگذارد و ساختار تبهکار و حاکم خودکامه را متعجب و دست پاچه کرده و به عقب نشینی یا حداقل به انفعال بکشاند. در زمین ج.ا. بازی نکنیم.
با احترام بهرام اقبال
■ آقای فرخنده گرامی، با بیشتر نکته به نکتههای شما موافق یا تا حدودی موافقم. مشکل اصلی نوشته شما را در آنچه ننوشتید میدانم. که اگر این بازی جدید هیچگونه ظرفیت “اصلاحات” یا تعامل با مردم را نداشته باشد چرا هزینه آن به مردم تحمیل شود؟ بیان تحلیلی این نظر را در نوشته خسرو عزیز یافتم پس نیاز به توضیح بیشتر نیست.
امروز دو رویکرد از طرف نیروهای دمکراسی خواه به انتخابات وجود دارد، از نظر من احترام به هر دو نظر ضروریست، در کلام، در محتوا و در عمل. کامنت آقای قنبری بجا و متین است و از ایشان سپاسگذارم.
اعتراف کنیم که یافتن مسیر های خشونت پرهیز مبارزه در شرایط امروز ایران و حکومت توتالیتر و خونریز کار آسانی نیست. مواضع ما میتواند همسانی با افراطی های راست از یک طرف و تسلیم طلبان به رژیم ج.ا. از طرف دیگر داشته باشد، ضروریست که جانب انصاف و امانت داری را بجای آوریم.
نتیجه گیری کلی از مجموعه رخداد های اخیر کمبود مرکزیت تشکیلاتی اپوزسیون دمکراسی خواه است که دیگر عزیزان به آن اشاره کرده اند. بیاییم و در هر فرصتی به این مهم بپردازیم.
با احترام، پیروز
■ آقای اقبال گرامی، شما نباید بیخبر باشید که وزیر کشور باید با موافقت رهبر تعیین شود و آقای روحانی نیز گرچه مورد حمایت اصلاحطلبان بود، خودش اصلاحطلب نبود و نوعی اصولگرای معتدل بود. اگر میخواهید در مورد یک رئیس جمهور اصلاحطلب قضاوت کنید باید ایستادگی محمد خاتمی در افشای قتلهای زنجیرهای در وزارت اطلاعات را در نظر داشته باشید. از همه اینها گذشته فرض کنید سختگیریها در مورد گشت ارشاد و احتمالا ماجرای دردناک ضرب و شتم دختران و جوانان کشور در خیابانها تکرار شود، در اینصورت بهتر است رئیسجمهوری در رأس کار باشد از طایفه و جنس رئیسی که از چنین سرکوبی حمایت میکند و آن را سازمان میدهد یا فرد صادقی مثل پزشکیان که با آن مخالفت میکند و حتی اگر کاری از دستش ساخته نباشد نمک بر زخم مردم نمیپاشد و ابراز مخالفت میکند یا حداقل در بالا در سرای قدرت با موافقان سرکوب مخالفت میکند؟ همین فرق میان این دو نوع رئیس جمهور درمورد اساتید و دانشجویان اخراجی و دستگیری مخالفان و منتقدان و روزنامهنگاران نیز وجود دارد. همینکه اداره امور کشور دست عدهای ارزشی نالایق و رانتخوار باشد یا توسط متخصصان و کارشناسان و فرزندان لایق مملکت باشد، بهتر برای مردم و کشور و امید به آینده و عدم فرار مغزها یا حداقل کاهش آن نیست؟ حتی همین آقای روحانی گرچه نتوانست موضوع حصر را حل کند اما وزیر بهداشتش را واداسته بود هر هفته با میرحسین دیدار کند و گزارشی از وضعیت او همسرش برایش بیاورند. شاید اصلا نباید شعار رفع حصر که در اختیارش نبود را اصولا بدهد تا اینکه توقع در مورد کاری که در توانش نبود ایجاد کند.
ضمنا درست است که مشارکت پایین بود، اما دقت کنید که در بهترین و آزادترین انتخابات نیز تقریبا در ایران و کشورهای مشابه حدود ۲۰٪ در انتخابات شرکت نمیکنند. پس در حقیقت حدود ۴۰٪ در انتخابات شرکت نکردند که البته عدد بسیار مهمی است. اما دقت کنید که ریزش شدیدی در آرای اصولگرایان شده و کسانی که در ۳۰ تا ۴۰ درصد مشارکت همیشه برنده بودند حتی در این حد از مشارکت از کاندیدای اصلاحطلب شکست خوردند. کاندیدای تقریبا ناشناسی برای بخش بزرگی از مردم که موفق شد در عرض سه هفته و با امکانات کم در مقایسه با سایر کاندیداها نفر اول شود. این یعنی کاندیدای اصلاحطلبان توانسته بخش بزرگی از آرای پایه رای اصولگرایان را نیز بخود اختصاص دهد. یعنی با وقت و امکانات کم هنوز هم اصلاحطلبی و تحولخواهی مشارکتی در ایران جایگاه دارد.
با احترام/ حمید فرخنده
■ تمام نبوغ حاکمیت مشروعه ولایت مطلقه فقیه شیعی در تائید ۶ کاندیدا به کار گرفته شد تا میزان مشارکت نسبت به سال ۱۴۰۰و ۱ ۴۰۲ بالا رود ولی چنان نشدو بار دیگر مردم با عمل خود نشان دادند:اصلاح طلب، اصول گرا، دیگر تموم شد ماجرا! حالا باید تحلیل ها در این جهت معطوف کردند که؛
- حکومت مرتجع چه هدفی برای دور دوم در جمعه ۱۵ تیرماه دارد با توجه به حمایت قالیباف از سعید جلیلی؟ به نظر میرسد هنوز حکومت با این ترفندها و ترساندن مردم از سعید جلیلی و هواداران قالیباف و دیگر کاندیدهای اصولگرا که می توانند از مسعود پزشکیان اصلاحطلب حکومتی پیشی بگیرند. نیروهای مصمم که میگویند؛ جمهوری اسلامی نمیخایم نمیخایم!! را به حوزههای انتخاباتی جلب کند. این به معنی آنست که هنوز مشارکت پائین ۳ «انتخابات» آخر حکومت را وادار به «پذیرش» انعطاف موقت کرده که بتواند خود را از سقوط حتمی نجات دهد.
- وظیفه آزادی خواهان و راهیان تمام جنبش های موجود در ایران به خصوص «زن، زندگی، آزادی» خویشتن داری و پرهیز از واکنش های احساسی به رفتار و کنش های مصلحتی حکومت می باشد. و جز تعطیل «انتخابات» قلابی و تشکیل نهاد مستقل انتخابات برای برگزاری انتخابات آزاد با شرکت نمایندگان تمام نیروهای مردم سراسر ایران به هیچ بازی حکومتی وقعی نخواهد گذاشت از شرکت در «انتخابات» ۱۵ تیرماه نیز خودداری خواهند کرد.
آزادی، آزادی، آزادی....
کامران امیدوار پور
■ آقای اقبال و پیروز گرامی. ممنونم از پاسخ ارجمند شما. شاید توجه به دو نکته جالب باشد.
ول اینکه، در انقلاب ۵۷ تقریباً «تکصدایی» حاکم بود و اگر نظرات دیگری (مثلأ از طرف شاپور بختیار) مطرح میشد، در هیجان و هیاهوی دهها ملیونی مردم گم میشد. اما امروزه، سطح فکری جامعه و صنعت ارتباطات به قدری بالاست که انواع و اقسام افکار، اطلاعات و نقطهنظرها مطرح میشوند. در چنین شرایطی، مسؤلیت بررسی نظرات و استدلالها چند برابر میشود. من خوشببن هستم که ملت ما به این مسؤلیت بزرگ آگاه است و این آزمون را با سربلندی طی خواهد کرد.
نکته دوم مربوط است به بازی در زمین حریف. الان آمریکاییها یا باید ترامپ رأی بدهند، یا به بایدن. راه سومی جز تحریم انتخابات نیست. اما مگر این دو نفر، جز برگزیدگان شرکتهای بزرگ نفتی یا اسلحهسازی یا مولتی میلیاردرها هستند؟! من گرچه خودم منتقد رادیکال «امپراطوری دلار» هستم، اما چارهای جز این نمیبینم که در همین سطحی که امکان انتخاب هست، بهترین حالت را برگزینیم، چه در آمریکا، چه در ایران و کشورهای دیگر. «تحریم» موقعی کارساز است که بتواند «مهر خود را بر جریانات بکوبد». در آمریکا «تحریم انتخابات» نمیتواند فعلأ راه سومی را بگشاید. در ایران، قبول دارم که موضوع بسیار پیچیدهتر است.
سالم و موفق باشید. رضا قنبری ـ آلمان
■ آقای امیدوارپور، «ترساندن از جلیلی نیست»، جلیلی واقعا ترس دارد. چراکه سخن کوتاه است و انتخاب روشن: اگر جمعه ۱۵ تیر به پزشکیان رای ندهیم جلیلی، طالبان ایرانی رئیسجمهور میشود. احساسات کسانی که بخاطر کشتارها و کور کردن جوانان معترض انتخابات را تحریم کردند قبل در و احترام است. اما همانطور که آقای قنبری نیز اشاره کرده است در روز انتخابات منطق ریاضیات و دو دوتا چهارتا هست که عمل میکند. جلیلی و همراهانش خواب بدی برای اقتصاد ایران، سیاست خارجی و مسائل فرهنگی و موضوع حجاب دارند. اگر کسی نمی خواهد فرق بین خاتمی و پزشکیان را با جلیلی و همراهانش مانند رائفیپورها و حمید رساییها را ببیند، انتخاب و مسئولیت خودش است.
با احترام/ حمید فرخنده
■ آقای فرخنده، از خاتمی تا احمدی نژاد، از روحانی تا رئیسی، و هرکس که ۱۵ تیرماه رسما «رئیس جمهور» شود فقط جزئی از کل حکومت تمامیت خواه و هزار لای ولایت مطلقه فقیه ست که حکومت برای منافع و بقای خود محال ست که به کسی خطرناکتر از نوع احمدنژاد یا رئیسی یا جلیلی یا دیگر موجودات ناشناخته پشت صحنه مجال دهد که منافع فردی یا گروهی خود مثل حجتیه را به پیش برند. دستیاری های حکومت در سراسر منطقه از یمن تا عراق، سوریه، لبنان و.. حکایت از سیستم عظمت طلب شیعی ست که سپاه پاسداران و اطلاعات آن به منزله بزرگترین بنگاه اقتصادی، نظامی امنیتی ستون فقرات آنست و به قول زنده یاد مهندس سحابی این آدمکشان برای حفظ منافع خود و حکومت از کشتار میلیونها نفر هم باکی ندارند. به این دلایل هیچ فردی خطرناک تر از این سیستم مافیائی هزار لا نیست که مردم خوب تشخیص دادند. زنگ تفریح دوران خاتمی فرصتی برای باز سازی و تجدید قوای هستهی سخت حکومت شد. چه درست که دوم خردادی های در «انتخابات» ۸۴ شرکت نکردند. دیدیم که سپاه و اطلاعات چه وحشی تر در ۸۸ عمل کرد. در ۹۶، ۹۸ و بعد هزار بار بدتر.. فقط آزادی
کامران امیدوار پور
■ خلاصهٔ مقالهٔ آقای فرخنده تا آنجایی که من متوجه شدم راهکار به طرفداران شرکت در انتخابات: تلاش اصلاح طلبان از جمله محمد خاتمی برای قانع کردن تحریم کنندگان، امثال موسوی و تاجزاده به شرکت در انتخابات به نفع پزشکیان با گفتمانِ خطراتی که پیروزی تندروها برای آینده کشور دارند و پیشگوییِ: چالش شخصیتها و جریانات سیاسی تحریم کننده در دور دوم انتخابات همچنین کاهش آرای باطله، و در عین حال شورو هیجان و چالشی تر شدن مناظرهها و انتخابات است.
هرچند تمامی این گفتمانها جای بحث های بسیار زیادِ اجتماعی و سیاسی دارد، اما نکتهای که همیشه در گفتار های آقای فرخنده برایم جلبِ توجه می کند و قبلاً هم اشاره کردهام، روش استفادهٔ ایشان از اعداد است.
ایشان در دور اول انتخابات شرکت کنندگان را ۴۰٪ در نظر میگیرند.(با در نظر گرفتنِ اینکه رژیم دست به آرا نبرده باشد) ولی توجهای به آرای باطله که ۴٪ است و جمع رای دهندگان را که در اصل ۳۵٫۹٪ است نادیده می گیرند، اما درجا ۲۰٪ از تعداد رای ندهنده را از سمت تحریم کنندگان کثر میکنند بابت عدم مشارکت نکردن طیفی از جامعه، بدون در نظر گرفتن خواستهای آنان و علل عدم شرکت آنان، تا بتواند به رقم ۴۰ـ۴۰ مساوی برای تحریم کنندگان و طرفداران سیستم سیاسی موجود برسد.
آقای فرخنده فرد بیسوادی نیستند که ضعف این چنینی را به حساب نادانی ایشان از عدد و رقم بگذاریم، بلکه سؤالی مطرح می شود که آیا ایشان به دنبال تبلیغِ مصلحتهای سیاسیِ باورهای خود میباشند و یا به دنبال نزدیکی به حقیقت و نمایان کردن واقعیتها و ارزیابیِ عینی از اتفاقات؟
سلمان گرگانی
■ کل آرا: ۲۴۷۳۵۱۸۵ / رأی مسعود پزشکیان: ۱۰۴۱۵٩۹۱ / سعید جلیلی: ۹۴۷۳۲۹۸ /محمدباقر قالیباف: ۳۳۸۳۳۴۰ / مصطفی پورمحمدی: ۲۰۶۳۹۷ / آرا باطله ۱.۵۶۱۵۹
تمام آمارهای داده شده بطور عجیبی قابل تقسیم بر ٣ است. احتمال اینکه اتفاقی همه این ارقام مضرب ٣ باشند فوقالعاده ضعیف (زیر نیم در صد) است. پیداست که رقم مشارکت یک سوم آمار داده شده یعنی کمی بیشتر از ١٣ در صد است. برای بالا بردن میزان مشترکت همه ارقام واقعی را ضربدر ٣ کردهاند. یعنی همه تحلیل ها بر اساس این آمارنادرست است. این یک رسوایی بزرگ برای رژیم است و یکی باید رسما توضیح بخواهد.
با احترام، رنسانس
■ خطای راهبردی ئی که جناب قنبری و فرخنده و همفکران شان مرتکب میشوند این است که انتخابات ریاست جمهوری در ایران را با آمریکا و فرانسه و دیگر کشورهای دمکراتیک مقایسه میکنند، درحالیکه در آن کشورها نامزد ریاست جمهوری ئی که رأی بیشتر مردم را به دست می آورد، شخص اول کشور خواهد شد. در صورتی که در ایران “رئیس جمهور” فقط رئیس قوه مجریه است و بس. رئیس جمهوری که حتی نمیتواند وزرای مهم دولت خود مانند وزارت خانههای خارجه، کشور، آموزش و پرورش، علوم، دفاع، ارشاد و.. را بدون خواست رهبر برگزیند. آیا هیچیک از کشورهای دارای نظام جمهوری ریاستی “آقا بالاسری” بنام رهبر دارند؟
شاهین
■ جناب شاهین عزیز.
تفاوتها را در نظر دارم. آنچه عمومیت دارد این است که «سیاست» عبارت از توجه به محدودیتها و حرکت علیرغم موانع است. به ندرت کسی در سیاست «چک سفید» دارد.
موفق باشید. رضا قنبری ـ آلمان
■ جناب شاهین گرامی، اتفاقا انتخابات در ایران گاه اگر از فرانسه و امریکا مهمتر و سرنوشتسازتر نباشد کمتر نیست، چرا؟ چون در امریکا، فرانسه و کشورهای مشابه دموکراسی نهادینه شده است، اما در کشوری مانند چون این نهادینه شدن وجود ندارد گاه دوراهیها و فرصتهای انتخابی مانند انتخابات پیشرو در روز جمعه ۱۵ تیر برای کشور ما و مردم ما بسیار مهم میشود و اینکه چه کسی رئیسجمهور میشود برای کشور درحال گذار ما آثار درازمدت دارد. نهایتا همانطور که آقای قنبری نوشتهاند باید واقعگرایانه محدودیتها را دید. همه کشورها در یک پروسه تدریجی به دموکراسی دست یافتهاند.
با احترام/ حمید فرخنده
■ جناب فرخنده، بفرمائید چگونه در کشوری که رهبری مطلقه فردی و دیگر نهادهای انتصابی قدرتمند بر آن حاکم هستند، میتواند انتخابات ریاست جمهوری مهمتری از آمریکا و فرانسه و.... برگزار کند؟ کدامیک از این کشورها یک نهاد بالادستی دارند که دارای حق وتو در همه امور کلی و جزئی ست؟ آیا انتخابات “پر شور” ۱۳۷۶ و ۱۳۸۰ ِمنجر به انتخاب و انتخاب دوباره خاتمی، و انتخابات “نیمه پرشور” ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ منجر ِبه انتخاب روحانی توانستند به دستآوردهای پایداری منتهی شوند؟
شاهین
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|