يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ - Sunday 22 December 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 23.06.2024, 14:20

دو تردید و یک پاسخ برای مشارکت


حمید فرخنده

دو گروه عمده که معمولا در سال‌های ۷۶، ۸۸، ۹۲ به کاندیدای اصلاح‌طلبان و یا نزدیک به آنها رای می‌دادند در انتخابات مشارکت نخواهند کرد و یا هنوز مردد هستند. گروه اول کسانی که بعد از سرکوب‌های دی ۹۶، آبان ۹۸، سرنگونی هواپیمای اوکراینی و دروغ‌هایی که سه روز به مردم گفته شد با تعریف یک مرز اخلاقی برای خویش با خود عهد کرده‌اند دیگر در انتخاباتی که در جمهوری اسلامی و با ساختار موجود انجام می‌شود شرکت نخواهند کرد. مدیریت غلط کرونا و جلوگیری از واردات واکسن و نهایتا سرکوب‌ها در جریان جنبش زن زندگی آزادی در ۱۴۰۱ و انتخابات‌های خالص‌سازی شده مجلس در ۹۸، ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ و مجلس ۱۴۰۲ نیز آنها را در تحریم یا عدم مشارکت مصصم‌تر نیز کرده‌است.

گروه دوم کسانی هستند که بیشتر از زاویه فایده‌گرایی و عدم کارآمدی حاکمیت دوگانه مخالف مشارکت هستند. می‌گویند گیریم که پزشکیان به عنوان رئیس جمهور برگزیده شد، از فردای ورود او به پاستور کارشکنی‌ها آغاز می‌شود. اگر هم با اقداماتی مانند واردات واکسن یا تصویب پیوستن به FATF موافق باشند چون بدست یک رئیس جمهور اصلاح‌طلب قرار است انجام شود چوب لای چرخ می‌گذارند و مخالفت می‌کنند، ریش و قیچی دست خودشان باشد شاید امور بهتر هم به نفع مردم و مملکت پیش برود و جنگ قدرت در بالا نیروها و امکانات کشور را وارد درگیری فرسایشی و هرز رفتن نکند. این نگاه و یکدست سازی قدرت که از ۱۴۰۰ اجرا شده بود البته در عمل شکست کامل خورد.

البته این به این معنی نیست که گروه دوم دغدغه اخلاقی به‌خاطر اتفاقات تلخ روی‌داده ندارند یا گروه اول عدم کارآمدی را نیز از دلایل عدم مشارکت خود، نمی‌دانند.

ضمن احترام به انتخاب گروه اول و دغدغه‌های اخلاقی آنها، استدلال آنها این اشکال را دارد که بودن یک رئیس از طیف جمهور اصلاح‌طلب و سرکوب یک جنبش و حرکت اجتماعی و اعتراضی و یا دستگیری مخالفان و ادامه حصر از سوی حاکمیت را معادل تایید این سرکوب یا بگیر و ببند و ادامه حصر از سوی آن رئیس جمهور می دانند. در تیر ۷۸ آقای خاتمی و دولتش پشت سرکوب دانشجویان و حوادث کوی دانشگاه تهران نبودند. همچنین اظهارت رحمانی فضلی وزیر کشور روحانی در مورد سرکوب معترضان قابل دفاع نیست، اما فرماندهی نظامی و انتظامی کشور و اصولا تصمیم در مورد سرکوب‌ها و دستگیری‌های مخالفان سیاسی و یا روزنامه‌نگاران منتقد در اختیار رئیس جمهور نیست. از این‌گذشته چرا عده‌ای مشارکت در انتخابات و برگزیدن یک رئیس جمهور اصلاح‌طلب را به منزله چک سفید امضا دادن به حاکمیت برای اینکه هر‌کاری و هر سرکوبی می‌خواد بکند، می‌دانند؟!

چگونه می‌شود شعارگونه رای دادن برای بهبودی وضعیت زندگی، مدیریت کارشناسانه امور کشور و گشایش نسبی فضای سیاسی را معادل مهر تایید زدن بر وقایع تلخی و خونریزی احتمالی بعدی که سرکوبگران باعث آن هستند، دانست؟ اتفاقا کسانی که رای می‌دهند برای از بین بردن تیغ سرکوب یا حداقل کند کردن آن تیغ به پای صندوق‌های رای می‌روند. با چه استدلال منطقی می‌توان رای دادن را تایید آن خون‌ریزی‌ها، زندان‌ها و ادامه حصر دانست؟رای دهنده‌‌ها برای ادامه دادن به این سیا‌هکاری‌‌ها رای داده‌اند یا برعکس برای خاتمه آنها؟

از فردای روز رای‌گیری نیز حاکمیتی که به خواست مردم گردن نمی‌نهد مقصر است، نه رئیس جمهوری که به خاطر محدودیت‌های قانونی و فراقانونی فرضا نتوانسته به همه وعده‌های خود عمل کند. اینکه حکومت در انظار داخل و خارج نمایش مشارکت و پشتیبانی مردمی می‌دهد تا آنجا معتبر است که به خواست‌های مطرح شده در آن مشارکت گردن نهد. به میزانی که از گردن نهادن به خواست مردم دوری کند آن نمایش مشارکت نیز به اعتراض و مخالفت تبدیل می‌شود.

پس حتی اگر از زاویه اخلاقی هم نگاه کنیم، تلاش برای بیشتر نشدن کشته‌ها یا کمتر شدن اخراج‌ دانشجویان و اساتید و کاهش ندانم‌کاری‌های مدیریتی عملی اخلاقی‌تر است تا واگذار کردن عرصه مدیریت کشور به نالایقان.

ایراد گروه دوم یعنی بی‌حاصل حتی زیان‌بار بودن مشارکت بخاطر جنگ فرسایشی حاکمیت دوگانه و اتلاف منابع و وقت، اتفاقا واردتر است. چراکه شاهد مثال مانند دور دوم دولت‌های خاتمی و روحانی را دارد. که منتقدین می‌توانند ایراد بگیرند مشکلات جنگ فرسایشی حاکمیت دوگانه هست، که بنظر نمی‌آید با توجه به تجربه حکومت از حاکمیت یکدست و همچنین چینش تایید صلاحیت‌های این دوره از سوی شورای نگهبان، این‌بار چندان مشکل‌ساز باشد.

البته تمایل به عدم مشارکت به نوعی در تجربه تعامل دولت‌های خاتمی و روحانی با هسته سخت قدرت نیز ریشه دارد. اگر هم محمد خاتمی و حسن روحانی در دور‌ه دوم ریاست جمهوری خود که دوره کارشکنی‌های فراوان و بن‌بست برای این دو‌ دولت بود از مقام خود کناره‌گیری کرده بودند این سنت را میان طیف اصلاح‌طلبان پایه‌گذاری کرده‌ بودند، که به احترام آرای مردم آنگاه که کاری نمی‌توانند از پیش ببرند، زمانی که می‌‌بایست نظاره‌گر سرکوب مردم بدون توان برای جلوگیری از آن باشند و آنگاه که با تناقض قدرت و مسئولیت در حاکمیت روبرو می‌شوند، استعفا می‌دهند. کناره‌گیری آنها سرمایه‌ای می‌شد برای حفظ بهتر اعتبار اجتماعی برای سیاست‌ورزی کارآمدتر در آینده. چنانکه عدم مشارکت خاتمی در انتخابات ۱۴۰۲ مجلس، به ترمیم اعتبار او در افکار عمومی منجر شد.

به جز مهدی بازرگان که پس از ۹ ما نخست‌وزیری دولت موقت در آبان ۵۸ پس از اشغال سفارت امریکا استعفا داد، در فرهنگ سیاسی ایران پس از انقلاب و حتی از زمان معنی‌دار شدن انتخابات از دهه ۷۰ به بعد که از حالت مناسکی خارج شد، این اقدام از جانب سیاستمداران حتی هنگامی که به بن‌بست رسیده‌اند، بکار گرفته نشده است. رسمی که در بسیاری از دیگر کشورها جا افتاده است و ابزار اعتراضی مهمی است بدون هزینه سیاسی بالا.

استعفا یعنی احترام به آرای رای مردم، پاسداشت انتخاب و ارزش‌هایی که آنها را به پای صندوق‌های رای آورده بود، یعنی خط قرمز برای خود قائل بودن و زیر بار هر زورگویی از سوی هسته سخت قدرت نرفتن، یعنی پاسداشت حاکمیت قانون، همان قانون اساسی موجود بدون درگیر شدن با هسته سخت قدرت. یعنی درازمدت فکر کردن و سرمایه سیاسی خود را به ثمن بخس نفروختن و حداقل تسلی بخشیدن به رای‌دهندگان سرخورده از عملی نشدن وعده‌ها. یعنی اصول و پرنسیپ سیاسی داشتن، که بدون آنها حاکمیت نیز رقیب را جدی نمی‌گیرد. نهایتا، کناره‌گیری از قدرت پیش از پایان دوره ریاست جمهوری، به مثابه بازپس‌گیری رای مردم است بدون تنش و یا خروج از اصلاح‌طلبی.

در اهمیت استفاده از استعفا یا کناره‌گیری از قدرت همین بس که چه در دور دوم خاتمی و چه در دور دوم روحانی هرگاه که زمزمه به بن‌بست رسیدن رئیس‌جمهور و لزوم کناره‌گیری او  از سوی برخی از اصلاح‌طلبان مطرح شد، نگاه همان هسته سخت قدرت این کار نکوهش و «فرار از مسئولیت» خوانند! هم هر ۹ روز برای محمد خاتمی یک بحران تازه می‌آفریدند هم طرح «خروج از حاکمیت» را گناه کبیره ارزیابی می‌کردند. اگر برای ورود به انتخابات باید خط قرمز و شروط خود را داشت، برای ماندن در حاکمیت نیز باید خط قرمز داشت و هر فشار و محدودیتی را تحمل نکرد. ماندن در پست ریاست جمهوری درحالیکه شأن و احترام آن مقام که آرای مردم را پشتوانه خود دارد رعایت نمی‌شود، سوختن و ساختنی است که از سوی رای دهندگان توهین و بی‌توجهی به آرای خود تلقی می‌شود. آنها بخاطر  انتظارات و انجام برخی اقدامات به رئیس جمهور اصلاح طلب می‌دهند، نه اینکه که رئیس‌جمهورشان دست بسته در قدرت بماند و زیر بار هر فشار و محدودیتی برود.

بدون شک نبود سنت استعفا و ماندن در حکومت به هرقیمت تا پایان دوره هشت‌ساله، در تشویق مخالفان و مرددان به عدم مشارکت موثر است. مسعود پزشکیان اعلام داشته است اگر پیروز شود درصورت کارشکنی‌ها و مانع‌‌تراشی‌ها کناره‌گیری می‌کند. اگر کاندیدای اصلاح‌طلبان بطور واضح و روشن در متینگ‌های انتخاباتی خود و در آخرین مناظره که روز دوشنبه چهارم تیرماه برگزار می‌شود بر این عزم خود تاکید کند، حتما بر میزان مشارکت به نفع خویش خواهد افزود.


نظر خوانندگان:


■ جناب فرخنده گرامی.‌ مشکل اکثر ما این است که از اصلاح‌طلبان انتظار انقلابی بودن داریم. شاید معنی اصلاح سیاسی را هنوز درک نکرده‌ابم، که معنایش بده بستان است. ایرادمان این است که مثلا فردی گفته آنها در زمین حکومت بازی می‌کنند. خوب این یعنی سیاست و چاره‌ای غیر از این نیست. آیا راه حل بهتری غیر از انقلاب و خون‌ریزی هست؟ نهایتا هر ایرادی که ما به اصلاح‌طلبی داریم به نفع حکومت تمام می‌شود، چون قدرت و نیروی مخالفین حکومت را می‌شکند. نمونه جدید آن اعتراض و اخطار آقای موسوی است. چه گروهی از این ژست و اخطار خوشحال و نفع می‌برد غیر از حکومت. ‌براندازای که نتیجه آن به جائی نرسید و نمی‌رسد. چون از دید کشورهای غربی الترناتیوی وجود ندارد که از او حمایت کنند. و تجربه عراق را آموخته‌اند. پس غیر از ایراد و تخطئه که فقط به نفع حکومت است چه روشی را پیشنهاد می‌کنند؟
با احترام کاوه


■ یک سخن دیگر با عزیزانی که هنوز باور ندارند این انتخابات پروژه امنیتی رژیم است، و باور ندارند که حلقه قدرت بزشکیان را نه از سر ضعف که در جهت سرکوب بیشتر وارد گود کرده. به تحلیل و نظر شما هر چند باور ندارم ولی احترام می‌گذارم. اما در این مقطع ویژه دلیلی دیگری نیز وجود دارد که شما را وا دارد پشت به این بازی انتخابات کنید. این دلیل همانا همراهی با اکثریت مردم است که این انتخابات را تله رژیم می‌پندارند. تقسیم نشدن و اجماع اپوزیسیون در یک سمت همیشه برد برای مردم و شکست رژیم است. موقعیت دیگری پیش خواهد آمد که میدان واقعی و با حضور مردمی برای اصلاح‌طلبان (هنوز در سمت مردم) باشد، باید شانس موفقیت در آن زمان را بالا برد.
با احترام، پیروز.


■ سلام. کاملا درست است که اصلاح طلبی انقلابی‌گری  نیست اما در زمین حاکمیت بازی کردن را که قبول دارید؟ همین کافیست تا سلب صلاحیت شود. ما به دنبال جنگ و گریز با حاکمیت نیستیم اما این را هم نمی خواهیم که آجری بر دیوار فروریخته حاکمیتی ستمگر باشیم تا حکومتش تمدید شود. اصلاح‌طلبی ممکن است تاکتیک‌های حاکمیتی را پذیرا نباشد و بخواهد خود با پنبه سر بری کند و هر چه باشد ضلعی از قوانین حاکمیتی است که حتی قانون نوشته خودش را هم قبول ندارد و به دنبال حکم حکومتی است. اینکه پزشکیان پروژه نظام است کاملا درست است و حتی بالاتر که نمایشی از یک پروژه است چرا که هرگز اجازه انتخاب شدنش را هم نمی‌دهئد چرا که کاتالیزری برای جلب رای مردم است.
والسلام اکرم


■ همین که ظریف را برای باد زدن تنور این سیرک متحرک آوردند خودش گویای همه چیز است چه دودی بلند شده است جلوی چشمانی که از دیدن واقعیت هراسانند. کمدی بی‌نشاطی که مداحان و بشکن زنانش را سنگ روی یخ خواهد کرد تا حاکمیت دوباره با اعتماد بنفس بیشتری جولان دهد. این ناقوس خطریست برای همه احزاب، سازمانها و شخصیت سیاسی که کارنامه خود را زیر ذره بین بگذارند تا بار دیگر ببینند که در فقدان یک آلترناتیو دمکراتیک چه شعبده بازی‌هایی براه انداخته می‌شود و عده‌ای آگاهانه برای خاک پاشیدن به چشم مردم و عده‌ای هم نا آگاهانه وارد این بازی میشوند. به قول فریدون توللی: چون گوژ گشت آینه، تصویر بر خطاست.
با احترام سالاری


■ پیروز گرامی،  کسانی مانند شما که رای نمی‌دهند و چه کسانی که رای می‌دهند دلسوز کشور و نگران آینده آن هستند. دو طرف باید به انتخاب طرف دیگر احترام بگذارند. شما با کدام آمار متقاعد شده‌اند که اکثریت رای نمی‌دهند؟ من هم مطمئن نیستم اکثریت رای بدهند و با قاطعیت شما نظر نمی‌دهم. آنچه نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد گرایش به افزایش هست ولی هیچ چیز قطعی و حتمی نیست. اینکه حکومت هم حساب و‌ کتاب خو را دارد البته درست است و شما را ارجاع می‌دهم به استدلال جناب کاوه.
اصلاح‌طلبان بازی خودشان را می‌کنند و مهم این است که به الزامات خود و آنچه که سهم آنان و کاندیدایشان است وفادار بمانند. بخشی از ایرانیان خارج کشور هنگامی که در کشورهای محل سکونت خود رای می‌دهند مانند دیگر بخش بزرگی از شهروندان آن کشورها در روز انتخابات به کاندیدایی رای می‌دهند که بیشترین نزدیکی را با دیدگاه‌های سیاسی آنها را دارد، کاندیدایی که شاید بهترین و دلخواه‌ترین نماینده برای آنها نباشد. اما آنها درمورد انتخابات ایران انتخاب میان «بد و بدتر» را نمی‌‌پذیرند. شاید انبوه مشکلات ایران و پیچیدگی‌های دوران گذار باعث تصمیمات مختلف میان دموکراسی‌خواهان می‌شود. انتخاب همه آنها محترم است و نباید اجازه داد این اختلافات که در هنگام انتخابات پررنگ می‌شود در صفوف آنها که اهداف مشترک دارند شکاف اندازد.
با احترام/ حمید فرخنده


■ اکرم گرامی - می‌گوئید «اما در زمین حاکمیت بازی کردن را که قبول دارید؟» - اگر در زمین آنها بازی نکنید، پس در کجا با آنها مذاکره کنید؟ در آسمان آنها؟‌ اگر مخالف انقلاب و خونریزی هستید، پس باید مذاکره و چانه زدن با قدرت را قبول داسته باشید. خوب در کجا این مذاکرات انجام می‌پذیرد. غیر از زمین آنها که امروزه سرتاسر مملکت در زمین آنهاست کجا را پیشنهاد می‌کنید؟ فراموش نشود که این سیاست اصلاح‌طلبی هیچ تضمینی ندارد که حتما و فوری موفقیت‌آمیز باشد.(متاسفانه این سیاه یا سفید یا صفر و صد دیدن میراث فرهنگی ماست). ولی آیا راه حل دیگری را پیشنهاد می‌کنید؟ موضوع این است که هیچوقت قهر کردن نتیجه مثبتی نداده و ندارد. چه در مورد اختلاف شخصی باشد یا اجتماعی، در اختلافی که با فردی با گروهی دارید یا باید بجنگید یا مذاکره کنید. اگر هم قهر کنید که طرف مقابل با هزینه صفر برنده ماجرا است.
با احترام کاوه


■ خوب این جوری که معلوم شد آقای خامنه‌ای به آنچه که می‌خواست “ولرم کردن فضای انتخاباتی” رسیده که آب پاکی را با تذکرات اخیرش رو دست اصلاح‌طلبان خودی ریخت و ترمز مذاکره با غرب را از الان کشید. خوب حالا اگر وقت کنار کشیدن آقایان از این بازی مضحک نرسیده نشان می‌دهد که یا متوهم‌اند یا شیاد و آماده پذیرش لقمه‌ای هر چند کوچک از بالا. اگر ذره‌ای منافع ملی و حقوق و رفاه ملت برایشان اهمیت داشته باشد باید پس از این سخنرانی ولی فقیه که حتی برنده این بازی نیز در آن به شکلی مستتر ست، کنار کشیده و در این کباده‌کشی پهلوان پنبه‌ها شرکت نکنند. آچه که به چشم می‌آید کافی بودن گرمای تنور انتخاباتی برای بیت رهبریست و همچنین نشان دهنده تعداد کافی لبیک گو برای به سرانجام رساندن نمایش روی صحنه.
با درود سالاری


■ سلام بر مرد مومن. طرف مقابل که حاکم باشد، که خان باشد، که چنگیز یا موسولینی باشد همیشه بازی را صفر هیچ می‌برد! شکی نیست! اما مگر گاندی یا ماندلا در زمین انگلیس بازی کردند؟ نه! آنها با مشت قوی در زمین حق طلبی بازی کردند. باید با بی اهمیت کردن حاکمیت او را به عقب برانند تا از پشت بامش فرو افتد. در زمین دشمن بازی کردن و اصولا بازی کردن قوانینی دارد و متاسفانه دشمن در زمین خودش قوانین خودش را جاری میکند. او پی در پی کارت زرد می‌دهد، کارت قرمز می‌دهد و پنالتی می‌گیرد و شما دست بسته و تسلیم بازی را صفر هیچ می‌بازید.
تشکر دارم از کامنت شما. اکرم


■ جناب اکرم - خوب پس تکلیف چیست می‌فرمائید چه باید کرد. بازی مذاکره و اصلاحات که با یک آبشار حاکم شکست خورد (به ظن مخالفین مذاکرات) و ما هم از بیرون گود و از جای گرم ‌و نرم منزل برای آبشار اول کف میزنیم. مذاکره بمانند بازی دو تیم والیبال یا هر بازی دیگر است و با یک آبشار بازی تمام نمی‌شود. ضمنا ماندلا و گاندی یا موسیلینی و هیتلر را به همین سادگی نمی‌توان الگو کرد و به مثال آورد - هر گل و گیاه و خاری در هر زمینی که روئیده نمی‌شوند.
با احترام کاوه


■ اکرم گرامی. نکته‌ای که تاثیر جدی در این بحث دارد، این است که ارزیابی شخص از میزان و محدوده توانایی رژیم چقدر است؟ شما توانایی رژیم را خیلی زیاد ارزیابی می‌کنید، طوری که «پی در پی کارت زرد می‌دهد، کارت قرمز می‌دهد و پنالتی می‌گیرد و شما دست بسته و تسلیم بازی را صفر هیچ می‌بازید». نظر دیگر این است که توانایی رژیم را محدودتر ارزیابی می‌کند و در آن تضادها، تناقض‌ها، کمبودها، و شکاف‌های زیادی می‌بیند.
موفق باشید. رضا قنبری. آلمان


■ دوستان بحث مذاکره و زمین بازی را باید از دید منافع ملت ایران ارزیابی کرد معلوم است که با دشمن هم می‌شود مذاکره و گفتگو کرد ولی ما چه کسانی را نزد آنان برای دستیابی به حق و حقوق مان می‌فرستیم؟ مشتی امتحان پس داده که انواع و اقسام رابطه‌ها از ایدئولوژیک بگیر تاغیره آنها را به نظام حاکم جوش داده است، با دارو دسته خویش وارد گود میشوند و عده ای از آنها با رانتی که میگیرند در قدرت حل می‌شوند و اگر بقیه ای هم بماند در مقابل حریف جا زده و در مجموع گره‌ای از مشکلات باز نتوانند کرد.
باید جبهه مردم را قوی کرد و از اصلاح طلبان واقعی خواست که این سنگر را محکم کرده و رژیم را تنها بگذارند و با پشتوانه مردمی حرکت کرده و رژیم را وادار به عقب‌نشیی و در صفوفش تشتت ایجاد کنند. ترس واقعی حکومت هم از این است و با عبور دادن کبریتی بی‌خطر سعی در ایجاد تشتت دارد که انگار با این تاکتیک همان مقدار موج کوچکی را که می‌خواست و برای این نمایش کافی نیز هست را در این شرایط ایجاد کرده است. ولی این گرد باد نیز بگذرد و رژیم بعد از این با دستی خالی و عریان ظاهر خواهد گشت و حجابی برای پوشاندن پلیدی‌اش نخواهد داشت. و خاتمی و دار و دسته‌اش هم آبروی اندک خویش را بر باد رفته خواهند دید و مردم هم پیاده کردن “ارزش‌های آن زمان را” که همان “مدینه‌ النبی” است خواهند شناخت.
با درود سالاری


■ سلام بر دوستان. نظر آقای سالاری را صایب می‌بینم. بله با دشمن می‌شود مذاکره کرد و البته که هماهنگی در سیرک بازی‌اش مذاکره نیست، مطالبه هم نیست که همکاری است، و این آن چیزی است که مفید به حال ملت نیست.
جناب قنبری گرامی البته که قدرت حاکم بسیار زیاد است و نباید آنرا ضعیف پنداشت. اگر شمشیر و اسب چنگیز برا و تیز نبود که این همه تخریب و کشتار ایجاد نمی‌کرد. اگر قدرت حاکمیت اندک بود که مقاوت‌های پی در پی و مبارزات روزانه‌اش را در هم نمی‌شکست. دشمن را دست کم نگیرید.
جناب کاوه که انشااله آهنگر هم باشید و یاهو گویان علم مبارزه در دست پایدار بمانید. کاملا درست است بازی ملت با حاکمیت ادامه دارد و با یک راند و دو راند عزم پایان ندارد. ملت مبارزه می کند و از بند و درفشش ابایی ندارد و نظرش به عاقبت بازی است.
درود و صد درود، اکرم


■ جناب سالاری محترم - اصلاح‌طلبان واقعي كدامند، لطفا نام ببرید.‌ چرا نام نمی‌برید تا ما هم مستفیض شویم. اكثر ما معيارهایمان تاريخ خروج‌مان از ايران است. هر کسی که بعد از ما در ایران مانده خائن می‌دانیم. طبق فرهنگ سیاه و سفید یا صد و صفری‌مان خلخالی و لاجوردی و خاتمی و تاج‌زاده و زندانی‌ها را یکسان و قابل طناب دار می‌دانیم. و هرکس هم که بعد از ما آمده جاسوس و فرستاده رژیم می‌بینم.
صحبت از ماندلا و گاندی شده. آیا وقتی گاندی در لندن به دیدار پادشاه انگلیس رفت هندی‌ها او را بازی در حیات دشمن نامیدند و یا برای «لقمه نانی از بالا به گدائی امده». و یا ماندلا که با حاکم آفریقای آپارتاید مذاکره کرد افریقائی‌ها اورا متهم به بازی در زمین اپارتاید متهم کردند؟ یا «اینکه لقمه نان ننگی از بالا برسد»؟ اگر هندی‌ها و افریقائی‌ها روش ما را بکار برده بودند، هند و آفریقا به آزادی نمی‌رسیدند. فکر می‌کنم اگر هرکدام ما در زندگی شغلی‌مان مسؤل پروژه‌ای یا سازمانی را بعده داشتیم این انشانویس‌ها را کنار می‌گذاشتم و واقعیت‌های میدانی را با توجه به تجربیات شغلی‌مان واقعی و نه ایده‌ ال می‌دیدیم.
با احترام کاوه


■ بهتر نیست با انتخابات به شکل تعصب ناموسی و یا منزه‌طلبی برخورد نکنیم. نه رای دادن را برابر خیانت دانسته و نه اینکه رای ندادن را وفاداری به آرمان خلق بدانیم و اصولا چرا افق جامعه را از هر روزنه‌ای محروم کنیم. این جامعه تلاطم‌های فراوانی از قهر و آشتی دیده و نه با رای دادن و به اصطلاح مشروعیت دادن به نظام در مقابل خواسته‌های خود عقب نشسته. مثال جنبش سال ۹۸ در دوره ریاست جمهوری روحانی که با رای بالا او را به قدرت رساند ولی همان رای دهندگان به کف خیابان ریختند و رای دادن مانع اعتراض به ساختار نظام نشد و یا اینکه در تجربه جنبش مهسا که با رای ندادن قرین بوده با همه وسعت و همه‌گیر شدن و فداکاری های فراوان در کف خیابان به تدریج بخاموشی گرایید و با وجود اینکه هنوز اخگر های آن برای حداقل خواسته‌های خود یعنی حجاب هنوز وجود دارد. حال اگر ملت بخواهد با تلفیقی از تجارب خود در طی دهه‌ها از جمله رای دادن و هم آمدن به کف خیابان مبارزه را را ادامه دهد و با درس‌آموزی از گذشته مثلا رای دادن را موکول به انجام تعهداتی از جمله تعهد به استعفا وقتی که انتخاب شونده بدیوار سخت هسته قدرت برخورد کرده ونتواند تعهدات خود را انجام دهد انگاه رو به مردم اورده و با کناره‌گیری موج‌آفرینی کند مطلبی که در اظهارات اقای پزشکیان نیز وجود داشت بهتر از انفعال و واگذاری میدان نخواهد بود.
بهرنگ


■ جناب کاوه محترم اگه این همه اصلاح طلب در زندان و بیرون از آن در جامعه را که وارد این بازی نمی‌شوند را نمی‌بینید باید اشکال کار را پیدا کنید. خیلی از کسانی که هم رای می‌دهند واقعا خواهان رفرم‌های اساسی‌اند ولی از این طریق راه به جایی نمی‌برند. چیزهایی‌هم که اول آوردین “خائن می‌دانیم.... و جاسوس و فرستاده رژیم می‌بینم” هم شاید نظر شما باشد و زدنش به همه “ما” امریست نکوهیده. مذاکرات گاندی و ماندلا با حاکمان و تکنوکرات‌هایی بود که از پیشینه و سنت و تجربه دموکراسی به نوعی برخوردار بودند و شباهتی به این آدم‌خوارهای حاکم ما نداشتند در ضمن پشت گاندی و ماندلا حمایت قاطع مردم هم وجود داشت. احتمالا فیلم ورود گاندی به لندن و استقبال از او را ندیده‌اید وگرنه چنین مقایسه‌ای را پیش نمی‌کشیدید. رهبر این نظام قابل اصلاح به زعم شما آب پاکی را روی دست همه ریخته باور ندارید؟ خوب بروید دم سفارت یا کنسولگری رای بدهید کسی جلوی شما را که نگرفته. ولی لطفا آسمان و ریسمان را به هم وصل نکنید.
موفق باشید سالاری


■ جناب سالاری گرامی من نگفتم « قابل اصلاح» - من میگویم این روشی است که ممکن است (ممکن ممکن) راه به جائی ببرد. عرض کردم سیاست معامله است، برد و باخت دارد - غیر از این راه فقط سرنوشت عراق و فرستادن احمد چلبی ایرانی است و یا شکل دیگرش کشور لیبی است. البته از نظر ما که در ساحل امن هستیم چرا که نه. حمله کنند بکوبند بزنند - بما چه که مردم بی‌آبی، بی‌برقی، گرسنگی بکشند. در مورد استقبال مردم از گاندی هم (کاش مطالب را با دقت بیشتری می‌خواندیم) قبلا گفتم آنها هندی بودند که در لندن به استقبال گاندی رفتند، و نه ما ایرانی که خاک و خونمان مقدس است و نژادمان بهترین و خالص ترین نژاد تاریخ بشر!
مقایسه زیر که (آسمان ریسمان) نباید باشد - جمله در برابر جمله - گاندی از کشور خودش هند که تحت حکومت انگلیس بود رفت لندن و مورد استقبال چنانی قرار گرفت. بنظر شما کدام ایرانی از ایران تحت حکومت فعلی به لندن برود تا مورد استقبال قرار گرفته و انگشت به ماتحتش نرسانند.
با احترام کاوه


■ راستش جناب کاوه نمیدانم چگونه می‌شود با شما گفتگو کرد. کمی روی چیزی که می‌خوانید تامل نمیکنید هرچه دلتان می‌خواهد و در دسترس هست پرتاب میکنید حتی متوجه منظورم هم نمی‌شوید. مسئله مذاکره کردن گاندی با دست پر در لندن را با موضوعی بی‌ربط و الفاظ دیگر پاسخ می‌دهید و غلط‌های املایی‌تان هم انگار ناشی از عجله‌ای که در نوشن و سریع جواب دادن دارید، می‌باشد. ترجیح میدهم گفتگو با شما را همین جا خاتمه دهم. هر چند هم از ابتدا هم خطاب به شما چیزی ننوشتم.
با احترام و بدرود سالاری


■ منهم بدرود می‌گویم با امید سلامتی - جهت یادآوری - بله چندین مرتبه تماس داشته‌ایم - یکی مورد فلسطین و کشتار مردم غزه بود و تائید سیاست اسرائیل که گفتید «بله از نظر انسان دوستی درست است ولی ازنظر سیاست نه»(چنین مضمونی) که پاسخ برایتان نوشتم که سیاست به معنای اداره اجتماع انسان‌هاست. نمی‌شود سیاستی که کشتار انسان ها را تجویز می‌کند تاکید کرد و در عین حال برای کشتار انسان ها همدردی
روز شما بخیر. کاوه


■ لطفا در انتها با دروغ میدان را ترک نکنید. چیزی که من نوشتم را در انتها می‌آورم و همه خوانندگان می‌توانند آن را در پایین مقاله آقای فرخنده به نام “با این همه زیبایی چه‌کار کنیم؟” در سایت ایران امروز الان هم ببینند.
ایام به کام سالاری
این هم نوشته من در آنجا خطاب به شما: جناب کاوه گرامی ممنون از توضیحات شما و خصوصا قسمت آخرش که نمی‌توان از کنارش رد شد: “در خاتمه با تائید بر اینکه بحث من مورد سیاسی نیست و فقط انسانی است، یادآور می‌شوم که کشتار سی هزار نفر (بعلاوه حدود صد نفر در صف غذا که سلاحشان فقط قابلمه بوده)، حتی گناهکار، به تلافی و انتقام ۱۲۰۰ نفر بیگناه،‌ در قاموس و پروتکل‌ و مرام هیچ انسان دوستی در هیچ دین و آئین و فرقه و مذهبی پذیرفته نیست.”
با احترام به نظر انسان‌ دوستانه‌تان سالاری




نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024