يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ - Sunday 22 December 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 23.06.2024, 14:50

تحریم انتخابات، راهبرد یا هدف


افشین افشار

تصمیم به عدم شرکت در انتخابات اتخاذ یک راهبرد است همچون عقب‌نشینی در جنگ و نمی‌‌تواند یک تصمیم همیشگی باشد. عقب‌نشینی دائم در جنگ یعنی پذیرش شکست. جایی باید رودررو شد. عدم شرکت در انتخابات کنش سیاسی کسانی است که می‌خواهند اهمیت “وجود” خود را با نمایش جای خالی خود نشان دهند و از این طریق بر تحولات سیاسی تاثیرگذار باشند. کنشی که قطعا در یک سیستم حکومتی متمدن با واکنشی مدنی پاسخ می‌گیرد. ولی از قرائن چنین برمی‌آید در سیستمی با جهان‌بینی ۱۴۰۰ سال پیش که اردوگاه تقسیم غنائم غارتی و محل خرید و فروش زنان و کودکان اسیر به عنوان جامعه مدنی ایده‌آل دیده می‌شود توقعِ واکنشی با معیارهای متمدنانه در قبال کنش عدم شرکت در انتخابات به جا نیست.

کلاس کار سیاست در حکومت اسلامی در عمل حتی از راهزنان صدر اسلام هم پایین‌تر است زیرا فاقد اخلاص و ایمان آنان هستند. در انتخاب جانشینی پیامبر با متر و معیارهای آن زمان و مکان انصاف رعایت شد و نتیجه با رای اکثریت پذیرفته شد. ۱۴۰۰ سال بعد انتخاب جانشینی خمینی یک کلاهبرداری از مردم و یک بدعت در تشییع بود. نتیجه انتخاب عادلانه ابوبکر آغاز قدرت یافتن اسلام و نتیجه انتخاب شیادانه خامنه‌ای آغاز انحطاط تشیع بود. گرچه زمان و مکان موثر بودند ولی عامل اصلی ایجاد چنین تفاوتی زهد و ایمان ابوبکر در مقابل حرص و خودپرستی خامنه‌ای بود.

سیستم و به ویژه شخص خامنه‌ای در موقعیت ضعف قرار دارد. حکومت در فساد و ناکارآمدی غرق و به شدت ناتوان از سازماندهی مسائل کشور است. ولایتمداران خرد و کلان در تکاپوی غارت و چپاول پیش از فرو ریختن کامل حکومتی هستند که به شکل تئوریک نابود شده است. زیرساخت‌ها ویران و منابع درآمدی مملکت روزانه رو به تحلیل و سوء مدیریت کشور را در آستانه ورشکستگی کامل قرار داده است. در این میان اتفاق مهمی رخ داده است. سپاه در مقابل خامنه‌ای ایستاد، اراده خود را به او تحمیل کرد و عملیات پرتاب موشک به اسرائیل را که او همانند همیشه از سر ترس و زبونی و در هماهنگی با آمریکا کاملا با آن مخالف بود انجام داد. عصیان عقلانیت و غرور نظامی‌گری در مقابل توهمات و فرومایگی ذاتی آخوندی اتفاقی است که باید به عنوان یک فرصت بزرگ در کنار هر تلاشی برای نجات ایران دیده شود.

آمریکا که نهایت تلاش خود را برای ایجاد تعادل مابین نیروهای ایران و اسرائیل به کار می‌گیرد برای مراقبت از حکومت ملایان اجازه تلافی گسترده به اسرائیل نداد. شدت یافتن جنگ موقعیت نظامیان ایرانی را در اخذ تصمیمات کلان بسیار قوی‌تر می‌ساخت. این به معنای ورود عقلانیت به امور و کنار رفتن توهمات انقلابی بود. عقلانیت پیش از هر چیز در جستجوی صلح و زندگی است نه جنگ. اتفاقی که به هیچ‌وجه آمریکا و دولت فعلی اسرائیل مایل به تحقق آن در خاورمیانه نیستند.

با این همه اما سپاه دیگر آن سپاه ذلیل ولایتمدار پیش از حمله موشکی به اسرائیل نیست. غول از چراغ درآمده است و وِردِ فراخوان مجددش به چراغ دیگر شده است. تنها مایه دلگرمی او برای حفظ حکومت و اعمال جنایت علیه مردم حمایت همه‌جانبه امریکا، انگلیس و دولت نتانیاهو است که فکر می‌کند دائم است.

نتانیاهو برای فرار از چنگال عدالت چاره‌ای جز درگیر کردن اسرائیل در جنگهای بی‌پایان ندارد و مهمترین بهانه‌اش تاکید بر گزافه نابودی اسرائیل و حضور نیروهای ایرانی در منطقه است. او و خامنه‌ای بر یک الاکلنگ سوارند. سیستم قضایی اسرائیل که یادگار سکولاریسم بنیانگذاران اسرائیل است هر روز توسط ملایان یهودی وارد شده در سیاست بیشتر در محاصره قرار می‌گیرد، شبیه سیستم قضایی ایران بعد از انقلاب. مسیر پیروزی سیاسی در اسرائیل که هر روز بیشتر به رای حزب‌اللهی‌های یهودی متکی می‌شود به نفع آنهاست. سیستم قضایی اسرائیل در کنار تبدیل شدن جامعه ایران از یک جامعه به شدت دینی به جامعه‌ای سکولار مهمترین نقاط قوت خاورمیانه برای نجات از چنگال فلاکت‌های دینی، قومی، نژادی و زبانی و جنگ هستند. این سیستم قضایی گرچه هنوز آنچنان توانمند است که نتانیاهو علیرغم سالها نخست‌وزیری نتوانسته با اعمال نفوذ در آن خود را از اتهامات متعدد فساد تبرئه کند، اما رو به ضعف است. اگر قبل از انهدام حکومت ملایان شیعه در ایران ملایان یهود بتوانند قدرت را در اسرائیل به دست بگیرند اوضاع خاورمیانه به سمت فاجعه خواهد رفت.

کانال مهم ارتباط مابین سکولاریسم در ایران و سکولاریسم در اسرائیل می‌تواند محور مقاومت باشد. فرماندهان حاضر در محور مقاومت منتخبین عقلانیت کیفیت‌گرای نظامی هستند. به ناچار باید کیفیت وجودی داشته باشند. مانند منتخبین بیت خامنه‌ای از طریق چاپلوسی و جنایت در حق ضعیفان انتخاب نمی‌‌شوند. به همین دلیل است که تک به تک مورد هدف قرار می‌گیرند. فرماندهان محور مقاومت شخصا افراد دینداری هستند ولی در مقام عمل به ناچار متکی به عقل و بدون اینکه بخواهند سکولار هستند. به پوشش آزادانه زنان طرفدار حزب‌الله نگاهی بیندازید.

سید حسن نصرالله یا اسماعیل هنیه هر کدام چند فرزند و نوه خود را در جنگ از دست داده‌اند. مقایسه کنید با علی خامنه‌ای که به بهانه درمان فرزندش را برای اعلام وفاداری و گرفتن حمایت به دست بوسی ملکه فرستاد. سنوار مثل شیر در تونل‌های غزه در حال جنگ با یکی از مجهزترین ارتش‌های دنیاست. آن بزدل شب حمله موشکی از ترس به مشهد گریخت. در ۸۵ سالگی از مرگ می‌ترسد. به شدت نگرانند مبادا واقعا آخرت و حساب کتابی در کار باشد.

فرماندهان دیندار، باکیفیت، عقل‌گرا و در عمل سکولار محور مقاومت می‌توانند نقطه امید و کانال ارتباط سکولاریسم ایرانی و اسرائیلی باشند پیش از آنکه کار کاملا از دست خارج شود و خاورمیانه به یک جهنم تمام عیار تبدیل شود.

سپاهیان نشان دادند که دیگر حاضر نیستند با فرماندهی یک ملای وابسته به بیگانه مسیر خواری و خفت را بیش از این ادامه دهند. آنان خامنه‌ای را علیرغم مخالفت و تاکید همیشگی او بر قبول تحقیر با نام رمز صبر استراتژیک این بار مجبور به پذیرش تصمیم خود مبنی بر واکنش مستقیم علیه اسرائیل کردند.

سپاهیان قدیمی تربیت‌یافته سیستم پادشاهی هستند که در آن راستی و درستی در زندگی نشان دین و ایمان بود، نه دروغ و جنایت برای ابراز بندگی نسبت به یک آخوند. طی سالیان دریافته‌اند وظیفه آنان در قبال حقوقی که از منابع ایران دریافت می‌کنند دفاع از ایران است نه جنایتکاران و دزدان.

نظامی با غرور نظامی‌اش زنده است. این غرور را از نسبتی که با مردم و سرزمینش برقرار می‌کند بدست می‌آورد نه از سرسپردگی به ملایی که به عامل بیگانگان‌ تبدیل شده است.

هنگامی که رهبر اوجب واجبات را “خود” با نام رمز حفظ نظام بداند، نه مردم، نه ایران، نه حتی دین، ناچار است به نظامیان، مردم و منافع ملی خیانت کند و با بیگانگان همداستان شود. البته که هیچ موشکی با وجود او به مقصد نخواهد رسید. مثل یک نمایش از پیش اعلام شده خبرنگاران و فیلم‌برداران خارجی برای ارسال گزارش در شهرهای مرزی عراق مستقر شده بودند. رسانه‌های مختلف! ساعت حمله را هم اعلام می‌کردند. کدام عملیات نظامی به این شکل انجام می‌شود یا موفق می‌شود؟ عملیات لو رفته است و دشمن ابایی ندارد برای تمسخر و ریشخند نیروهای نظامی ایران آن را به رسانه‌ها اعلام کند. او مطمئن است حمله با او هماهنگ می‌شود. خامنه‌ای تمام جزییات حمله را در اختیار آمریکاییان قرار داده بود. او بدون مشورت با آمریکاییان هیچ کار مهمی انجام نمی‌‌دهد. تعدادی عملیات کوچک نظامی که با موفقیت به سرانجام می‌رسند بخشی است که بدون اطلاع او انجام می‌شود. برای حفظ خود، نظامیان را مانند تمام ایران به حراج گذاشته است. پس از کشته شدن نیروها در محل سفارت در دمشق با لحنی بی تفاوت گفت آنان شهادت می‌خواستند که به آن رسیدند. به این معنا که چشمشان کور می‌خواستند نروند.

فرماندهان سپاه دریافته‌اند عامل شکست در مواضع مختلف چه کسی است؟ کیست که نقشه‌ها و طرح‌های آنان را جهت حفظ نظام پیشتر برای طرف مقابل ارسال می‌کند؟ می‌دانند دستور شلیک موشک با شعار مرگ بر اسرائیل بر روی آن به نیت نابودی برجام، شلیک بی‌دلیل موشک به پاکستان همزمان با حمله اسرائیل به غزه و حمله به کشتی‌ها در دریای سرخ برای انحراف اذهان از جنایات در جنگ غزه همه به خواست آمریکا و در راستای کمک به اسرائیل صادر می‌شود.

در این وضعیت اسفناک مملکت، آتش به اختیاران دیروز که با زدن و کشتن مردم امروز به عنوان مدیر و وزیر و نماینده در راس امور هستند جز بیشعوری، پستی و مهارت در دزدی واجد هیچ فضیلتی نیستند که بتوانند تغییری در مسیر سقوط ایجاد کنند. حتی کم کردن سرعت سقوط هم ساده نیست. محمود یک دوره را به سلامت طی کرد، رئیسی به سه سال نرسید اگر جلیلی رئیس جمهور شود حدود یکسال تا برخورد با کوه فاصله دارد. او مصرانه در پی محقق ساختن منویات رهبر است و هیچ چیز بیش از حرکت در مسیر منویات رهبر حکومت را به سمت نابودی نمی‌‌برد. گرچه بعد از تقابل سپاهیان، خامنه‌ای با توجه به شرایط وخیم خود و مملکت سریعا تصمیم به حذف رئیسی و جایگزین کردن قالیباف به امید ترمیم شکاف ایجاد شده گرفت ولی موضوع تقابل ریشه‌دار است و از بدنه سپاه به فرماندهان منتقل شده است.

حرکت در مسیر پرتگاه و سقوط آشکار و غیرقابل اجتناب است. مانند دیگر نقشه‌ها و طرح‌های فاجعه‌بارش طی دوران سیاه زمامداری ناچار شد دولت یکدستی را که با قتل، جنایت، حبس، تجاوز و تهدید برپا کرده بود در همزمانی با بروز مشکلات دیگر برای گریز از عواقب دهشتناک، پیش از موعد منهدم کند. نتیجه کار دولت و مجلس یکدست فاجعه‌بار بود. مایه عذاب و خشم شد و مثل سایر موارد به جای قبول مسئولیت، دیگران تاوان دادند. پاسخگویی نیاز به شهامت دارد. در او جز درندگی که طی زمان به عنوان کارآمدترین حربه ممکن برای بقا شناخته است صفت بارزی وجود ندارد.

او یک سیاه چاله شخصیتی و فاقد هرگونه فضیلت پایدار است که قدرت سیاسی او را به سیاه چاله‌ای بزرگتر با خطر تخریب و انهدام بیشتر تبدیل کرد. تنها ویژگی او رفیق بازی بود که آن را هم به همراه نزدیک‌ترین دوستش به خاک سپرد.

رئیسی متهم به جنایت علیه بشریت بود. احکام اعدام بسیاری صادر کرده بود ولی نه امکانات مالی دولت صاحب الزمانی محمود را داشت نه وقاحت او را. دلقک نبود و برای دلبری از خامنه‌ای به کسی بی حرمتی نمی‌‌کرد. از پس ادای کلماتی که هیچ درکی از آنان نداشت برنمی‌آمد ولی ادعای ‌هاله نور نداشت یا به شکلی متظاهرانه در مجامع زیر لب دعا نمی‌‌خواند و نگران گرسنه نبودن آدم‌های مقابلش بود. رئیسی را به کوه کوبید ولی هنوز مراقب احمدی‌نژاد است. نمی‌‌دانم چرا با وجود دلایل کافی آن‌گونه که دوست داشتم نتوانستم از او بیزار باشم؟

در دهه ۶۰ کشتن به دستور روحانیت امری عادی و از سوی اکثر مردم قابل قبول بود زیرا روحانیت به عنوان نماینده دین و خدا نزد مردم صاحب اعتبار و حرمت بود. حکم روحانیت را حکم خدا می‌دانستند، عادلانه. ۴۴ سال طول کشید تا با ارتقاء آگاهی و تغییر ذهنیت مردم جایگاه روحانیون از مردان خدا به قاتلان و جنایتکاران تغییر ماهیت یابد.

انداختن بار کلی گناه اعدام‌های سال ۶۷ به گردن رئیسی و تیم همراه که افرادی گمنام و بی‌قدرت برای گرفتن چنین تصمیمی و در حد مجری منویات دیگران بودند زیر سایه بردن نقش و نفوذ رفسنجانی و به ویژه ندیدن روح تاریک خامنه‌ای و تاثیر بسیاری که این دو بر تصمیمات خمینی داشتند می‌شود. باعث کمرنگ شدن و در حاشیه قرار گرفتن این دو در جنایت‌های رخ داده در دهه ۶۰ که بعدتر در قتل‌های زنجیره‌ای تکرار و تا همین امروز در کشتار بدون درنگ مردم ادامه دارد می‌شود. خامنه‌ای از زنده بودن خدای دهه ۶۰ که به سادگی مجوز جنایت صادر می‌کرد یاد کرده است. به قتل رسیدن رفسنجانی روح تاریک پشت بسیاری از جنایت‌های صورت گرفته در مملکت طی سالیان را واضح‌تر می‌کند.

امکانات کاهش یافته است و حذف عقلانیت در امر کشورداری و بوالهوسی پیشه کردن در قالب حذف قانون و برنامه در امور آنگونه که دلخواه خامنه‌ای برای هیئتی اداره کردن مملکت بود و محمود آن را در حرکت بدون ترمز خلاصه کرد سرعت سقوط را در حد غیرقابل کنترل افزایش داده است. حرکت بدون ترمز یعنی حذف عقلانیت. نتیجه حرکت بدون ترمز خامنه‌ای و محمود که نظرشان هم به هم نزدیک بود اکنون پیش روست.

نیروی عظیم جامعه تحول‌خواه مانند یک فنر فشرده شده و آماده جهش در راستای تغییر است. شرایط مانند روزگار انتخابات خاتمی، میرحسین و روحانی نیست. حتی این سه نفر نیز مانند دیگران از نظر ذهنی تغییر کرده‌اند و شبیه گذشته نیستند. تغییر ذهنیت در همگان به واسطه ارتقاء آگاهی صورت گرفته و بازگشت ناپذیر است. مردم از اصلاح سیستم نومید شده و به شکل غریزی با تکیه بر عقلانیت برای تغییر نظام غیر قابل اصلاحی که فاقد توانایی انطباق با شرایط است و بقا را به مخاطره افکنده است به سمت نظامی که توانایی انطباق با شرایط را داشته باشد، قابل اصلاح بوده و بقا در آن با تهدید مواجه نشود تغییر جهت داده‌اند.

امروز هدف نهایی و آگاهانه مردم از کوچکترین تغییر و اصلاح براندازی است. حکومت هم این موضوع را می‌داند و هر کاندید اصلاح طلبی را یک خطر بزرگ می‌بیند. در شرایط امروز تغییر در شیوه حکمرانی به نیت اصلاح تا ایجاد تغییرات ساختاری که همان براندازی است پیش خواهد رفت.

با استفاده از زور تا مدتی می‌توان سد راه مردم شد ولی این ممانعت تنها به افزایش نیروی نهفته در پشت سد می‌انجامد که به خشم تبدیل شده و به‌زودی به دلیل عدم امکان رها شدن به صورت مدنی و قانونمند به ناچار در مواردی همراه با خشونت خود را نشان خواهد داد. توان سد حکومت مقابل جامعه محدود و در هر حال از نیروی اکثریت مردم کمتر است. حمایت آمریکا، انگلیس و اسرائیل هم نمی‌‌تواند سیستم ملایان را از سقوط نجات دهد.

برخلاف آنچه غربی‌ها سعی می‌کنند تلقین کنند روسیه و چین از ملایان به هیچ وجه دفاع ویژه‌ای به عمل نمی‌‌آورند. آنان هم مانند سایر کشورها از فرصت پیش آمده بواسطه ضعف ایران برای پیشبرد اهداف و منافع خود استفاده می‌کنند ولی بخاطر آنان حاضر به پذیرش هیچ خطر و تهدیدی نیستند. رفتار غیر دوستانه آنها در حمایت از قطعنامه‌های سازمان ملل علیه ایران، نحوه مبادلات تجاری، وضع قراردادها، عدم فروش سلاح و حمایت از ادعاهای ارضی بیگانگان علیه ایران کاملا مشخص است.

ابزار و ادوات ضد شورش حکومت همه غربی به ویژه آمریکایی است. همه چیز تحریم است الا ابزار سرکوب. شیوه‌های درگیری با معترضین کپی شیوه‌های درگیری نیروهای اسرائیلی با فلسطینیان است، بی رحمی حرف اول است. روش‌های مقابله با شورش در روسیه و چین متفاوت و تا این حد پیشرفته و سازمان یافته نیست. تحریم‌های آمریکا تلاشی آگاهانه جهت تحمیل فقر به ایرانیان و تضعیف طبقه متوسط و در هماهنگی با خامنه‌ای برای جلوگیری از افزایش نیروی تحول خواه و انسجام اراده‌های معطوف به تغییر در قالب انجمن‌ها و نهادهایی است که معمولا محل اجتماع مردمان طبقه متوسط است.

عمق روابط ایران با روسیه و چین محدود به سوءاستفاده‌های مالی است که با رضایت آمریکا و برای منحرف ساختن توجهات از وابستگی ملایان به غرب انجام می‌شود. تا روزی که منافع غرب اقتضا کند و آنان مایل باشند خامنه‌ای موظف است در همه امور به ویژه مناسبات با روسیه و چین با آمریکا هماهنگ باشد. مهمترین و حیاتی‌ترین جلسات حکومت سالهاست با آمریکایی‌ها در عمان برگزار می‌شود. گفتگوها با چین و روسیه نمایشی و در عمل فاقد کمترین نتیجه بوده است.

روس‌ها در قبال پهپادها یا سایر تسلیحات ارسالی پشیزی پرداخت نمی‌‌کنند، نه سلاح پیشرفته نه دانش فنی. در حال جنگ هستند و کدام کشور در حال جنگ است که از مهمات مجانی رویگردان باشد؟ ارسال پهپاد و موشک مجانی به روسیه خواست آمریکا برای ایجاد این ذهنیت است که حکومت ملایان از سوی روسیه حمایت می‌شود. در مقابل ارسال مجانی سلاح‌های فاقد تاثیر به روسیه که تنها جنبه تبلیغاتی برای انحراف اذهان دارد، تحریم‌های نفتی ایران تا حدود زیادی از سوی دولت بایدن برداشته شده است. میزان مجاز صادرات نفت به اندازه بقای رژیم است نه اعتلای کشور. آنها حتی در تلاش هستند با حذف چین سود نفت ارزان ایران را هم بدست آورند.

آنچه که شواهد امر از سیاست‌های جاری روسیه و چین نشان می‌دهد این است که برای حکومت ملایان در برنامه‌های دراز مدت آنان جای خاصی باز نشده که به دفاعی برای استمرار آن نیاز باشد. هر سیستم متکی به مردم و پایدار در ایران منافع چین را که امروز متمایل به بازرگانی و ضرورتا آرامش است بیشتر تامین می‌کند.  روسها برای ملایان بی‌وطن که مردم و میهن خود را به حراج گذاشته‌اند حتی در حد طالبان هم احترام قائل نیستند. حالشان از دیدن آنان به هم می‌خورد و به هر شکل ممکن در رفتار و کردار آن را نشان میدهند.

عدم شرکت در انتخابات یک استراتژی است و مانند هر استراتژی دیگری باید مورد ارزیابی قرار بگیرد. تاکید بر ادامه یک استراتژی بدون ارزیابی نتایج‌، آن را به ایدئولوژی تبدیل می‌کند. نتایج حاصل از کنش عدم مشارکت در انتخابات طی چند سال گذشته چه بوده است؟ این استراتژی تا کجا می‌تواند ادامه یابد؟ در اتخاذ استراتژی‌های سیاسی مهم‌ترین موضوعی که باید مد نظر قرار بگیرد شرایط است که همواره متغیر  و تابعی از زمان است. تبدیل استراتژی به ایدئولوژی زمینه‌ساز تبدیل هر سیستم به حکومت اسلامی است.

حکومت نگران مشروعیت داخلی و خارجی نیست. امروز کثرت حضور مردم در انتخابات نشان مشروعیت نظام و قلت حضور نشان نامشروع بودن آن نیست. به کار بردن کلمه مشروعیت برای حکومتی که حتی طالبان آن را جدی نمی‌‌گیرد دور افتادن از اصل موضوع است. گروهی جنایتکار و تبهکار مملکتی را به گروگان گرفته‌اند، کدام مشروعیت؟

مجوز فروش نفت از سوی آمریکا، حکم دادگاه کانادایی در مورد سقوط هواپیما، آزادی حمید نوری، تنش‌زدایی و توسعه مراودات کشورهای اروپایی و منطقه علی‌الخصوص عربستان با ملایان به ما نشان داد هیچ کشوری در مناسبات خود موضوع مبهمی به نام مشروعیت یا عدم مشروعیت طرف مقابل را لحاظ نمی‌‌کند بلکه این منافع است که نقش تعیین‌کننده دارد. ابراز تمایل و تلاش سایر کشورها برای تصحیح و تحکیم مناسبات با حکومت نشان می‌دهد با ادامه حکومت اسلامی در ایران مشکلی ندارند.

ایرانیان ناچارند این موضوع مهم را در کنش‌های سیاسی خود لحاظ کنند که دولت‌های مختلف در قبال اتفاقات ایران نه تنها بی‌تفاوت نیستند بلکه از بقای حکومت که با منافع آنان هم سویی بیشتری دارد جانبداری می‌کنند. اگر روزی احساس کنند شرایط در حال تغییر است آنان نیز در راستای دفاع از منافع ملی خود تغییر موضع خواهند داد. تمام دولت‌ها می‌دانند در ایران با حکومتی که از منافع مردم ایران دفاع می‌کند سروکار ندارند، ولی ذره‌ای برایشان مهم نیست. در همین راستا شرکت یا عدم شرکت مردم ایران در انتخابات هم برایشان بی‌اهمیت است.

عرصه مناسبات بین‌الملل تابع نظم طبیعی است و در طبیعت هر سیستمی که توان پایداری و ‘’وجود’’ داشته باشد مشروعیت دارد. طالبان را هیچ کشوری به رسمیت نشناخته است ولی در عمل برای آن مشروعیت قائلند. برای ناظر خارجی مهم توان برقراری ثبات است. آنان فاصله گرفتن مردم از عرصه سیاست و سکوت قبرستانی حاکم بر مملکت را آرامش و ثبات تلقی کرده آن را حمل بر توانایی حکومت در تحمیل اراده خود بر مردم می‌بینند که در سیاست امر مهمی است. در عربستان یا امارات انتخاباتی وجود ندارد ولی ثبات وجود دارد که حاصل رفاه و رضایت مردم است و همین برای ناظر خارجی کفایت می‌کند. مشروعیت را در عرصه بین الملل توان و میزان پایداری سیستم مشخص میکند نه حضور مردم در انتخابات.

مشارکت مردم در انتخابات یعنی به چالش کشیده شدن رهبری و سیاست‌هایش که غیر از شکست نبوده است. خامنه‌ای در چند انتخابات اخیر هیچ تلاشی برای افزایش حضور مردم نکرد. بلکه عامدانه با حذف کاندیداهای مورد وثوق مردم سعی در کاهش مشارکت آنان داشت. مشارکت بیشتر یعنی طلبکار بیشتر. نگاهی به چشم‌انداز نشان می‌دهد نومید شدن اکثریت مردم از صندوق رای که به خروج خودخواسته آنان از عرصه سیاست منجر شد نوعی موفقیت برای حکومت بوده است که به هر شکل توانسته مردم را از معادلات حذف کند.

طی سال‌های طولانی ناامید ساختن مردم از توانایی ایجاد تغییر بزرگترین آرزوی خامنه‌ای بوده است. او گمان می‌کند با ایجاد نومیدی موفق به حذف مردم و خلاصی یافتن از دست واکنش‌های آنان شده و صحنه به دلخواه و بدون هیچ مشکلی برای انتقال قدرت و تحمیل ادامه این فلاکت بر مردم چیده شده است. تجربه دهه‌ها نشان داده است هر وضعیتی که او از آن راضی است قطعا به زیان مردم و منافع ملی و هر وضعیتی که او از آن ناراضی است قطعا واجد منفعتی برای مردم و مملکت است. صحنه خالی از وجود مردم موجب رضایت اوست.

اگر تغییر راهبرد عدم مشارکت در انتخابات و بازگشت مردم به صحنه سیاست می‌تواند در شرایط اسفناک زندگی که بسیاری را به سمت نومیدی و افسردگی سوق داده تغییری ایجاد و آن را به سمت بهبود و امید هدایت کند کوشش در این مسیر موجه است. اساسی‌ترین موضوع ‘’مردم’’ است.

عقب‌نشینی یک استراتژی مقطعی است. عقب‌نشینی دائم قبول شکست است. شاید امروز شرکت در انتخابات به جای عدم شرکت در آن مانند تغییر استراتژی از عقب‌نشینی به حمله بوده و موثر باشد. تجربه عدم مشارکت در چند انتخابات اخیر به امر مثبتی منتهی نشد.

در شرایط فعلی، انتخابات فارغ از هر نتیجه در بدترین حالت فرصت مناسبی برای ایجاد موجی اجتماعی است که کمترین دست‌آورد آن نمایش عظمت مفهومی زنده به نام “مردم” است. ملاقات تک تک اعضای جامعه با “مردم”. مثل رودررو شدن هر قطره آب با کل اقیانوس. شکلی از تجدید عهد هر انسان با جامعه که در سنت ایرانشهری از متعهد بودن به آن به آبرو داشتن نزد مردم تعبیر می‌شود. سوسیالیسمی که در ایران کیفیت رو به افزایش خود را از لیبرالیسم در حال پرورش در وجود هر فرد با افزایش آگاهی دارد. مانند میانگین کیفیت آب یک دریا که نتیجه میزان املاح در هر قطره است.

مدتهاست مردم فقط از طریق شبکه‌های اجتماعی با هم در ارتباطند. باید دوباره با خود ملاقات کنند و انتخابات فرصت مناسب این دیدار است. از انتخابات می‌توان برای تجمع دوباره نیروهای متفرق شده، گفتگوهای رودررو، تجدید روحیه‌های آسیب دیده، ارزیابی نیروها و سازماندهی مجدد استفاده کرد.

شاید قرار گرفتن نیروی فشرده و قدرتمند میل به تغییر پشت سر نامزد متفاوتی مانند دکتر پزشکیان در وضعیت ضعف و استیصالی که حکومت در آن دست و پا می‌زند امکان نواختن ضربه‌ای اساسی به یک سیستم پوسیده را در فرصت مناسب مهیا سازد. البته کمک به انتخاب جلیلی کار حکومت را زودتر به پایان نزدیک می‌کند ولی آسیب بسیاری بر جا خواهد گذاشت که برای امنیت کشور خطرساز خواهد بود.

پزشکیان اهل تقوا و دانش است. به واسطه سیاست‌های بیگانگان و همراهی حکومت آخوندی در جهت ایجاد تفرقه بین مردم کمی بوی برکه قوم‌گرایی گرفت. برای حرکت در مسیری که انتخاب کرده ناچار است از برکه دل بکند، با رودخانه همراه شود و تن به آب دریای ایثار که با آن آشناست بزند. او برای ایران جنگیده است. شاید فرزند ستارخان بار دیگر پرچم آزادی ایران را از آذربایجان به تهران برساند‌.

به گمانم کمی زیادی حرارت به خرج دادم و کمی هم زیادی طرفداری کردم و احتمالش اصلا کم نیست فردا بدتر از خاتمی و روحانی باشد. حسابی خجالتمان بدهد و باز به تمامی افسرده و پژمرده شویم. ولی اشکالی ندارد. مردم جان و سلامتی و کار و زندگی و آزادی و عزیزان خود را در این راه از دست داده‌اند. خجالت کشیدن و شرمندگی و افسردگی در این مسیر هیچ هم حساب نمی‌‌شود. بدنامی کمترین خطری بود که در ره منزل لیلی در کمین شیخ صنعان بود.

هر اتفاقی مانند تقلب در انتخابات در شرایط خشم و انزجار بی‌حد عمومی می‌تواند رها کننده نیروی نهفته در جامعه باشد که برخلاف گذشته چندان اصلاح گر و منفعل نیست و در شرایط کنونی ضعف و شکست همه جانبه خامنه‌ای می‌تواند به خیز بزرگی درجهت ایجاد تغییراتی اساسی منتهی شود.

امروز برآیند انرژی‌های نهفته در اراده‌های معطوف به تغییر در اجتماع هر اصلاحی در حکومت را مانند ترک ایجاد شده در یک سد به سمت انهدام و براندازی هدایت می‌کند. به خصوص در پی شرایط ایجاد شده پس از مقابله سپاه با خامنه‌ای جلوگیری از اصلاحات توسط یک دولت اصلاح‌طلب با پشتوانه رای بالا به سادگی گذشته ممکن نیست.

احتمال بسیار اندکی وجود دارد بعد از این سران سپاه به دستور خامنه‌ای نامه سرگشاده تهدیدآمیز برای ترساندن مردم و رئیس جمهور در جراید منتشر کنند.

باید انرژی بسیاری را مهیا ساخت. ما از شرکت یا عدم شرکت در انتخابات نیت خیری برای حکومت نداریم. به خاطر شخص پزشکیان یا اصلاح‌طلبان نیست. گرچه منزه بودن پزشکیان از فسادهای مالی در سیستمی که با دستور اکید خامنه‌ای مبنی بر عدم پیگیری فساد که عملا توصیه به فساد است و لجن از در و دیوارش سرازیر است شکلی از نافرمانی و جنگیدن برای حفظ شرافت دارد. یک سیاستمدار اصول‌گرای مومن ترسان از خدا و معتقد به حساب و کتاب آخرت نمی‌‌تواند قلبا یک اصلاح‌طلب نباشد. آیین بندگی خدا با بندگی خامنه‌ای بسیار متفاوت است.

حتی اگر در پایان هیچ اتفاقی در جهت تحقق خواسته‌های مردم رخ ندهد باز نمایش حضور انبوه مردم تک به تک آنان را به قدرت عظیمی که پشتوانه آنان است برای تاثیرگذاری بر تحولات آینده امیدوار نگه می‌دارد و نقشه شوم نومید ساختن مردم بر باد می‌رود.

“مردم”، این مهمترین کلمه در فرهنگ لغت فارسی که کلمات مهم و کلیدی بسیاری مانند شاه، کشور، حکومت، قانون، عدالت، فرهنگ، آزادی… در کنار آن معنا پیدا می‌کنند با حضور افراد کنار هم متجلی می‌شود و انتخابات می‌تواند فرصت کمیاب این تجلی باشد. تجربه کردیم که ‘’عدم’’ مردم در صحنه تاثیرگذار نیست. نبود مردم نه به چشم دیگر کشورها بد آمد نه مایه نگرانی حکومت شد و نه دستاوردی برای ایران داشت. تنها با بودن مردم در صحنه امکان تغییر شرایط وجود دارد. روبرو شدن ناگریز با سرخوردگی، ناامیدی، خشم، اندوه، انزجار، درد، رنج و البته امید نشان وجود داشتن و بودن است. مساله بودن است نه نبودن.

استراتژی، تصمیم عقل با در نظر گرفتن شرایط است. شاید برای گرفتن نتیجه‌ای بهتر در تکاپوی عبور از مرداب عمیق حکومت دینی تغییر استراتژی ضروری باشد.

شاید زمان برای شبیخون و غافلگیری مناسب باشد.



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024