iran-emrooz.net | Wed, 27.12.2006, 9:13
«آنچه ما میخواستیم درباره ایران به شما بگوییم»
نویسندگان: فلینت لیو ِرت، هیلاری مان
منبع : نیویورک تایمز، بیست و دوم دسامبر
برگردان: تهمورس کیانی
.(JavaScript must be enabled to view this email address). com
مقدمه مترجم:
روزنامه نیویورک تایمز در اقدامی که شاید در تاریخ مطبوعات کشور آزادی مثل ایالات متحده کم سابقه میباشد مقالهای را در حالیکه تکههایی از آن به دستور کاخ سفید سانسور شده به قلم دو تن از تحلیلگران سابق سازمان "سیا" درباره ایران منتشر کرده است. نویسندگان مقاله مزبور در مقدمهای نوشتهاند که برخی از مطالب مقاله آنها بوسیله "هیئت بررسی انتشارات" سازمان سیا غیر قابل انتشار اعلام گشته است. آنها در این مقدمه گقتهاند که برخلاف نظر این هیئت این مطالب پیشتر بوسیله کسان دیگر در مقالات دیگر به نوعی منتشر گشتهاند، و از این اقدام سازمان سیا ابراز شگفتی کردهاند. بنا به گفته آنان، مطالب حذف شده اغلب به روابط بین ایران و ایالات متحده و تماسها و مذاکرات نیمه رسمی بین دوطرف در دوره نخست ریاست جمهوری پرزیدنت بوش مربوط بوده است. اما توضیحات نویسندگان مقاله ظاهراً اعضای هیئت مزبور را قانع نکرده است. بنابراین نویسندگان مقاله به این نتیجه رسیدهاند که دولت پرزیدنت بوش به بهانه امنیت ملی دست به سیاسیکاری زده است. به نظر آنها: "امنیت ملی باید بر فراز سیاسی کاری قرار گیرد. در یک دموکراسی، شفافیت در امور حکومتی میبایست پاس داشته و محافظت گردد. طبقهبندی کردن و پنهان ساختن اطلاعات به دلایلی غیر از امنیت و سلامتی ایالات متحده و منافعاش، سر پیچی از این اصل است. به همین سبب است که ما به تلاش خود و اعمال فشار برای انتشار متن کامل این مقاله بدون سانسور ادامه خواهیم داد". از آنجا که در روزهای اخیر دوباره دامنه بحث و گفتگو در باره نوع برخورد ایالات متحده با ایران و چگونگی حل اختلافات بین آنها با انتشار گزارش کمیته " بیکر-هامیلتون" بالا گرفته است، انتشار این مقاله دارای اهمیت است. نویسندگان این مقالهِ سانسور شده خود را جزو گروهی میدانند که بر خلاف توصیههای کمیته "بیکر-هامیلتون" به مذاکره موردی و مقطعی بین ایران و ایالات متحده برای حل برخی اختلافاتِ خاص باور ندارند و این گونه مذاکرهها را بیفایده میدانند. این گروه – و از جمله اقای لیوِرت و خانم مان – از سرگیری مذاکرهای جامع و دربرگیرنده همه اختلافات استراتژیک بین دو طرف را تا رسیدن به نتیجه نهایی بهترین گزینه میدانند که میتواند با بازسازی اعتماد ایرانیان بر دیوار بلند بیاعتمادی و تنش کهنه دو طرف فائق آید. در مقابل این گروه بالنسبه پر شمار- اما به لحاظ اهرمهای سیاسی کم نفوذ – گروههای دیگر در ایالات متحده به مذاکرهای فراگیر و بیقید و شرط باور ندارند. گروههای با نفوذی در ایالات متحده و نئو کانهای آن کشور با حمایت معاون رئیس جمهور و اعضای دفتر او هر گونه مذاکرهای را محدود و موردی و مشروط به دست کشیدن ایران از برنامه اتمی خود میدانند. در ایران نیز، اما، گروه تندرو حاکم و جناح آقای رئیس جمهور احمدینژاد - که به گمان نگارنده نوع ِ وطنی و جهان سومی نو محافطهکاران ایالات متحده هستند - با پیش کشیدن شرایط غیرعملی مانند "خروج همه نیروهای ایالات متحده از همه منطقه خلیج فارس و خاورمیانه " در حال افزودن بر این دیوار بلند هستند. شرایط متقابل نو محافظهکاران دو طرف برای یکدیگر به این میماند که به کسی بگویند به این شرط تو را نمیکشیم که دست به خود کشی بزنی. مقاله سانسور شدهِ زیر بازتابِ صدای کسانی است که خواهان اقدامی شجاعانه از سوی ایالات متحده برای از سر گیری یک مذاکره فراگیر موسوم به "معامله بزرگ" با ایراناند. در زیر متن سانسور شده این مقاله در دسترس خوانندگان قرار میگیرد. بخشهای نقطه چین شده نمایانگر مطالب سانسور شدهای است که در روزنامه نیویورک تایمز برروی آنها خط تیره کشیده شده است. این نقطه چینها تقریباً حجم مطالب سانسور شده را نشان میدهد و به خواننده این امکان را میدهد تا دست به گمانه زنی بهتری زند.
* * *
"گروه مطالعه عراق" صدای خود را به صدای ارکستر و هلهله رو به رشد مفسرین، سیاستمداران، و مقامات پیشین، که همگی خواهان گفتگویی تاکتیکی و محدود با ایران درباره عراق هستند، افزوده است. دولت بوش نیز خاطرنشان کرده است که خواهان چنین گفتگویِ ِ موردی و مشروطی با ایران درباره فعالیتهای اتمی آن کشور است.
متاسفانه، طرفداران مذاکرات محدود – چه برای دست آوردهای کوتاه مدت یا به منظور "آزمایش" ایران درباره تجدید رابطه کلی و وسیع – به نظر نمیرسد که بیست سال همکاری محتاطانه بین ایالات متحده و ایران را درباره مسائل مختلف دریافته باشند. همچنین، آنان تأثیر این تاریخچه و رفتار را بر دیدگاه و نگرش استراتژیک ایران درنیافتهاند. در اوضاع و احوال منطقهای کنونی، هر نوع مذاکره موردی و ویژه با ایران پیشاپیش محکوم به شکست است. تنها رهیافت دیپلماتیک که محتملأ با کامیابی همراه خواهد بود همانا مذاکرهای جامع و فراگیر با هدف دستیابی به "معامله بزرگ" بین ایالات متحده و جمهوری اسلامی است.
پس از سالهای دهه هشتاد (میلادی) همکاری موردی با ایران روی موضوعات خاص و موردی بوسیله دولتهای متعدد و متوالی ایالات متحده صورت گرفته است. اما سیاستمداران ِ ایالات متحده مداوماً اجازه دادهاند تا سیاستهای داخلی یا دیگر علائق ِ سیاست خارجی چنین همکاریی را فلج کرده و راه را بر هر نوع تنشزایی گسترده بین دو کشور سد کند. سیاست مذاکره و مراودهای که دولت ریگان با ایران در پیش گرفته بود تا رهایی گروگانهای آمریکایی در لبنان را تأمین کند به پایان غمبار رسوایی "ایران- کنترا" منجر گشت. سپس، دولت بوشِ ِ پدر تماسها با ایران را از سرگرفت تا رهایی آخرین گروگانهای آمریکایی در لبنان را تأمین کند، اما تجدید رابطه گسترده را تا بعد از انتخابات سال ١٩٩٢ به تعویق انداخت.
در سال ١٩٩٤، دولت کلینتون به ارسال سلاح از سوی ایران برای مسلمانان بوسنیایی رضایت داد، اما درز کردن خبر این توافق در سال ١٩٩٦ و انتقادات نامزد ریاست جمهوری از حزب جمهوریخواه – رابرت دال – از این توافق، راه را بر امکان هر گونه همکاری بیشتر بین ایران و ایالات متحده برای چند سال بست.
همه این رخدادها بر شک و بدبینی رهبران ایران - که پیشاپیش با سوء ظن به ایالات متحده مینگریستند - درباره نیات واقعی ایالات متحده درباره جمهوری اسلامی ایران افزود و این بدبینی را تقویت کرد. اما در پی حملات حادثه یازدهم سپتامبر و ضعف ناشی از آن، برخی دیپلماتهای ارشد ِ ایرانی به ما گفتند که آنان براین باور هستند که ایران فرصتی تاریخی بدست آورده تا به بهبود رابطه با واشینگتن بپردازد. رهبران ایران پیشنهاد دادند تا به ایالات متحده برای پاسخ دادن به آن حملات کمک کنند بدون آنکه آن کمکها را موکول و مشروط به تغییری در روابط ایران و آمریکا سازند. در حالیکه قبلاً ایران در اواخر دهه ١٩٩٠ پیشنهاد دولت کلینتون را برای آغاز گفتگو دو جانبه رد کرده و آنرا مشروط به تغییر در سیاست ایالات متحده کرده بود. در این مورد، اما آنها با محاسبه اینکه چنین همکاری به تغییر بنیادین در سیاست ایالات متحده میانجامد، آن را بدون قید و شرط پیشنهاد دادند. این فرصت نیز از دست رفت.
این استدلال و تحلیل که ایران به این سبب در افغانستان به ایالات متحده کمک کرد که جایگزینی رژیم طالبان به نفع ایران تمام میشد، تحلیل کامل و دقیقی نیست و برداشت بدی از آن شده است. ایران میتوانست بگذارد آمریکا طالبان را بردارد بدون اینکه دستان خود را آلوده آن سازد، همچنانکه ایران در جریان جنگ ١٩٩١ خلیج (فارس) بیطرف ماند. تهران به این سبب در افغانستان با ایالات متحده همکاری کرد که خواهان بهبودی در روابط با ایالات متحده بود. اما ایران به شدت از نوع پاسخ ایالات متحده ناامید گشت. پس از حملات یازدهم سپتامبر. . . . . . . . . . . . . . . .. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . نشستی را بین وزیر خارجه کالین پاول و وزرای خارجه شش کشور همسایه افغانستان به علاوه روسیه در نوامبر ٢٠٠١ ترتیب داد. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . ایران همراهی کرد، با ایالات متحده در حذف طالبان و قرار گرفتن و تأسیس نظم سیاسی پس از طالبان در افغانستان همکاری کرد. در دسامبر ٢٠٠١،. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . تهران خواست تا گلبدین حکمتیار- جنگ سالار بی رحم و طرفدار القاعده - را در ایران نگهدارد و نگذارد به افغانستان بازگردد تا به سازماندهی و رهبری مقاومت جهاد گران در آنجا بپردازد. . . . . . . . . . . . . . . . . . . تا زمانیکه دولت بوش به انتقاد از ایران برای پناه دادن به تروریستها نپرداخته بود، ایران او را نگهداشت. اما، پرزیدنت بوش در سخنرانی "اوضاع کشور" خود در ژانویه ٢٠٠٢ درست همان کار را انجام داد. او با برچسب زدن به ایران و قرار دادن ایران به مثابه بخشی از "محور شرارت" تلاش ایران را نادیده گرفت. کوتاه زمانی پس از آن سخنرانی، آقای حکمتیار موفق گشت ایران را ترک کند. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . تا جمهوری اسلامی از آن پس به عنوان کشوری که به تروریستها پناه داده است، دیده نشود. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . این به جنگ سالاران افغان نشان داد که آنان نمیتوانند ایران و ایالات متحده را به جان هم اندازند و ایران را بر آن داشت تا صدها تن از مظنونان به همکاری با القاعده و طالبان را که از افغانستان گریخته و در ایران بودند از خاک خود به بیرون راند.
آنانیکه بنای بحث و جدلشان بر این است که چون ایران موجب پیدایش مشکلات و مسائل عراق نشده است پس بنابراین ایران تنها از توانایی محدودی برای کمک به برقراری ثبات و آرامش در عراق برخوردار است نیز در اشتباه هستند. این گروه باید دریابند که ایران موجب پیدایش مشکلات افغانستان و تبدیل آن به دولتی شکست خورده و پناهگاهی برای تروریستها نیز نگشته بود. اما، هنگامیکه آمریکا و ایران با هم همکاری کردند، افغانستان بسیار بیشتر از امروز ثبات و آرامش داشت، القاعده در حال فرار بود، جزب الله ِ طرفدارِ ایران تا حدودی آرام بود و ایران نیز در حال فعال کردن سانتريفیوژها نبود. با این همه دولت بوش هنوز موضوع را درنیافته و حاضر نشده است تلاشی را بر بستر این گرایشات مثبت بنیاد گذاری و آغاز کند. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . از نظر گاه ایران، و آنظور که ایران چشم انداز را با این رفتارهای ایالات متحده بررسی میکند، واشینگتن تنها در صدد بدست آوردن آن چیزی در مذاکرات موردی و مشخص با ایران است که به نفع خودش است ، و ایالات متحده آمادگی تجدید رابطه گسترده و همکاری به نفع دوطرف نیست. با این همه هنوز طرفداران تز مذاکره و گفتگوی ِ محدود پیش بینی میکنند که ایران دوباره به این بازی بیثمر تن خواهد داد، آن هم در حالیکه هنوز در ایالات متحده عدهای از مقامات ارشد به طور مکرر از برنامه "تغییر رژیم" ایران در آینده سخن میگویند و پرزیدنت بوش خود نیز از "بر روی میز بودن" برنامه ِ حمله به زیرساختها و تأسیسات اتمی و امنیت ملی ایران سخن میگوید.
تجربه ما از رابطه و گفتگو با. . . . . . . . . . . . . . . . . . دیپلماتهای ایرانی در باره افغانستان و گفتگوهای خصوصی ِ تازه تر و اخیر در اروپا و جاهای دیگر ما را متقاعد ساخته است که ایران دوباره فریب نخورده و به این کوچه بن بست وارد نخواهد گشت. ایران به ایالات متحده در عراق کمک نخواهد کرد چون به گفته برخی از هرج و مرج در آنجا ترسیده و آسیب خواهد دید ؛ تهران بخوبی در موقعیتی قرار دارد تا از منافع خود در عراق در حالیکه آمریکا در گل گیر کرده است به تنهایی دفاع کند. همینطور، ایران هیچگاه محدودیتهای استراتژیک هدفمند را بر روی توانایی و ظرفتیتهای اتمی به بهای "بستهای" از کمکهای اقتصادی و فنی نخواهد پذیرفت. ایران تنها در صورتی به همکاری با ایالات متحده خواهد پرداخت – در عراق یا مسئله اتمی فرقی نمیکند - که به گفتگویی گسترده و تجدید مراودهای اساسی شامل در نظر گرفتن نگرانیهای امنیتیاش بیانجامد. این کار مستلزم بسط ِ تضمین امنیتی ایالات متحده – به طور مشخص و مؤثر شامل تعهد آمریکا بر به کار نبردن زور برای تغییر مرزهای ایران یا تغییر شکل حکومتی جمهوری اسلامی – میباشد. همچنین، این تعهد و تضمین میباید با چشم انداز لغو تحریمهای یک جانبه ایالات متحده و عادی کردن روابط دوجانبه تقویت گشته و همراه باشد. این چیزی است که تا کنون هیچکدام از دولتهای ایالات متحده پیشنهاد نکردهاند، و دولت بوش نیز به صراحت آن را رد کرد.
در واقع، هیچ دولتی در ایالات متحده هیچ گاه نتوانسته است تضمینی امنیتی را پیشنهاد کند مگر آنکه به همراه آن نیز نگرانیهای آمریکا درباره فعالیتهای اتمی ِ ایران، نقش منطقهای آن، و پشتیبانی آن از سازمانهای تروریستی را مطرح کند. بنابراین و به همین سبب، در چنین موقعیتی ویژه، حل ِ هر کدام از اختلافات مهم دوجانبه بین ایران و ایالات متحده به ناچار مستلزم پاسخ گویی به همه مسائل فوق است. بکار بستن تعهدات دوجانبه و متقابلی که از آن تحت عنوان "معامله بزرگ" بین دو کشور نام برده میشود قطعأ یک شبه عملی نمیگردد. این کار دارای مراحل مختلفی خواهد بود که در فرایند زمان معینی عملی خواهد گشت، اما همه آن تعهدات میباید پیشاپیش به مثابه یک کل واحد و یک "بسته" مورد توافق دو طرف قرار گرفته، چنانکه هر طرف بدانند که در این توافق چه بدست میآورند.
متأسفانه، پنجره و امکان فعلی برای جستجو و رسیدن به توافق و تنش زایی همه جانبه با ایران همیشه باز و موجود نخواهد ماند. رهبری ایران، امروز، با بودن محمود احمدینژاد به عنوان رئیس جمهور، بیشتر از آنچه سه سال پیشتر بود رادیکالیزه شده است، و میتواند در آینده رادیکالتر شود. این بستگی دارد که چه کسی سرانجام به جانشینی آیت الله خامنهای به عنوان رهبر عالی ایران بر گذیده میگردد. اگر پرزیدنت بوش قاطعانه به سمت یک مذاکره و گفتگوی استراتژیک با تهران، در خلال دوسال باقی مانده به دوره ریاست جمهوریاش، حرکت نکند، جانشین او این فرصتی را که او این چنین با بی خیالی تلف میکند، نخواهد داشت.
تهمورس کیانی، سیاتل (ایالات متحده)، بیست و سوم دسامبر ٢٠٠٦