يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
میتوان گفت که خامنهای در دوران طولانی حکمرانی و برگزاری هر سال یک نمایش انتخاباتی، به استاد بازی دادن مردم و رقیبان در اطراف مربع مرگ بدل شده است.
«مربع مرگ»، برج و باروی امن قلعه ولایت مطلقه فقیه را میسازد که «ادامه حصر رهبران جنبش سبز»، «تحمیل حجاب به زنان»، «آمریکا ستیزی » و «نظارت استصوابی» اسامی مستعار چهار ضلع آن به شمار میرود. هر یک از این اضلاع، ضمن آنکه مکمل اضلاع دیگر است، یک بعد راهبردی نظام ولایت مطلقه فقیه را ترسیم میکند. «مربع مرگ» در گسترش خود، ایران را دور میزند و بر هر نقطه از برج و باروی آن، تابلوی « خطر مرگ، وارد نشوید!» را به نمایش میگذارد تا به هر کوشنده یا رقیبی که بخواهد به بازی سیاست وارد شود، خط قرمزها را یادآوری کند.
خامنهای بازی را به گونهای مدیریت میکند که حریفان هرگز توان عبور از هیچ یک از دیوارها را پیدا نکنند و در صورت ضرورت، در اطراف مربع مرگ در « توهم پیروزی » و دیدان سراب به جای آب، برقصند و برقصانند!
نمایش انتخاباتی که قرار است در روز ۸ تیر برگزار شود، در شرایطی که به صحنه میآید که:
۱- حکومت هنوز از زیر ضربات سنگین خیزش «زن-زندگی-آزادی» کمر راست نکرده و بر اساس شواهد، این جنبش ریشهدارتر از آن است که بتوان به راحتی هیکل حکومت را از زیر بار آن بیرون کشید.
۲- ماجراجویی ۷ اکتبر حماس، که خامنهای بدان دل بسته بود، در متن تداوم ماجراجویی اتمی، نتوانست روند «صلح ابراهیم» و حذف جمهوری اسلامی از معادلات کلان منطقه را متوقف کند. مستقل از فرجام نهایی جنگ غزه و در چشمانداز نزدیک، قدرت هوشمندی که پیمان ابراهیم آزاد میکند، جایی برای میدانداری جمهوری اسلامی که «عمق استراتژیک» خود را با گسترش قدرت نظامی تعریف کرده، باقی نخواهد گذاشت و خامنهای بوی خفگی ژئو استراتژیک را از هم اکنون حس میکند.
۳- سه سال جنون بازی «شاه دیوانه» که خامنهای با شعار خالص سازی، به راه انداخت، جانی برای اقتصاد کشور که پیش از آن هم رمقی نداشت، باقی نگذاشت و بیش از ۵۰ در صد قدرت خرید اکثریت بالای ۹۰ درصدی جامعه را بلعید!
و سرانجام
۴- خامنهای در ۸۵ امین سال عمرش، باید برای انتقال امپراطوری عظیمش به ولی فقیه سوم آماده شود. این کار باید در شرایطی صورت بگیرد که در درون مربع مرگ، جز گلههای گرگ درنده، تنابندهای یافت نمیشود. در روز حادثه که زندگی پدرخوانده به مثابه حلقه وصل هزاران باند و دسته رسمی و غیر رسمی، پایان مییابد، حفظ انسجام در میان آنها و بر تخت نشاندن رهبر آتی نظام کاری بسیار سخت و نزدیک به محال به نظر میرسد. خامنهای خود را مکلف میبیند که این گذار حیاتی را در بود خود «ریلگذاری» کند.
در چنین شرایط دشواری است که خامنهای، نه به قصد درهمکوبیدن دیوارهای قلعه یا به خطر انداختن این یا آن ضلع آن، بلکه به قصد زمان خریدن، نقشه انتخاباتی خود را طراحی کرده است. در این نقشه:
۱- در فاز اول یک شخص منفرد، وفادار و کموبیش پاکدست به نام مسعود پزشکیان به عنوان قربانی برگزیده شد.
۲- دلالهایی که بین منزل آقای خاتمی و بیت خامنهای، رفتوآمد میکنند، جبهه اصلاحات را «تشنه» کردند تا قربانی را که ربط چندانی به این جبهه نداشت، با وعده تایید صلاحیت، به عنوان کاندیدای اختصاصی جبهه مطرح کرده، با پای خود وارد تله شوند.
۳- با گذاشتن اسم پزشکیان در لیست کاندیداهای برتر و اختصاصی جبهه اصلاحات، شورای نگهبان با حذف بقیه اصلاحطلبان، تله انتخاباتی را تکمیل کرد و جبهه اصلاحات را به داخل بازی خامنهای کشاند.
۴- جبهه اصلاحات با ورود به نمایش انتخاباتی، ته مانده آبروی خود را در یک بازی دو سر باخت، به داو گذاشت. این بازی، به هر کجا منجر شود، بازنده اصلی آن سید محمد خاتمی و جبههای است که او زیر عنوان اصلاحات سرهمبندی کرده است. این انتخابات آخرین میخ بر تابوت این جبهه باسمهای هم خواهد بود.
۵- اگر تصمیم خامنهای این باشد که صندلی پیشکاری خود را در اختیار پزشکیان قرار بدهد، او که نه عده و عده روحانی و خاتمی را دارد و جامعهای قدرتمند را در پشت سر خود، به سرعت در محاصره گله «هزار گرگان» درون قلعه، یا به گربهای دستآموز بدل میشود و یا دریده خواهد شد. ظاهرا پزشکیان تصور میکند که با اعلام مکرر بیعت با خامنهای و نزدیک نشدن به هیچ یک از چهار خط قرمز او، میتواند کلاه آقا را بردارد و همزمان با دادن وعده وعید «صد تا یک غاز» کلاه مردم را! نتیجه این ساده اندیشی البته، چیزی جز غوطهور شدن با دست و پای بسته در استخر لجن نخواهد بود. مسئولیت این فاجعه پیش و بیش از آنکه متوجه قربانی باشد، متوجه خاتمی و جبهه اصلاحات اوست که در دام «دلال-کارگزاران-راه گشایان» افتادند و پزشکیان را به داخل قلعه پرتاب کردند.
۶- اگر هدف خامنهای، استفاده از پزشکیان برای گرم کردن تنور انتخابات، کشاندن اصلاحطلبان به پای صندوق رای و بازیافت بخشی از مشروعیت بر باد رفته نظام باشد، در این صورت جبهه اصلاحات حالت کسی را دارد که که هم چوب را خورد، هم پیاز را و هم صد تومان را داد! آش نخورده و دهان سوخته! کام بخشی مجانی به آقا و پای یک بازی سیاسی شدن که عواقبش دامن خاتمی را به آسانی رها نخواهد کرد.
برخی از حامیان شرکت در انتصخابات ۸ تیر استدلال میکنند که یک برآمد انتخاباتی نیرومند، مستقل از هر نتیجهای که به بار آورد، تمهیدی است برای غلبه بر بحران و رکود ناشی از فروکش کردن خیزش «زن-زندگی-آزادی» و در جریان این برآمد، مردم یکدیگر را مییابند و جامعه اعتماد به نفس خود را مجددا بدست میآورد.
در صحت این استدلال تردیدی وجود نمیداشت، اگر هدفی قابل دستیابی در افق وجود میداشت. اگر آنچه در افق دیده میشود، نه آبی گوارا که سرابی خشک باشد، به صحنه آمدن مردم، تب تندی است که زود عرق کرده، با سرعت به یاس و نومیدی به مراتب بزرگتری منجر میشود. بسیج مردم با نشان دادن سراب، یک اکسیون پوپولیستی ناب است که مستقل از نیت بسیجکنندگان، همچون تف سربالا، صورتشان را نوازش خواهد داد. اصلاحطلبان زرد، با نگاه ابزاری به مردم، هدف روشنی دارند: قدرتنمایی و امتیازگیری!
این توجیه که گزینه بهتری روز میز مردم قرار ندارد، تنها بدرد عوامفریبی اصلاحطلبان زردی میخورد که در فساد و قدرتطلبی دستشان در کاسه مراکز قدرت و ثروت، فاسدان و رانتخواران قرار دارد.
گذارطلبان از زبان منشور جمهوری، طرح راهبردی جبهه ملی ایران و طرح سه مادهای مهندس موسوی بیش از ۵۰۰ تن از سرآمدان سیاسی داخل کشور، راه نجات را ترسیم کردهاند:
اگر نیروهای مخالف و منتقد جمهوری اسلامی، در همه جا، هستهها و محافل خواهان رفراندم را تشکیل بدهند و بحث ملی بر سر قانون اساسی ایران فردا، از طرف سرآمدان سیاسی راه اندازی و مدیریت شود، دیگر هیچ منتقدی مجبور نیست، در هر بزنگاهی کاسه گدایی بدست بگیرد و به سیاهی لشکر نمایشات انتخاباتی پدر خوانده بدل گردد. مردم را میتوان و باید با افق گشایی متحد کرد و نه با سراب را آب نامیدن!
منشور جمهوری
http://jomhouri.com/jomhouri/archives/198
بیانیه جبهه ملی
https://melliun.org/iran/386220
بیانیه موسوی
https://www.iran-emrooz.net/index.php/news1/more/106083/
■ اصل کلام را اینچنین گفتید:
“۴- جبهه اصلاحات با ورود به نمایش انتخاباتی، ته مانده آبروی خود را در یک بازی دو سر باخت، به داو گذاشت. این بازی، به هر کجا منجر شود، بازنده اصلی آن سید محمد خاتمی و جبههای است که او زیر عنوان اصلاحات سرهمبندی کرده است. این انتخابات آخرین میخ بر تابوت این جبهه باسمهای هم خواهد بود.”
و چرا عمل خاتمی و اطرافیانش نوعی “خیانت” به مردم و خود اصلاحطلبان است؟ چون دیر یا زود ترکهای رو به افزایش دیکتاتوری موجبات فضای نسبی بازتر (ولی واقعی) را سبب میشود. و آنجاست که وجود نیروهای اصلاحطلب، آنها که هنوز از آبرو و اصالت مردمی برخوردار باشند کمک مهمی هستند به گذار خشونت پرهیز از رژیم دیکتاتوری. خاتمی و جناح او نه تنها چنین فرصتی را از خود و مردم میگیرند، بلکه به دوام و جولان دیکتاتوری کمک میکند، و به احتمال خشونتگرایی در انتهای عمر رژیم میافزاید. اینچنین گمراه کردن بخشی از مردم نارواست، اینچنین گلآلود کردن آب به نفع ضحاک زمانه نارواست. افسوس که خاتمی و یارانش این گونه خود را ملعبه دستان دیکتاتور کردند.
با احترام, پیروز.
■ درود به جناب پورمندی به خاطر موضع شجاعانهاش در مقابل پرده آخر تئاتر انتصاباتی رژیم. این دفعه چالهای که رژیم کنده است چاله خرکشی ست. در واقع اصلاحطلبان نظام در کندن آن هم بیل هستند. ولی رژیم نیز احتمالا این محللش را برای نمایشهای بعدی از دست خواهد داد. در ضمن حمایت مسعود پزشکیان را از سلمان خدادادی محکوم به تجاوز در دوره هشتم مجلس که میتواند ناشی از قبیلهگرایی هم باشد، را نباید از یاد برد که موجب خود کشی یا خودکشی شدن آن دختر جوان شد. یا در مقام وزیر بهداشت وقت به درخواست کانادا برای تحقیق مستقل در مورد قتل زهرا کاظمی پاسخ منفی داد. در ضمن احساس میکنم در جاهایی همان قبیلهگرایی مورد اشاره در حمایت از پزشکیان انگار بر جهتگیری سیاسی میچربد. نگاه کنید به حمایت علی مرادی مراغهای و محمد مجتهد شبستری از مسعود پزشکیان.
با احترام سالاری
■ جناب سالاری. اینکه با کلمات «...چاله خرکشی...» نسبت به یک مسئله اجتماعی اظهار نظر میکنید، که نه فقط حاکمیت، بلکه بخشی از افرادی که متفاوت با شما میاندیشند نیز در بر میگیرد، برازنده یک تبادل فکری سالم نیست. شما خوشتان میآید کسی با زبان سخیف با شما سخن بگوید؟!
رضا قنبری ـ آلمان
■ جناب قنبری عزیز من آن را برای کسانی که متفاوت با من میاندیشند بکار نبردم بلکه بشکل سمبلیک برای آنانی که کمر به مرمت عمارت شکاف برداشته زدهاند تا منافعشان حفظ شود و یا سهمی از خوان به یغما رفته ملت نصیبشان شود، استفاده کردم. جای طنز و توهین را با هم عوض کردن در ادبیات سیاسی البته روا نیست و به آن واقف هستم.
با درود به شما سالاری
■ آقای سالاری عزیز. ممنونم از پاسخ سنجیده شما. در واقع هدف من این است که ما ایرانیان بتوانیم با هم تبادل نظر روشنگر و منطقی داشته باشیم. من فعلأ نه طرفدار قطعی رأی دادن هستم و نه طرفدار تحریم. اما موضوع را جدی میدانم و معتقدم که باید ابعاد مختلف موضوع را شکافت و بررسی کرد. من تمام کسانی را که در راستای تحقق «اعلامیه حقوق بشر» هستند همراه خود میدانم و کوشش میکنم اگر نکتهای به روشنتر شدن مطلب کمک میکند مطرح کنم.
با احترام. رضا قنبری ـ آلمان
■ جناب قنبری باید اضافه کنم که من ارزشی برای تعارفات و ژستهای دموکراتیکی که این روزها مد شده و قصدش هم مخلوط کردن دوغ و دوشاب است تا بحث بر سر اصل قضیه که همانا جارو کردن توهم دیر پای اصلاح نظام است را به حاشیه برانند، نیستم و وظیفه خود میدانم که در حد بضاعت خویش نقاب از چهرههایی که با چراغ خاموش و در سایه این گونه ژستها به تبلیغ اصلاحطلبی میپردازند، بردارم. اصلاحطلبی جنبشی اجتماعی برای تغییرات ساختاری بود که رهبری اش را به کسانی سپرد که لیاقت آن را نداشتند و به جای لیدر، تدارکات چی شدند و همیشه پشت کرده به موکلین خود حرف زدند و همه چیز را برای حفظ منافع خود و اعوان و انصارش باختند. دعوت از اصلاحطلبی بیروح و جان کنونی تنها برای وصل و پینه خیمه جر خورده نظام است. اصلاحطلبی که خواهان تغییرات ساختاری و معتقد به سپردن حاکمیت به دست مردم هست هیچچگاه عزم رفتن به قربانگاهی که رژیم برایش آماده کرده است، نمیکند. تحریم الان تنها یک قهر یا دلخوری نیست درس گرفتن از رفتار رژیم و اصلاحطلبان رانده از قدرت و کنش سیاسی آگاهانه با کولباری از تجربه است. کنشی که جدی بودن آن را آقای عبدی که متاسفانه همیشه به میخ و به نعل میزنند، هم در نوشته اخیر خود درج شده در همین سایت “در فهم کنش تحریم” تایید کرده است. آبرو خریدن برای این رژیم چه در داخل و چه در خارج هیچ میانهای با ” تحقق اعلامیه حقوق بشر” ندارد.
با احترام سالاری
■ با درود به جناب پورمندی برای مقاله خوبشان و نیز دوستانی که با اظهار نظرهای خود ابهامات در سپهر سیاسی ایران را بر طرف می کنند. من فکر میکنم خامنهای و رژیم ارتجاعی حاکم در ضعیفترین موقعیت خود در تمام ۴۵ سال گذشته است و اگر مربع مرگ ولایت فقیه هنوز برقرار است به دلیل فقدان یک جایگزین سیاسی مورد اعتماد مردم است. اگر اپوزسیون دارای یک رهبری جمعی توانمند برخوردار از اعتماد ملت با پایگاه مردمی وسیع در درون و بیرون از کشور بود بسادگی میتوانست از طریق دامن زدن به سلسله نافرمانیهای مدنی گسترده (اعتصابهای سرتاسری، تظاهرات میلیونی،..) در درون کشور و برگزاری تظاهرات بزرگ و اکسیونهای موثر در خارج کشور هر چهار ضلع مربع مرگ خامنهای را در زمانی کوتاه باد هوا کرده این هیولای کریهالمنظر و در عین حال توخالی رژیم ج. ا. را که از اتحاد نامیمون جمعی از دینفروشان و اختلاسگران و قاچاقچیان و آدمکشان شکل گرفته و به کمک پول بادآورده نفت و گاز توانستهاند ناکارایی و بیعرضگی خود را پوشانده و جنایتهای خود در داخل و خارج از کشور را تامین مالی کنند به زانو درآورد شرش را از سر ملت کم کنند.
سالها است ادبیات مربوط به گذار از رژیمهای اقتدارگرا به دموکراسی را نگاه میکنم، برای اطمینان بیشتر اخیرا از چند موتور جستجوی اینترنتی و نیز سیستمهای هوش مصنوعی مختلف بهترین راهبردهای گذار به دموکراسی در نظام های اقتدار گرا را پرسوجو کردم در تمام راهبردهای پیشنهادی مولفه مهم و بدیهی “ایجاد بزرگترین ائتلاف از مخالفان رژیم” در کنار دیگر مولفهها به چشم میخورد. من ماندهام چطور این رهبران سیاسی اپوزسیون ک قاعدتا باید افراد با هوش و وطنپرستی باشند تا کنون نتوانستهاند یک ائتلاف خوب و مستحکمی در اپوزیسیون ایجاد کند تا امکان برداشتن قدمهای بعدی برای از بین بردن مربع مرگ ج. ا. فراهم شوند. به قول معروف در حال حاضر ایجاد چنان ائتلافی اوجب واجبات است و بنابراین از شخصیتهای سیاسی اپوزیسیون نظیر جناب پورمندی انتظار میرود هر چه در توان دارند برای ایجاد چنان ائتلافی بکوشند. دیدن سردرگمی مردم در مورد تحریم انتخابات که با میدانداری و تبلیغات شیادان استمرار طلب در داخل و همکارانشان در خارج کشور، که این بازیهای دو سر باخت را در نظر تودههای مردم توجیه می کنند، بوجود آمده، دردآور است.
خسرو
■ با سپاس از آقای پورمندی با نظر جناب خسرو کاملا موافقم. مبرمترین کار دیروز و امروز و فردای مخالفان ایجاد یک آلترناتیو قدر برای این رژیم است. این آلترناتیو هم رهبری دوران گذار را دارد و هم از خلا قدرت بعد از عبور از این رژیم جلوگیری می کند. وجود این آلترناتیو باعث دلگرمی و تحرک بیشتر قشر خاکستری می شود و می تواند حمایت غرب و بویژه اروپا را جزب کند.
ممکن است در میان مخالفین بر سر مسائلی اساسی مثل شکل حکومت آینده و یا شیوه گذار از این رژیم قرون وسطایی (تحمیل رفراندم یا براندازی) اختلاف نظر باشد ولی با گفتگو با یکدیگر می توان به یک برنامه حداقلی و راه حلی میانی برای مسائل رسید. واقعیت اینست که ما فاقد یک اپوزیسیون منسجم هستیم و مخالفین رژیم پراکندهاند و نسبت به یکدیگر بدبین هستند و در خیلی موارد یکدیگر را تخریب می کنند و در اینکار موقع شناس هم نیستند یعنی درست زمانی که نیاز به اتحاد و همصدایی هست اختلافات بر سر گذشته دور و آینده دور به متن تبدیل می شود و موضوع روز به حاشیه میرود.
حتی رسانه های نسبتا پر مخاطب و با مخاطب کمتر در انعکاس صدای مخالفین گزینشی عمل میکنند. تشکیل این آلترناتیو و پیدایش کارگروهها که روی موضوعات مختلف کار میکنند مخالفین را از حالت واکنشی به کنشی بیرون خواهد آورد.
لازم به ذکر است که در فقدان این آلترناتیو فروپاشی این رژیم دلخواه نیست و خلا قدرت میتواند منجر به فاجعه ای بدتر از ۵٧ شود. اگر مخالفین تنها به فکر خراب کردن رژیم یا سیستم باشند و به آینده نپردازند، آنها هم در فجایع بعدی مسئول هستند.
با احترام، رنسانس
■ خسرو گرامی. شما “ایجاد بزرگترین ائتلاف از مخالفان رژیم” را مطرح کردهاید. من هم میتوانم با آن موافق باشم به شرط اینکه توضیح دهید که منظور از “مخالفان رژیم” چه کسانی هستند؟ من مخالف رژیمهای مذهبی (از جمله رژیم فعلی) هستم، اما در حال حاضر (یعنی ظرف ۳-۴ سال آینده) جایگزینی آن با یک حکومت سکولار را ممکن نمیبینم (بعدأ توضیح میدهم). تشکیل ائتلافی که شما از آن سخن میگویید احتیاج به زمان دارد. چند سال است راجع به این ائتلاف گفته و نوشته شده است؟! به عبارتی دیگر، من مخالف رژیم هستم و در عین حال متمایل به کسانی هستم که شما آنها را به لقب «شیادان استمرار طلب» مفتخر کردید. پایه این اعتقاد من این است که تغییرات، احتیاج به زمان دارد و به امکانات مثبت (هر چند خیلی کوچک) باید مجال تأثیر داد. البته من میتوانم بنویسم که مخالف رژیم هستم اما کسانی که کاندید ریاست جمهوری هستند نمیتوانند بگوییند که مخالف رژیم هستند. کدام رژیمی میگوید: آقایان تشریف بیاورید در انتخابات شرکت کنید و ما را سرنگون کنید؟! یک رژیم سست، پیش از اینکه به این مرحله برسد، خودش کنار میرود مثل شاه و شوروی).
منظورم این نیست که همه کاندیدها دروغ میگویند. هر کدام برای نوعی از تغییرات داوطلب شدهاند، به این امید که تغییرات تدریجی در ابعاد مختلف در طول زمان در جامعه و رژیم انعکاس پیدا کند و عملکرد «رژیم فردا» به ایدهال آنها نزدیکتر شود.
در حال حاضر درصد قابل توجهی از مردم ایران از هرگونه تغییرات مثبت ناامید شدهاند و چشمانداز مثبتی پیش روی خود نمیبینند و پای صندوق رأی نمیروند. بعید میدانم این ائتلافی که از آن سخن میگویید (با توجه به خصوصیاتی که برای آن در نظر دارید و بنا به تجربه چندین سال گذشته) بتواند براین ناامیدی غلبه کند. این گروه از هموطنان ناامید ما از رژیم عبور کردهند و منتظر شورشی فراگیر هستند تا یکباره رژیم نوینی روی کار بیاید و اوضاع را سامان دهد. چه کسی از قبل، گستردگی عظیم جنبش مهسا را پیشبینی میکرد؟! میتوان امیدوار بود که یکباره جنبش بسیار بزرگتری درگیرد و تار و پود رژیم از هم بپاشد. اما منتظر تحقق این امید و آرزوی زیبا ماندن، «آرزو» است، «سیاست» نیست.
خسرو عزیز. دارم توضیح واضحات میدهم یا مطالب تکراری را دوباره تکرار میکنم. باور کنید دست و ذهنم از اینهمه تکرار خسته شده و بهتر است به قول سعدی «زبان درکشم». حق میدهم به خواننده هم که خسته شده باشد.
با احترام. رضا قنبری ـ آلمان
■ دوست نادیده عزیز جناب آقای قنبری!
ممنون از اظهار نظر شما در مورد نکتهای که من در ضرورت ایجاد یک ائتلاف بزرگ از مخالفان رژیم برای بر هم زدن “مربع مرگ ولی فقیه” و نیز “بازی دو سر باختی” که دستهای از اصلاحطلبان (من آنها را استمرارطلبان نامیدم) که سعی میکنند با تشویق مردم به مشارکت در نمایش انتخابات غیر منصفانه و غیر آزاد (Not Free and Not Fair) ریاست جمهوری بر مردم ایران تحمیل کنند، نوشته بودم.
فکر میکنم اگر مفهوم اصلاحطلبی را روشن کنیم اختلاف نظر از بین میرود. هنگامی که یک رژیم سیاسی مانند جمهوری اسلامی بر خلاف آنچه انتظار میرود بجای تلاش برای توسعه اقتصادی، اجتماعی، و سیاسی یا در واقع بهبود کیفیت زندگی آحاد مردم کشور بنا به ترکیبی از دلالتهای ایدئولویک، توهم و جاه طلبی دیکتاتور حاکم و منافع الیت سیاسی-نظامی حاکم به نحوی عمل میکند که زندگی اکثر ایرانیان را به جهنمی تبدیل کرده که آتش آن از فقر، تبعیضهای ناروا، تحقیر و پایمال کردن کرامت انسانی توسط رژیم بر میخیزد و بر ادامه مسیر خود اصرار داشته و مخالفان و معترضان را با نیروهای جهنمی خود سرکوب میکند چارهای غیر از تغییر آن رژیم باقی نمیماند (چون صریحا هرگونه اصلاح رفتار خود را رد میکند).
در اینجا دو گروه فکری و عملی پیدا میشوند.
- گروههای دارای ایده و عمل انقلابی که معتقد است باید با براندازی رژیم ارتجاعی و ضد مردمی این ساختار سیاسی و روابط اقتصادی اجتماعی را بطور بنیادی تغییر داد؛ هر چند این تغییرات همراه با خشونت و خونریزی حاصل شود زیرا برای سعادت آزادی و سعادت ملت در بلند مدت ضروری است.
- گروههای اصلاحطلب که معتقدند با حفظ ساختارها و اصلاحات تدریجی در قوانین و مقررات و روابط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی (داخلی و بینالمللی) به همان نتیجهای برسیم که انقلابیون میخواهند یعنی تغییر ساختاری رفتار رژیم سیاسی که برای توسعه اقتصادی، اجتماعی سیاسی یا اعتلای کیفیت زندگی مردم ایران کار کند. البته اصلاحات ضرورتا تدریجی است اما در مقابل خشونت و خونریزی و آشفتگی اوضاع در آن کمتر بوده و احتمال بیشتری وجود دارد که ما به دموکراسی برسیم.
واضح است که این نوع اصلاحطلبی مستلزم مبارزات (البته خشونت پرهیز) سیاسی اجتماعی، و بنابراین دادن هزینه، است. به این دلیل که هیچ الیت حاکمی در یک رژیم اقتدارگرا نمیآید امتیازات خود را داوطلبانه واگذار کند بلکه برای حفظ آن امتیازات تا میتواند مبارزه و سرکوب میکند تا جایی که در برابر بالا رفتن موازنه سیاسی به نفع مخالفان و ترس از دست دادن همه امتیازات و شاید هم جان و مال خود و بستگان حاضر به تقسیم قدرت و یا کناره گیری از قدرت و بازکردن راه برای اصلاحات ساختاری شود. من به این دسته از مبارزان آزادی و دموکراسی اصلاحطلب (واقعی) میگویم. در کشور ما هم خوشبختانه مصادیق این اصلاحطلبان هم در داخل (از جمله در زندانهای رژیم) و هم در خارج کشور زیاد هستند که نیازی به معرفی ندارند و چون زیاد هستند نمیتوان اسامی همه را آورد.
اما عدهای از فرصتطلبان هم هستند که در فقدان یک اوپوزسیون واقعی فریبکارانه خود را اصلاحطلب نامیده و ادعا میکنند که با حفظ ساختارها خواهان اصلاح در روابط اقتصادی، اجتماعی سیاسی هستند. اما اینها برای تغییر در رفتار رژیم نه تنها حاضر به دادن هزینهای نیستند بلکه تمام سر و صدایشان در واقع برای برخورداری از رانتهایی است که حاکمیت برای همراهی آنها حاضر است به ایشان بپردازد. بدیهی است که اینها اصلاحطلب واقعی نیستند و من به اینها استمرار طلب میگویم (البته این اصطلاح از قبل توسط دیگران به کار رفته و منهم به این مفهوم بکار بردهام).
بنابراین منظور من از ائتلاف مخالفان طبعا ائتلاف تمام آنهایی است که، اعم از انقلابیون و تحولخواهان و اصلاحطلبان واقعی (با تعاریفی که داده شد)، صمیمانه معتقد به تغییر این رژیم ارتجاعی نا بهنگام بوده و حاضر به تحمل هزینه در این مبارزات شرافتمندانه و وطن پرستانه هستند؛ زیرا ادامه حیات رژیم را مترادف با خطر نابودی ایران میدانند و طبعا استمرارطلبان (یا اصلاحطلبان قلابی) جایی در این ائتلاف نمیتوانند داشته باشند.
من البته طرح یا بهتر است بگویم راهبردی هم برای ایجاد چنان ائتلاف گستردهای دارم که متضمن ایجاد یک پارلمان در تبعید از طریق انتخابات آزاد و منصفانه آنلاین است اما شرح آن خارج ازحوصله این یادداشت است.
خسرو
■ با سپاس از همه عزیزانی که با مشارکت در گفتگو، زمینههای تعمیق بحث ها را فراهم می آورند، به نظر می رسد که در ضرورت پرهیز از مشارکت در - به روایت پایوران نظام - “استندآپ کمدی مبتذل” تفاهم کاملی در میان ما وجود دارد و عمده دل مشغولی ها به حوزه ” چه باید کرد؟” باز میگردد. امروز سردبیر سایت، مطلبی با عنوان “پناهنده مجارستانی” و به قلم آقای داریوش مجلسی را در همین ستون به اشتراک گذاشته است که نشانه تاثیر در ماندگی راهبردی، در تسلیم شدن به دریافت روزی یک سیلی از حاکم زورگوست. محمدرضا نیکفر هم در مطلبی با عنوان ”اینها کی میروند و چگونه؟” کوشیده است تا به دشواریهای گذار به دموکراسی در ایران بپردازد. همانطور که در متن یادداشت خاطر نشان کردم، به باور من بر سر گذار به یک حکومت غیردینی که همه مقامات آن منتخب مردم و قابل عزل بوسیله مردم باشند، تفاهم ملی بالای ۷۵ در صدی پدید آمده است. آنچه اهمیت تعیینکننده دارد، تفاهم بر سر “راه دسترسی به هدف” است. به باور من، طرحهای پیشنهادی منشور جمهوری، جبهه ملی، مهندس موسوی و شخصیتهای برجسته جنبش سبز، مبانی مناسبی برای تفاهم بر سر این “راه” بدست میدهند. برای رسیدن به تفاهم در ابعاد ملی، چارهای جز درگیر شدن با راهکارهای غیرملی و خشونتمحور براندازان و تسلیمطلبی اصلاحطلبان حکومتی نداریم. راه آزادی در ایران بسیار باریک، سخت و صعب العبور است. همراه کردن یک ملت متکثر کار آسانی نیست. آنها که عجله دارند و آنها که منافع و توانشان اجازه راه پیمایی طولانی را نمیدهد، همراه نیستند.
با ارادت پورمندی
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|