سه شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳ -
Tuesday 3 December 2024
|
ايران امروز |
(نقدی بر سخنان دکتر سعید پیوندی)
آقای دکتر سعید پیوندی متن سخنرانی خود در نشست “در جستجوی راهکارهای لازم برای تغییر”، مرکز مطالعات ایرانی، یکشنبه ۵ ماه مه ۲۰۲۴، پاریس) را در ایران امروز منتشر کردهاند. از آنجائیکه پیشنهاد تجمیع نیروهای اپوزیسیون که از سوی ایشان مطرح شده در بادی امر زیبا و امیدآفرین جلوه میکند و به علاوه انتقادهای آقای پیوندی به گروهای اپوزیسیون از سوی برخی از نیروها و شخصیتهای سیاسی به کرات و حتی در فضای مجازی بطور گسترده مطرح شده و میشود، شایسته توجه است.
دکتر پیوندی میگوید: «پروژه ملی برای تغییر باید دوگانههای سادهشده و فلج کننده فضای سیاسی ایران مانند جمهوری / پادشاهی، اصلاحات / براندازی، داخل کشور/ خارج کشور، دینداران/سکولارها را به چالش بکشد و بستر را برای سازشهای تاریخی ضروری آماده سازد.»
اما این دوگانهها نه سادهسازی که واقعیات صحنه سیاسی ایران است. چگونه میشود ارادهگرایانه یا آرزومندانه مهمترین و پایهایترین این دوگانهها که دوگانه اصلاحات/براندازی است را با هم ترکیب و تجمیع کرد؟ این دو راهبرد یا گفتمان از ادبیاتشان گرفته تا شعارها، سیاست خارجی و نحوه نگاههشان به قدرت حاکم و تقدم و تأخر تغییر قانون اساسی برای دستیابی به دموکراسی و انتخابات آزاد با هم تفاوت دارند.
هرچند نیروهای سیاسی اپوزیسیون بری از انتقاد از زوایای مختلف نیستند، اما اگر تاکنون اتحاد و یا ائتلاف مهمی میان آنها صورت نگرفته است دلایل منطقی هم میتواند کنار بهانههای غیرقابل قبول و سهلانگاری برای این امر وجود داشته باشد.
واقعیت این است که صفبندیهای واقعی در مرحله کنونی نه میان نیروهای چپ یا راست و نه بین سلطنتطلبان یا جمهوریخواهان، بلکه بین راهبرد سیاسیای هست که هرکدام از این نیروها در مقابل حاکمیت جمهوری اسلامی انتخاب میکنند. به همین دلیل است که شما در کنار چپهای اصلاح طلبِ جمهوریخواه جمهوریخواهان سرنگونیطلبی دارید که اسما و نه رسما، یعنی در شیوه حرکت سیاسی در ائتلاف با سلطنتطلبان سرنگونیطلب قرار دارند. در این میان بخش بزرگتری از چپها همراه با بخش کوچکتری از راستهای سلطنت طلب خود را گذارطلب مینامند. سررسید گذارطلبی اما در مسیر انقلاب یا اصلاح فراخواهد رسید.
گذارطلبی وقتی سرنوشتش به وسط خیابان بکشد دو راه پیشرو دارد؛ یا در مقابل سرکوب عقبنشینی کند و یا پاسخ سرکوب حکومتی را با درگیر شدن با نیروهای انتظامی، لباس شخصیها، بسیجیها و نظامی را بدهد یعنی خشونت را با خشونت و با حمله به مراکز نیروهای سرکوبگر انجام دهد یا اینکه درمقابل سرکوب عقب بنشیند. در اینجاست که وقت انتخاب روش برای راه میانهی گذارطلبی که به نوعی political correct (با ظاهر سیاسی قابل قبول) یعنی دور بودن از انگ سرنگونیطلبی یا اصلاحطلبی است، به دوراهی انقلاب یا اصلاح در کف خیابان میرسد. در حالت اول گذارطلبان به نیروهای سرنگونیطلب و انقلابی تبدیل میشوند و در حالت دوم به نیرویی اصلاح طلب.
از این گذشته، اشکال دیگر پیشنهاد دکتر پیوندی آرزومندانه بودن اتحاد یا ائتلاف پیشنهادی ایشان است که در مرحل اولیه خود مانده است. اگر جمهوریخواهان در درون صفوف خود از یکسو و جناحهای مختلف سلطنتطلب از سوی دیگر هنوز نتوانستهاند متحد شوند چگونه میتوان انتظار داشت گام بزرگتر ائتلاف جمهوریخواهان و سلطنتطلبان را بردارند؟ هنگامی که شما نتوانستهاید از یک مانع یک متری بپرید چگونه میخواهید از روی یک مانع دومتری بپرید؟
اما در یک نکته مهم حق با آقای پیوندی است، آنجا که او از چند دستگی نیروهای جمهوریخواه و دیگر نیروهای همراستا انتقاد می کند و به اعتراض میگوید:
«ولی جمهوریخواهان به چند سال زمان نیاز دارند تا به یک پروژه مشترک برسند؟ چند سازمان با ادعای جمهوریخواهی وجود دارد؟ اختلاف آنها بر سر چیست؟ همین بحث را میتوان درباره اصلاحطلبان داخل ایران و یا طرفداران پادشاهی تا حدودی مطرح کرد.»
مثال روشن این نیروهای جمهوریخواه که علیرغم نزدیکیهای فراوان و همگامی با یکدیگر هنوز یک نیروی واحد و قدرتمند را تشکیل ندادهاند اتحاد جمهوریخواهان ایران، همبستگی جمهوریخواهان، جبهه ملی ایران-اروپا و سازمانهای جبهه ملی ایران و بسیاری از شخصیتهای سیاسی منفرد هستند. چراکه این نیروها در شکلِ نظامِ جمهوری، در دیدگاهِ اقتصادی بازار آزاد با جهتگیری سوسیال-دموکراسی و نهایتا در استراتژی گذارطلبی، علیرغم ابهام راهبردی اشاره شده در گذارطلبی، هم نظر هستند.
اهمیت صفبندی واقعی و نهایی انقلاب یا اصلاح و منطق سیاست حکم میکند تمام نیروهایی که انقلاب و براندازی نظام را هدف اصلی خود قرار دادهاند، بدون توجه به جمهوریخواه و سلطنتطلب یا چپ و راست بودن با هم متحد شوند و از سوی دیگر همه جریانها و شخصیتهایی که اصلاح نظام را هدف اصلی خود میدانند، چه چپ چه راست و چه جمهوریخواه چه به احتمال بسیار کم سلطنتطلب نیز زیر پرچم اصلاح، اصلاحطلبان واقعی و نه کاسبکاران اصلاحات، جمع شوند.
با این تجمیع نیرو و اتحادهاست که هرکدام از دو صفبندی اصلی برای تحول سیاسی در کشور، میتوانند بهتر و بیشتر به جلب افکار عمومی به سوی راه و روش خود و ترسیم چشمانداز تغییر بپردازند.
گذارطلبان هم از هر طیف که باشند اگر فکر میکنند در روز موعود در برابر سرکوب مقاومت میکنند، پاسخ خشونت حکومت را با خشونت متقابل میدهند و به قصد یکسره کردن کار نظام وارد عمل میشوند نیز شایسته و منطقی است که با سرنگونیطلبان وارد ائتلاف شوند. گذارطلبانی که در روز موعود قصد ندارند در میدان و خیابان خشونت حکومت را با خشونت متقابل پاسخ دهند و اصولا نگاه حذفی به قدرت حاکم یا یکسره کردن کار را ندارند نیز میبایست با اصلاحطلبان واقعی وارد ائتلاف شوند.
البته گذارطلبانِ جمهوریخواهی وجود دارند که اگر از پیروزی خود درمقابل سلطنتطلبان در روز موعود مطمئن نباشند، هیمه انقلابی دیگر نخواهند شد. شرایط موجود در کشور و توازن قوای موجود نشان میدهد در صورت جابجایی قدرت در پی انقلابی دیگر، چه کلاسیک و چه مخملی، دموکراسی از دل چنین جابجایی قدرتی برقرار نخواهد شد.
اما دموکراسیخواهانی که به هرحال استقرار یک نظام سکولار غیردموکراتیک را در هر حالت به نظام کنونی ترجیح میدهند و چنین اتفاقی را به نفع مردم و کشور ارزیابی میکنند، میتوانند دلیل بیشتری برای انتخاب راه سرنگونی بر روش اصلاحی داشته باشند. البته آنها وارد ریسکی میشوند که باید تبعات آن را نیز بپذیرند. چراکه وقتی سرنوشت یک ملت درمیان است و نه انتخاب شخصی یا گروهی، یک نیروی سیاسی مسئول نمیتواند وارد ریسک شود.
■ اگر مخرج مشترکی گرفته شود، اکثریت قاطع مخالفان وضع فعلی روی سکولار و دمکرات بودن رژیم آینده توافق دارند. شاید هشتاد تا نود در صد مردم بالقوه حامی این خواسته های حد اقلی هستند.
در یک اتحاد جبهه مانند، و نه حزبی می شود براین اساس ایجاد وحدت تاکتیکی کرد. اگر بنیاد را بر پیش گرفتن روش های خشونت پرهیز گذاشت، دیگر ایجاد دو گانه سازی در این مرحله غیر ضروری می شود.
واقعیت اینست که پیشاپیش نمی توان پیش بینی کرد که حاکمیت تا کجا در مقاومت در برابر تغییر پیش می رود. درست است که تابحال حاکمیت به شدیدترین شیوه های سرکوب دست زده است ولی تا کنون اون هشتاد تا نود در صد هم فعالانه به میدان نیامده اند. این امکان وجود دارد که همین حاکمیت سرکوبگر در برابر یک حرکت توده ای همراه با ریزش درونی از مقاومت دست بکشد و به خواست اکثریت تکمین کند. هنر سیاسیون اینست که از دوگانه سازی های بی حاصل پرهیز کنند و رژیم را به عقب برانند.
با احترام رنسانس
■ آقای فرخنده عزیز. حق با شماست که اصلاحات / براندازی یا گذارطلبی و سرنگونیطلبی و امثالهم، در مقام «اندیشه»، تفاوتهای جدی با هم دارند. اما اگر به دنیای واقعی نظر کنیم حق انتخاب زیادی نداریم. در مرحله تفکر، هرکس سعی میکند افکار خود را به دقیقترین و روشنترین وجه توضیح دهد. اما آنجا که به انتخابات واقعی میرسیم، امکان انتخاب چندانی وجود ندارد. ( نگاه کنید به کتاب سبکی فکر، سنگینی واقعیت، دربارهی آزادی، تالیف سون اریک لیدمن). در دنیای واقعی، ناچار باید به مصالحه و سازشهای بزرگ دست بزنیم.
به موضوع مورد بررسی شما، باید از دو جنبه نگاه کنیم: جنبه اول رابطه گروههای مختلف با یکدیگر است. این رابطه باید براساس اعلامیه حقوق بشر باشد، نه براساس انقلابیگری و اصلاحطلبی و امثال آن. جنبه دوم، رابطه و فعالیت درونی هر گروه است. در این زمینه باید هر گروه با متقاعد کردن تعداد افراد بیشتر، دامنه نفوذ خود را افزایش داده و در یک انتخابات احتمالی دمکراتیک، رأی بیشتری کسب کند. کوشش هر گروه برای به میدان سیاست آوردن و جلب نظر مساعد تعداد هر چه بیشتری از شهروندان، و دشواری این راه، خود باعث جرح و تعدیل بسیار زیاد نظرات خواهد شد. خود راه بگویدت که چون باید رفت!
ارادتمند. رضا قنبری. آلمان
■ سلام بر نوسنده محترم
هرچه مطلب نوشته میشود و هرچه نقد بر مطالب نوشته شده چیزی جز ارایه توضیحات بدیهی نیست که منتقدین نیز با همان شیوه دست به نقد همدیگر میزنند. درست مانند نوشته اینجانب که به این مقاله نقد وارد میکنم. آنچه نیاز امروز جامعه و فضای سیاسی است گذر از این کنش و واکنش هاست. فضای ملتهب و خسته و رنجور امروز کشور محتاج راهکار است، محتاج حمایت از مردم است که این راهکار را دنبال کنند. من از کنش و واکنش عبور میکنم و پیشنهاد میکنم:
تمام گروه های سیاسی از هر نوع تشکل و احزابی درخواست میکنم به مدت محدودی مثلا شش ماه فعالیتهای سیاسی خود را برای مبارزات داخلی با دیدگاه های درون گروهی خود به تعویق بیاندازید اما در کار درون گروهی یا حزبی منعی برای روشنگری دیدگاه عمومی خود نداشته باشید. در این مدت از هرگونه عیب و انتقاد و ایراد و تقبیح همدیگر پرهیز کنید. در این فرصت فقط از کوشش برای نزدیکتر شدن به هم سود ببرید و راهکار مبارزاتی خود را تبیین کنید. پس از آن این جمع بندی ها را به دیگر گروه ها و احزاب و یا سازمانها ارایه بدهید. مثلا شش ماه دیگر به هم فرصت بدهید تا شاید با بحث حول نقطه نظرات تبیین و ارایه شده به وحدت، تفاهم، و یا همکاری بدون واگرایی برسید.
البته در تمام این فرصتها نیزه تیز مبارزاتی خود را بسوی دشمن اصلی و داخلی تیز تر کرده از حمله و انتقاد و ایراد و اتهام فروگزاری نکنید.
با تشکر اکرم
■ با نظر اکرم محترم موافقم. این حس وجود دارد که بخشی از اپوزسیون در یک دور تسلسل قرار دارد. این حالت ایستا در مورد روشنفکران غیر دینی با بینش سوسیال دموکراسی و بخشا لیبرال دموکراسی صدق میکند. این دسته از روشنفکران از طیف چپ تا ملی و مشروطه خواه متغیرند، و به تصورم اکثریت موهایی مثل من سفید دارند. البته قدیمی بودن و با تجربه بودن امتیاز مثبتی است، یک ایراد اساسی در این است که اندیشههایی با ساختار متعلق به دوران جنگ سرد زاد و ولد نمیکنند یا خیلی کم، حتی در صورت معتبر و بحق بودن. نمیتوانم تمام زوایا و چرایی این واقعیت را تحلیل کنم اما به وضوح میبینم خون تازه در رگهای این بخش جنبش نمیجوشد.
در مقابل نیروهایی قرار دارند کاملا عملگرا که طیف گوناگونی را تشکیل میدهند. در نتیجه گیری موفق ترند، میدانند چه میخواهند و تره چندانی برای نیروهایی که آینده دورتر ایران برایشان مهم است خورد نمیکنند. سرنگونی رژیم به هر قیمتی مد نظرشان است و کنشهای روشنفکرانه زمان بر را مانع میدانند. نزدیکی به دول خارجی, به نیروهای جدا شده از رژیم که “بدرد بخور” باشند، و نیروهای داخل رژیم و سپاه که باالقوه “مفید” باشند در دستور عمل آنهاست.
میتوان گفت که حکومت پسا ولایت فقیه نه دمکراسی و نه سکولاریزم را به ارمغان میآورد. اما به احتمال قوی دورهای از فضای باز سیاسی در پیش خواهد بود. ایجاد تکیه گاهی مدرنیزم و سکولار در آینده دورتر ایران میتواند نقش مثبتی داشته باشد.
درود بر شما، پیروز
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|