پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ -
Thursday 21 November 2024
|
ايران امروز |
در آخرین مقالهام با عنوان «ایدئولوژی ایرانی و پایان آن» به این نکتهی اساسی اشاره کردم که پایان ایدئولوژی ایرانی در عین حال رهایی دین از قیدِ سیاست نیز است. دین نباید به عنوان ابزاری برای اهداف سیاسی به کار گرفته شود. تاکنون جمهوری اسلامی به شدیدترین شکل از دین به عنوان ابزار سود برده است و امروز فرجام آن را میبینیم.
شوربختانه جریانهای منتسب به ملی-مذهبی اگرچه خواهان یک حکومت سکولار یعنی جدایی دین از دولت (کشورداری) هستند ولی هنوز از ادبیات دینی بهره میگیرند. اگرچه این جریانها تلاش میکنند برداشت «رحمانی» خود را به عنوان آلترناتیو در برابر برداشت خشن از دین جا بیندازند ولی این روش در ماهیت خود با برداشت خشن از دین تفاوتی ندارد، زیرا در این جا نیز باز دین به یک ابزار تبدیل شده است.
برای گسترش یا جا انداختن دادگری (عدالت) و آزادیخواهی هیچ ضرورتی ندارد که به این یا آن امام یا پیامبر یا مراجع دینی رجوع نمائیم و دوباره دین را از پنجره وارد خانه سیاست کنیم. اگرچه این گرایش یعنی رجوع به منابعِ دینی در نوشتارهای ملی-مذهبیها در یکی دو سال اخیر کمتر شده است ولی هنوز استفاده از دین (البته نوع رحمانیاش) در نوشتههای این جریانهای ملی-مذهبی مشاهده میشود.
از این رو، پیشنهاد من به این هممیهنان گرامی این است که از ادبیات دینی - حتا نوع خوشخیم آن - در ادبیات سیاسی صرفِ نظر کنند تا آخرین راهها برای ابزاری کردن دین بسته شود.
■ آقای بینیاز درود بر شما، فکر نمیکنید که بهتر است ملی مذهبیها را با اسلام رحمانی یا داعشیشان به حال خودشان بگذاریم و به راهکاری برای گذر از فاشیسم دینی ـ نظامی مستقر در میهنمان که دارد هر روز آن را با تمام ابواب جمعیاش به لبۀ پرتگاه می کشاند، بپردازیم؟ یا فکر میکنید که هدایت ملی مذهبیها در اولویت دغدغۀ ماست؟
سعید سلامی
■ پیشنهاد جناب بی نیاز در حال حاضر بسیار خوب و به جاست و شامل نهضت آزادی، سوسیالیستهای خدا پرست و مجاهدین هم میشود. اینها گروههایٔی از مردم ایران هستند که باید بیش از این با آنها گفتگو شود و سکورالیسم را مرتب بدانها یادآور شد.
امیر ممتاز
■ سلامی و ممتاز گرامی، سپاس فراوان برای کامنتتان. همانگونه که آقای ممتاز گفتند «ملی-مذهبی» یک سر واژه برای همه نامهایی است که نام بردهاند. از آنجا که این جریانهای فکری خود را سکولاریسم مینامند به خودم اجازه دادم که به آنها یادآوری کنم که سکولاریسم را نباید با ادبیات دینی اشاعه داد زیرا این همان ابزاری کردن دین است که نباید در هیچ شکلی صورت بگیرد. در ضمن اینها بخشی از هم میهنان ما هستند که خواهان سکولاریسماند و هیچ کس نباید به خاطر باور دینی اش مورد تبعیض قرار گیرد.
شاد و تندرست باشید / بینیاز
■ آقای بینیاز عزیز.
من از زاویه اعلامیه جهانی حقوق بشر حرکت میکنم و مثل شما معتقدم که «هیچ کس نباید به خاطر باور دینیاش مورد تبعیض قرار گیرد». در اینجا نکته ظریفی است که روشن نکردن آن، بحثها را بینتیجه میگذارد: بسیاری از افرادی که مطالعات اسلامی دارند معتقدند که دین شامل دستورات خداوند است که توسط پیامبر برای اجرا (در مسائل شخصی و اجتماعی) به فرد مسلمان ابلاغ شده است. آیا این برداشت، با سکولاریسم توافق دارد؟ پاسخ من مربوط به همین موضوع است. فرد چه باید بکند اگر متن مقدس، خلاف عقل او بود؟ چه باید کرد اگر متن مقدس، خلاف رأی اکثریت (که ملاک قانونگزاری سکولار است) بود؟
پاسخ من به سؤال دوم که به جامعه ارتباط دارد و دوست دارم به بحث بگذارم این است: اگر فرد دیندار، قانونگزاری را ناشی از اراده شهروندان بداند (که از طریق آراء عمومی شکل میگیرد)، این برای زندگی صلحآمیز اجتماعی شرط لازم و کافی است. اینکه او مطابق چه استدلالی چنین عقیدهای دارد، فقط به خودش مربوط است.
ارادتمندم. رضا قنبری. آلمان
■ قنبری گرامی، همه ادیان بویژه ادیان به اصطلاح ابراهیمی درون مایه دینی خود را از آن «خدا / پروردگار / اله / الله و ...» میدانند، از تئولوژی تا شریعت این سه - طبق سنت آنها- توسط خدا تدوین و تعیین شده است. به عبارتی، این تنها مختص اسلام نیست. یهودیان نیز حکومت دینی داشتند (۱۴۰ تا ۶۰ پیش از میلاد) و حکومتی بسیار خشن بود (حشمونیان). مسیحیان هم که بیش از ۱۰۰۰ سال حکومت دینی داشتند (بیزانس از ۳۲۵ تا ۱۴۵۰ میلادی).
معمولاً چنین است که اگر بند ناف یک دین از سیاست بریده شود به تدریج آنچه که از دین باقی خواهد ماند، دیگر فقط جنبه شخصی دارد. مانند بخش بزرگی از یهودیان کنونی پس از روشنگری یهودیان اشکنازی (هسکالا آغاز در اواخر سده ۱۸ تا اواسط سده ۱۹ ادامه داشت) و مسیحیان پس از عصر روشنگری در اروپا (آغاز حدود ۱۷۰۰ تا پایان سده ۱۹). همین به اصطلاح قانون برای مسلمانان هم صدق می کند. ما هم اکنون در درون یک روند روشنگری در جهان اسلام هستیم ولی چون به اصطلاح، خودمان وسط رینگ بوکس هستیم متوجه نیستیم. من بسیار خوش بین هستم که مردم مسلمان نیز از مانع فرهنگی - دینی عبور خواهند کرد و بخش بزرگی از مسلمانان دیگر به دینشان نه به عنوان یک «مأموریت تاریخی» بلکه به عنوان یک امر خصوصی نگاه خواهند کرد.
شاد و تندرست باشید / بینیاز
■ من با این سخن جناب بینیاز همسویم که: «سکولاریسم را نباید با ادبیات دینی اشاعه داد زیرا این همان ابزاری کردن دین است که نباید در هیچ شکلی صورت بگیرد». این روش در تاریخ ۱۵۰ سال گذشتهی ایران، همواره میوهی تلخی به بار آورده است.
بهرام خراسانی
■ آقای بینیاز گرامی، دین در امریکا و البته به شدت کمتر در اروپا در سیاست دخالت دارد. نقش مهم اوانجلیستها و مخالفان سقط چنین در انتخابات ریاست جمهوری امریکا یا وجود احزاب دمکرات-مسیحی در آلمان، سوئد و بسیاری از دیگر کشورهای اروپایی دخالت دین در سیاست است. حال چطور در غرب که در استقرار نظام سیاسی سکولا بسیار جلوتر ما هستند هنوز دین در سیاست نقش بازی میکند اما شما در ایران خواستار عدم نفوذ دین در سیاست به میزانی هستید که حتی غربیها هم هنوز به آن نرسیدهاند؟
با احترام/ حمید فرخنده
■ فرخنده گرامی، سکولاریسم در مرتبه نخست یعنی جدایی دین از کشورداری (دولت) یعنی نهادهای دینی، مسایل حکومتی و کارهای حکومتی را انجام نمیدهند و قوانین کشوری منبعث از قوانین دینی نیست و این جدایی دین از دولت نیز از طریق تفکیک قوای سه گانه باید تقویت و تضمین شود. حالا شما به من نشان بدهید که قوانین ایالات متحده آمریکا و یا آلمان از یهودیت یا مسیحیت گرفته شده است. پیشنهاد من به «ملی-مذهبی»ها این است که نمیتوان برای سکولاریسم مبارزه کرد ولی ادبیات اسلامی استفاده کرد و به این معناست که مگر قرار است ما در آینده قوانین کشوری را از قرآن یا نهج البلاغه بیرون بکشیم؟ اگر پاسخ منفی است پس چرا ما باید دادگری یا سکولاریسم را با ادبیات دینی جا بیندازیم؟ این که جریانهای مذهبی در همه جهان تلاش میکنند روی سیاست جاری کشورها اثر بگذارند یک بحث جداگانه است که ربطی به سکولاریسم و ادبیات غیردینی ندارد!
یک خواهش؛ لطفاً همیشه انصاف را رعایت کنید و اگر از من نقل قول میآورید با پرنسیب این کار را انجام بدهید یعنی درست چیزی که من گفتم بازگو کنید. من در کجا «از عدم نفوذ دین در سیاست» حرف زدم و «خواستار» چنین چیزی شدم؟
شاد و تندرست باشید / بینیاز
■ آقای بینیاز گرامی، مگر دین یک ذات ثابت دارد و دینداران هر دینی فقط بنیادگرایان آن دین هستند؟ قوانین کشوری چنانکه شما نوشتهاید قرار نیست و نمیتواند از دل قرآن و نهجالبلاغه و یا نامه علی به مالک اشتر بیرون بیاید، اما ما یک دین اسلام نداریم، «اسلامها» داریم چنانکه انواع یهودیت و مسیحیت داریم. جامعةالنبی همان جامعه مدنی نیست، اما مسلمانان مدرن حق یا آزادی ارائه تفسیر یا روایتی از دینداری یا اسلام خود دارند که مدافع سکولاریسم است. چنین تفسیری از اسلام از سوی مسلمانان نواندیش یا رهبران مذهبی که تفسیری رحمانی و به روز شده با دنیای مدرن ارائه میدهند، حتی با تفاسیر جدید از متون کهن یا شخصیتهای دینی در یک جامعه که مذهب سنتی ریشهدار است اتفاقا به گذار از سنت به مدرنیه، به لائیکها و رسیدن به سکولاریسم در نظام سیاسی کشور نیز کمک میکند. تاکید میکنم منظور این نیست که حقوق بشر یا برابری زن و مرد را میتوان از متون دینی یا فقه اسلامی استخراج کرد، اما دینداران میتوانند حقوق بشر یا برابری حقوقی زن و مرد یا تساوی ادیان در برابر قانون را بپذیرند.
با احترام/حمید فرخنده
■ هر دو نظریه جوانب منطقی و ملموسی دارند. یکم - فاصله گرفتن سکولاریزم از ادبیات دینی, دوم- قبول این واقعیت که جامعه مذهب زده ایران یکشبه خانه تکانی نخواهد کرد.
قابل تعمق در سخن بی نیاز نام بردن از ادبیات دینی است (در چند نوبت) نه ادبیاتی که از دهان مذهبی ها گفته میشود و ترکیب بندیهای آن به سنت و مذهب نزدیک است. اتفاقا مثال فرخنده مفید است. در امریکا مساله سقط جنین تحت عنوان “حق انتخاب” و “حق زندگی” مطرح میشود (pro choice / pro life) و در مراجع قضایی هر گونه استناد به قوانین مذهبی فاقد ارزش استدلالی است. آیا بسیاری از مخالفان سقط جنین در امریکا با گرایش مذهبی اینچنین میاندیشند و رفتار میکنند؟ صد البته. اما در پیشبرد هدف خود مجبورند و آموخته اند به راهکارهای مدنی و روح قانون اساسی امریکا استناد کنند.
خطاب آقای بی نیاز به “ملیمذهبیها” از چند زاویه مهم است. یکی از آن زوایا نقش مهم و محوری همین مذهبی های سکولار است که بتوانند زبان مناسب را در سیاست و قانون کند و کاو کنند, چرا که شکل افراطی و نامانوس در طرح سکولاریزم شبهه ضد مذهب و ضد اسلام را در مردم تقویت میکند. چیزی که هم اکنون رژیم در حال تبلیغ آن است. از طرف دیگر استناد به حدیث و آیه برای مشروعیت بخشیدن یا نهی راهکرد های سیاسی متوقف کردن جامعه مدنی در سیاهچال دین است و گامی به عقب.
درود بر شما، پیروز.
■ دوستان گرامی، کسانی که در آمریکا با انگیزههای مذهبی وارد خیابان میشوند در واقع از دین به عنوان یک ابزار استفاده میکنند. هر کس که برای مسایل شهروندی به دین متوسل شود به این معناست که این فرد از دین به عنوان ابزار استفاده میکند و این نادرست است. در ضمن چه کسی گفت که میشود یک شبه سکولاریسم را در ایران جا انداخت.
آقای فرخنده گرامی، شما نیز دین مارکسیست -لنینست داشتید ولی حالا از ادبیات دینی م. ل. استفاده نمیکنید و از حقوق بشر، لیبرالیسم، آزادی جنسی و غیره که در گذشته برایتان «بورژوایی» بود، سخن میگویید، چرا فکر میکنید که مسلمانان حتا مسلمانان باورمند از این توانایی تغییر برخوردار نباشند؟ شما در واقع از این ملی - مذهبیها دفاع نمیکنید بلکه به آنها توهین میکنید. آخر چرا فکر میکنید یک باورمند به دین م. ل. میتواند دموکرات-لیبرال شود ولی یک باورمند مسلمان نمیتواند؟
شاد و تندرست باشید / بینیاز
■ آقای بینیاز عزیز، مارکسیست-لنینیستها با ادبیات آزادی، حقوق بشر و حتی دموکراسی و جمهوری بیگانه نبودند، بلکه اتفاقا خود را مدافعین واقعی و راستین آزادی، حقوق بشر و دموکراسی میدانستند و هنوز نیز میدانند. بیخود نبود که در مقابل جمهوریهای واقعی دنیای آزاد یک جمهوری دموکراتیک تاسیس میکردند. از این گذشته چپنو که تفاوت اصولی با چپ دیروز یا مارکسیست-لنینیستی دارد نیز گرچه ادبیات لنینیستی را کنار گذاشته اما از ادبیات مارکسیستی استفاده میکند. آزادی مذهب که سکولاریسم آن را تضمین میکند شامل آزادی زبان و ادبیاتِ مذهب نیز هست. زبان از خودِ پدیده جدا نیست. از همه اینها گذشته شما حق دارید آرزوی تغییر ادبیات دینی ملی-مذهبیها یا استفاده نکردن از دین برای تاثیرگذاری بر سیاست کف خیابانهای امریکا داشته باشید، اما واقعیت متن جامعه در امریکای سکولار و ایران پیشاسکولار چیز دیگری است. زبان رئیس جمهور قدرتمندترین کشور دنیا هنگام ادای سوگند ریاست جمهوری، زبان مذهبی است و بر اسکناس دلار جمله In God we trust به معنای «توکلت علیالله» نقش بسته است.
با احترام/ حمید فرخنده
■ فرخنده گرامی، این متنی را که نوشتید به شوخی نوشتید یا واقعاً به آن باور دارید؟ شما بر این نظر هستید که شوروی، چین، کامبوج، کره شمالی و ... با ادبیات آزادی، حقوق بشر و دموکراسی بیگانه نبودند و «مدافعین واقعی و راستین آزادی، حقوق بشر و دموکراسی» بودند؟ اوکی. من دیگر حرفی برای گفتن ندارم.
شاد و تندرست باشید/ بینیاز
■ بحث تنها عدم دخالت نهاد دین در کشور داری و وضع قوانین نیست بلکه کنترل نهادهای مذهبی توسط دولت جایگزین هم هست که پا را ازگلیم خود درازتر نکنند. خصوصا در ایران که این نهادها با چریدنی غیر قابل تصور چنان پروار گشتهاند که انتظار خاموشی هوسشان برای بدست آوردن نعمتهای از دست رفته خوش باوریست. تشبثات مجهولی از قبیل “مسلمانان مدرن” که هم شامل سروش دباغ و صدیقه وسمقی میشود تنها برای گل آلود کردن حوضچه سیاستی ست که امثال روحانی و خاتمی و لاریجانی و اگر کمی تخفیف هم بدهیم چند تایی از عاقلان بیت رهبری، که بتوانند در آن شنا که چه عرض کنم شلپ شلوپ کنند. در واقع همان اعتقاد به اصلاح نظام “ضد امپریالیسم”. از طرفداران “به سلاح سنگین مجهز کنید” انتظاری بیش از این نیست. چقدر حقیر و تنگ است این دایره سیاستورزی.
دل چو پرگار به هر سو دَوَرانی میکرد
واندر آن دایره سرگشتهٔ پابرجا بود
با احترام سالاری
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|