iran-emrooz.net | Sun, 17.12.2006, 17:50
“رشد توتالیتاریسم در برابر پوپولیسم”
محمود نکوروح
|
يكشنبه ٢٦ آذر ١٣٨٥
جنبش دانشجویی همیشه در کشور ما حامل پیامهای متفاوتی بوده است از ملی گرایی، تا کمونیسم و سوسیالیسم و سوسیال دموکراسی تا کمونیسم روسی اگر چه غالبا مدعی استقلال بوده است امری که در غالب کشورها هم شاهد هستیم تا جنبش ١٩٦٨ فرانسه که از سوی بعضی جنبش "ضدفرهنگ" هم نامیده شده است. ازینرو باید مواظب بود تحت تاثیر سیاستهای مختلف، از قدرت تا گروههای قدرتمدار عمل نکند، و حتی منحرف نشود. که در فرانسه بسود راست آنروز با یک راهپیمایی از سوی راست و بقولی بورژوازی حاکم تمام شد در صورتیکه جنبش در مجموع چپ بود. اگرچه این جنبشها همیشه در برابر قدرت و بسود اوپوزیسیون بوده است اوپوزیسیونی که شاید گاهی هم بحق نبوده یعنی بیشتر "در جستجوی قدرت" بوده است؛ "دهه بیست و حرکتهای حزب توده در ایران". ولی بازهم این جنبش میتواند در شرایطی مثبت و بسود مردم و جامعه عمل کند امری که کسی منکر آن نیست. اینها همه ظرافت "عمل سیاسی" را نشان میدهد. امروز این جنبش نیاز بنقد ریشه ای دارد چرا که بعضی بیکباره سراز کنگره آمریکا در آوردند که برای ملتی چون ما قابل هضم نیست، چه ملی گرایی هنوز هم در این کشور ریشه دارد و جنگ هشت ساله ثابت کرد، چه ملت عراق هم مسلمان بود، مسلمانی ماهم ویژه خودمان است که بهیچوجه اجازه دخالت به خارجی نمیدهد حتی به مسلمانان دیگر کشورها. و این ویژگی هویت ماست و بدون توجه به این هویت خودکشی است. منتها این هویت در این یکصدساله گرفتار ناخالصی هم شده است. از یکسو با پوپولیسم روبروییم واز یکسو با "خرده فرهنگها وخرده هویتها" از داخلی تا خارجی، چه با دنیای ایدئولوزیها روبرو بودهایم. بنابراین در هر حرکتی در کشورهایی چون ما که اتحادیه و سندیکا و حزب بمعنای خاص خود هنوز نداریم این خرده هویتها وفرهنگها غالبا موثر، گاهی تخریبی، انحرافی وحتی " سناریویی" برای نتیجه ای معکوس بوده است. امروز این خرده فرهنگها و هویتها نیاز به هوشیاری بیشتر دارد.
اینک هویت گرایی که حاصل نوعی فرهنگ وایدئولوژی است "نوستالوژی جوانانی" در جامعه بسته که جز در خانواده نتوانسته اند چیزی در برابر القائات قدرت بیاموزند و تحلیلی همه جانبه داشته باشند شده، وغالبا تحت تاثیر پدر، عمو،و فامیل بوده که سوابقی هم در گروههایی توتالیتر داشته ، گروههایی ایئولوژی مدار که از ایده و اندیشه دگمهای جدیدی ساخته و بقولی "مذاهب دوران مدرن به بهانه ایدئولوژی، مذاهب سکولار" مارسل گوشه، که حاصلش در نیمه اول قرن بیستم استالینیسم و فاشیسم بود و دو جنگ جهانی و میلیونها تلفات را در پی داشت، امروز نوعی از این هویت گرایی که در کشورما هنوز فرقه ای و قومی است اگر چه در ظاهر مدرن است، نوستالوژی گروههایی هویت مدار شده که در جنبش نفوذ کرده، به موازات سنت مداران واپسگرا که امت حزب الله از این قماشند که البته اینها همه سیاسی است تا ایدئولوژیک، دعوای هر دو "قدرت" است و خراب کردن جنبش نه دموکراسی، وروش هر دو افزایش تضادها، امری که بسود جنبش دانشجویی و کشور نبوده. البته واکنشهای خود جوش را که علت آن سخنان نا آگاهانه و تحریک کننده بعضی سران بدون توجه بشرایط است با این امر نباید اشتباه کرد که مبارزه جنبش دانشجویی همیشه در برابر خودکامگی بوده است پیچیدگی امر همینجاست.
در کودتای رضاخان همین هویت مداری ببهانه تاریخ ایران باستان عامل تعطیل اندیشه و توقف تاریخی مدت بیست سال شد، تا فضا با جنگ جهانی دوم باز گردید امری که بسود " نفتیها" در نهایت بود ، در بیست و هشت مرداد همین شعارهای هویتی بازهم ببهانه تاریخ ایران باستان و... عامل بسته شدن فضای سیاسی شد تا از درونش انقلاب اسلامی و جریانهای چریکی پس از چند دهه بر آمد فضایی که هنوز تبعاتش را پس از سالها میبینیم، چه هیچ انقلابی در کشورهای عقب مانده دموکراسی نیاورده است بلکه فاشیسم و پوپولیسم حاصل آنست و بیشتر فرصت طلبها از آن بهره برده اند، با تاریخ و شاهان ایران باستان مدت بیست و پنجسال هر جنایتی را توجیه میکردند و سالها استقرار دموکراسی را بتاخیر انداختند. بعد از انقلاب هم بعضی از هویت دینی در جامعه سنتی با نگاهی متحجرانه و واپسگرا خشونت را القاء و توجیه کرده و هنوزهم میکنند عادات خودرا بعنوان سنت و دین در جامعه عقب افتاده و در حال گذار حقنه کرده و اجازه نمیدهند نگرشهایی بروز ارائه شود تا مشکلات امروز ما بنسبتی حل گردد والبته بعضی هم با نگاههای ایدئولوژیک از موضع اوپوزیسیون، تا به جنگ داخلی منجر شد و تلفات فراوان که بحثی دیگر میطلبد...
امروز نوع مدرن این "هویت مداری" در کشور ما نامه ای است که گروهی از دانشجویان امیر کبیر برای آقای احمدی نژاد در سایتها نوشته که مدعی شده اند که "خاتمی با بیست میلیون رای جرات نکرد به پلی تکنیک بیاید" آیا این شعار ضد دموکراتیک از همان شعارهای حزب توده در دهه بیست نیست که جوانان حزب توده در دانشگاه داده و یکروز استادان را در دفتر ریس دانشگاه در زمان مصدق تا شب زندانی کرده و حتی اجازه ندادند که "دکتر مشکوه" استاد حقوق نماز بخواند... امروزاین شعار با نفی "بیست میلیون رای" مردمی که بعد از سالها وارد صحنه شده، توهینی باین مردم نیست؟ در جامعهای که از یکسو با شستشوی مغزی، تکثیر خرافاتها و از سویی با بحران هویت، بحران گسست روبرو است، در برابر تیپهای مختلف اجتماعی که از بستر شهرها کم کم سر برمیآورد و اظهار وجود که تنها با رای میسر است میکند نیست؟ امری که بتکوین جامعه مدنی منجر شده ودر تضاد با قدرت سیاسی در نهایت قرار گرفته، چه، ما با تمام تلاشهای قدرت سیاسی در صورت هشیاری بسوی جامه مدنی وتشکلهای اگرچه کوچک و جدید در حال حرکتیم ، این نامهها بشدت مشکوک، انحرافی، ضد دموکراتیک و ضد مردمی و رای مردم بوده که جنبش دوم خرداد را در هرصورت سبب شدند.
اگرچه بخشهایی از این نامه مثبت است ولی از "خرده شیشهها" که زیانبار است باید پرهیز کرد امری که در انقلاب طالقانی را به عکس العمل واداشت که شعار "جوجه کمونیستهای فاشیست" متعلق به آن دوره است. اینها در ذهنیت تاریخی مردم ایران نوعی رادیکالیسم کور را تداعی میکند که سردمدارش همیشه مارکسیستهای روسی با نگاههای بشدت عقب افتاده و نه "مکتب فرانکفورتی" که بالاخره یک گام جلوتر است و.... که هم در انقلاب مشروطه، هم در نهضت ملی، هم در اوایل انقلاب وحکومت بازرگان، وهم در زمان خاتمی، و هم در انتخاباتهای اخیر بخاطر فقدان تحلیل اجتماعی باعث بدتر شدن وضعیت سیاسی کشور شدند. و در نهایت یا گریختند و عمری در غربت سپری کرده و یا در داخل در فضای بسته سکوت کردند. چه، ما تا آنزمان جامعه شناسی بمعنای خاص خود نداشتیم و بهمین دلیل از تحلیل جامعه شناختی. روشنفکرانمان اگر صداقت داشتند با تمام ادعاها بازمانده و بسود استبداد با نوعی خود کشی سیاسی عمل کردند زیرا همه چیز را سیاسی دیده، و با نگرشی ایدئولوژیک تحلیل مینمودند که این نگرش بیشتر متکی بنوعی "دگم و مطلق" میباشد که ضد آزادی و دموکراسی است اگر چه بهانهاش عدالت و برابری بود، امری که در نهایت سیاسی شده و به استبداد ایدئولوزیک و یا دینی انجامیده است. هرچه تحلیل بود غالبا مارکسیستی بود که حاصلش استالین واستالینیسم که امروز با رشد تکنولوزی و اطلاعات و طبقات جدید اجتماعی دورهاش گذشته است، و در نهایت بسود فراملیتیها که امروز در همه جا با ایدئولوژیهای مختلف و مکتبهای متفاوت حاکمند.
باید بهوش بود. امروز اگرچه پوپولیسم بخاطر انفعال اجتماعی و بی تحلیلی روشنفکران، والبته فشارهای قدرت سیاسی و اقتصاد نفتی و باندهای اقتصادی وتورم و...، فضارا بسته ولی نباید اجازه داد توتالیتاریسم که واکنشی شاید، و حتی خودجوش، ما را از هدف که انتخابات آزاد، و دموکراسی است در برابر حرکتهای فریبنده کمرنگ کند که "اصل رای مردم و دموکراسی با همه تبعات آن است" که بسیاری از سنت گرایان نه بدان اعتقاد دارند و گروهی از انجام آن، چه در حوزه قدرت و چه در حوزه اپوزیسیون وحشت دارند. چه "در دموکراسی وانتخابات است که گام بگام میشود قدرت را در برابر نهادهای مدنی مجبور به رعایت قانون وحقوق مردم و...نمود" [آلن تورن از کتاب دموکراسی چیست؟] که هدف نهایی ما دموکراسی اجتماعی است. و ما در برابر این شعارهای تند که همیشه بسود قدرت بوده و چه بسا همراه با سناریوهایی از قبل برنامه ریزی شده برای سرکوب بیشتر و...
باید با احتیاط بود که تاریخ معاصر ما ازاین حوادث پر است. این دانشجویان اگر صداقت دارند باید فورا این اشتباه را تصحیح کرده، چه، با تمام تضادها و تناقضات گروههای سیاسی اصل حقوق بشر و دموکراسی است و رای مردم از حقوق اولیه، و باید از سوی هرکس محترم باشد. تمام دعواهای یکصد ساله مردم ایران برای همین احترام به حقوق مردم بوده، اگر فاشیسم و دیکتاتوری بد است و مورد تقبیح، از همه اینها بدتر آنارشیسم است که در شرایط اجتماعی و تار یخی و جغرافیایی ما بهر صورت محکوم است. با رفتارهای آنارشیستی نباید بهانه بدست قدرتمداران داد که بدبختانه در این جهنم همیشه "تیغ در دست زنگی مست بوده است" رفتار احساسی و نا آگاهانه این تیغ را تیز تر خواهد کرد، مبادا دانشجویان در دامی بیفتند که خیلیها آرزویش را دارند. التقاط مسایل صنفی و مطالبات دانشجویی در عین حال که ریشه در سیاستها دارد ولی باید مواظب بود که به صاحبان اصلی کشور که مردم هستند توهینی نبوده و در برابر مطالبات بحق آنان نباشد. امری که در صورت عدم رعایت به ضد خود که گشایش فضای سیاسی و تامین حقوق از دست رفته دانشجو و مردم ماست منجر خواهد شد. نباید اجازه داد از این حرکتها سوء استفاده شود.