iran-emrooz.net | Thu, 14.12.2006, 21:52
معرفی كيف سياهها
دكتر بهمن نيرومند
|
مندرج در روزنامه آلمانی Taz
١٣ دسامبر ٢٠٠٦
برگردان: حميد بهشتی
آنها غالبا در خيابانهای شلوغ شهرهای بزرگ اروپا ديده میشوند. اكثراً زنان جوان روسری بسته يا مردانی با لباس آراسته كه به حمايت از دموكراسی و حقوق بشر در ايران بدنبال جمعآوری امضاء مردم هستند. آنها البته تروريست نيستند، اما كيفهای سياهی كه به همراه خود دارند، داستانی دارد و حاوی تصاوير دردناكی است از اعدام و شكنجه در ايران. تحت تأثير اين تصاوير، رهگذران پای متنهائی را امضاء میكنند كه خواهان آزادی و دموكراسی در ايران میباشند و كمكهای مالی خود را به صندوقهای ويژه اينكار میريزند.
اصولا اين كار خوبی است، منتها يك عيب بزرگ هم دارد: عابرين با امضای خود جزو حاميانی قرار میگيرند كه خواهان حذف نام مجاهدين خلق از فهرست سازمانهای تروريستی میباشند و اين گروهی است كه واقعا زمانی از دستجات مبارز و مقاوم ايران بوده است. اما زمانی هم جزو مزدوران صدام حسين بود و از او دستور میگرفت و در حال حاضر در خدمت سازمان سيا میباشد. در عين حال قضيه مجاهدين خلق، داستان غمانگيز سازمانی است، دارای تعصب ايدئولوژيك و تشنه قدرت كه رهبری آن هزاران انسان صادق وطندوست را به لجنزار فرو برده است.
پايهگذاری سازمان مجاهدين خلق و همسنگ چپ آن كه فدائيان خلق باشند، در اواسط سالهای ١٩٦٠ انجام يافت و اين دو سازمان تا سال ١٩٧٩ بر عليه رژيم شاه مسلحانه مبارزه میكردند. مشاركت آنها در انقلاب، برايشان در بين مردم طرفداران زيادی را به همراه آورد و هر دوی اين سازمانها پس از سقوط رژيم شاه از پايگاه قابل توجهی بهرهمند بودند.
اما علیرغم اينكه مجاهدين خلق بخشی از نيروهای اسلامی بوده و رهبری بلامنازع آيتالله خمينی را نيز قبول داشتند، اربابان تازه بقدرت رسيده ايران، يعنی ملايان، حاضر نشدند قدرت را با آنها تقسيم كنند. اين امر نخست موجب درگيريهای پراكندهی موضعی گشت و در تابستان سال ١٩٨١ به درگيريهای وسيعی در سراسر كشور كشيده شد. هزاران تن از اعضاء سازمان مجاهدين دستگير و زندانی شدند و بخشی از آنها در همان زندانها اعدام گشتند. به موازات آن سازمان برای تضعيف رژيم دست به اقدامات بیفرجام سوءقصدها و ضربات تروريستی زد.
با اوجگيری اين درگيريها در سال ١٩٨١ رهبر مجاهدين خلق، مسعود رجوی به همراهی رئيس جمهور وقت، الوالحسن بنیصدر كه مورد غضب قرار گرفته بود، به پاريس فرار گردند و در آنجا پناهنده شدند. آنجا با همكاری اشخاص ديگری از اپوريسيون، شورای مقاومت ملی را تأسيس نمودند. اما اين همكاری چندان دوامی نيافت. زيرا اولا مجاهدين خلق قصد داشتند از همپيمانان خويش استفاده ابزاری كنند و ثانيا بزودی آشكار شد كه آنها بدون كسب توافق همپيمانانشان با رژيم صدام حسين برای تغيير مكان و استقرار در عراق وارد مذاكره شدهاند. قرار بود بغداد به مجاهدين خلق اسلحه داده و از آنها حمايت مالی كند و يك فرستنده راديوئی و مكان و پايگاه نيز در اختيارشان قرار دهد.
حاميان صدام
صدام حسين كه از سال ١٩٨٠ در جنگ نظامی با ايران بود به خواست آنها لبيك گفت. او بخوبی دريافته بود كه بدين قرار میتواند سازمانهای اپوزيسون ايران را به مزدوری نظامی خويش كشد. در سال ١٩٨٥ مجاهدين خلق با هدف خيالی تصرف بخشی از خاك ايران و سرنگونی رژيم، ارتش كوچكی در عراق سازماندهی كردند. اما فرجام اينكار بسيار وخيم بود. آنها در هر دو نوبت كه به ايران حمله كردند، در عرض چند روز با دادن تلفات سنگين مجبور به عقبنشينی شدند و هر بار صدها تن كشته بجای گذاشتند.
پس از اين شكستها برای مجاهدين خلق راه ديگری نمانده بود جز اينكه خود را كاملا در اختيار ارتش و سازمان اطلاعات عراق قرار دهد. مجاهدين خلق در سركوب سازمانهای كردی و شيعيان اين كشور خدمات ارزندهای به رژيم عراق نمود، بگونهای كه در نظر عراقیها آنها از جهت خشونت از ساير نيروهای عراقی بسيار شديدتر عمل مینمودند.
كليه اين امور برای بسياری از اعضاء سازمان مجاهدين خلق غيرقابل پذيرش بود و به همين دليل نيز سازمان در خطر انشعاب قرار گرفت. برای جلوگيری از انشعاب رهبری سازمان "انقلاب فرهنگی" را در دستور كار خود قرار دارد. هريك از اعضاء مجبور بود به شدت تحت تعليمات ايدئولوژيك قرار گيرد. با اينكار سازمانی كه تا آنزمان مبانی ايدئولوژيكاش آميختهای از اسلاميسم و استالينيسم بود، تبديل به فرقهای شد كه از اعضاء خود اطاعت كوركورانه و آمادگی كامل فداكاری و از خودگذشتگی را طلب مینمود.
بالاترين فرمانده مجاهدين با همسر نايب خويش كه مجبور به طلاق دادن او شد، ازدواج كرد. رجوی اين طلاق اجباری را يك عمل انقلابی خواند كه در خدمت سازمان صورت گرفته بود. با همين استدلال بسياری از خانوادهها به تلاشی كشيده شدند و بدتر از آن اينكه كودكان بسياری را از والدينشان جدا كردند.
رجوی پرستی
مريم رجوی همسر جديد رهبر سازمان به مقام رياست جمهوری و خود رجوی به تقليد از آيتالله خمينی به مقام رهبری انقلاب ارتقاء درجه يافت. از اين هنگام كيش شخصيت آغاز شد كه به مرور زمان به شكل باطلی درآمد. تصورات خيالبافانه زوج جديد رهبری در شعار جديد سازمان ظاهر شد كه عبارت است از: "ايران رجوی- رجوی ايران"، بدين معنا كه سرنوشت كشور در دست اين زوج قرار دارد.
اينكه تأثير اين كيش شخصيت تا چه ميزان هست، در مقابله با تصميمی كه پليس فرانسه در ژوئيه سال ٢٠٠٣ اتخاذ نمود و مريم رجوی را موقتا به زندان انداخت، جلوهگر شد. در مقابل اين عمل، دستكم ده تن از اعضاء سازمان با خودسوزی دست به اعتراض زدند كه دو زن جان سپردند. آنگاه مريم رجوی پس از آزاد شدن اعلان نمود: ما به اهداف خويش دست يافتيم و بويژه بدين افتخار میكنيم كه اينهمه افراد با از خودگذشتگی خود را بخاطر ما به آتش كشيدند.
در مقابل معترضين داخل سازمان، مجاهدين خلق كوچكترين تفاهمی نشان نمیدهد. آنها در معرض زندان انفرادی و شكنجه قرار میگيرند كه گاهی نيز به مرگشان منجر میگردد. سازمان ديدهبان حقوق بشر در ماه مه ٢٠٠٥ چنين گزارش كرده است: به گفته ٥ عضو فراری سازمان، آنها سالها در زندان ابوغريب عراق زندانی بودهاند. و حسين سبحانی يكی از مبارزين اين سازمان به مدت ٨ سال و نيم در اردوگاه مجاهدين خلق زندانی انفرادی بوده است و پس از آن هم ٢ سال و نيم در زندان ابوغريب به سر برده و سرانجام به رژيم ايران تحويل داده میشود. علاوه بر اين بنا به اظهارات شهود ٢ تن نيز بر اثر شكنجههای سازمان كشته میشوند.
در اثنای حمله آمريكا به عراق پايگاه مجاهدين خلق ابتدا توسط آمريكائيان بمباران میشود. اما گوئی آمريكائيان نيز به همان فكری میافتند كه صدام حسين ٢٠ سال بدان عمل میكرد. بدين قرار كه از مجاهدين خلق استفاده ابزاری كند. از جانب آمريكا پس از بستن قرارداد آتشبس با مجاهدين خلق به اين سازمان اجازه داده شد كه پايگاهها و به ميزان محدودی نيز تسليحات خويش را در اختيار داشته باشد. و از آنجائی كه سازمان در جنگ ميان آمريكا و نيروهای عراقی شركت نكرده بود، اعضاء سازمان بر اساس قرارداد ژنو به عنوان "افراد محفوظ" درجهبندی شدند.
در خدمت سيا
اين كار بسيار تمسخرانگيز است كه دولت بوش كه به تروريسم بينالمللی اعلان جنگ كرده و موجب سرنگونی صدام حسين شده است، با سازمانی قرارداد بسته است كه خود آمريكا و اتحاديه اروپا نيز آن را به عنوان تروريست ارزيابی كرده و جزو عوامل مطيع صدام حسين بوده است. اين قرارداد آتش بس موجب ايجاد همكاریای شد كه بسيار نيز توسعه يافته است. اينكه اين همكاری تا به كجا رسيده است را اخيرا در برنامه تلويزيونی فرستنده رسمی آلمان ARD موسوم به مونيتور، يكی از كارمندان سابق سازمان سيا بنام «ری مك گاورن» Ray MacGovern بر ملا نمود. وی در پاسخ اين پرسش كه چرا سيا در حال حاضر با مجاهدين خلق همكاری میكند، گفت: "فكر میكنم بخاطر اينست كه آنها در ناحيه حضور دارند و بخاطر اينست كه آنها حاضرند در خدمت ما عمل كنند. سابقا آنها در نظر ما يك سازمان تروريستی بودند و واقعا نيز آنها تروريست هستند. اما اكنون آنها تروريستهای ما هستند."
به گفته مك گاورن "آنها از مرز دو كشور به داخل ايران فرستاده میشوند". "برای انجام فعاليتهای عادی جاسوسی، برای كارگذاری وسائل شناسائی و تشخيص فعاليتهای اتمی ايران و علامت گذاری اهداف بمباران نيروی هوائی آمريكا در داخل خاك ايران، همچنين شايد برای ايجاد پايگاههای مخفی و مراقبت از نقل و انتقالهای نيروهای نظامی ايران و اندكی نيز بخاطر عمليات خرابكاری". يك كارمند سابق وزارت دفاع آمريكا بنام كارن كوياتكفسكی Karen Kwiatkowski در همان برنامه تلويزيونی چنين گفت: "مجاهدين خلق حاضر به انجام كارهائی هستند كه خود ما از انجام آنها شرم داريم و مايليم كه آنها را مسكوت بگذاريم. و درست برای انجام همينگونه كارها از آنها استفاده میكنيم." مك گارورن ترديدی نداشت در اينكه مجاهدين خلق يك سازمان تروريستی است. او گفت:"اما خيلی فرق میكند كه آنها آيا تروريست من هستند يا تروريست تو".
اين است داستانی كه در آن كيف سياههای كسانی كه برای اين سازمان كمك جمع آوری میكنند، حرفی از آن بميان نيامده است. بعلاوه اين فقط رهگذران بیاطلاع نيستند كه پای آن متن را امضاء میكنند. برخی از اعضاء پارلمانها و فراكسيونهای مختلف در اروپا نيز همين كار را میكنند. بعنوان نمونه دوتن از فراكسيون چپ ، آندره بری Andre Brie و هلموت ماركو Hemut Markov از جمله كسانی هستند كه از سازمان مجاهدين خلق حمايت میكنند.