يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ - Sunday 22 December 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 13.12.2006, 17:39

و حالا؟ غرب و آينده‌ی خاورميانه


يوشكا فيشر / برگردان: علی‌محمد طباطبايی

سه‌شنبه ٢١ آذر ١٣٨٥

وضعيت سياسی و امنيتی در منطقه‌ی وسيعی ميان دره‌ی هند و سواحل مديترانه شرقی موجبی برای نگرانی‌های جدی است. هنگامی كه ايالات متحده در مارچ ١٩٩١ مداخله‌ی نظامی خود در عراق را به انجام رساند، هدف از آن ايجاد تغييرات بنيادين در تمامی اين منطقه بود. امروز ديگر كاملاً روشن شده است كه هيچ كدام از اين خط مشی‌ها به تحقق نرسيده و ناكام مانده است. حتی موفقيت در انتخابات آزاد در عراق خود تهديدی برای جدايی و اختلاف است و نه اتحاد و همبستگی در كشور.

نسبت موجود در روابط قدرت در خاورميانه به طور دائم در حال لرزه بوده و يا در واقع در حال زيرورو شدن. هرچند كه تاثير آن تا به امروز به برقراری زنجيره وار دموكراسی منجر نشده و به جای آن ما اكنون در معرض خطر سقوط زنجيره‌ای به جهنم آشوب و بی نظمی قرار گرفته‌ايم.

نقش ايالات متحده آمريكا با تصميم اولی برای جنگ با عراق و آزادی كويت در ١٩٩١ به عنوان تنها قدرت نظامی هژمونيك در منطقه آغاز گرديد. تصميم بعدی برای جنگ ديگر با عراق و سپس اشغال آن كشور در مارچ ١٩٩١ اين هژمونی را به مسئوليت مستقيم ايالات متحده برای آينده‌ی خاورميانه تغيير شكل داد. نقشی كه ايالات متحده به عنوان قدرت سرنوشت ساز برای خود اختيار نمود دارای دو پيامد تعيين كننده در خاورميانه بود. اگر ايالات متحده در استفاده از قدرت نظامی خود موفق می‌گرديد، نتيجه‌ی آن می‌توانست يك خاورميانه‌ی جديد و دموكراتيك باشد، ليكن چنانچه علی رغم قدرت نظامی خود شكست می‌خورد، پيامد آن ايجاد يك خلا قدرت و عدم ثبات در منطقه بود. فعلاً آن گونه كه مشاهده می‌شود اين سناريوی دوم است كه به واقعيت تبديل گرديده، هرچند كه البته از همان اول هم روشن بود كه نتيجه‌ی دخالت نظامی آمريكا چيزی جز اين نخواهد بود.

سرشت و خصلت جنگ در عراق از ماموريتی برای استقرار دموكراسی به وظيفه‌ای برای ايجاد ثبات و آنهم با هزينه و خسارت‌های بالا تبديل شده است. به جای سازماندهی مجدد در روابط قدرت در منطقه كه ابتدا مورد نظر بود، اكنون هدف صرفاً حفظ وضعيت موجود است. بيشترين مايه‌ی اميدواری برای ايالات متحده در اين لحظه خارج شده از عراق با حفظ آبرو است. انتخابات اخير آمريكا در حكم رفراندومی برای جنگ عراق بود. نتيجه‌ی آن در عمل جدول زمان بندی شده برای «عراقی كردن» و بازگشت ايالات متحده است ـ و آنهم قبل از انتخابات رياست جمهوری بعدی.

در پشت پايان كاملاً قابل پيش‌بينی ماموريت آمريكا برای ايجاد ثبات در عراق، يك جنگ داخلی در كمين نشسته است و احتمال دارد كه تبديل به يك جنگ وكالتی عربی ـ ايرانی برای تسلط بر عراق، خليج (فارس)، لبنان مناطق فلسطينی و فراتر از آن شود. علاوه بر آن يك مخاطره‌ی بسيار بحرانی وجود دارد كه خلا قدرت به وجود آمده در عراق، مناقشه اعراب ـ اسرائيلی، مشكلات عراق و افغانستان را در يك ابربحران منطقه‌ای به هم بياميزد.

نظر به عقب نشينی قريب‌الوقوع آمريكا، تمامی قدرت‌ها و نقش‌آفرينان منطقه اكنون در حال ارزيابی مجدد علائق و اهداف خود هستند. و اين ادعا برای سه كانون اصلی بحران صادق است. ايران، سوريه، عربستان سعودی، مصر، اردن، پاكستان، اما همچنين تركيه و اسرائيل در اينجا نقش آفرينان اصلی خواهند بود. همراه با جنگ عراق ايالات متحده موقعيت يك جانبه‌ی قدرت خود در خاورميانه و نقاط ديگر را از دست داد. بنابراين در پشت سر قدرت‌های منطقه‌ای ابرقدرت‌های جهانی امروز و فردا هستند كه نقش اصلی را بازی خواهند كرد، در درجه‌ی اول ايالات متحده، روسيه، چين و هند. اميد آن است كه اروپا نيز در ميان آنها قرار داشته باشد كه امنيت آن نيز در همانجا تعيين می‌شود.

بنابراين اين ديگر عراق نيست كه در مخاطره قرار گرفته، بلكه آينده‌ی كل منطقه است و از اين رو بايد خوشحال باشيم اگر زمانی آشوب فعلی فقط و فقط به همان كشور عراق محدود باقی بماند.

وقوف واشنگتن به اين نكته كه عراق ديگر نمی‌تواند فتح شود، يا حتی به وضعيت با ثبات برسد مگر آن كه ساختار‌های منطقه‌ای تغيير كند، ديگر دير شده است ـ و شايد حتی خيلی دير. واشنگتن بايد با متحدين خود به توافق برسد و با تمامی بازيكنان ديگر وارد مذاكره‌های مستقيم شود تا بتواند برای يك موافقت منطقه‌ای جديد تلاش نموده و سرانجام در آن به موفقيت رسد. اگر اين جايگزينی خط مشی يك سال پيش يا حتی تابستان گذشته انجام شده بود چشم‌انداز موفقيت در آن به مراتب بهتر از حالا بود. و با گذشت هر يك روز، موقعيت آمريكا در منطقه بيشتر تضعيف شده و شانس‌های يك استراتژی سياسی موفقيت آميز بازهم دو تر خواهد شد.

بزرگترين خطر از جانب ايران می‌آيد، يعنی طرفی كه بيشترين نفع را از خلا قدرت در عراق خواهد برد. ايران مامن بلندپروازی‌های هژمونيك است و در تلاش برای متحقق ساختن آنها به كمك قوای نظامی، ذخيره‌های نفت و گاز و نفوذ در شيعيان سراسر منطقه است و سعی دارد كه وضعيت فعلی در جهان عربی و اسلامی را واژگون سازد.

با اين حال اين كشور نسبتاً منزوی شده است. تنها متحد آن در منطقه سوريه و حزب الله است. علاوه بر آن اين كشور توسط يك ائتلاف بالفعل ضد ايرانی از قدرت‌های منطقه كه مخرج مشترك آنها ترس از برتری و استيلای ايران است مورد تهديد واقع شده است.

اگر غرب ـ يعنی آمريكا و اروپا ـ بی‌درنگ، قاطعانه و با يك استراتژی مشترك دست به اقدام بزند، هنوز هم شانسی برای ايجاد ثبات در وضعيت فعلی منطقه باقی خواهد ماند. ليكن لازمه‌ی رسيدن به آن متوازن ساختن يا حد اقل ايجاد تعادل در منافع اغلب بازيگران مهم در منطقه است. معنای آن اين است كه بايد يك استراتژی مبتنی بر قدرت و نفوذ سياسی فعال باشد و نه بر تهديد به دخالت نظامی يا تغيير رژيم. لازمه‌ی موثر بودن اين استراتژی از يك طرف يك تهديد واقع گرايانه برای منزوی ساختن طرف‌هايی است كه همچنان به سست كردن ثبات منطقه ادامه می‌دهند و از طرف ديگر يك بازدارندگی فعال است و البته بدون پيشرفت قابل توجه در مناقشه‌ی عربی ـ اسرائيلی اميدی به موفقيت آن وجود ندارد.

يك خط مشی جديد برای خاورميانه بايد در درجه‌ی اول بر ٤ مورد مهم متمركز باشد:

١: پيشنهاد همه جانبه به سوريه برای جدا شدن از ايران و توافق بر سر مناقشه‌های موجود.
٢: پيشنهاد به ايران برای مذاكرات مستقيم در باره‌ی چشم اندازه‌های عادی سازی كامل روابط.
٣: ابتكار عمل قاطع و واقع گرايانه برای حل مناقشه‌ی اعراب ‍ـ اسرائيلی.
٤: معماری امنيت منطقه‌ای كه مبتنی بر ثبات عراق و افغانستان باشد.

Und nun? Der Westen und die Zukunft des Nahen Osten von Joschka Fisher.
Project Syndicate 2006.



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024